ایلنا گزارش میدهد؛
هفت ماه پس از شوی احساسی وزارت کار برای «معدن طبس»/ بازهم سرود تلخ مرگ کارگران؛ مرگ ۸ کارگر معدن در کمتر از ۴۸ ساعت

آنچه در بحث ایمنی اتفاق میافتد، فقط شوهای احساسی و رسانهای است؛ بعد از حادثه معدن طبس، وزیر کار با یک اکیپ کامل به بازدید رفت که مثلاً میخواهند کار کارشناسی انجام دهند. اما از ماه بعد، موضوع مسکوت میماند، انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته!
به گزارش خبرنگار ایلنا، نزدیک به هفت ماه از حادثه دلخراش معدن طبس گذشته است؛ در آن حادثه تلخ که در تاریخ بهرهبرداری معادن کشور بیسابقه بود، ۵۳ کارگر زحمتکش جان باختند و ۵۳ خانواده داغدار شدند؛ شب اول مهر سال قبل، نانآوران بسیاری به دلیل غفلت و بیتوجهی، به کام مرگ فرو رفتند...
بعد از آن حادثه، یک نمایش احساسی در دفاع از حقوق قانونی کارگران معادن به راه افتاد اما چیزی تغییر نکرد؛ دیدیم که چند ماه بعد، در روزهای ابتدای سال در کمتر از ۴۸ ساعت، ۸ کارگر معدن جان باختند، یکی در مهاباد و ۷ کارگر در یک معدن ذغالسنگ دامغان؛ اولی به دلیل سست بودن دیوارههای معدن و ریزش به علت بارندگی و دومی گازگرفتگی و مرگ در اثر فقدان تجهیزات؛ هنوز هم معادن گازسنجی و مانیتورینگ ندارند...
مهر ماه ۱۴۰۳ بود که احمد میدری، وزیر کار از بررسی پیشنهاد افزایش حقوق کارگران معادن در شورای عالی کار خبر داد و گفت: حقوق کارگران که بخش اعظمی از شاغلان کشور را به خود اختصاص دادهاند همواره محل گلایه و اعتراض بوده است.
جوسازی رسانهای در روزهای اول
متوسط دستمزد کارگران فوت شده در معدنجوی طبس، ۸ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بود و همان روزهای اول بعد از حادثه که فضا داغ بود و از رسانهها بوی معدن طبس برمیخاست، شورایعالی کار یک نشست را به بررسی راهکارهای افزایش مزد کارگران معدن اختصاص داد، اما همه چیز همانجا تمام شد؛ علیرغم گذشت نزدیک به هفت ماه از آن روزهای تلخِ کارگران طبس، هیچ آیین نامه یا دستورالعملی برای افزایش حقوق کارگران معدن صادر نشد. بازهم به روال همیشه، همهی بایدها و اولدورم بولدورمها، همه چیز، مشمول گذر زمان شد و به قهقهرا رفت.
به یک ماه و نیم بعد از حادثه معدنجوی طبس، گزارش تحقیق مجلس از قصور جدی مسئولان معدن و انتشار گاز به عنوان عوامل اصلی حادثه معدنجو یاد کرد. در این گزارش آمده بود « ۱۵ دقیقه زمان بوده تا به کارگران بگویند محوطه را ترک کنند که این کار صورت نگرفته است....». اما این گزارش نیز در عالم واقعیت نادیده گرفته شد.
مانورهای رسانهای و تبلیغاتی چند هفته بعد از حادثه معدن طبس به نقطه پایان رسید اما این «قصور جدی مسئولان» همچنان در معادن بزرگ و کوچک کشور ادامه دارد. سرآخر ۸ کارگر معدن در کمتر از ۴۸ ساعت جان خود را از دست دادند؛ مرگی بسیار ارزان برای یک لقمه نان، برای حقوق حداقلی و سه بار زیر خط فقر....
هفت ماه بعد
هنوز معادن ناایمن است
هنوز چرخها در سال جدید به گردش درنیامده که باز معدن قربانی میگیرد. هفدهم فروردین، منابع کارگری از مرگ یک کارگر و مصدومیت کارگری دیگر در معدن سنگ باریت مهاباد استان آذربایجان غربی بر اثر ریزش آوار خبر دادند. معدن سنگ آهن عبدالله آباد مهاباد در فاصله ۱۵ کیلومتری این شهر و در مسیر جاده مهاباد - بوکان واقع شده است. این معدن کوچک در زمستان امسال غیرفعال بود که مدتی قبل فعالیت خود را شروع کرد. فقط ۵ کارگر در این معدن کوچک مشغول به کار بودند.
اظهارنظرها در مورد علت حادثه، متناقض و گمراهکننده است و به تلخی آن میافزاید؛ فرماندار مهاباد از امداد به موقع و در دست بررسی بودن علت حادثه میگوید؛ بخشدار مرکزی مهاباد، ریزش باران را دلیل حادثه میداند! و میگوید: معدن باریت روستای عبدالله آباد مهاباد به دلیل بارشهای چند روز اخیر ریزش کرده است.
و وزارت کار یک روز بعد از حادثه، بدون اشاره به قولها و وعدههای سابق در ارتباط با بهبود ایمنی معادن کشور توضیحاتی بیفایده ارائه داده است؛ دیوارههای معدنی که ظاهراً مسئول فنی دارد و مجوز رسمی بهرهبرداری گرفته، چرا آنچنان سست و ناپایدار است که با یک بارندگی فرو میریزد و جان کارگران را میگیرد؟
اما خبری دردناکتر و تلختر در راه است؛ عصر هجدهم فروردین، هفت کارگر در مهماندویه دامغان به دلیل نشست گاز در تونلهای معدنی که ظاهراً غیرفعال بوده جان خود را از دست میدهند....
بازهم همه مسئولان محلی و میدانی برای «مصاحبه» و رفع و رجوع کردن ماجرا و البته فرافکنی با قدرت به میدان میآیند! فرماندار دامغان میگوید: «این تونل چند ماهی بوده که غیرفعال بوده و معدنکاران بدون درنظر گرفتن شرایط ایمنی برای راهاندازی و بازگشایی این تونل به محل حادثه رفتند که به دلیل فقدان اکسیژن لازم فوت شدند....» اینجا خود کارگران متهم میشوند.
وزیر کار هم دوباره بعد از هفت ماه، به سمت کارگران معدن نگاه میاندازد؛ میدری با صدور دستوری به معاون روابط کار این وزارتخانه و مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان سمنان، خواستار بررسی دقیق و تهیه گزارشی جامع درباره علل وقوع این سانحه شد.
وزارت کار نوشت: تیم ارزیابی تخصصی حوادث کار بلافاصله پس از دریافت خبر، به محل معدن اعزام شد تا ضمن بررسی میدانی، ابعاد فنی و انسانی حادثه را ارزیابی کنند.
در واقع دوباره یک شوی احساسی و تبلیغاتی دیگر به راه میافتد اما بازهم چیزی تغییر نخواهد کرد؛ ایمنی رعایت نمیشود، تجهیزات نیست، کارفرمایان با بازرسان و ادارات کار لابی میکنند و مجوز میگیرند اما کارگران قربانی میشوند.
هفت ماه بعد از حادثه تلخ معدنجو، همچنان ریزش آوار و مرگ کارگران معادن ادامه دارد؛ در این فاصله هفت ماهه، چند ده کارگر بر اثر بیتوجهی و اهمال جان خود را از دست دادهاند.
بعد از معدنجو....
چرا بعد از معدنجو چیزی عوض نشد؛ «احسان سهرابی» فعال کارگری و عضو اسبق شورایعالی حفاظت فنی در پاسخ به این سوال به ایلنا میگوید: آنچه در بحث ایمنی اتفاق میافتد، فقط شوهای احساسی و رسانهای است؛ بعد از حادثه معدن طبس، وزیر کار با یک اکیپ کامل به بازدید رفت که مثلاً میخواهند کار کارشناسی انجام دهند. اما از ماه بعد، موضوع مسکوت میماند، انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته!
او ادامه داد: باید پرسید این سرکشیها و بازدیدها نتیجهای هم داشته است؟ همان اوایل یک جلسه شورایعالی کار را به حقوق کارگران معادن اختصاص دادند؛ پس چرا ضرایبی برای افزایش دستمزد کارگران معادن تعریف نکردند؟
سهرابی با بیان اینکه «قانونگذار ابزارها و شیوههای ایمنی را تعریف کرده و یک عده از بیتالمال بابت تامین ایمنی ارتزاق میکنند» افزود: ما واحد بازرسی داریم، کارشناسان HSE داریم، ماموران فنی داریم، اما چرا خروجی اینها را نمیبینیم؟! معدن مهاباد یک معدن کوچک با ۵ کارگر بوده و اگر این معدن کمیته HSE نداشته، باید هفتهای یکبار بازرسان به آن سرکشی میکردند. چطور این معدن مجوز بهرهبرداری گرفته؟! چرا بارندگی را بهانه میکنند؟! یعنی در شرایط جوی ناپایدار باید دیوارهای معدن روی سر کارگران بریزد؟! معدن دامغان کمیته HSE نداشته؟ چرا نداشته؟ از کدام نهاد مجوز گرفتهاند که برای فعالسازی کارگران را بدون تجهیزات داخل تونل فرستادهاند؟!
او تاکید میکند که «همه ظرفیتها در قانون پیشبینی شده و مشکل فقط در اجراست که با اهمال و سستی بسیار همراه است، برای مثال در زمان پیوستن به مقاولهنامه ۱۵۵ سازمان جهانی کار با موضوع ایمنی، کلی سروصدا به راه انداختند اما در عمل وضعیت ایمنی بهتر که نشد هیچ، به دلیل افزایش قیمت ارز و گران شدن تجهیزات ایمنی، حوادث کار به مراتب بیشتر هم شد....».
هفت ماه بعد از حادثه تاریخی معدنجو، در معادن گوشه کنار کشور، دوباره سرود مرگ تلخ طنین میاندازد؛ بعد از چند روز بارندگی، دیوارهها ریزش میکنند و از ۵ کارگر شاغل در معدن مهاباد، یکی میمیرد و یکی دیگر هم به شدت مصدوم میشود؛ نشست گاز، هفت کارگر دامغان را به آنی به کام مرگ میفرستد؛ پس آن همه جار و جنجال در مهرماه ۱۴۰۳ برای چه بود، وزیر کار بعد از معدنجو مدعی شد جلوی حوادث تلخ معادن گرفته میشود، چرا سریال مرگ آسان کارگران معادن ایران، قسمت پایانی ندارد؟!
گزارش: نسرین هزاره مقدم