ایلنا بررسی میکند؛
آنچه امروز صرف رفاه نمیکنید فردا باید هزینه درمان دردهای روحی و جسمی مردم کنید/چرا درآمد پزشکان ایرانی دو برابر آمریکاییها و سه برابر انگلیسیها و فرانسویهاست؟
مردم روز به روز از سرانه درنظر گرفته شده برای درمان خود میکاهند و به بیماری و آسیبهای اجتماعی ناشی از آن تن میدهند. به بیان دیگر آنها هر روز بیشتر از ایدهآلهایِ یک زندگی باکیفیت و سالم دور میشوند. در این شرایط سهمشان از بهداشت عمومی میشود تمسخر وزیر مربوطه.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «امسال دولت با توجه به سیاستهای خود تصمیم گرفت، که سبد تعرفههای پزشکی، پنج درصد رشد کند و این افزایش پنج درصدی برای بخش دولتی و خصوصی به صورت یکسان بوده است.» این قسمتی از صحبتهای «ایرج حریرچی» سخنگوی وزارت بهداشت است.
او خواسته که با منطق توضیح دهد، دلیل این افزایش چیست، آنجا که میگوید: «دولت با توجه به محدودیتهای منابع به طور کلی افزایش سبد تعرفهای را پنج درصد تصویب کرده است.»
بد نیست که بدانیم در سال ۹۷، ویزیت پزشک عمومی ۲۴هزار و ۵۰۰ تومان، ویزیت متخصص ۳۸هزار و ۴۰۰ تومان و ویزیت فوق تخصص ۴۷هزار و ۹۰۰ تومان در بخش خصوصی است. این تعرفه در بخش دولتی به این ترتیب است: ویزیت پزشک عمومی ۱۱هزار و ۸۰۰ تومان، ویزیت پزشک متخصص ۱۴هزار و ۸۰۰ تومان و ویزیت فوق تخصص ۱۷هزار و ۸۰۰ تومان.
در نظر داشته باشید در شرایطی شاهد افزایش ۵ درصدی سبد تعرفههای پزشکی در سال جاری هستیم که سرانه درآمدی پزشکان به واسطه اجرای طرح تحول نظام سلامت چند برابر شده است. البته در ایران مرجعی که درآمد پزشکان را مشخص کند، وجود ندارد اما ارزیابیهای میدانی که بر مبنای سرانه درمان هر ایرانی محاسبه شده، نشان میدهد که سرانه درآمدی پزشکان ایرانی ۴۱۸ هزار و ۵۲۹ دلار است. این در شرایطی است که سرانه درآمدی پزشکان آمریکایی ۲۶۷ هزار و ۹۹۳ دلار، پزشکان استرلیایی ۲۰۳ هزار ۱۳۲ دلار، پزشکان هلندی ۱۷۵ هزار و ۱۵۵ دلار، پزشکان انگلستان ۱۲۷ هزار و ۲۸۵ دلار، فرانسه ۱۱۶ هزار و ۷۷ هزار دلار و اسپانیا ۶۷ هزار و ۷۸۵ دلار است.
لذا بیشتر منفعت افزایش ۵ درصدی سبد تعرفههای پزشکی نصیب پزشکان میشود؛ به ویژه متخصصانی که مطب دارند و به سبب شلوغی مطب، سال به سال هم نمیتوان از آنها نوبت گرفت. برخی از آنها به اندازهای سرشان شلوغ است که اصلا بیمار جدید قبول نمیکنند.
حالا در نظر بگیرید که کارگران، کارکنان دولت، بازنشستهها و به صورت کلی دهکهای پایین درآمدی، یعنی آنها که سرانه درآمدشان (با در نظر گرفتن عیدی پایان سال و مزایای دیگر) به زحمت به سالی ۳۰ میلیون تومان میرسد و میخواهند به پزشک متخصص یا فوق تخصص در بخش خصوصی مراجعه کنند، چه هزینههایی را باید متحمل شوند؟!
مراجعه به مراکز خصوصی بیحکمت نیست
البته مراجعه مردم به بیمارستانهای خصوصی بیحکمت نیست و از سرِ ناچاریست نه شکم سیری؛ چراکه برای حضور در بیمارستان دولتی و نیمهدولتی باید از نیمه شب یا ۴ صبح به بیمارستان رفته و ساعتها در صف بایستند تا درنهایت یک دانشجوی ناکارآمد و بیتجربه آنها را معاینه کرده و برایشان نسخه بپیچد.
