مسعود کیمیایی در بازدید از نمایشگاه عکس پرویز جاهد:
سینماگران موجنوی ایران دیوانگی خاص خودشان را داشتند
مسعود کیمیایی با اشاره به اینکه «موجنوییهایی که تصاویرشان در این نمایشگاه دیده میشود همه مسن و متعلق به نسل قدیم ایراناند» گفت: به نظرم اتفاق خوبی بود که آدمهایی با دیوانگیهای خاص خودشان پیدا شدند و فیلمهایی ساختند که به عنوان موج نو شناخته شد؛ بعضیها هنوز هم تلاش میکنند بسازند و بعضی دیگر رهایش کردهاند. بعضیها برای این رهاشدگی دلایلی دارند؛ ولی من همیشه معتقدم برای کار نکردن هم باید کار کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «رودررو با موج نوییها» نمایشگاه عکسی از پرویز جاهد از چهرههای موثر و اصلی موج سینمای ایران همچون ابراهیم گلستان، فرخ غفاری، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، آربی اوانسیان و دیگران است که از دیروز (جمعه ۲۶ مرداد) درگالری شمیده افتتاح شد. در افتتاحیه این نمایشگاه، هنرمندان و منتقدان سینمایی همچون مسعود کیمیایی، محمدعلی سجادی، جواد طوسی، خسرو دهقان، محمد آقازاده، بهزاد خداویسی، فرید اسماعیلپور و... حضور داشتند.
مسعود کیمیایی (کارگردان سینما) که پرترههایی از او در این نمایشگاه وجود دارد، درباره این نمایشگاه به ایلنا، گفت: این جنس از نمایشگاه در قالب عکس و درباره جریانی از سینما را خیلی کم داشتهایم. این عکسها خیلی خوبند؛ چراکه بسیار شبیه خود آدمها و درونشان هستند. چند عکس خیلی خوب هم از جاهد، گذشته از دایره کاری که کرده در این مجموعه وجود دارد.
این فیلمساز با اشاره به اینکه «موجنوییهایی که تصاویرشان در این نمایشگاه دیده میشود، همه مسن و متعلق به نسل قدیم ایراناند» گفت: به نظرم اتفاق خوبی بود که آدمهایی با دیوانگیهای خاص خودشان پیدا شدند و فیلمهایی ساختند که به عنوان موج نو شناخته شد؛ بعضیها هنوز هم تلاش میکنند بسازند و بعضی دیگر رهایش کردند. بعضیها برای این رهاشدگی دلایلی دارند؛ من همیشه معتقدم برای کار نکردن هم باید کار کرد. برای فیلم نساختن باید فیلم ساخت، برای شعر ننوشتن هم باید شعر نوشت. ولی شاید آنها درست بگویند اما من طور دیگری فکر میکنم و معتقدم باید ادامه داد؛ معتقدم هرچه جلوتر برویم این حضور ضعیفتر میشود. این حضورِ سختی است. ولی من عادت کردهام که اطرافم را نگاه کنم و خبر دهم. من معتاد به اینم که اطرافم را ببینم و خبر دهم.
سینمای ما دیگر نمیتواند سلیقهها را به زبان و فصل مشترک فرهنگی تبدیل کند
جواد طوسی (منتقد سینما) هم با بیان اینکه «پرویز جاهد دوست و همکار قدیمی من و از نسلی است که نگاه متفاوت، ریشهدار و تاریخی به موج نو سینما دارد و براساس آن حوزه دید و درک عمیق تاریخنگارانه، سراغ پرترهنگاری آمده است» گفت: اگر موج نو فراتر از سینما، به حوزه ادبیات داستانی و نوشتاری ما هم تعمیم پیدا میکند دربرگیرنده نگاه متفاوت و کنایهآمیز خود خالق اثر است که تاثیرهای وام گرفته از حوزه ادبیات داستانی یا نقلنویسی را به شکلی در جهت تاثیرگذاری و استمرار و تداوم حیات تاریخی موج نو مطرح میکند.
