گفتگو با کارگردان و تهیه کننده رخ دیوانه:
نمیتوان مناسبات اجتماعی را به زور پلیس و اسلحه شکل داد و مردم را شهروند کرد
ابوالحسن داودی معتقد است؛ در جامعه امروز تعهداتمان نسبت به هم رنگ باخته است و به دلیل شعارهایی که داده شده و رنگ واقعیت نیافته، جامعه حساسیتهاى خودش را نسبت به مسئولیتهاى اجتماعى از دست داده است.
ابوالحسن داودی بعداز ساخت فیلم سینمایی "زاد بوم" و اکران نشدنش؛ برای ۶ سال فیلم نساخت و در پایان این دورهی فترت؛ "رخ دیوانه" را کارگردانی کرد تا با همان تفاوتی که دوست دارد؛ به سینما بازگشته باشد. این فیلم در جشنواره فیلم فجر سال گذشته به نمایش درآمد و جوایز زیادی را کسب کرد و ازسوی منتقدان نیز مورد استقبال قرار گرفت. اکران عمومی آن هم با نوروز ۹۴ مصادف شد که تا این لحظه با استقبال خوبی هم روبرو شده است. با داودی(کارگردان فیلم) و بیتا منصوری(تهیهکننده آن) درباره شرایطی که منجر به ساخت رخ دیوانه شد و نگاه کارگردان به وضعیت امروز جامعه گفتگو کردهایم.
چرا نگارش فیلمنامه تا ساخت آن شش سال طول کشید؟
داودی: فیلمنامه رخ دیوانه را شش سال قبل نوشتم و قرار بود بسازم که نشد. ۵ سال پیش نیز قرار بود آن را بسازم حتی پیشتولید فیلم نیز آغاز شد. اما همان زمان که برای نمایش زادبوم مشکل بهوجود آمد و فیلم توقیف شد؛ از ساخت رخ دیوانه هم انصراف دادم و در این پنج سال؛ فرصت و زمینهی کار در سینما نداشتم. خودم هم نمیخواستم کاری بسازم. با آمدن مدیریت جدید؛ شرایط را مناسب دیدم و فیلمام را ساختم اما چون فیلمنامه بر بستر فضای مجازی و اینترنت روایت میشد و اینکه این فضا در سالهای گذشته گسترش، رشد و تغییر زیادی کرده بود، مجبور به بازنویسی کار شدم.
اینکه ساخت این فیلم شش سال طول کشید هرچند مهم است اما دلخوری بابت آن ندارم. در این سالها بیشتر از این مساله دلخور بودم که چرا زادبوم که سه سال برای آن زحمت کشیدم؛ بعداز ساخت دچار مشکل شد و به نوعی مسئولان دولتی آن را ذبح کردند.
بیتا منصوری: البته سه سال پیش یکبار تلاش کردیم فیلم رخ دیوانه را بسازیم. حتی به بنیاد سینمایی فارابی نیز مراجعه کردیم و قرار بود در شورای فارابی مطرح شود و احمد میرعلایی نیز علاقه داشت که فیلم ساخته شود. حتی قرار شد فیلم را به جشنواره فیلم فجر برسانیم ولی بعد اعلام شد ما یک شورای عالی داریم که موضوع فیلم باید آنجا مطرح شود هرچند بعد متوجه شدیم اصلا شورایی در کار نیست بلکه جواد شمقدری با ساخت فیلم مخالفت کرده و گفته؛ داودی ابتدا باید تکلیف فیلم زادبوم را روشن کند. البته امروز خوشحالم که فیلم در این سالها ساخته شد زیرا در این سالها هم از لحاظ تکنولوژی؛ جلوههای ویژه سینما رشد کرده و ما توانستیم فیلم را با استفاده از تکنیکهای جدید بسازیم و هم رشد فضای مجازی کاملا در فیلم نمایش داده شد.
اتفاقی که برای شما سر زادبوم افتاد یعنی به فاصله ۶ ماه پس از دریافت جایزه بخش ملی جشنواره فیلم فجر؛ همان دولت فیلم را توقیف کرد و بعد دورى شش ساله شما از سینما نشان میدهد سیاستهای سینمایی کشور اجازهی برنامهریزی به فیلمساز نمیدهد. در این شرایط تکلیف فیلمساز چیست؟
داودی: فیلمسازی در ایران مخصوصا سه دهه بعداز انقلاب در هر شکلی که ساخته شده، بیشتر شبیه یک کار چریکی است. چیزی شبیه جنگهای نامنظم که هیچگاه برنامهریزی دقیق و از پیش تعیین شده ندارد زیرا سیستم سینمایی ایران هرگز مانند دیگر حرفهها متکی بر روابط مشخصى چون عرضه و تقاضا نبوده است. در این سیستم که نوعی محدود و نامتعارف از عرضه و تقاضا جاریست؛ امر و نهىها و ملاحظات فراوانى چه از بعد سانسور و چه اقتضائات حکومتى حاکم است. از طرفی صنعتی نبودن سینما و ملتهب بودن فضای جامعه باعث شده فیلمساز نتواند برای ساخت فیلم برنامهریزی کند. او نه برای یکسال خود که برای سالهای آینده هم قادر به برنامهریزی نیست. درحالیکه در تمام کشورهای صاحب سینما؛ فیلمسازان از امروز برای پنج سال آینده برنامهریزی میکنند. در چنین شرایطی هر نوع فکر کردن به برنامهریزی شوخیست و فیلمساز باید مانند یک چریک و شرایط جنگ چریکی؛ هر موقع احساس کرد که میتواند فیلمش را بسازد؛ حرکت کند و فیلمش را بسازد زیرا اگر در آن لحظهی خاص فیلمش را بسازد؛ شاید دیگر هرگز نتواند آن را بسازد. بنابراین سینمای ایران بهعنوان یک سینمای تک محصولی حتی در بخش دولتی نیز فاقد برنامهریزی مشخص است و همه چیز در آن محصول یک اتفاق است. یعنی اگر فیلم خوب شود؛ محصول اتفاق است و اگر بد شود هم محصول اتفاقاتی دیگر است.
در بسیاری از فیلمهایتان، مخصوصا زادبوم، تقاطع و رخ دیوانه توجه خاصی به نسل گذشته و فعلی و ارتباط بین نسلی داشتید. به نوعی قطع رابطه بین دو نسل گذشته و امروز تم اصلی فیلمهای شماست. چرا بر این تم تاکید دارید؟
داودی: منظر نگاه فیلمساز و دقتش به شرایط و مسائل جامعه بر مبنای شرایط ذهنی خودش و وضعیت جامعه، در طول زمان متفاوت میشود. به همین دلیل ممکن است یک فیلمساز همیشه دغدغهی مسائل اجتماعی داشته باشد اما به مرور شکل نگاهش به این مسائل عوض شود. فرزندان من بعد از ساخت فیلم مرد بارانی در سال ٧٧ کمکم به سن استقلال میرسیدند و من متوجه شدم این نسل تفاوتهای اساسی با نسلهای گذشته دارد و مهم است که ویژگیهای این نسل مطرح شود. اما شکل و نوع طرح این ویژگیها تا امروز متفاوت بوده و تغییر کرده زیرا جامعه نیز به همان میزان در سالهای متوالی تغییر کرده و متفاوت شده است. این تفاوت رفتاری به حدیست که بهطور مثال متولدان دهه ۶٠ با دهه 70 و دهه ٧٠ با دهه ٨٠ در دقت به شرایط و مسائل جامعه تفاوت دارند. این تفاوتها بیشتر از دوگانگی و گسستی است که در فرهنگ ما بهوجود آمده است.
