هنر هخامنشی، هنری منسجم و با الگوهایی متعالی است
رییس گروه پژوهشی هنرهای سنتی هنر هخامنشی را تجسمی از شیوه تفکر هخامنشی خواند و تصریحکرد: تلاش آنها برای سازماندهی یک امپراطوری عظیم و ایجاد ارزشهای جهانی، این هنر را نه به یک هنرپویا، بلکه به هنری منسجم، ایستا، برنامهریزی شده و دارای الگوهایی متعالی بدل ساخت.
به گزارش ایلنا به نقل از روابطعمومی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، سید عبدالمجید شریفزاده (رییس گروه پژوهشی هنرهای سنتی پژوهشگاه) درنخستین نشست علمی هفته میراثفرهنگی با اشاره به مدیریت هنر در ادوار گذشته و آنچه امروز باید اتفاق بیفتد، گفت: بازگشت به گذشته تاریخی در حوزه هنرهای سنتی به معنای تکرار آنچه در گذشته رخ داده نیست بلکه به معنای فهمیدن آنچیزی که رخ داده، برنامهریزی برای امروز و حرکت به سمت آینده است.
شریفزاده در ادامه با اشاره به مدیریت هنر در دوره هخامنشی، هنر هخامنشی را تجسمی از شیوه تفکر هخامنشی برشمرد و گفت: تلاش آنها برای سازماندهی یک امپراطوری عظیم و ایجاد ارزشهای جهانی، این هنر را نه به یک هنرپویا، بلکه به هنری منسجم، ایستا، برنامهریزی شده و دارای الگوهایی متعالی بدل ساخت، زیرا دستاوردهای چشمگیر هخامنشیان از استعداد برنامهریزی در یک مقیاس وسیع و قدرت مدیریت عملی آنها ناشی میشد.
او افزود: با بررسی آثار هنری برجای مانده از هخامنشیان و همچنین آثار حجاری در تخت جمشید به عنوان برترین نمونه از هنر این دوره، مشخص میشود نقوش با وجود تنوع بسیار، یکسان هستند.
شریفزاده در ادامه به شکلگیری و ساخت جندی شاپور در زمان ساسانی اشاره کرد و افزود: پس از پیروزی شاپور اول ساسانی (۲۴۱ – ۲۷۲ میلادی) بر والریانوس امپراتور روم در سال ۲۶۱ میلادی، شاپور دستور داد تا در جنوب غرب ایران در ۳۰ کیلومتری شرق شوش، ۱۸ کیلومتری جنوب غربی دزفول و ۱۰ کیلومتری شمال غرب شوشتر، شهری که نام آن را جندی شاپور گذاشت بنا کنند.
او گفت: نقشه شهر مستطیل و شبیه صفحه شطرنج و دارای خیابانهای وسیع و موازی بود و مدت ۱۰ سال ساخت آن طول کشیدکه دلیل بر نظارت مدیریتی بر تولید هنری است، که فرم و ابعاد استاندارد را تعیین میکرد.
شریفزاده افزود: کشورداری ایرانیان و مسائل حقوقی و حکومتی، حل و فصل مسائل مالی و اقتصادی در سراسر امپراتوری، وجود کتابخانهها و مراکز اسناد و املاک و نشر سالنامهها برقراری مبادلات بازرگانی، برقراری مقررات امنیتی، پیشرفته بودن امر معماری و هنرهای وابسته به آن، وجود معابد و دانشهای مذهبی، انواع هنرها، همه بیانگر وجود مکانهای آموزشی این تخصصها هستند.
رییس گروه پژوهشی هنرهای سنتی گفت: ایجاد سکونتگاهها و نحوه معماری آنها و تحولات هنری، هر یک در تمام زمینههای فنی و کاربردی نوع خاصی از آموزش (پنهانآموزیهای میتنی بر رمز و تلقیات سینه به سینه) را ایجاب کرده است.
او در پایان افزود: حمایت شاهان ساسانی از مرکز علمی هنری جندی شاپور باعث حفظ و تداوم آن مرکز علمی و فرهنگی در دورۀ ساسانیان و کسب جایگاه ویژۀ علمی و فرهنگی هنری شهر جندی شاپور در تاریخ ایران شد.
گاهنگاری نسبی و مطلق تپه بروه سردشت
مهنار شریفی (استادیار پژوهشکده باستانشناسی) در ادامه با تشریح پروژه گاهنگاری نسبی و مطلق تپه بروه سردشت، عصر مفرغ قدیم، )حسنلو (Vllشمال غرب ایران، گفت: شمال غرب ایران در ادبیات باستانشناسی ایران حایز اهمیت فراوانی است و یکی از مناطق مهم ایران در عصر مفرغ است چرا که در ارتباط با حوضههای فرهنگی مناطق جنوب قفقاز و شرق اناتولی و شمال بینالنهرین مطرح است.
او با بیاناینکه تپه بروه در شهرستان سردشت استان آذربایجان غربی، در جنوب غربی دریاچه ارومیه قرار دارد گفت: نتایج کاوشهای حسنلو و بروه نشانگر فرهنگ رایج حسنلو VII در حوضه جنوب دریاچه ارومیه و بیانگر این نکته هستند که در اواخر هزاره چهارم و در طول هزاره سوم پیش از میلاد مناطق جنوبی دریاچه ارومیه به همراه سرشاخههای زاب یک مسیر متفاوت فرهنگی (فرهنگ دارای سفال نارنجی) را طی کردهاند و فرهنگ کوراارس به این منطقه راه نیافته است.
این باستانشناس افزود: نتایج کاوشهای باستانشناسی و بررسیهای سطحی نشان میدهد که بروه میتواند نقش مهمی در تعریف سنت فرهنگی سفال نارنجی داشته باشد و نکته مهمی که در مورد این تپه اهمیت دارد این است که فرهنگ کوراارس به این منطقه راه نیافته و فرهنگ بروه تابع سنت فرهنگی حسنعلی است.
اخلاق بازسازی در میراثفرهنگی
فاطمه علیمیرزایی در ادامه این نشست سخنانش را با موضوع اخلاق بازسازی در میراثفرهنگی آغاز کرد و بااشاره به اینکه بازسازی همیشه یکی از بحث برانگیزترین موضوعات برای کسانی بوده که به شواهد مادی گذشته علاقمند هستند گفت: برخی از افراد همواره اشتیاق زیادی برای کامل کردن یک ساختمان ارزشمند یا اثر هنری ناقص، دارند و برخی دیگر همچون فیلسوفان، باستانشناسان و دیگر متخصصان میراث بر این عقیدهاند که اثر ممکن است در حالت ناقص خود ارزش بیشتری نسبت به حالت بازسازی شده داشته باشد، بنابراین اغلب دیدگاه نسبتاً منفی نسبت به بازسازی میراث دارند و آن را نامناسب یا حتی غیرمجاز میدانند.
او افزود: در این بحث، استدلال میکنیم که اتخاذ چنین نگرشهای سختگیرانه نسبت به بازسازی میراث غیرقابل توجیه است و بالعکس، ما معتقدیم که بازسازی میراث با در نظر گرفتن برخی ملاحظات اخلاقی و نیز قواعد بینالمللی، میتواند هم مجاز و هم مفید باشد.
این پژوهشگر با بیان اینکه ما در حمایت از بازسازی، با رد استدلالهایی بر علیه بازسازی، استدلال میکنیم که گاهی اوقات دلایل خوبی برای تعمیر مجدد وجود دارد و انجام این کار از نظر اخلاقی قابلقبول است تصریحکرد: ما معتقدیم که گاهی ملاحظات اخلاقی در انتخاب میتواند با آسیبرساندن به چیزی که ذینفعان دوست دارند، به طور ناعادلانه به آنها آسیب برساند، آنها را در مورد تاریخشان گمراه کند یا به آنها و یا محصولات فرهنگیشان بیاحترامی کند به همین دلیل است که ورود به بحث اخلاق بازسازی میراث ضروری است.
او در پایان با بیان برخی استدلالها در این حوزه گفت: حتی اگر بازسازی میراثفرهنگی تخریب شده از نظر اخلاقی مجاز باشد، این بحث باز خواهد بود که هر کسی در مقام تصمیمگیری بتواند با توجه به شرایط و بهطور جداگانه در مورد بازسازی هر اثر شایستهترین تصمیم را بگیرد.