یادداشتی از امیر دژاکام؛
هنر تئاتر را تبدیل به یک کافیشاپ لوکس کردهاند/ استفاده تئاتر تجاری از امکانات دولتی غیرقانونی است
امیر دژاکام با طرح یک پرسش درباره چرایی تئاتر، میگوید: تئاتر امروز به پدیدهای تبدیل شده که به هیچ عنوان با تعریف اولیه آن سازگاری ندارد؛ مکانی برای پول درآوردن. ولی باید پرسید که ایجاد یک فهم مشترک با مشاهده یک تجربه خیالی زیبا کجا و مکانی برای درآمدزایی کجا؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، امیر دژاکام که این روزها نمایش «مکبث» را روی صحنه دارد، درباره ماهیت تئاتر و لزوم توجه به تعریف راستین آن یادداشتی نوشته و بر لزوم توجه به نقش این هنر در ایجاد فهم مشترک تاکید داشته است؛ متن این یادداشت را که با عنوان «تئاتر به مثابه گندم» در اختیار خبرگزاری ایلنا قرار گرفته است، در ادامه میخوانید:
بیاییم برای یک بار هم که شده به دقت به این سوال پاسخ دهیم، چرا تئاتر؟ من خواهش میکنم از وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی جناب آقای صالحی که فردی اهل کلمه و چون و چرای فلسفی هستند، به این سوال پاسخ دهند، نمایندگان محترم کمیسیون فرهنگی، مدیران فرهنگی، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری، سازمان تبلیغات، مدیریت هنری بسیج و ...
و اما چرا پاسخ به این سوال مهم است؟
امروز کشور ما مشکلات اقتصادی بسیار دارد و ما برای ساختن جاده، بیمارستان، مدرسه با مشکل کمبود بودجه روبرو هستیم یا برای سرانه بهداشت، محیطزیست با کاستیهای اقتصادی بسیاری مواجهایم. مجلس پول نفت را در بسیاری از نهادها و سازمانها و ادارات وزارت خانهها برای کمک به رشد و اعتلای فرهنگی و هنر مصوب کرده است. اگر قرار باشد این پول هزینه شود، باید بدانیم چرا وقتی مدرسه نداریم، تئاتر؟ چرا وقتی بهداشت نداریم، تئاتر؟ و باید بدانیم این پول بایستی صرف چه نوع اثر هنری شود. هرچند این بودجه بسیار کم است و در اکثر مواقع جای دیگری هزینه میشود.
به این سوال کمتر پاسخ دقیقی داده شده است و هرکس به گمان خودش فعالیت میکند که با اهداف اصلی تمارض دارد و در این میان نوع تئاتر دیگری شکل گرفته است به نام تئاتر تجاری؛ تئاتری که بدون هیچگونه رودربایستی به فکر درآمدزایی است و در این راه برای کسب درآمد بیشتر مشغول تولید سرگرمی است.
با بررسی میدانی، در اکثر موارد مدیران و تهیهکنندگان پاسخ غلطی به این سوال میدهند. لذا بدیهی است که فعالیتها در این زمینه پراکنده و غلط باشند.
اجازه دهید تعدادی از پاسخها را با هم بررسی کنیم:
تئاتر تولید سرگرمی میکند.
تئاتر وسیلهای است برای تبلیغ.
تئاتر فعالیتی است برای اندیشیدن.
تئاتر وسیلهای است برای آموزش.
تئاتر یک وسیله ارتباط جمعی است.
تئاتر کمک میکند به اعتلای فرهنگ عمومی.
تمام پاسخهای بالا ناقص هستند؛ چراکه تئاتر در ذات خود چیزی دارد که هیچ یک از مواردی که به آن اشاره شد، ندارد. صدها فعالیت دیگر در بین انسانها وجود دارد که تولید سرگرمی میکند، فعالیتهای گوناگونی در رسانهها هستند که میتوانند تبلیغ کنند، دانشگاهها، حوزهها و سخنرانیهای علمی و فلسفی همه فعالیتهایی برای اندیشیدن هستند. رسانههای جمعی و آموزش و پرورش میتوانند آموزش دهند. روزنامه هم یک وسیله ارتباط جمعی است. همچنان که گفتم تئاتر در خود، همه این ویژگیها را دارد اما چیست در درون این پدیده هنری یکتا که هیچ کجای دیگر نیست؟ چیست که ضرورت آن را برای جامعه همچون گندم میکند؟
پاسخ من، دریافت من و دانش ناقص من میگوید، تئاتر هنری است برای ایجاد فهم مشترک از طریق ایجاد یک تجربه خیالی.
بشر در اثر تجربه که قدم اول آن از حواس آغاز میشود، به فهم میرسد و چون تجربه بشر از امور متفاوت است فهم بشر از امور متفاوت است و فهم متفاوت تمارض ایجاد میکند و در نهایت جنگ شکل میگیرد. اما اگر بشر بتواند از پدیدههای اجتماعی به فهم مشترک دست پیدا کند، رفتار مشترک انتخاب خواهد کرد و این رفتار در بلندمدت منجر به صلح و آرامش میشود. لذا تئاتر همچون گندم برای جامعه ضروری است. نگاه کنید به جنگها و دعواهای گوناگون در سطح اجتماع از درگیری در ترافیک تا دعواهای خانوادگی منجر به قتل تا جنگهای سیاسی بر سر قدرت. اگر ما فهم مشترک از این موضوعات داشتیم ناهنجاریهای اجتماعی ما کاهش پیدا میکرد و لذا هزینههای مربوط به قتل و زندانها و غیره ... صرف مدرسهسازی و ... میشد.
تئاتر امروز به پدیدهای تبدیل شده که به هیچ عنوان با تعریف اولیه آن سازگاری ندارد؛ مکانی برای پول درآوردن. ولی باید پرسید که ایجاد یک فهم مشترک با مشاهده یک تجربه خیالی زیبا کجا و مکانی برای درآمدزایی کجا؟
اما استدلال این افراد بسیار شفاف و در ظاهر درست و البته در عمل و سیاستگذاری هم موفق است. چراکه سیاست مدیران استدلالشان را پذیرفتهاند؛ ایشان میگویند چرا ما نباید از راه تئاتر زندگی خود را تامین کنیم؟ هیچ آدم عاقلی کاری نمیکند که در آن صرفه اقتصادی نباشد و حتما فردوسی با این استدلال عاقل نیست! این پاسخ درست است اما نه در حوزه هنر. آنها که مبانی فلسفی هنر را خواندهاند میدانند ضرورت وجود هنر پاسخ به میل زیباییخواهی انسان است.
تعاریف اقتصادی را در حوزه هنر نمیتوان صاحب اصالت دانست، همچنان که تعاریف اخلاقی را که بسیار هم درست هستند نمیتوان در حوزه امنیت صاحب اصالت دانست. یک لحظه فکر کنید که امنیت را موکل به اخلاق کنیم، چه اتفاقی میافتد؟ این استدلال غلط، امروز هنر تئاتر را تبدیل به یک کافیشاپ لوکس کرده است و اتفاقا کسی که از آن هیچ بهره مالی نمیبرد، بچههای تئاتر هستند.
امروز متاسفانه حتی امکانات دولتی در اختیار تهیهکنندگان تئاتر تجاری قرار میگیرد و آنها در سالن اصلی تئاتر شهر با فخرفروشی تمام سرگرمی ارائه میکنند و رقمهای فروش میلیاردی خود را بارها اعلام میکنند. آیا مجلس بودجه مصوب کرده است که تهیهکننده خصوصی با ایجاد سرگرمی، کسب درآمد کنند یا کارگردانهای یک شبه با بودجههای هنگفت شهرداری و نهادها آثار تبلیغی ضعیف تولید کنند و بودجهای که قرار است صرف فهم مشترک شود برای تولید تبلیغات به شکل نمایش در فضاهای باز با صدها هنرور و بازیگر هزینه میشود.
اگر این آسیب جدی باور نشود و ما از تولید تئاتر به هدف مشترک دست پیدا نکنیم، ناهنجاریهای اجتماعی ما گستردهتر، وسیعتر و غیرقابل کنترل خواهند شد. لازم است توضیح دهم، تئاتر در یک سیستم درست که آموزش، تبلیغ، سرگرمی، علم و اندیشیدن را درون خود دارد، میتواند موفق عمل کند.
به این نکته نیز باید اشاره کنم به هر ترتیب وجود تئاتر تجاری و فعالیت آن قانونی است اما استفاده تئاتر تجاری برابر قوانین موجود از امکانات دولتی غیرقانونی است، البته عدم امکان فعالیت و کمک به تئاتر ملی، مردمی، سنتی، تجربی، دانشجویی غیرقانونی است.
من این روزها «مکبث» را روی صحنه اجرا میکنم اما ترجیح دادم به جای نوشتن درباره مکبث درباره یک درد مشترک قلم بزنم. امروز من یکی از قربانیهای تئاتر تجاری هستم و البته بسیاری از هنرمندان دیگر در تهران و سرتاسر ایران. ما عاقل نبودیم و کسب ثروت از طریق تئاتر را دنبال نکردیم. پس باید در میان چهرههای بسیار، بیلبوردهای شهری، بیاعتنایی مدیران، توجه نکردن سیاستمداران نابود شویم و در تنهایی گوشه عزلت بگیریم.
من ایمان دارم که تئاتر وسیله درآمدزایی نیست. من ایمان دارم که تئاتر وسیله تبلیغات نیست. من ایمان دارم که تئاتر وسیله سرگرمی نیست. هرچند میتواند تمام این موارد را در خود داشته باشد. اما همه آن نیست. امروز من خلاف جریان آب شنا کردم و میدانم تنها هستم. اما ادامه میدهم. طعنهها، متلکها، فحشها و بیاعتناییها مرا محکمتر میکند. در روزگاری که اکنون دنبال دیدن چهرهها هستند؛ در روزگاری که اکثرا دنبال سرگرمی هستند؛ در روزگاری که غولهای تبلیغات حرف اول را میزنند؛ من تلاش میکنم؛ کار میکنم؛ خسته نمیشوم و در شکست، زیبایی رفتارم را حفظ خواهم کرد. باشد که در روزگاری نه چندان دور کسی در مسند قدرت به کلام من بیندیشد و حرف مرا بفهمد.
من با استدلال علمی میگویم تئاتر برای فهم مشترک – انسان از طریق حواس و تجربه به فهم میرسد و خیال همان کارکردی را دارد که حواس دارد و تئاتر میتواند با یک تجربه خیالی به صورت همزمان ما را از پدیدههای اجتماعی و دیگر امور به فهم مشترک برساند و امروز جامعه من برای امنیت داشتن، برای پیشرفت، برای تعالی، بیش از هرچیز به فهم مشترک نیاز دارد. حتی اگر ما به خاطر آن بسوزیم و دم بر نیاوریم؛ این یک بحث و گفتگوی مفهومی و زیباشناسانه است. امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.