طوسی ادامه داد: در این نمایشگاه تصویر دو نویسنده را میبینید؛ هوشنگ گلشیری و محمود دولتآبادی که دو داستان آنها برگردان تصویری شده. بهمن فرمانآرا «شازده احتجاب» و مسعود کیمیایی «اوسنه بابا سبحان» را در قالب فیلم «خاک» ساختهاند. این میتواند پیشنهاد متفاوتی باشد که چگونه یک فیلمساز میتواند سراغ ادبیات داستانی بیاید، تفکر و دنیا و فردیت مستقل خودش را حفظ کند و در عین حال که از یکسری نشانه و فکر و ایده در راستای هرچهبهتر کردن دنیای مستقل خودش استفاده کند. هرچند که قدر مسلم نگاه آقای کیمیایی در فیلم خاک با آقای فرمانآرا در شازده احتجاب فرق میکند. اینها به عقیده من میتواند سنگ بنای موج نو و آن نگاه متفاوت را ایجاد کرده و پیشنهاد دهد. این از جنبههایی است که میتواند در عکسها شناسایی شود.
این منتقد سینما با طرح این پرسش که «علت اینکه ابراهیم گلستان در حضور انبوهتر تصویری در این نمایشگاه دیده میشود، چیست؟» گفت:پاسخش را خود پرویز جاهد با این تکثر میدهد و میخواهد بگوید اتفاقا سنگ بنای موج نو را گلستان گذاشته است؛ اما نتوانسته سیر انتقالی پیوسته بعدی را ایجاد کند و با گسستی ۴-۵ ساله توأم بوده. امثال کیمیایی، تقوایی و مهرجویی در سالهای ۴۷ و ۴۸ این را ادامه میدهند؛ اما این نمایشگاه و نگاه پرویز جاهد میگوید آغاز موج نو و سیر تکوینیاش میتواند از «خشت و آیینه» گلستان شروع شود. این نگاه سلیقهای است و پرویز جاهد شاید دلایل خیلی متقن سینمایی هم برای توزیع تصویری خود در تصاویر نمایشگاه داشته باشد. یا مثلا در عکسها پرویز دوایی را به عنوان شاخصترین منتقد سینمایی آن دوره میبینید که چقدر میتواند در جهتدهی درست برای فیلمسازی با قابلیت و استعداد مانند کیمیایی نقش موثر و تعیینکنندهای داشته باشد و بعد از «بیگانه بیا» پیشنهادی کارساز میدهد تا این فیلمساز دنیایی را پیدا کند که با خاستگاه طبقاتی و نگره اجتماعی مسعود کیمیایی همخوانی دارد. کسی که از دور این مساله را دنبال میکند همارز فیلمسازان شاخص، تعیینکننده و تاثیرگذار نهضت موج نو، دارد نقش و جایگاه یک منتقد را هم نشان میدهد که اینها با همدیگر میتواندن سنگبنای یک وضعیت بهتر فرهنگی، تصویری و نمایشی را ایجاد کنند.
طوسی با بیان اینکه جای برخی بعضی فیلمسازان مطرح موج نوی سینمای ایران مانند امیر نادری، جلال مقدم، علی حاتمی و ناصر تقوایی در این نمایشگاه خالی است، گفت: در این دوران فطرت که ما به اندازه کافی از همدیگر دور افتادهایم چنین کار فرهنگیای و چنین نمایشگاهی پاتوقی برای پیدا کردن همدیگر است. این رویداد میتواند در سطح جامعهی به قدر کافی به گسست رسیده ما، تعمیم پیدا کند. میتواند یادآور دوران شاخص و تعیینکننده تاریخ سینمای ما باشد؛ به خصوص برای نسلهایی که به قدر کافی از این تفکر و نگره تاریخی دور شدهاند. چه اشکالی دارد محمل و بهانهای برای این همدلی و همراهی جریانساز پیدا کنیم؟ شاید از این طریق بتوانیم موجهای بعدی زمانه معاصر خودمان را پایهریزی کنیم آنهم در گستره سینمایی که در اغتشاش، پریشانی، بلاتکلیفی و سردرگمی بهسر میبرد و اصلا مشخص نیست در این چرخه تولید سالانه فعلی گونهشناسی و حوزههای تعیینکنندهتر که بتواند نسبتی با جامعه ما داشته باشد کجاست و اینها در کنارهم چطور میتواند رقابتی سالم و سازنده را ایجاد کنند؟
او یادآور شد: تشکیل چنین نمایشگاهی و ارجاع به یک دورهی به خاطره پیوسته، که در جایگاه نوستالژی قرار میگیرد یعنی «موج نو»، شاید بتواند از یک جنبه دیگر دربرگیرنده نگاهی کنایهآمیز باشد که موجهای بعدی کجاست؟ موجها هستند که میتوانند جریان، زایندگی و بالندگی را ایجاد کنند اما الان به صورت پراکنده موقعیت معاصر و فردی خودمان را توضیح میدهیم و در کنارهم نمیتوانیم سلیقهها را به یک زبان و فصل مشترک فرهنگی تبدیل کنیم؛ یعنی همان اتفاقی که در موج نو رخ داد. با اینکه نگاه مسعود کیمیایی با ناصر تقوایی و بهرام بیضایی و خیلیهای دیگر باهم متفاوت بود اما باهم نشست و دیالوگ داشتند و تریبون یک نسل معترض بودند که دیدگاه و جهانبینی داشت و خیره شدناش به جامعه معاصرش دربرگیرنده دلایل تماتیک و ساختاری است که میتواند سنگ بنای سینمای روشنفکرانه یک دوران را رقم بزند.
یک تداعی بر دوره روشنفکری سینما
خسرو دهقان دیگر منتقد سینما هم این نمایشگاه را یکجور تاریخ سینما و گذر عمر خواند که گذشتهها در آن تداعی میشود و گفت: بیشتر تاریخ سینما و آدمهای خاصش در این نمایشگاه برایم مهم بود. از همه بیشتر، پرتره فرخ غفاری حیرتانگیز بود؛ معتقدم غفاری به اندازه قدر و منزلتاش خوب شناخته نشده اما الان فرصتی است که عکساش دیده و به او پرداخته شود چراکه غفاری یکی از مهمترین شخصیتهای تاریخ سینمای ایران است که کمک میکند تاریخ سینمای ایران جدی گرفته شود.
دهقان جای سه چهره ناصر تقوایی، امیر نادری و سهراب شهیدثالث را در این مجموعه خالی دانست و گفت: این نمیاشگاه بیشتر یک تداعی بر دوره روشنفکری سینما یا همان سینمای دیگر بود؛ سینمایی هنریتر و متفاوتتر.
سینما دیگر نمیتواند تلاطمها و تغییرات جامعه را نمایندگی کند
محمدآقازاده هم که از روزنامهنگاران و منتقدان قدیمی سینماست در مراسم افتتاحیه نمایش «رودررو با موجنوییها» گفت: امروز مصادف شده با مرگ دو هنرمند؛ عزتالله انتظامی و ضیالدین دری که هرکدام متعلق به یک نسل هستند. اگر دهه ۴۰ را دهه شعر بدانیم، دهه ۵۰ دهه آغاز سینماست. ما از طریق سینما، داشتیم تحولات را میدیدیم. یعنی قبل از اینکه تحولی در جامعه رخ دهد سینما آن را نشان میداد؛ مثلا به تنگ آمدن طبقه متوسط در فیلم «گزارش» عباس کیارستمی، یا در «قیصر» و «گوزنها» شورشگیری حاشیه علیه متن را میشد دید. یعنی اگر آن موقع نظم موجود خوب به این فیلمها دقت میکرد میدانست باید انتظار چه چیزی را بکشد.
آقازاده با بیان اینکه «هر تحولی نمایندگی خاص خودش را دارد و روشنفکر و ارگانیک خاص خودش را پرورش میدهد» گفت: سینماگرانی مثل کیارستمی، کیمیایی، مهرجویی و خیلی از نامهای دیگر آمدند این تحولات را نمایندگی کردند. نباید آن زمان را با اتفاقاتی که امروز میافتد داروی کرد. باید رفت آن دوره و پیشتازیشان را دید. بهطور مثال وقتی امروز با مرگ انتظامی روبرو میشویم با مرگ ستارههایی مثل فردین مواجهیم که شبیه چیزهایی بودند که افکاری عمومی از آنها میخواست؛ لوطیگری، مرام، دوستی و رفاقت. اما الان آن دوره نیست؛ دورهای که نه چهرههای سینمایی و نه مردم دیگر رابطه ارگانیک ندارند که همدیگر را تکمیل کنند. آن زمانها فردین بخشی از زندگی مردم بود وهنرمند اتفاقهایی که در بطن جامعه داشت شکل میگرفت را میفهمید. وقتی وارد این نمایشگاه میشویم فقط یک قاب و چهره نمیبینیم بلکه ۵دهه زندگی را با تمام فراز و نشیبها، مشکلات و تغییراتش میبینیم.
این منتقد سینما یادآور شد: معتقدم سینما دیگر نمیتواند تلاطمها و تغییرات جامعه را نمایندگی کند چون زندگی جلوتر از تحولات جامعه است و سینما از آن عقب افتاده. مساله این است که سینما خودش را در بنبستی اسیر کرده که راه خروجی از آن نیست و سینماگران دیگر به سمت آن پدیده و خود زندگی حملهور نمیشوند تا آن را بفهمند. در این دوران امیدوارم یک مدیومی بتواند تحولات امروز را پسنگرانه ببیند. نسلی که در لحظه با خبر روبرو میشود و یاد گرفته هر آدمی مرجع زندگی خودش است.
آقازاده با اشاره به پرترههای نمایش داده شده در این نمایشگاه گفت: این عکسها اگر به صورت دینامیک با تاریخ ارتباط برقرار کنند یک معنا دارند و اگر به صورت انتزاعی با آن مرتبط شوند معنایی دیگر. معتقدم پرویز جاهد یکی از کسانی است که در این دهههای اخیر و حتی با وجود مهاجرت و بازگشت، تغییر زیادی نکرده و همانطوری مانده و به همین دلیل عکسهایش نمود همین عدم تغییر است. انگار دنیای او هیچ تاثیری از دنیای بیرون نگرفته و این برای من بسیار جالب بود.
بازنگری تاریخ سینمای ایران در محدوده فریمهای عکس
فرید اسماعیلپور دیگر منتقد و پژوهشگر سینما هم برپایی این نمایشگاه را اتفاقی جالب توصیف کرد و گفت: شاید مهمترین بخش این نمایشگاه، اسم و تیتر تاریخی آن است که سر آن هنوز بحث و جدل وجود دارد و با پرسشهایی مواجه است: اینکه چه موج نویی؟ دقیقا کدام دوره؟ اما بهنظر من، مهمتر از عکسها و خود تیتر، عنوانهایی است که زیر پرترهها خورده و پرویز جاهد به عنوان عکاس و شاهد تاریخی و مورخ سینما بر آنها تاکید کرده تا ارتباطی بین این عناوین که اسامی آثار این فیلمسازان است با خود تصاویر ایجاد کند.
اسماعیلپور پرترههای موجود در نمایشگاه را انتخابهایی دقیق و درست خواند و گفت: اهمیت این نمایشگاه، به بازنگری تصویری است که این رویداد به تاریخ و موج نوی سینمای ایران داشته است. به نوعی تاریخی شفاهی و تصویری است که سعی کرده در محدوده فریمهای عکس در یکسری تصویر محدود، تاریخ سینمای ایران را در دورهای و در مدیومی جدید غیر از کتاب و فیلم فقط با عکس بازنگری کند.