چندی پیش خبرنگار صداوسیما صبح زود به یکی از بیمارستانهای دولتی مراجعه کرد و گزارش تصویری از آن منتشر کرد. یک نفر از بیماران به او گفت: برای گرفتن وقت از متخصص زنان بعد از خواندن نماز صبح به بیمارستان آمدم ولی هنوز نتوانستهام نوبت بگیرم البته چند روز قبل هم برای گرفتن نوبت آمدم اما متأسفانه پس از چند ساعت که در صف ماندم نوبت به من نرسید و به خانه برگشتم.
بیمار دیگر هم گفت: من از روستا برای گرفتن نوبت دکتر کلیه آمدم و نزدیک ساعت پنج صبح به بیمارستان رسیدم اما چون مریضم، نتوانستم در صف بمانم...
برای یک کارگر نمیصرفد که با دستمزد ۱ میلیون و ۴۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان به یک فوق تخصص، ۴۷ هزار و ۹۰۰ تومان ویزیت بدهد. تازه هزینه کردن اینجا تمام نمیشود؛ چراکه پزشک داروخانهای را هم در حوالی مطب خود به مراجعهکننده معرفی میکند و میگوید داروهایت تنها در این داروخانه پیدا میشود. داروهایی که اکثرا خارجی است و بیمه آنها را پوشش نمیدهد. این موضوع درباره آزمایشگاهها و دیگر موارد نیز صادق است.
با افزایش ۸۰ درصدی قیمت داروهای خارجی یک نوبت مراجعه به فوق تخصص، ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان آب میخورد در نظر داشته باشید که با افزایش بیماریهایِ قلبی، کلیوی، دندانهای پوسیده، اختلالات روانی، آب مروارید، دیابت، سرطان، آسم، هپاتیت و ایدز در میان دهکهای پایین درآمدی، چه درآمد سرشاری نصیب پزشکان میشود! پس بیراه نیست که سرانه درآمد پزشکان ایرانی بالاترین در دنیاست...
حال یک خانواده ۴ نفره را در نظر بگیرید که هر کدام از اعضای آن ۵ نوبت در سال به پزشک متخصص در یک مرکز خصوصی مراجعه میکنند. آنها باید در مجموع ۷۶۸ هزار تومان برای ویزیت خود بدون احتساب هزینههای درمان، آزمایشگاه و دارو کنار بگذارند.
یکی از موارد پزشکی که هزینههای سرسامآوری دارد، دندانپزشکیست. خدمات جراحی، ترمیمی یا ارتودنسی هزینههای گزافی دارند. برای نمونه تعرفه درآوردن «دندان نهفته و ریشههای باقی مانده در استخوان» در مراکز دولتی ۱۴۱ هزار و ۲۵۰ تومان، در مراکز عمومی غیردولتی ۲۱۵ هزار تومان، مراکز خیریه ۲۴۶ هزار و ۲۵۰ تومان و مراکز خصوصی ۳۳۲ هزار و ۵۰۰ تومان است. حال اگر اعضای یک خانواده ۴ نفره بخواهند این عمل را برای یک دندان نهفته خود در یک مرکز خریه انجام دهند باید ۹۸۵ هزار تومان از جیب هزینه کنند. تعرفه بیرون آوردن یک دندان عقل معمولی در مراکز دولتی ۳۱ هزار و ۷۵ تومان، در مراکز عمومی غیردولتی ۴۷ هزار و ۳۰۰ تومان، مراکز خیریه ۵۴ هزار و ۱۷۵ تومان و مراکز خصوصی ۷۳ هزار و ۱۵۰ تومان است. همچنین تعرفه بیرون آوردن یک دندان خلفی (شیری و دائمی) در مراکز دولتی ۲۵ هزار و ۴۲۵ تومان، در مراکز عمومی غیردولتی ۳۸ هزار و ۷۰۰ تومان، در مراکز خیریه ۴۴ هزار و ۳۲۵ تومان و در مراکز خصوصی ۵۹ هزار و ۸۵۰ تومان است. در عین حال تعرفه پلاک ارتودنسی برای ناهنجاری دندانی فکی در مراکز دولتی ۲۲۶ هزار تومان، در مراکز عمومی غیردولتی ۳۴۴ هزار تومان، در مراکز خیریه ۳۹۴ هزار تومان و در مراکز خصوصی ۵۳۲ هزار تومان است.
اگر در یک خانواده ۴ نفره؛ یک نفر مجبور به بیرون آوردن دندان نهفته، یک نفر مجبور به درآوردن دندان عقل معمولی و یک نفر مجبور به درآوردن دندان خلفی شیری باشد، نفر چهارم هم قصد انجام پلاک ارتودنسی را داشته باشد و هر چهار نفر بخواهند این کار را در یک مرکز خیریه در سال ۹۷ انجام دهند، آنها باید در مجموع ۷۳۸ هزار تومان و ۷۵۰ تومان برای یک درمان بسیار ساده و رایج کنار بگذارند.
