خبرگزاری کار ایران

یک خواننده جوان در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد؛

مخاطبان موسیقی ایرانی در اقلیت هستند

 مخاطبان موسیقی ایرانی در اقلیت هستند
کد خبر : ۱۴۳۶۸۴۰

نوآوری یعنی هم‌راستا بودن با جامعه

پوریا عابدینی، آوازخوان موسیقی ایرانی، می‌گوید: وقتی پشت اثر تفکری نباشد و هنرمند نسبت به جامعه و مرحله‌ای که در آن قرار دارد، هیچ نگرشی نداشته باشد، اثری اندیشمندانه و فاخر تولید نخواهد شد. هنرمند باید نسبت به اینکه جامعه در چه مرحله‌ای قرار دارد، نگرش داشته باشد. او باید بداند جامعه حال حاضر به چه نوع موسیقی نیاز دارد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، پوریا عابدینی (آوازخوان موسیقی ایرانی) سال‌ها نزد وحید تاج که از شاگردان محمدرضا شجریان بوده، آموزش دیده است. او متولد سال ۱۳۷۳ است و بارها در جشنواره موسیقی جوان کسب عنوان کرده. 

اجرای کنسرت گروه «پروا» با آهنگسازی محمدرضا حیدری، آخرین فعالیت اجرایی پوریا عابدینی است که روز پنجشنبه بیست و یکم دی‌ماه در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان روی صحنه رفت. 

«پیش‌درآمد شور»، «ساز و آواز ابوعطا»، «تصنیف پری‌رخسار»، «چهار مضراب دشتی»، «ساز و آواز دشتی»، «تصنیف آرام جان»، «قطعه پناه»، «دونوازی کمانچه»، «ساز و آواز فرود» و «تصنیف درد نهان» به آهنگسازی محمدرضا عزیزی در کنار تصنیف «صورتگر چین» ساخته محمدعلی کیانی‌نژاد، قطعاتی بودند که در کنسرت مذکور اجرا شدند. 

برگزاری کنسرت گروه «پروا» بهانه‌ای برای گفتگو با پوریا عابدینی است که در ادامه ارائه می‌شود. در خلال مطلب دو قطعه از آثار این آوازخوان قابل شنیدن است.

 مخاطبان موسیقی ایرانی در اقلیت هستند

اولین سوال درباره جشنواره ملی موسیقی «جوان» است که از ابتدا تاکنون، سهم مهمی در کشف استعدادهای جدید داشته است. شما چندین دوره در جشنواره موسیقی جوان حضور یافته‌اید. با توجه به این اتفاق به نظرتان این رویداد چقدر روی کم و کیف کار شما موثر بوده است؟ 

به نظرم جشنواره موسیقی جوان رویدادی بود که مرا با آن مسیر درست آشنا کرد. شخص من برای اینکه بتوانم چندین دوره در جشنواره موسیقی جوان شرکت کنم و جزو برگزیده‌ها باشم، سعی‌ام این بوده خودم را با تمام استانداردهای این رویداد هماهنگ کنم. همین رویه باعث هدفمند شدن تمرینات و فعالیت‌هایم شد. 

چند دوره در جشنواره موسیقی «جوان» حضور یافتید و چه عناوینی کسب کرده‌اید؟

 در دهه نود، هشت دوره در جشنواره موسیقی جوان شرکت کرده‌ام. سال ۱۳۹۳ برای اجرای صحنه‌ای در جشنواره پذیرفته شدم، اما مقامی کسب نکردم. از سال ۱۳۹۴ تا سال ۱۴۰۰ بود که به طور مرتب در جشنواره شرکت کردم و در همه دوره‌ها جزو برگزیدگان بودم. 

 باید یادآور شد جشنواره موسیقی «جوان» از دوران همه‌گیری کرونا تا امروز با کیفیت قبلی برگزار نشده، اما موضوع دیگری که همواره برای نوازندگان اهمیت دارد اجرا در حضور اساتید بنام کشور است. جشنواره موسیقی «جوان» تنها رویدادی است که طی آن چند استاد به نام کنار یکدیگر می‌نشینند و اجرای شرکت‌کنندگان نوجوان و جوان را با نگاهی تحلیلی تماشا می‌کنند.

دقیقا همینطور است و باید بگویم این مورد، یکی از بزرگترین حسن‌های جشنواره موسیقی جوان است. در محضر اساتید بزرگ خواندن اتفاقی است که نصیب همه خوانندگان نمی‌شود. حال شما حساب کنید چهار، پنج استاد مطرح آواز که سرآمد این عرصه هستند به تماشای اجراها می‌نشینند. این مدل اجرا برای من جوان که تازه قدم در راه موسیقی ایرانی و آواز گذاشته‌ام، اتفاقی خوب و ویژه است. به هر حال اساتیدی آوازخوانی و اجرای مرا می‌بییند که سال‌های سال زحمت کشیده‌اند. این استادان برای فردی چون من پیشکسوت و الگو محسوب می‌شوند. 

مسئله مهم این است که این دسته از استادان شاید در طول سال هرگز گردهم نیایند و همزمان به تماشاهای اجراها ننشینند. در جشنواره گویی کارگاهی آموزشی با حضور تماشاگران و هنرمندان تشکیل شده است.

حقیقتا همینطور است. این اتفاق برای افرادی چون من، بخصوص شخص خودم که برای حضور در جشنواره و اجرا از شهرستان به تهران می‌آمدم، اتفاق بسیار خوبی بود. من اهل شهرستان ابهر هستم و قاعدتا فرصت و مجال حضور در کلاس‌های استادان برایم موضوع خیلی مهمی بود.

«درد نهان» ساخته محمدرضا عزیزی با صدای پوریا عابدینی و شعری از سعدی

در بسیاری از شهرها کلاس تخصصی آواز وجود ندارد، یا نهایتا استادان درجه چندم آن‌ها را اداره می‌کنند.  به همین دلیل بچه‌های شهرستان اگر به تهران نیایند و فعالیت نکنند، دیده نمی‌شوند. 

درست است. همانطور که خودتان هم گفتید در جشنواره موسیقی جوان استادان شاخص یک جا جمع بودند که برای من فرصتی طلایی به حساب می‌آمد. 

 در ابتدای کار چه بستری فراهم بود که شما را به فراگیری موسیقی دستگاهی ایران آن هم در رشته آواز سوق داد. به هرحال شما دهه هفتادی هستید و خب هم سن و سال‌های شما در کودکی و نوجوانی سلیقه‌های موسیقایی متفاوتی دارند. اغلب آن‌ها با موسیقی دستگاهی ایران ارتباط برقرار نمی‌کنند که البته دلایل مهمی دارد. 

بخش مهم این تمایل علاقه شخصی و گرایش‌های درونی خودم بوده است. حضور در مجامع کوچک هنری شهرمان، مانند «شبی با موسیقی» و رویدادهایی از این دست نیز در این خواست و تمایل موثر بوده است. یا اینکه در مدرسه با دوستان اجراهایی داشتیم. حین تحصیل معمولا در هر مقطعی که بودم فعالیت‌هایم ادامه داشت. به هر حال همه این‌ها باعث شد به مرور مسیرم را پیدا کنم. 

پیش از حضور در تهران و اجرا در جشنواره موسیقی جوان، در شهر ابهر چگونه آواز و مقدمات لازم را فراگرفتید؟ 

آن زمان که آواز را شروع کردم شهر ما استاد آواز نداشت. شخص بزرگواری هستند که خیلی به گردن من حق دارند و نامشان آقای فرشید امینی است. ایشان خودشان تجربه کلاس آواز نداشته‌اند. استاد آقای امینی نوازنده بوده و با ساز می‌نواخته و ایشان مشق می‌کرده‌اند. من آواز را نزد ایشان فرا گرفتم. می‌خواهم بگویم گرایش من به سمت موسیقی ایرانی و موسیقی کلاسیک ایرانی علاوه بر علاقه شخصی، از همان محافل و جمع‌های خودمانی خودمان شروع شد. در آن دوران دوستان نزدیکم نوازنده سازهای ایرانی بودند و خب همه اینها در ورود من به عرصه موسیقی ایرانی و آواز موثر بوده است. 

در موسیقی ایرانی مرسوم است که خوانندگان و نوازندگان استادانی را به عنوان الگو انتخاب می‌کنند. از طرفی در گذشته اساس یادگیری و آموزش تعالیم، سینه به سینه بوده که این مدل متد در انتخاب استادانی به عنوان الگو موثر بوده است. از طرفی یکی از مولفه‌های مهم فراگیری موسیقی ایرانی کپی،‌تمرین و اجرای آثار معتبر استادان قبلی است. 

درست است. من موسیقی را با آواز استاد ایرج و استاد گلپایگانی شناختم. اگرچه بعدها دنباله‌رو سبک این عزیزان نبوده‌ام، اما خب در آن مقطع آنچه که مرا به مسیر موسیقی ایرانی سوق داد صدا و آثار آن‌ها بوده است. آن میل و گرایش شدید من به آواز ایرانی طی چنین روندی ایجاد شد. حتی به طور مشخص یادم هست که آواز سه‌گاه استاد گلپایگانی یا شعری از عماد خراسانی را بسیار دوست می‌داشتم. این اثر با مطلع «پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکی است/ حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست» شروع می‌شود و با «این همه جنگ و جدل حاصل کوته‌ نظری است/ گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست»، ادامه می‌یابد. آواز ماندگار استاد ایرج با ساز استاد فرهنگ شریف را هم به یاد دارم که می‌گوید؛ «آرزو دارم که باز آن روی زیبا را ببینم». من با چنین آثاری با موسیقی ایرانی آشنا شدم و هر چه گذشت نسبت به آن گرایش بیشتری پیدا کردم. اینطور بگویم طی این سال‌ها هر چه جلو رفته‌ام، بیشتر غرق شده‌ام. 

شما شاگرد وحید تاج هستید. ایشان را باید یکی از سردمداران موسیقی دستگاهی حال حاضر دانست. 

پیش از هر توضیحی باید بگویم که آقای وحید تاج هم در عرصه هنر و هم به لحاظ اخلاقی فردی بسیار قابل احترام است. اینطور بگویم که اگر بخواهم از هر منظر به استاد تاج بنگرم؛ چیزی جز خوبی نمی‌بینم. سال نود و سه که برای حضور در جشنواره موسیقی جوان پذیرفته شدم، با استاد دیدار کردم. ماجرا از این قرار بود که من دوستی داشتم که منصور نام داشت. او از طرف مادر ابهری است و خودش اهل شهر اهواز است و خب می‌دانید استاد تاج اهل دزفول هستند. این دوست عزیز از شاگردان استاد وحید تاج بود و حین صحبت‌هایی که داشتیم همیشه از کیفیت کلاس‌های ایشان تعریف می‌کرد. زمانی که سال نود و سه طی حضور در جشنواره جوان برای اجرای صحنه‌ای آماده می‌شدم، دوست دیگری با من تماس گرفت و گفت یکی از شاگردان استاد تاج در جشنواره آن سال حضور یافته و آنجاست. بعد گفت اگر تمایل داری نزد ما بیا تا به اتفاق آقای تاج دورهم باشیم. این اتفاق رخ داد و من استاد را دیدم. صحبت‌هایی مطرح شد و ما هم آواز خواندیم. زمانی که با استاد تاج از نزدیک مواجه شدم دیدم حرف‌های دوستم منصور در رابطه با کلاس‌های ایشان، کاملا درست بوده است. در ادامه احساس کردم هرآنچه در رابطه با آواز می‌خواهم را می‌توانم در کلاس‌های وحید تاج به دست آورم. البته پیش از این اتفاق خیلی تلاش کردم که در کلاس استادی خبره و درجه یک حضور پیدا کنم، منتهی شرایط مهیا نبود. سال نود و سه بود که در کلاس‌های استاد تاج ثبت‌نام کردم. به جرات می‌گویم که استاد وحید تاج خیلی بیشتر از آن چیزی که باید برای هنرجویانی چون من که از شهرستان می‌آمدیم، مایه گذاشته‌اند و به ما لطف داشته‌اند و همیشه از ایشان ممنونم.

قطعه «اشک» از آلبومی با همین عنوان/ شعر این اثر سروده علیرضا کلیایی است و آهنگسازی آن به عهده پوریا محمدی بوده است

وحید تاج که خودش شاگرد محمدرضا شجریان بوده، خیلی روی مقوله آموزش و رویه مفید تعامل شاگرد و استاد تاکید دارد. 

همینطور است که می‌گویید و ایشان همواره در کلاس‌ها، نقل قول‌های متعددی از استاد شجریان بیان می‌کردند. 

بسیار شنیده‌ایم که می‌گویند؛ بهتر است اولین استاد موسیقی در عرصه خودش بهترین باشد. این تاکید برای چیست و کلا استاد در قبال شاگرد چه وظایفی دارد؟

استاد موسیقی در مرحله ابتدایی باید تمام بار مسئولیت شخص را به دوش بکشد. دلیلش این است که آن هدف‌گذاری استاد، اهداف هنرجو را شکل می‌دهد پس با این حساب این استاد است که مسیر فعالیت هنرجو را تعیین و تعریف می‌کند. قاعدتا اگر هدف درست انتخاب شود، قطعا نتایج مثبتی دربرخواهد داشت. در مقابل اگر استاد مربوطه ناآگاه باشد و نسبت به مقولاتی که درس می‌دهد، اطلاعات چندانی نداشته باشد؛ هنرجو را به بیراهه خواهد فرستاد. این رویه و اتفاق می‌تواند به قیمت طرد شدن هنرجو از موسیقی بی‌انجامد. اینگونه خواهد شد که مثلا فرد می‌گوید خب من به سراغ موسیقی رفتم و در کلاس‌ها هم شرکت کردم و استاد هم این موارد را گفت و آخرش هم اتفاقی رخ نداد. زمانی که استاد مسیر درست را برای هنرجو ترسیم می‌کند و برایش هدف‌گذاری می‌کند، هنرجو هرچه بیشتر پیش می‌رود خودش متوجه درست بودن مسیر خواهد شد و با انگیزه بیشتری به فعالیت ادامه خواهد داد. این روند، افزایش تلاش هنرجو را در پی دارد. در ابتدا بار مسئولیت هنرجو به عهده استاد است و در ادامه است که او با راهنمایی‌های استاد به تلاش ادامه می‌دهد. من به حساب سن و سال این سعادت را نداشتم تا از محضر استاد محمدرضا شجریان بهره ببرم. اما خداراشکر که استاد وحید تاج هستند و با خاطرات شیرین و موارد مهم و بسیار خوب، همیشه ما را راهنمایی کرده‌اند. باید بگویم نگرشم به آواز ایرانی را واقعا از ایشان دارم و در این زمینه مدیونشان هستم. 

 می‌دانید که موسیقی ایرانی نسبت به سبک‌های دیگر مخاطبان بسیار کمتری دارد. آیا از همان ابتدا با اشراف بر همین موضوع فعالیت خود را آغاز کردید؟ نگران نیستید که مانند خوانندگان پاپ و سبک‌های دیگر، دیده و شنیده نشوید؟ 

مطمئنا محبوبیت یا معروف بودن در موسیقی برای یک هنرمند اهمیت دارد. در کل هر هنرمندی به این قضیه اهمیت می‌دهد؛ چراکه هنر در حضور مخاطب معنا می‌یابد. به نظرم هنر زمانی ارزش دارد که مخاطبی باشد و هنرمند اثرش را به او ارائه کند. در غیر این صورت هنر بی‌معناست و فاقد ارزش همگانی خواهد بود. بله حرفتان درست است و می‌دانیم که مخاطبان موسیقی ایرانی در اقلیت هستند. این محدودیت صرفا مربوط به ایران نیست و موسیقی فاخر در همه کشورها مخاطبان کمی دارد. درست است که موسیقی فاخر و عمیق مخاطبان کم‌تری دارد اما من کیفیت شنوندگان آن را نسبت به مخاطبان سبک‌های دیگر، بالاتر می‌بینم. 

مطمئنا آن‌هایی که موسیقی‌های اصیل و غیر عامیانه می‌شنوند، بیشتر اهل تفکر و اندیشه‌اند. 

دقیقا همینطور است. این کیفیت شنوندگان برای خودم یک نقطه عطف محسوب می‌شود. زمانی که در مورد حجم مخاطبان‌مان  موسیقی ایرانی صحبت می‌شود، من با این نگرش خودم را راضی نگه می‌دارم. آنچه برایم اهمیت دارد این است که مخاطبان موسیقی ایرانی افرادی خردمند و ارزشمندی هستند و این ویژگی همواره مرا راضی نگه داشته است. واقعیتی هم وجود دارد که باید به آن توجه داشته باشیم. اینکه همیشه کار با ارزش و فاخر را باید در فردیت پیدا کنیم.

آیا با نوآوری و تلفیق در موسیقی ایرانی موافق هستید؟ برخی دوستان تلاش دارند با تغییر در سازبندی‌ها و بهره‌گیری از سبک‌ها مخاطبان خود را افزایش دهند. 

ما نمی‌توانیم جلوی مسیر تکامل را بگیریم و این قاعده در همه حوزه‌ها وجود دارد. اگر به طبیعت هم بنگرید این رویه تکامل را خواهید دید. شما حساب کنید تکامل یک گیاه یا یک درخت در طبیعت، تکامل یک انسان، تکامل جامعه و همه موارد دیگر، رو به جلو و تکمیل شدن است. این تکامل شامل یکسری پارامترهاست که همسو شدن با جامعه از مهمترین آن‌هاست. به نظرم نوآوری و خلاقیت در موسیقی ایرانی به این معنا نیست که صرفا از یک ساز «پاپیولار» استفاده کنیم و بگویم خب ما نوآوری کردیم. اینکه مثلا یک گیتار را وارد کار کنیم به عقیده من نوآوری محسوب نمی‌شود. 

 به نظر شما نوآوری چیست و چگونه شکل می‌گیرد؟ 

نوآوری زمانی صورت می‌گیرد که ما در خروجی کارمان محصولی ارائه دهیم که با نیاز جامعه، همراه و هم‌راستا باشد؛ در غیر این صورت اتفاق مهمی رخ نداده است. مثلا اینکه می‌توانیم‌ سازی مثل هنگ‌دارام را در کنار تار قرار دهیم، اما این اسمش نوآوری نیست. اصلا منظورم این نیست که انجام چنین کارهایی بد است. واقعا هم در مقابل نگرش‌های این چنینی گارد ندارم؛ اما موضوع این است که واقعا در پس تولید و اجرای چنین آثاری تفکر و اندیشه‌ای وجود ندارد. وقتی پشت اثر تفکری نباشد و هنرمند نسبت به جامعه و مرحله‌ای که در آن قرار دارد، هیچ نگرشی نداشته باشد، اثری اندیشمندانه و فاخر تولید نخواهد شد. هنرمند باید نسبت به اینکه جامعه در چه مرحله‌ای قرار دارد، نگرش داشته باشد. او باید بداند جامعه حال حاضر به چه نوع موسیقی نیاز دارد. و اینکه ما باید به عنوان هنرمند چه غذای فکری برای جامعه آماده کنیم نیز موضوع بااهمیت دیگری است. این موارد لازمه خلاقیت است که برای نوآوری در آثار ایجاد انگیزه خواهد کرد. هنرمند باید در کنار اینها روی توانایی‌های شخصی‌اش هم کار کند. یعنی نوآوری صرفا مربوط به سازبندی نیست. استاد تاج تحریرهایی دارند که بارها آن‌ها را استفاده کرده‌اند و آن‌ها را در اجراهای استاد شجریان ندیده‌ایم. این همان نوآوری است. 

وحید تاج هم روی چنین نوآوری‌هایی در تحریرها تاکید دارد. تحریرهای او هم خصوص خودش است. 

همین تحریرهایی که استاد تاج می‌زنند را پیش از ایشان در دیگران ندیده و نشنیده‌ام. با رعایت اصول و قوانین موسیقی در چهارچوب موسیقی دستگاهی‌مان می‌توان به خلاقیت‌های شخصی پرداخت که استاد تاج چنین هنرمندی هستند. همه این‌هل نشان از تکنیکال خواندن ایشان است.

«موج سرگردان» با صدای پوریا عابدینی، آهنگسازی محمدرضا عزیزی و شعر سعید محمدبیگی

شاید مخاطب عام جزییات موسیقی دستگاهی این تحریرها را به طور مستقل درک نکند، اما طی همین روند است که آن‌ها مثلا می‌گویند این اثر چقدر متفاوت و خوب بود. منظور این است که شنونده شاید متوجه تحریرهای خاص نشود، اما ابداعات را می‌شنود و درک می‌کند. 

همینطور است و اینکه می‌گویم اگر مخاطبان موسیقی فاخر کم هستد، اما کیفیت شنیداری بالایی دارند، منظور چنین مواردی است. اگر خلاقیت و ابداعی وجود داشته باشد مخاطب موسیقی ایرانی آن را متوجه خواهد شد. 

کمی از همکاریتان با گروه «پروا» و محمدرضا عزیزی آهنگساز بگویید. 

محمدرضا عزیزی از دوستان خوب من است و سالهاست با هم همکاری داریم. باید بگویم بیش از یک دهه است که با ایشان همکاری دارم. در همان برهه‌ای که من کار موسیقی را شروع کردم، یک هنرمند خوش‌فکر و خلاق مثل ایشان هم همزمان با من بودند و فعالیت‌ها را با هم ادامه دادیم. من از این اتفاق بسیار خوشحالم. ایشان آثاری ساخته‌اند که من خواننده‌شان بوده‌ام و خوشبختانه با اقبال بسیار خوبی هم مواجه شده‌ام. البته کارهایی را هم دارم که خودم آن‌ها را ساخته‌ام و آقای عزیزی آن‌ها را تنظیم کرده است. آثار متعددی با هم کار کرده‌ایم که «موج سرگردان» یکی از آخرین کارهاست که ایشان تنظیمش کرده است. اینطور بگویم که محمدرضا عزیزی جزو دوستانی است که پشتوانه من محسوب می‌شود و می‌توانم همیشه به او دلگرم باشم. چه در حوزه تولید و چه در اجراها و سایر موارد هرگاه کمکی بخواهم از محمدرضا سراغ می‌گیرم. من به اتفاق آقای عزیزی در سال‌های قبل هم کنسرت‌های متعددی برگزار کرده‌ایم. خداراشکر امسال هم توانستیم با تکاپویی که داشتیم، با وجود مشکلات و محدودیت‌ها کنسرت برگزار کنیم. این کنسرت پنجشنبه بیست و یکم دی ماه در خانه هنرمندان روی صحنه رفت و شامل آثاری از آقای عزیزی و هنرمندی چون آقای کیانی‌نژاد بود. در این رویداد مایه دشتی و ابوعطا را مد نظر داشته‌ایم. برخی از تصانیف قبلی هم در کنسرت اجرا شد. 

چند سالی است که برگزاری کنسرت‌ها روالی مستمر به خود گرفته است. آیا می‌توان گفت موسیقی دستگاهی هم تحت این شرایط اوضاع بهتری پیدا کرده است؟

بله درست می‌گویید و در حال حاضر در کشور کنسرت‌های متعددی برگزار می‌شود، اما شاید هیچکدام توجهی به موسیقی دستگاهی ایران ندارند. این خلاء و نادیده انگاری توجهات بیشتری را می‌طلبد. در صورت وجود این حمایت‌هاست که گروه‌های موسیقی ایرانی می‌توانند کنسرت برگزار کنند و ما هم از این رویه مستثنی نیستیم.

چه حمایتی؟

منظور از حمایت صرفا مقوله مالی نیست. مثلا در کنسرت اخیر ما که در خانه هنرمندان روی صحنه رفت، «خانه موسیقی» از ما حمایت کرده است. این «خانه موسیقی» بوده که اجرای ما را ترتیب داده و در این زمینه قراردادی میان ما و مسئولان مربوطه منعقد شده است. «خانه موسیقی ایران» با امکاناتی که داشته سالن را در اختیار ما گذاشته و ما در این رابطه مبلغی را برای گرفتن سالن و دیگر موارد تقبل نکرده‌ایم. خودتان می‌دانید که هزینه سالن و صدابرداری و دیگر موارد چقدر سنگین است. ما که در این عرصه کار می‌کنیم، واقعا هیچ چشمداشت مالی نداریم و فقط می‌خواهیم سالنی به ما بدهند که روی صحنه آثارمان را اجرا کنیم. تنها خواسته ما همین است و توقع بیشتری هم نداریم.

بله برگزاری کنسرت‌های موسیقی دستگاهی باید مورد بازنگری و حمایت‌های بیشتر قرار گیرد. در پایان اگر ناگفته‌ای مانده درباره‌اش توضیح دهید.

از شما و رسانه‌تان بابت این گفتگو ممنونم. به نظرم اگر حمایت‌ها بیشتر شود و حتی سالنی در اختیار هنرمندان موسیقی ایرانی قرار گیرد، می‌توانیم در آینده شاهد شکوفایی هنرمندان فعلی و نسل‌های بعد باشیم. در واقع این بذری است که اگر کاشته شود چند سال دیگر نتایج مثبت آن را خواهیم دید.

انتهای پیام/
وحید خانه‌ساز
ارسال نظر
پیشنهاد امروز