خبرگزاری کار ایران

فرشته نوبخت در گفت‌وگو با ایلنا:

خارجی‌ها داستان ایرانی را بازتاب‌دهنده گفتمان غالب و وابسته می‌دانند/نباید کاری کنیم که ادبیات ما صدای سیاسی خاصی تلقی شود

خارجی‌ها داستان ایرانی را بازتاب‌دهنده گفتمان غالب و وابسته می‌دانند/نباید کاری کنیم که ادبیات ما صدای سیاسی خاصی تلقی شود
کد خبر : ۶۳۶۴۸۸

خارجی‌ها به ادبیات ایران با این دید نگاه می‌کنند که در این دوره معاصر نویسندگان ما صدایی را بازتاب می‌دهند که صدای گفتمان غالب و وابسته‌ است. این دید باعث می‌شود داستان و رمان ایرانی را یک اثر ادبی مستقل و آزاد ندانند.

فرشته نوبخت در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، درباره آخرین داستان‌ها و رمان‌هایش گفت: یک رمان تازه‌ دارم که قرار بود برای عرضه در نمایشگاه کتاب منتشر شود ولی متاسفانه هنوز خبری نشده و من هم اطلاعی ندارم که چرا هنوز کار زیر چاپ نرفته است. البته این رمان مجوز گرفته و احتمالا در پاییز منتشر می‌شود.

«کمی مایل به سرخ» رمانی‌ست شخصیت‌محور که تم فلسفی دارد و دغدغه‌های شخصی یک زن را درباره عشق، مرگ و زندگی روایت می‌کند. نوبخت درباره این اثر گفت: این رمان با کارهای قبلی من خیلی متفاوت است. اصولا سعی دارم معمولا ژانرها و سبک‌های متفاوتی را امتحان کنم و نگاهم به داستان‌نویسی کلا تجربه‌گرایانه است. در این چرخش میان مضامین و فرم‌های مختلف است که می‌خواهم سبک خودم را پیدا کنم. علاوه بر این‌ مشغول کار روی متن یک نمایشنامه هم هستم، منتها هنوز به کلیتی نرسیدم که بخواهم درباره‌اش صحبت کنم. هم‌زمان با این‌ها روی یک رمان دیگر هم کار می‌کنم که مراحل اولیه نگارشش تمام شده و منتظر فرصتی برای بازنویسی آن هستم.

این نویسنده همچنین درباره چرایی عدم حضور جدی و پررنگ داستان ایرانی در جامعه جهانی ادبیات و اینکه این مسئله تا چه میزان به عدم شناخت درست سایر کشورها از ایران بازمی‌گردد؛ بیان کرد: من خیلی با این دید که خارجی‌ها ما را نمی‌‌شناسند، موافق نیستم. ما از بعد رنسانس در اروپا و آمریکا کاملا شناخته شده هستیم؛ به خاطر نهضت شرقی و به خاطر اینکه مثلا یک ادیب بزرگی مثل گوته درباره شعر و ادبیات ما کار کرده و همزمان خیلی دیگر از بزرگان ادبی دیگر اروپا و غرب روی ادبیات ما کار کرده‌اند. پس نمی‌توانیم بگوییم برای دنیا شناخته‌شده نیستیم. دنیا حتی با فرهنگ ما آشناست و ریشه‌های فرهنگی و تاریخی ما را می‌شناسند. اما اینکه چرا به ادبیات ما بها نمی‌دهند و چرا با وجود تلاش نویسندگان ما برای جهانی شدن و اینکه آثار نویسندگان ما به غرب هم عرضه می‌شود، اما آن‌ها مقاومت می‌کنند دلیل خودش را دارد. یک دلیل این است که خارجی‌ها می‌دانند و اطلاع دارند که ما در داخل کشورمان با یک پدیده به نام سانسور مواجه هستیم و شاید به این مسئله در خارج از کشور به شکل بزرگ‌نمایی شده؛ نگاه می‌شود.

او ادامه داد: یعنی متاسفانه به اشتباه فکر می‌کنند که هرچه در ایران منتشر می‌شود چون از سد سانسور گذشته  بی‌ارزش است و خب نوعی مقاومت در مقابل انتشار و ترجمه کارهای ما وجود دارد. حتی ترجمه‌ها هم خیلی در آن کشورها مورد اقبال قرار نمی‌گیرد؛ چون با این دید نگاه می‌کنند که در این دوره نویسندگان ما صدایی را بازتاب می‌دهند که صدای گفتمان غالب و وابسته‌ است. این دید باعث می‌شود داستان و رمان ایرانی را یک اثر ادبی مستقل و آزاد ندانند.

نوبخت با بیان این مطل که در کشور ما سانسور و ممیزی هست و نویسندگان ما با فشار این مسائل دست به گریبان هستند، تاکید کرد: نوینسدگان ما در این شرایط بازهم می‌نویسند که متاسفانه در خارج از کشور پژواک آنچنانی ندارد. بنابراین اینکه فکر کنیم اصلا برای دنیا شناخته شده نیستیم و ما را با عرب‌ها و ترک‌ها اشتباه می‌گیرند را خیلی درست نمی‌دانم. اتفاقا خارجی‌ها خیلی خوب ما را می‌شناسند ولی فکر می‌کنند ما اینجا با سانسور در تعامل هستیم و چیزی را جز صدای حاکمه انعکاس نمی‌دهیم و برای همین هم در برابر ترجمه و انتشار کارهای ما مقاومت می‌کنند. ما باید این نگاه را بشکنیم. این صدا از داخل خود ما بیرون می‌رود. بسیاری از نویسندگان ما مدام موضوع سانسور را تکرار می‌کنند و بعضا حتی خودمان همدیگر را حذف و صداهای همدیگر را خفه می‌کنیم و خودمان می‌گوییم ادبیات ما بی‌ارزش است. این‌ها هم همه یک وجهی از چرایی عدم جذب ما در جامعه جهانی ادبیات است که بسیار هم مهم و تاثیرگذار است.

وی فاقد ارزش خواندن داستان‌های نویسندگان ایرانی توسط دیگر نویسنده ایرانی را یکی از دلایل نگاه اشتباه دنیا به ادبیات ایران دانست و اظهار داشت: وقتی من نویسنده مدام می‌گویم آثار همکاران من ارزش ادبی چندانی ندارد و کارهایی که نوشته می‌شود فاقد ارزش ادبی هستند، این صدا چه بخواهم و چه نخواهم بازتاب جهانی پیدا می‌کند. من وقتی در داخل ایران به عنوان یک نویسنده کارهای منتشر شده را یا نخوانده یا از روی حسادت و حتی از روی برخی ملاحظات فاقد ارزش معرفی می‌کنم؛ دیگر از دنیا نمی‌توان توقع توجه به ادبیات ایرانی را داشت. در این شرایط خارجی‌ها هم فکر می‌کنند که در ایران داستان و رمان بی‌ارزش نوشته می‌شود. وقتی خودشان هم به این مسئله اعتراف دارند پس چرا ما وقت و هزینه برای ترجمه و انتشار آثار فاید ارزش صرف کنیم؛ آن هم برای عرضه یک صدا ایدئولوژیک.

این نویسنده یادآور شد: به نوعی می‌توان گفت با این نوع برخوردهای ما با ادبیات خودمان قضیه دیگر بعد سیاسی می‌گیرد و از وجه ادبی خارج می‌شود. به نظر من علت عدم جذب داستان و رمان ایرانی در جامعه جهانی ادبیات؛ خود ما نویسندگان ایرانی هستیم و در مورد کارهای همدیگر بدون اطلاع و مطالعه و نگاه مثبت و دلسوزانه قضاوت می‌کنیم. بله کارهای بد هم منتشر می‌شود ولی آن آثار یک سازوکار و مراحل مختص به خودشان را دارند و نمی‌توان گفت همه کارهایی که در ایران منتشر می‌شود، چنین هستند.

خالق رمان «زمستان فصل مردن نیست» تاکید کرد: نویسندگان ایرانی واقعا تمام تلاش خودشان را می‌کنند ولی وقتی خود ما همدیگر را خفه و نفی می‌کنیم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم جامعه جهانی که از ما فاصله دارد به ما اعتماد کند و کارهای ما را ترجمه و منتشر کند و برایش بازار هم پیدا کند. ما واقعا مهجور هستیم و بخش زیادی از مهجوریت به خودمان بازمی‌گردد که خودمان را قبول نداریم و مدام همدیگر را سرکوب می‌کنیم.

وی افزود: واقعیت این است که این جناح‌بندی‌های ادبی که در فضای ادبیات امروز ما اتفاق افتاده و مثلا اگر کسی یک روزنامه دستش باشد فقط آثار دوستان خودش را معرفی می‌کند و بقیه را خفه می‌کند؛ یا اگر کسی یک تریبونی دارد فقط صدای آن‌هایی که قبلا به خودش نان قرض می‌داده‌اند و تائیدش کرده‌اند را منعکس می‌کند و اگر با کسی اختلاف شخصی داشته باشیم اثر او را قربانی می‌کنیم، مسائلی‌ست که ما درگیرش هستیم و پژواکش در خارج همان است که ما را جدی نمی‌گیرند. با اینکه عمر ادبیات داستانی ما کوتاه است ولی واقعا غنی‌ست. باید کارهای ادبی ما ورای حزب و دسته و گروه باند دیده شوند و ورای شخصیت نویسنده به آثار داستانی بپردازیم. متاسفانه امروز اگر من نوعی با فلان آقا یا خانم در عرصه مطبوعات آشنایی نداشته باشم یا تائید و تمجیدش را نکرده باشم اولین چیزی که قربانی می‌شود، اثر من است. البته که به مرور زمان همه این صداهای بی‌خود و کاذب که امروز در فضای ادبیات داخلی ما هستند از بین می‌روند و بیست سال دیگر خبری از این‌ها نخواهد بود و فقط اثری باقی می‌ماند که اصیل است، ولی در حال حاضر ما در جهان هزینه این مسئله را می‌دهیم و همین می‌شود که هنوز هم ما را با هدایت می‌شناسند و اعتماد نمی‌کنند که مثلا کارهای کسی مثل ابوتراب خسروی، محمدرضا کاتب و بسیاری دیگر حتی جوانان ما هم ارزشمند هستند. ما اول باید از خودمان شروع کنیم. نمی‌دانم کی قرار است این موضوع را بفهمیم و از خودمان شروع کنیم.

نوبخت درباره تاثیر نبود ساز و کار صنفی در وضعیت فعلی ادبیات و داستان ایرانی نیز گفت: ما به تازگی یک نهاد صنفی برای نویسندگان به راه انداخته‌ایم که گام‌های ابتدایی را آغاز کرده است. منتها همین صنف هم بین ما به محل اختلاف تبدیل شده است. بازهم به این موضوع برمی‌گردیم که همدیگر را قبول نداریم. یعنی همین صنفی که ما به راه انداخته‌ایم را خیلی‌ها قبول ندارند و نمی‌آیند با ما همکاری داشته باشند. انگار بلد نیستیم که به یک اجماع فکری برسیم و یک کار گروهی انجام بدهیم یا اگر به اجماع هم نمی‌رسیم دست‌کم همدیگر را تحمل کنیم و صداهای همدیگر را خفه نکنیم. صنف اگر دست کار کند و قوی باشد، می‌تواند ما را نجات بدهد. من خیلی نگران هستم که صنف تازه‌تاسیس آلوده به این مسائلی که مطرح شد شود. امیدواریم که بتوانیم این صنف را سالم و قوی نگاه داریم.

وی افزود: اگر مناعت طبع و فکر باز و آزادگی و روشنفکری که باید در همه ما به عنوان یک نویسنده باشد در وجود ما باشد و فکر نکنیم که جای همدیگر را تنگ کرده‌ایم و به هم مثل کلمه‌هایی بی‌انتها نگاه کنیم که باید کنار هم باشیم تا واژه‌ها و عبارت‌ها را تشکیل دهیم و منافاتی با هم نداریم، می‌توان به سرانجام کار باور داشت. آن وقت است که صدایی که بیرون از جامعه منعکس می‌کنیم صدای واقعیت است و دیگر جامعه جهانی ادبیات چاره‌ای جز پذیرش ما ندارد و به ما هم به عنوان یک تفکر نگاه می‌شود نه یک صدای سیاسی خاص. ما پتاسیل رسیدن به این جایگاه را داریم فقط باید خودمان را بور کنیم و حسادت‌ها و منفی‌بافی‌ها را کنار بگذاریم و به یک فهم جهانی برسیم. در غیر این صورت باید خودمان را به زمان بسپاریم که آیا رضا براهنی و صادق هدایت و ... دیگری از ایران به جهان معرفی می‌شود یا خیر.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز