خبرگزاری کار ایران

آرام روانشاد در گفت‌وگو یا ایلنا مطرح کرد؛

سینمای ما به لحاظ دانش ادبی بسیار فقیر است/در دوره‌ای که یکماهه مجوزها صادر می‌شد، یک سال و نیم منتظر ماندم

سینمای ما به لحاظ دانش ادبی بسیار فقیر است/در دوره‌ای که یکماهه مجوزها صادر می‌شد، یک سال و نیم منتظر ماندم
کد خبر : ۵۹۸۹۹۹

سینمای ما به لحاظ دانش ادبی بسیار فقیر است و به ضرس قاطع می‌گویم کارگردان و سینماگر ما کتاب نمی‌خواند و با ادبیات آشنایی ندارد پس اقتباس سینمایی قابل قبولی هم در این سینما ساخته نمی‌شود.

آرام روانشاد (نویسنده) در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، از حضور یک فیلم‌ کوتاه «نه تو مانی و نه من» در بخش فیلم کوتاه جشنواره کن ۲۰۱۸ خبر داد و گفت: فیلم‌نامه یک فیلم‌ کوتاه «نه تو مانی و نه من» را من نوشته‌ام و سپیده میرحسینی آن را کارگردانی کرده است. فیلم‌برداری این اثر در شهریورماه تمام شد و مهرماه نیز به‌صورت خصوصی به نمایش درآمد که خوشبختانه بازخوردهای خیلی مثبتی چه درباره فیلم‌نامه و چه درباره کارگردانی را شاهد بودیم.

«نه تو مانی و نه من» جایزه بخش فیلم کوتاه جشنواره آسیایی تایلند و جایزه فستیوال فیلم کوتاه ایتالیا را هم کسب کرده است. این فیلم برای نمایش در کن ۲۰۱۸ و در بخش خارج از مسابقه پذیرفته شده است.

روانشاد گفت: زمان فیلم ما ۱۷ دقیقه است. فیلم‌ها برای اینکه در بخش مسابقات جشنواره کن شرکت داده شوند باید ۱۳ تا ۱۴ دقیقه باشند و به همین دلیل در بخش خارج از مسابقه حضور خواهیم داست ولی همینکه فیلم پذیرفته شده تا در بخش فیلم کوتاه جشنواره کن نمایش داده شود، اتفاق مهمی است چون فیلم‌ها برای حضور در این جشنواره گزینش می‌شوند و ما به این اتفاق خوش‌بین هستیم.

این نویسنده با اشاره به اینکه درکشور ما رابطه ادبیات و سینما به جریان تبدیل نشده و ما جریان اقتباسی ادبی در سینما نداشته‌ایم، درباره تاثیر نبود رابطه مستقیم میان ادبیات و سینما بر سینمای ایرانی بیان کرد: سینما و ادبیات بدون شک ارتباط بسیار تنگاتنگی با همدیگر دارند. من خودم بیست‌واندی سال است مخاطب جدی سینما هستم و مدام فیلم می‌بینیم و نقد فیلم‌ها را هم دنبال می‌کنم. اگر دقت کنیم برترین شاهکارهای سینمای جهان بر مبنای اقتباس ادبی ساخته شده‌ و می‌شوند و اساسا فضای سینمای اروپا و آمریکا ادبیات و نویسندگان را به خوبی می‌شناسند، کتاب می‌خوانند و آشنایی دارند. به عنوان مثال کارگردان بزرگی مثل کوبریک اکثر کارهایش اقتباسی هستند. منتها ما در ایران جز معدود سینماگرانی مثل ناصر تقوایی که تقریبا همه کارهایش اقتباس ادبی هستند آن هم در کیفیت قابل قبول و برخی جاها آقای مهرجویی، دیگر شاهد آثار قابل توجهی در حوزه اقتباس نیستیم و در این زمینه ضعیف هستیم.