بعد از سال ۵٧ انقلابی در ایران رخ داد که شعار آن عدالت، اخلاق، معنویت بود. اما در طول سه دهه شراط به گونهای حرکت کرد که امروز جو عمومی جامعه با تاسف زیاد؛ بیاخلاقترین رفتارها را انجام میدهد و هیچکدام از ارزشهای گذشته بهصورت کامل در جامعهی امروز رشد و گسترش پیدا نکرده است. از طرف دیگر تعهد به قواعد ارتباطات و مسئولیتهای اجتماعی در کمترین میزان خود نسبت به یک جامعه مدنى قرار دارد. دلیل اصلی این است که شعارهایی که در زمان انقلاب از دل مردم برآمد و داده شد، هیچکدام بهصورت مسئولیت و وظیفه درنیامده و جامعه خود را در قبال آن شعارها مسئول ندانسته و در حد شعار باقی مانده است. نسل جوان امروز نیز باتوجه به شرایط بینالمللی و همچنین تغییر وضعیت زندگی و گسترش فضای مجازی و سیل عظیم اطلاعاتی که دائم بر ذهن وافکارش میریزد، به خوبى به این مسئله واقف است که نسل امروز جامعه نمىتواند مانند نسل سه دهه گذشته خود را در یک دهکده محصور و تصور کند مىتواند یک مدینه فاضله بسازد. این گسست باعث شده تا امروز با یک جامعه بیآرمان مواجه شویم که نسل جوانش بیشتر در یک فضای باری به هر جهت زندگی میکند و فقط به فکر زمان حال خودش است. نه هیچ ریشهای در گذشته دارد و نه نگاهی به آینده.
این فضا برای من بهعنوان یک فیلمساز حساس به مسائل اجتماعی بسیار وحشتآفرین است و با تحقیقی که در سالهای گذشته پیرامون زندگی نسل جدید انجام دادم؛ متوجه شدم چه فقر عظیمی نسبت به احساس مسئولیت اجتماعی و تعلق نداشتن به جامعه در اکثریت قریب به اتفاق جوانان وجود دارد و این تصویر برای من که فارغ از احساسات؛ نگاه جامعهشناسانه دارم، آیندهی دهشتبار و ترسناکی را نشان میدهد. آیندهای که در آن میتوان این تصویر را دید که اگر جامعه و کشوری که این جوانان در آن زندگی میکنند؛ مورد حمله قرار گیرد چیز زیادی براى ترغیبشان به دفاع وجود ندارد. به همین دلیل احساس میکنم این ضرورت وجود دارد تا ما درباره چنین مسائلی حرف بزنیم. لذا در فیلمهایم تا جایىکه توانستم براین مساله تاکید کردم. مثلا در فیلم زادبوم خواستم بگویم ثروت واقعی ما نفت یا منابع زیرزمینی نیست بلکه ثروت ما مغزها و فکرهای نخبهاى است که در طول سی سال گذشته به دلیل بعضی بیکفایتیها از کشور خارج شده است. زادبوم منظری دیگر در ادامهی تقاطع است و فیلم رخ دیوانه نیز به نوعی ادامه زادبوم است زیرا هرکدام از یک منظر به گسست خانواده و گسست اجتماعی و گسست بین نسلها نگاه میکنند.
در دو فیلم زادبوم و تقاطع فلش انتقاد شما بیشتر سمت نسل گذشته بود که از نسل فعلی غافل شده اما در فیلم رخ دیوانه اینگونه نیست...
داودی: شخصیتهای فیلمهایم با بالا رفتن سن من نیز رشد کردند و بزرگ شدند یعنی به نوعی در این سه فیلم تقاطع، زادبوم و رخ دیوانه اندازههای سنی مختلف نسلها گفته میشود. اگر ما در تقاطع چند جوان را میبینیم که همچنان محتاج پدر ومادرشان هستند و گاهی به حرفهای پدر و مادرشان گوش میدهند اما در زادبوم میبینیم کاملا مستقل شدهاند و در رخ دیوانه میبینیم کلا از نسل گذشته منفک شدهاند. به نوعی که انگار اصلا نسل پیشینى وجود ندارد زیرا اگر در تقاطع نگاه منِ فیلمساز این بود که گروهی از نسل جدید را به دلیل برخی رفتارها شماتت میکنم، در زاد بوم و رخ دیوانه با نسل فعلی کاملا احساس همدردی میکنم زیرا اشتباهات نسل فعلی بیشتر ناشی از اشتباهاتی است که نسل گذشته انجام داده است. البته اشتباهات نسل گذشته (نسل ما) از روی عمد نبوده و دلیل بسیاری از اشتباهات نه تنها از ما برنیآمده، بلکه شرایطیست که به ما تحمیل شده است. اما به هر حال نسل گذشته هرگز نتوانست گسستی که به وجود آمده را پر کند. البته این حرفها؛ استثناها را دربرنمیگیرد بلکه منظورم بیشتر قاعده جامعه است. نسل ما بهعنوان نسل پدر و مادرهایی که مسئول بودند و شاید خیلی بیشتر از نسل پدرانشان به فرزندان خود توجه کردهاند، اما حاصلی که به وجود آمده؛ نصف حاصل نسل گذشته نیز نیست زیرا شرایط ناگهان و به شدت متفاوت شده است. زیرا جامعه و فرهنگ کاملا تغییر کرده و هیچ فرهنگی را در دنیا نمیتوانیم پیدا کنیم که از تاثیرات تکنولوژی و تاثیر فرهنگهای دیگر مصون مانده باشد. به همین دلیل مثلا در فیلم رخ دیوانه ما با نسلی مواجه میشویم که نسل گذشته هیچ کاری نمیتواند برایش انجام دهد و خودش را کنار کشیده زیرا بیهیچ عنوان زاویه نگاه نسل گذشته (نسل ما) با نسل فعلی یکسان نیست.
آیا درصورت بروز این رفتار؛ وضعیت بدتر نمیشود زیرا اگر در فیلمهای گذشته مانند زادبوم و رخ دیوانه میدیدیم نسل گذشته یعنی پدران و مادران در مواردی دخالت میکردند تا رابطه نسل فعلی حفظ شود اما در رخ دیوانه میبینیم با حذف نسل گذشته حتی این نسل به خودشان نیز رحم نمیکنند و به تعهداتشان پایبند نیستند
داودی: واقعیت این است که نه تنها نسل گذشته به درک درستی از نسل فعلی نرسیده بلکه حتی در بسیاری از خانوادهها حتی پدر و مادرها حرفهای ساده بچههایشان را متوجه نمیشوند. انگار نسل دهه ٨٠ به زبانی به جز زبان فارسی سخن میگوید و در یک فرهنگ دیگری زندگی میکند. مانند آنکه ما با یک فرد چینی مواجه میشویم ولی از آنجا که نمیدانیم در فرهنگ چینىها چه رفتاری صمیمیت و کمک است و چه رفتاری مزاحمت، نمیدانیم با وی چگونه رفتار کنیم!. و امروز نسل گذشته و نسل فعلی مانند دو خط موازی هستند که خطوطشان به طرف بیرون کج شدهاند و دائم از هم دور میشوند.
بیتا منصوری: بخش عمدهای از دور شدن پدر و مادرها و نسل گذشته از فرزندانشان ریشه اقتصادی دارد. امروز بیشتر خانوادهها فرزندانی دارند که تحصیل کردهاند ولی شغلی ندارند یا در حل مشکلات اقتصادی خود ماندهاند به همین دلیل بیشترین وقت و تلاش خود را میگذارند برای تلاش معاش و حل مشکلات اقتصادی همین مساله ناخواسته باعث میشود که خانوادهها وقت کمتری با فرزندان خود بگذرانند و شکاف بین نسلی هر روز افزایش پیدا کند. از طرف دیگر خانوادههایی نیز وجود دارند که بسیار متمول هستند و در رفاه کامل به سر میبرند و به اصطلاح هیچ مسالهای آنها را راضی نمیکند و پول را همه چیز میدانند و تصور میکنند اگر فرزندشان از لحاظ مادی تامین باشد دیگر هیچ وظیفهای ندارند. هر دوی این خانوادهها تصور میکنند تنها وظیفهای که دارند این است که فرزندانشان را از لحاظ مالی تامین کنند تا آنها در آینده از لحاظ اقتصادی تامین و مستقل باشند و تشکیل زندگی بدهند. درحالیکه اصلیترین وظیفه پدر و مادر آموزش مسئولیتپذیری در فرزندان است.
این مساله آیا فردگرایی را بیشتر نمیکند و به دنبال آن؛ نگرانی به وجود نمیآید که با حذف خانواده و زندگی جمعی امنیت ملی زیر سوال برود؟
بیتا منصوری: در قشر جوان ما این اتفاق افتاده است و حتی وضع از این بدتر شده و در بسیاری از موارد بیاخلاقی نه تنها نفی نمیشود بلکه نوعی فضیلت شده است. از طرف دیگر نسل فعلی بدون توجه به روندی که پدران خود در زندگی طی کردهاند فقط به نیازهای خود توجه میکند و این توجه به نیاز خود آنها را زیادهخواه کرده است. به همین دلیل ما شاهد هستیم که بخشی از فاکتورهای زندگی جمعی مثلا ازدواج با رشد منفی مواجه شده یا آمار طلاق افزایش یافته است زیرا وقتی خانوادهای نداشته باشند؛ میتوانند همه چیز را برای خود کسب کنند.
داودی: نسل فعلی در یک بیهدفی زندگی میکند. مثلا اگر برای نسل گذشته حال معنا نداشت و ما دائم در آینده زندگی میکردیم، نسل فعلی کاملا منفک از آینده است و اصلا برایش مهم نیست که فردا برایش چه اتفاقی میافتد و فقط به مساله روزش توجه دارد. بخشى از تمام این مسائل از فرهنگ فضای مجازی نشات میگیرد زیرا فرهنگ مجازی در شرایطی وارد کشور شد که ما در آزادىهاى اجتماعى و مسائل فرهنگی محدودیتهای کاملا مشخص نسبت به فرهنگهای دیگر داشتیم و ابزار کنترل محدودیتها نیز همواره وجود داشته است. با آمدن فضای مجازی اوضاع کاملاً فرق مىکند. دیگر نمیتوان مانند سابق شرایط را کنترل کرد. با آمدن فضای مجازی شکل فرهنگ به گونهای شد که انگار گروهی انسان گرسنه که تا دیروز دستشان از سفره کوتاه بود، ناگهان سفره رنگینى برایشان باز شده است. لذا میبینیم که در اشکال گوناگون فضای مجازی همچون فیسبوک، وایبر، واتس آپ و... به جاى ارتباط معمولى که این ابزار برایشان ساخته شدهاند، به نوعی رفتارهایی ناشی از عقدههای چند ساله مبتنى بر محدودیتها سرباز کرده است. به همین دلیل در خانوادهها افراد دیگر بهصورت حقیقی با هم رابطه ندارند بلکه حتی اگر میخواهند رابطهای داشته باشند از طریق فیسبوک یا فضای مجازی است. زیرا دائم درگیر این فضا هستند. چنین شکل ارتباطی یک فرهنگ بیریشه را به دنبال دارد که متکی بر همین ارتباطات کمعمق است. فضاى اینترنت اقیانوسیست به وسعت همه جهان که براى اکثریت کاربران ایرانى عمقش یک بند انگشت است! به همین دلیل حتی در جامعه نیز شاهد هستیم که همه درباره همه موضوعات صحبت میکنند و انگار همه چیز میدانند اما هیچکدام از دانستهها عمق ندارد و بیشتر تحلیلها براساس یک احساس آنی و ظاهری است.
یعنی حتی اطلاعات را فقط بهصورت دیتا ذخیره میکنند و تبدیل به معرفت نمیشود؟
داودی: حتی ذخیره نیز نمیکنند زیرا اطلاعات زمانی ذخیره میشود که عمق داشته باشد و شما برای آن ارزش و اهمیت قائل شوید. وقتی ما دائم اطلاعات مختلف را دریافت میکنیم فرصتی برای ذخیره نداریم. به همین دلیل میبینیم که مطالعه در نسل فعلی کم شده زیرا معتقد است هر اطلاعاتی بخواهد با زدن چند دکمه از طریق اینترنت میتواند به دست بیاورد. البته همه تقصیرها گردن این نسل نیست زیرا وضعیت فعلی شرایطی است که به این نسل تحمیل شده است.
راهحل این مساله چیست؟
داودی: همیشه از من این سوال میشود (به خصوص از طرف رسانههای نزدیک به حاکمیت) که چرا بهعنوان یک فیلمساز وقتی مشکلی را نشان میدهم راهحل آن را بیان نمیکنم. این سوال از پایه اشتباه است. اینکه یک فیلمساز مشکلات جامعه را نشان بدهد و بعد مانند یک پزشک متخصص در قالب یک فیلم سینمایی یک دستورالعمل دو ساعته ارائه کند پس چه نیاز به حاکمیت و رئیسجمهور و سایر دستگاههاست! متاسفانه ما در بسیاری از مقاطع در شعارهای زیبای خود گم شدهایم و شعارها ما را به انتهای خندقی برده است که در آمدن از آن بسیار سخت است درحالیکه اگر بهجای صرف زمان و توجه به شعارها، به واقعیتهای جامعه و بریدههایى از واقعیت که در فیلمهای سینمایی دیده میشود؛ توجه کنیم شاید بتوان راه چارهای یافت.
فضای مجازی و استفاده از تکنولوژیهای نوین ارتباطی از خارج از کشور وارد شده. به نوعی آنها بیشتر از ما از این تکنولولوژى استفاده میکنند اما آنها چه راهکاری را در پیش گرفتند که از این وضعیت مصون ماندهاند؟
داودی: بزرگترین مشکلی که ما در جامعه خود داریم این است که تعهداتمان نسبت به هم رنگ باخته است. یعنی به دلیل شعارهایی داده شده و رنگ واقعیت نیافته، جامعه حساسیتهاى خودش را نسبت به مسئولیتهاى اجتماعى از دست داده است. از طرف دیگر ما وقتی در یک فضای مدنی زندگی میکنیم آنچه که برایمان اهمیت دارد وجود یک فضای امن در همه حوزههاست، تا به دنبال این فضای امن، آرامش و آزادی به وجود بیاید. حال وقتی هرکدام از این سه مساله امنیت، آرامش و آزادی که به هم وابسته هستند، وجود نداشته باشند، سایر مسائل نیز سودی ندارند. یعنی اینکه شما فردی را در منزلی حبس کنید به این بهانه که میخواهید وی در امنیت باشد اما آزادی به وی ندهید، طبیعی است چنین امنیتی برای وی ارزش ندارد. از همین منظر نمیتوان مناسبات اجتماعی را به زور پلیس و اسلحه شکل داد و مردم را شهروند کرد، زیرا چنین رفتاری باعث میشود مردم به مسئولیت اجتماعی خود توجهی نکنند و در نتیجه هیچ رفتار جمعی شکل نمیگیرد مثلا در مسائل ابتدایی همچون رانندگی هرگز از خود نپرسیدهایم که چرا آمار تصادفات ما در دنیا بیشتر از همه کشورهاست؟. دلیلش این است که هیچ رانندهاى برای دیگری هیچ حقی قائل نیست و هرکدام فکر میکنند مثلا اگر از چراغ قرمز رد شوند یا تخلفی کنند؛ سر پلیس کلاه گذاشتهاند و برندهاند! درحالىکه در اولین گام باید حکومت و مردم به هم اعتماد داشته باشند. این اعتماد باید از جانب اکثریت مردم باشد و نمیتواند فقط یک گروه کوچکی را دربربگیرد.