دقت داشته باشید که همه این هزینهها تنها برای یک دندان است؛ این در شرایطی است که با توجه به کمتوجهی به بهداشت دهان و دندان، هر فرد به طور متوسط ۳ دندان درگیر پوسیدگی یا بیماریهای دیگر همچون ناهنجاریهای فکی دارد که باید در اسرع وقت برای درمان آنها اقدام کند. پس مراجعه به دندانپزشکی اجتناب ناپذیر است؛ با این حال بسیاری از خانوارهای کارگری قید این هزینهها را میزنند و با دندان بیمار خود تا جایی که جا داشته باشد، میسازند.
این در شرایطی است که افزایش ۵ درصدی تعرفهها در سال ۹۷ برای سازمان نظام پزشکی قانعکننده نبوده چرا آنها درخواست افزایش بیشتری را داشتند. افزایشی که از نگاه آنها متناسب با قیمت ارز و تورم باشد!
به هر روی بالا رفتن تعرفهها با تورم و قیمت ارز همواره مورد توجه سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت و در کل دولت بوده است اما جالب اینجاست که همین دولت موافق افزایش حقوق و دستمزد کارگران متناسب با قیمت سبد معیشت در سال ۹۷ (۵ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان) نیست!
نتیجه آنکه مردم روز به روز از سرانه در نظر گرفته شده برای درمان خود میکاهند و به بیماری و آسیبهای اجتماعی برخاسته از آن تن میدهند. به بیان دیگر آنها به «فقر درمانی» تن میدهند و روز به روز از ایدهآلهایِ یک زندگی با کیفیت و سالم دور میشوند.
آسیبها دامن جامعه را میگیرد
«علی خدایی» عضو کارگری شورای عالی کار درباره بحث کاهش سرانه درمان کارگران میگوید: امروز اوج هزینه کردن سرپرستان خانوارهای کارگری برای بهداشت دندان، در حد کشیدن دندانهایی است که پوسیدگی به ریشه آنها رسیده است.
خدایی در تشریح بیشتر چرایی این امر به وجود هزینههای «لاجرم» اشاره میکند و میگوید: در هزینههای خانوار یکسری هزینهها داریم که اصطلاحا به آنها میگوییم: هزینههای لاجرم. یعنی به ناصواب یا ناصحیح نسبت به سایر هزینهها اولویت دارند لذا کارگر به اختیار خود به آنها اولویت نداده است. به عنوان مثال مسکن. چرا میگویم مسکن؟ به این خاطر که کارگر مستاجر، صاحبخانهای دارد که بیست و چهار ساعت با تهدید کردن به افزایش اجاره بها و ودیعه بالای سرش ایستاده است. این کارگر حتی اگر در برنامه خود؛ رفتن به دندانپزشکی یا خرید خوراکی را داشته باشد، نمیتواند این کارها را انجام دهد؛ چراکه مجبور است بخش عمده درآمدش را برای کرایه خانه اختصاص دهد؛ چراکه داشتن سرپناه به تحمل درد دندان یا هر بیماری دیگری اولویت دارد.
وی میافزاید: در نهایت برای برخی از ردیفهای هزینهای که اتفاقا برای ادامه حیات و زیست آبرومندانه ضروری هستند، پولی باقی نمیماند. پس اینگونه نیست که کارگر به انتخاب خود آنها را حذف کرده باشد؛ چراکه از نبود آنها رنج عمیقی میکشد. این یعنی اولویتها به صورت ناخواسته تغییر میکنند و این به آن معنی نیست که رفتن با دندان پزشکی یا صرف یک پرس استیک کالاهایِ لوکسی باشند؛ بلکه این تن ندادن به هزینههای دیگر الزاماتی هستند که به فرد تحمیل شدهاند. در مورد تفریحات و سرگرمی هم وضع همین است؛ چراکه واقعا کالای لوکس نیستند. رفتن به تئاتر یا سینما هیچ جای دنیا زندگی لوکس محسوب نمیشود اما در ایران نرفتن به سینما جزئی از زندگی یک کارگر است و خواب سینما رفتن را هم نمیتواند ببیند.