روانشاد ادامه داد: سینمای پس از انقلاب که به معنای واقعی کلمه در این زمینه فاقد نمونه قابل عرضی است. مگر کارهای محدودی مثل «ناخدا خورشید» یا «درخت گلابی» آقایان تقوایی و مهرجویی، اثر سینمایی مبتنی بر اقتباس ادبی درخشانی را شاهد نیستیم. یک دلیل این مسئله این است که سینمای ما به لحاظ دانش ادبی بسیار فقیر است و قطعا کارگردان و سینماگر ما کتاب نمی‌خواند و با ادبیات آشنایی ندارد، پس اقتباس سینمایی قابل قبولی هم در این سینما ساخته نمی‌شود.

وی تاکید کرد: سال به سال سطح فیلم‌های جشنواره و اکران‌ها پایین‌تر می‌آید. در جای دیگر دنیا شاهد اقتباسات درخشانی از آثار ادبی هستیم و صراحتا هم در ابتدای فیلم‌ها اشاره می‌کنند که این اثر از فلان داستان و رمان ایده گرفته شده است.

او در پاسخ به این پرسش که باتوجه به اینکه سینما جدا از هنر بودن یک سرگرمی و تفریحی اجتماعی نیز محسوب می‌شود و بیشتر بر بعد سرگرمی تاکید دارد؛ آیا ممکن است حتی ادبیات را هم به حوزه سرگرمی کشانده و به اصطلاح داستان‌های آبکی و معمولی را رواج بدهد؟ اظهار داشت: سینما که قطعا نمی‌تواند ادبیات را به ورطه سرگرمی محض بکشاند. هنوز که هنوز است رمان زنده است و فوق‌العاده هم قدرتمند است. منتها از یک جهتی ممکن است سینما بر ادبیات تاثیر منفی بگذارد آنهم اینکه مثلا به طرف می‌گویی فلان رمان حتی رمان‌های مهمی مثل «جنایت و مکافات» و «بینوایان» و ... را خوانده‌ای می‌گوید نه ولی فیلمش را دید‌ه‌ام. درصورتی که یک هزارم از ظرایفی که در ادبیات وجود دارد هرچقدر هم اثر اقتباس سینمایی درخشان باشد، دیده نمی‌شود و ما در بهترین اقتباس‌ها هم نمی‌توانیم یک‌هزارم رسالت ادبیات را پیاده کنیم.

نویسنده رمان «ساعت ویرانی» افزود: به نظر من، شاید مثلا وجود اقتباس‌های سینمایی از آثار ادبی باعث شود خیلی‌ها به‌جای خواندن رمان به دیدن فیلم آن بسنده کند. درست این است که هر دو مکمل هم باشند و مثلا اول رمان «برادران کارامازوف» را بخوانی و بعد فیلمش را هم ببینی. این همه نسخه‌های مختلف سینمایی از رمان «بینوایان» ویکتور هوگو ساخته شده ولی آیا توانسته‌اند که حق مطلب این شاهکار ادبی را ادا کنند؟ خیر. کتابی که پیچیدگی‌های روح و روان انسان و روانشناسی‌ شخصیتی را که نویسنده با تبهر تمام در ۸۰۰ صفحه کتاب بیان کرده را مگر می‌توانیم در ۲ ساعت فیلم جای بدهیم.