بیتا منصوری: در جوامع غربی از درون خانواده استقلال و مسئولیتپذیری به فرزند آموزش داده میشود. مثلا در فرهنگ امریکایی وقتی فردی به سن دبیرستان رسید حتما باید برود کار کند و برای خود درآمدی کسب کند یعنی از ١٨سالگی کاملا مستقل میشوند و حتی قبل از آن نیز کار میکند و درآمد کسب میکند و اگر در خانه بمانند بهعنوان سربار شناخته میشوند و در جامعه برای آنها امتیاز منفی درنظر گرفته میشود. اما این فرهنگ در خانوادههای ایرانی نهادینه نشده است و حتی ایرانیهایی که در امریکا زندگی میکنند نیز بعضا دربرابر چنین فرهنگی مقاومت میکنند.
فیلم به نقد فضای مجازی پرداخته و از طرف داوران جشنواره فیلم فجر، منتقدان و مخاطبان در زمان اکران با استقبال مواجه شد آیا میتوان نتیجه گرفت افکار عمومی متوجه شدهاند باید به مسائلی که در رخ دیوانه مطرح میشود توجه جدی کرد و راهحلی پیدا کرد؟
داودی: رخ دیوانه در اندازه و ظرفیت خودش توانسته شاخکهای جامعه را تحریک و تیز کند و مخاطبان و حتی نسل جدید نیز از جنس نگاه فیلم راضی هستند البته این حرف به معنای خوب بودن یا بد بودن فیلم نیست بلکه بیشتر درباره مفهومی است که در فیلم درباره آن صحبت شده است و تماشاگر جوان با فیلم همزادپنداری کرده و درک کرده حرفی را که میخواسته بزند، در جایی گفته شده است و حتی گروههای جامعهشناس و دلسوز جامعه نیز به این نتیجه رسیدند که باید با کم کردن از شعارها، به مسائلی که در فیلم اشاره شده توجه جدی کرد.
باتوجه به اثرگذاری فیلم اگر پایانبندی فیلم زمانی رخ میداد که شخصیت اصلی از بالکن به پایین میافتاد و ما دیگر به ذهن او بازنمیگشتیم؛ اثرگذاری فیلم بیشتر نمیشد؟
داودی: چند مساله است که بهصورت آشکار باید رعایت شود. اول آنکه فیلم ترکیبی از قصه، تکنیک، روایت و نوع عکسالعمل و واکنشهاست. لذا باید دقت کنیم در یک مجموعه همه بخشها درست باشد. آخرین جملهای که راوی در فیلم میگوید: (... و دروغهای من که چند لحظه دیگه به شکل عکس و نوشته و کامنت وارد فیسبوک و وایبر و.. میشه).. درواقع او به نوعی میگوید همه اینها قصهای است که ساختارش شبیه فضای مجازی است. زیرا در فضای مجازی نمیتوان واقعیت و دروغ را کاملاً از هم تشخیص داد و جدا کرد و حتی به هویت آدمها نیز نمیتوان اعتماد کرد. ساختار فیلم رخ دیوانه اتکا به ساختار مجازی دارد به همین دلیل فیلم در سطح به جامعه مجازی میپردازد زیرا در جامعه مجازی عمقی وجود ندارد که فیلم به آن بپردازد. البته من هرگز در فیلم نه فضای مجازی را محکوم کردم و نه جوانی که از این فضا استفاده میکند بلکه شرایط را نقد میکنم زیرا این موقعیت است که چنین شرایطی را به ما تحمیل کرده است.