این عضو کارگری شورای عالی کار به سبد معیشت و کیفیت آیتمهای گنجانده شده در آن نهیبی میزند و میگوید: آیتمهای گنجانده شده در سبد معیشت، حداقلی و از لحاظ قیمت جز نازلترینها هستند؛ این در شرایطی است که با همین نگاه حداقلی، قیمت سد معیشت تنها تا پایان سال ۹۶، ۲ میلیون ۶۴۵ هزار تومان محاسبه شد. البته پس از بازنگری در قیمت سبد معیشت در سال ۹۷، قیمت آن ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان محاسبه شد؛ تازه با همان حداقلها. این در شرایطی است که درآمد یک کارگر درآمد کارگر ۱ میلیون و ۴۵۰ هزار تومان است.
وی میافزاید: در عمل مشخص است که خانوارها نمیتوانند نصف این هزینهها را هم جبران کند و اتفاقی که در عمل میافتد این است که قید هزینههای بهداشت و درمان، آموزش، سرگرمی و... را میزنند یا کیفیت آنها را پایین میآورند. در نظر داشته باشید که آنها در مسکن صاحب چنین اختیاری نیستند لذا تن به حاشیهنشینی میدهند که معاقب آن هزینههای اجتماعی ایجاد میشود. در تحقیق از بنگاههای جنوب شهر متوجه شدم کسانی که امروز در این مناطق به دنبال خانه میگردند پیش از این در مناطق متوسط و برخی در بالای شهر ساکن بودند. به همین نسبت افرادی که در جنوب شهر زندگی میکردند، به حاشیه شهرها رفتهاند.
خدایی البته تاکید دارد که فعالان کارگری و کارشناسان اجتماعی سالهاست که در مورد تغییرات الگوی شهرنشینی و عواقب آن به دولت هشدار میدهند: در مورد تعذیه و بهداشت و درمان هم شرایط به همین ترتیب است؛ با این دو فرق که این دو هم وابسته هستند. زمانی که شما نتوانی نیازهای پروتئینی بدنت را تامین کنی بیمار میشوی و بیماری شما یک جامعه بیمار میسازد. به همین ترتیب اگر غذای سالم نخورید اگر از هزینههای رفتن به باشگاه ورزشی بزنید و خانهنشین شوید، با چاقی و متعاقب آن دیابت و بیماریهای قلبی درگیر میشوید که این هزینههای اجتماعی و تاثیرات دامنهدار بر جامعه میگذارد.
این فعال کارگری به ناکارآمدی طرح تحول نظام سلامت اشاره میکند و اجرای فاجعهبار آن را دلیل دیگری بر افزایش بیماریها و بالا رفتن هزینههای درمان توصیف میکند: فکر میکنید چرا طرح تحول نظام سلامت با شکست مواجه میشود؟! چون هزینهها و الگوی مصرف در کشور به درستی رعایت نمیشوند. امروز همه بر سر مردم میریزند که فست فود نخورید اما دلیلی که مردم به فست فود روی آوردهاند این است که قیمت فست فود پایین است. مثلا با ۳ تا ۵ تومان میتوان یک ساندویچ فلافل معمولی یا ویژه خورد. خیلی از کسانی که سوسیس و کالباس میخورند شاید حسرت مصرف یک وعده استیک گوشت یا چلوکباب برگ را داشته باشند. به هر حال اینها در آینده به هزینه سلامت تبدیل میشوند و حذف کردنی نیستند؛ مانند قانون بقای انرژی. این هزینهها هم فردا روز بر دوش دولت است. من بارها گفتهام پولی که امروز صرف رفاه مردم نمیکنید فردا باید صرف درمان دردهای روحی و جسمی آنها بکنید.
وی میپرسد: امروز چرا پس از اجرای طرح تحول نظام سلامت، تعداد عملهای جراحی زانو به یکباره افزایش یافت؟ دلیلش چه بود که یکی از بیمهها به خاطر پرداخت هزینههای عمل جراحی آب مروارید بازنشستهها، متضرر میشود؟ این یعنی به محض اینکه یک آیتم قائل شدید و پرداخت هزینههای آن را متقبل شدید تعداد کثیری برای سرویس گرفتن مراجعه کردند تا هزینههای درمانشان پایین بیاید. آنها به خاطر درآمد پایین سالها برای درمان اقدام نکرده بودند. البته برخی تخلفات پزشکان که عامدانه بیماران خود را به عمل جراحی زانو یا عملهای دیگر توصیه میکنند نیز شاید موثر بوده است اما به هر حال بیمار بودن مراجعهکنندگان واقعیتی است که نمیتوان آن را کتمان کرد. در ضمن نباید این نکته را از یاد ببریم که کاهش سرانه مصرف شیر از ۲۱۳ کیلوگرم به ۷۷ کیلوگرم یک هشدار بزرگ است؛ چراکه عواقب آن پوکی استخوان و بیمار شدن جامعه است.
خدایی با بیان اینکه اگر امروز من کارگر برای بهداشت و درمان، تفریح و آموزش خود هزینه نکنم، فردا عواقبش دامن جامعه را میگیرد، گفت: آتشی که امروز در دامان ماست فردا دامان جامعه را میگیرد؛ چراکه این موضوع از روی من رد و به جامعه تحمیل میشود. نهایتا اینکه یکسری بیماری روانی و یکسری بیماریهای جسمی تولید خواهد شد که به جامعه تزریق میشوند؛ اینها که قرار نیست در خانواده منِ تنها باقی بماند.
خود را به خواب زدهاند
«اکبر قربانی» عضو کمیته بیمه و درمان «اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری» هم از اینکه دولتیها در مقابل کاهش سرانه درمان کارگران خود را به خواب زدهاند، انتقاد میکند و میگوید: افرادی که درآمد پایینی دارند از بسیاری از هزینههای بهداشتی و درمانی خود میزنند. آنها وقتی میبینند که برای عصبکشی و ترمیم دندان خود در بیمارستانهای تامین اجتماعی یا دولتی دستکم حدود ۱میلیون تومان هزینه کنند، قید همه چیز را میزنند. تازه زمانی که به این مراکز مراجعه میکنند، ازدحام جمعیت را میبینند. علاوه بر ازدحام جمعیت در مراکز درمانی تامین اجتماعی که بیشتر مراجعات به آن سرپایی است، مشکلات دیگری هم وجود دارد.
وی در توضیح این مشکلات میافزاید: کیفیت ویزیت و مدت زمان ویزیت هم در مراکز دولتی و تامین اجتماعی پایین است؛ که این امر به مدیریت درمان برمیگردد. عدم دقت پزشکان تامین اجتماعی و کمفروشی آنها درکنار ارایه خدمات پزشکی توسط دانشجویانی که به تشدید بیماری در بیماران میانجامند، نیز هزینههای زیادی به خود سازمان تامین اجتماعی تحمیل میکند؛ چراکه از آنجا که پزشک برای معاینه، درست و حسابی وقت نمیگذارد یا توانایی تشخیص درست بیماری را به دلیل کمتجربه بودن ندارد، برای تشخیص، بیمار را به امور پاراکلینیکی (مثل عکس، آزمایش و ام.آر.ای و... ) میفرستد که این امر تنها هزینههای سازمان تامین اجتماعی را افزایش میدهد.
دبیر خانه کارگر غرب تهران در ادامه از این موضوع انتقاد میکند که در مراکز تامین اجتماعی درمان سرپایی صبحها انجام میشود: عملا شرایطی را ایجاد کردهاند که پزشکان بعداز ظهرها به مطب خود بروند و کار کنند. با این کار عملا بیمه شدهها با توجه به ازدحام جمعیت به خدمات درمانی دسترسی نخوهند داشت و از آنجا که جای دیگری برای رجوع ندارند با مشکلات جدی مواجه میشوند. نمیدانم آیا دولتمردان ما چنین چیزهایی را میبینند یا نه؟ چراکه اگر میبینند، دم برنمیآورند؟ آیا خود را به خواب زدهاند؟
سکوت در مقابل کالایی شدن سلامت
بررسیهای کارشناسان حاکی از این واقعیت هستند که دولت در امر بهداشت و درمان دهکهای پایین درآمدی بیمسئولیتی پیشه کرده و آنها را به امان خدا رها کرده است. از همین رو متهم است که در مقابل کالایی شدن سلامت و خالی شدن جیب مردم به واسطه آن سکوت پیشه کرده است؛ شاید که دستی از آسمان بیاید و مردم را نجات دهد. برخورد بیادبانه وزیر بهداشت با کارگر خباز بجستانی که فیلم آن به صورت گسترده در شبکههای اجتماعی دست به دست شد، شاهدی بر این مدعاست. کارگر میخواست که وزیر بهداشت او را به یک مرکز فیزیوتراپی معرفی کند تا مثلا به صورت رایگان به او سرویس داده شود اما سهم او، خندههای حضار و توهین وزیر بهداشت بود!
درمان رایگان برای این کارگر و بسیاری دیگر از جنس او به یک رویا تبدیل شده است. وزیر بهداشت با این به اصطلاح «شوخی» این موضوع را نه به او که به تمامی جامعه فهماند.
گزارش: پیام عابدی