این نویسنده  درباره میزان احتمال اینکه ارتباط سینما و ادبیات بتواند داستان و ادبیات را هم به نوعی به عرصه عمومی بکشاند و به نوعی باعث تشویق جامعه به خواندن داستان‌ و رمان‌ شود نیز یادآور شد: تا به حال خیلی معدود اتفاق افتاده که کسی با دیدن فیلمی تشویق شود و خود رمان را هم بخواند و معمولا این داستان برعکس اتفاق می‌افتد. مثلا طرف می‌رود رمان «مادام بوآری» را خوانده و می‌گوید خب برم فیلمش را هم ببینم. در موارد خیلی خیلی کمی دیدم که واقعا این اتفاق بیفتد که طرف با دیدن اقتباس سینمایی به سراغ خواندن رمان اصلی اثر هم برود. در همین سال گذشته یک سریالی از رمان درخشان «مارگارت آتود» به نام «سرگذشت ندیمه» ساخته شده که اتفاقا هم سریال خوش‌ساختی است چون بالاخره غربی ها کار سینما را بلدند ولی بازهم سریال ساخته شده اصلا قابل مقایسه با رمان بی‌نظیر خانم آتود که در حد شاهکار است نیست. من در صفحه شخصی خودم در اینستاگرام از دوستانم تقاصا کردم اگر می‌خواهید این سریال را ببینید اصلا اشکالی ندارد ولی قبلش حتما رمان را هم بخوانید و خیلی‌ها وقتی رمان را خواندند تائید کردند که واقعا رمان چه عظمت و پیچیدگی‌هایی دارد که مجالی برای بروز در سریال نداشته است. من خودم دیوانه سینما هستیم و مدام باید فیلم ببینم و نقد فیلم بخوانم ولی واقعا سینما نمی‌تواند یک‌هزارم آنچه در رمان نوشته می‌شود را به تصویر بکشد و اصلا چنین امکان و ابزاری ندارد.

روانشاد در پایان با اشاره به آخرین کارهایش در حوزه ادبیات نیز گفت: در حال نگارش رمان جدیدم هم هستم ولی برای بعد از نمایشگاه کتاب آن را به ناشر می‌سپارم. پس از رمان «ساعت ویرانی» و وقتی این اثر دیده شده و در جوایز ادبی مهمی مثل مهرگان ادب کاندید شده احساس می کنم نوشتن را باید با وسواس خیلی بیشتری پیش ببرم و برای همین رمان بعدی من شاید بعد از اردی‌بهشت سال آینده منتشر شود.  پژوهش درباره فروغ هم پشت سد ممیزی ماند و واقعا دیگر بی‌خیال چاپ این اثر شدم. این مسئله خیلی هم برایم دردناک است چون در شرایط بسیار سختی من این پژوهش را انجام دادم و فشار بسیار زیادی بر من وارد شد و وقتی حالا می‌بینم نتیجه کارم نمی‌تواند منتشر شود دچار یاس شدیدی شده‌ام. شاید حتی دلیل اینکه رمان‌ها‌ی بعدی‌ام هم اینقدر به تاخیر خورده‌اند از همین یاس باشد. رمان «ساعت ویرانی» هم سه بار در ارشاد بازخوانی شد و در دوره‌ای که یک ماهه مجوزها صادر می‌شد برای مجوز این کتاب یک سال و نیم منتظر ماندم. تمام این‌ها آدمی را دچار یاس می‌کند و من با خودم می‌گویم حالا اگر این رمان هم تمام کردم و بلای کتاب فروغ بر سرش بیاید چه کنم. بالاخره همه ما اهالی قلم چه روزنامه‌نگار و چه نویسنده با این مسئله درگیر هستیم.  

روانشاد پیش‌تر نیز درباره سرانجام انتشار اثر پژوهی‌اش در مورد فروغ فرخزاد گفته بود: کتاب پژوهشی درباره فروغ فرخزاد را با نام «خالی بی‌پایان» نوشته‌ام و قرار بود توسط نشر ایده منتشر شود اما هنوز موفق به دریافت مجوز نشده است. بالاخره مسئله فروغ فرخزاد حساس است و این کتاب هنوز موفق به دریافت مجوز نشده است. جالب اینجاست که درباره این کتاب هیچ اصلاحیه و پاسخی نگرفتیم و تنها در سکوت گفته‌اند که باید فعلا منتظر بمانیم. این اثر از سه منظر فروغ فرزخزاد را مورد واکاوی و بررسی قرار داده است؛ فروغ زن، فروغ شاعر و فروغ فیلم‌ساز.

نگاه به فروغ فرخزاد در «خالی بی‌پایان» از زاویه‌ای کاملا متفاوت با آنچه تاکنون درباره او نوشته شده است؛ روایت می‌شود و مهمترین نکته در این اثر تاکید بر تقدس‌زدایی از فروغ و خوانش او، آثار و زندگی‌اش همچون یک زن و یک انسان است با تمام نوسانات روحی و روانی یک انسان.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز