چگونه از «خون و سلول» هنرمند به صدایش برسیم؟ / ساخت مغز آزمایشگاهی یک موزیسین چهار سال پس از مرگش

آیا هوش مصنوعی جای نیروی انسانی را میگیرد؟ بعید نیست. حال با اتفاق جدیدی که رخ داده کارشناسان و هنرمندان به این نتیجه رسیدهاند که این امکان وجود دارد تا مغز انسان نیز با قابلیتهای یادگیری و ابراز خلاقیت بازسازی شود. بازسازی مغز آلوین لوسیر موزیسین نوگرآ تاییدی بر این ادعای علمی و هنری است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، هوش مصنوعی در حال تسخیر جهان است و این یک شوخی ساده نیست. ابداع چنین پدیدهای در ابتدا باعث خرسندی جوامع پیش رفته شد اما حال با گذشت مدت زمانی کوتاه میتوان گفت همه امور را دربرگرفته است. در این میان هنرها هم با هوش مصنوعی درآمیختهاند و آن را به عنوان بستر و ابزاری برای تولیدات پذیرفتهاند.
آنچه عامه مردم درباره هوش مصنوعی میدانند محدود به چند پلتفرم ساخته شده توسط کمپانیهاست که به سوالات عمومی پاسخ میدهد. برخی نیز هوش مصنوعی را فردی برای دوستی و درد و دل کردن میدانند. اما این همه ماجرا نیست. هوش مصنوعی به طرز شگفتانگیزی در حال در نوریدیدن است تا آنجا که برخی معتقدند بزودی جای نیروی انسانی را نیز میگیرد. این تصور و پیشبینی با توجه به پیشرفتهای روزافزون هوش مصنوعی اتفاقی بعید و دور نیست.
طی چند ماه گذشته چند اتفاق مهم درحوزه هنر و به کارگیری هوش مصنوعی رخ داده که رسانههای معتبر به آنها پرداختهاند. آخرین اتفاق که نظر هنرمندان بسیاری را به خود جلب احیای صدای یک خواننده پس از مرگ اوست.
«گاردین» طی انتشار گزارشی به این موضوع پرداخته است.
«آیا خلاقیت میتواند خارج از بدن انسان وجود داشته باشد؟»/ آلوین لوسیر، پیشگام موسیقی تجربی، که سلولهای خونی خود را برای برنامهریزی در یک مغز مصنوعی اهدا کرد/ عکس: آماندا لوسیر
ساخت مغز آزمایشگاهی
آلوین لوسیر، آهنگساز آمریکایی چهار سال پس از درگذشتش هنوز موسیقی میسازد! اینبار نه با مغز خودش، بلکه با مغزی مصنوعی که در آزمایشگاه ساخته شده است!
ماجرا این است که تیمی از هنرمندان و دانشمندان در استرالیا با استفاده از علوم اعصاب پیشرفته توانستهاند بخشی از ذهن خلاق لوسیر را بازآفرینی کنند. این پروژه سؤالات مهمی درباره هوش مصنوعی، زیستشناسی و مالکیت آثار هنری به میان آورده و در عین حال، اثری هنری و تکاندهنده پدید آورده است.
پروژه «احیا»: همکاری هنر و علم
پروژهای با نام «احیا» / «Revivification» این پروژه را رقم زده است. «احیاء» حاصل تلاش مشترک ناتان تامپسون (هنرمند)، گای بنآری، مت گینگولد و استوارت هاجتس (عصبشناس) است.
این افراد پروژه مذکور را بسیار دشوار دانستهاند و آن را «هیولای چهارسر» عنوان دادهاند. آنها میگویند پروژه «احیاء» ترکیبی از دانش خلاقیت برای گسترش هنر زیستی است.
«هیولای چهار سر» در راسِ تولید پروژه «احیاء»، شامل گای بن-آری، مت گینگولد، ناتان تامپسون و استوارت هودگتس
سمفونی بدون نوازنده
در گالری هنر غرب استرالیا، بازدیدکنندگان وارد اتاقی تاریک میشوند که از دیوارهایش صداهای ناهنجار و درهمریختهای شنیده میشود؛ گویی ارکستری در جهانی موازی در حال تمرین است. هیچ نوازندهای در صحنه نیست، تنها چیزی که دیده میشود دو توده سفید مینیاتوریست، زیر لنزی بزرگ، شبیه جلبکهای کوچک. این دو توده در واقع ارگانوئیدهای مغزی هستند؛ مغز مصنوعی ساختهشده از سلولهای آهنگساز فقید آلوین لوسیر.
چگونه از خون هنرمند به صدایش برسیم؟
باید یادآور شد به سرانجام پروژه «احیاء» به هیچ وجه کار راحتی نبوده است. انجام این کار از چند سال قبل کلید خورده و لازمه انجامش بستر سازیهای علمی و پزشکی بوده است.
در سال ۲۰۲۰، زمانی که لوسیر ۸۹ساله و درگیر بیماری پارکینسون بود، پذیرفت که خون خود را به این پروژه اهدا کند. سلولهای سفید خون او ابتدا به سلولهای بنیادی و سپس به خوشههایی از نورونها تبدیل شدند که میتوانند فعالیت مغزی انسانی را شبیهسازی کنند.
این تمایل لوسیر برای فعالیتهای مغزی پس از مرگ و نهراسیدنش از حواشی و احیانا زیر سوال رفتنش، ستودنی است. او حتی در ماههای پایانی زندگی، از طریق تماسهای آنلاین با تیم در ارتباط بود و راهنماییشان میکرد.
موسیقی از دل نورونها
این نصب هنری شامل ۲۰ صفحه بزرگ برنجیست که مثل بشقابهای طلایی از دیوار بیرون زدهاند. پشت هر صفحه، سیستم صوتی پنهانی قرار دارد که به سیگنالهای مغز مصنوعی پاسخ میدهد و فضایی صوتی خلق میکند که بین موسیقی و صداهای خام در نوسان است. مغز مصنوعی تنها تولیدکننده صدا نیست – بلکه به صداهای محیطی نیز پاسخ میدهد، آنها را دریافت و پردازش میکند.
«شما به پرتگاه خیره شدهاید»؛ ستون مرکزی احیا (Revivification)، که مینی مغز کشتشده در آزمایشگاه لوسیر را در خود جای داده است
آیا مغز مصنوعی میآموزد؟
سوالی که پس از خواندن این تیتر به ذهن متبادر میشود این است که آیا مغز مصنوعی قابلیت آموختن دارد؟ درپاسخ باید گفت بله!
برای رسیدن به این مقصود، میکروفونهایی در فضا تعبیه شدهاند که صدای محیط را ضبط و به مغز بازمیگردانند. تیم سازنده امیدوار است که این ارگانوئیدها با گذشت زمان یاد بگیرند، تغییر کنند و شاید حتی خلاقتر شوند.
این بخش از پروژه، در مرز میان هنر و علم قرار دارد و آیندهای بسیار عجب و هیجانانگیز را پیشبینی میکند.
پرسشهای اخلاقی و چشمانداز آینده
این پروژه تنها یک تجربه هنری نیست؛ بلکه مکالمهای عمیق درباره منشأ خلاقیت، مرزهای زیستی و ظرفیتهای هوش مصنوعی آغاز کرده است. این رویه آبستن سوالهایی جدی است.
در این صورت آیا هنر انسانی اولویت خود را از دست خواهد داد؟ آیا خلاقیت میتواند بیرون از بدن انسان نیز وجود داشته باشد؟ و مهمتر اینکه آیا چنین چیزی از نظر اخلاقی، پذیرفتنی است؟
تیم «احیاء» به تک تک این سوالها پاسخ نداده و توضیحی کلی ارائه کرده است. اعضای تیم بر این باور هستند که پروژهشان در درجه اول یک اثر هنری است، نه یک آزمایش علمی.
ارگانوئیدهای آلوین لوسیر در سن ۸۲ سالگی
سلولهای بنیادی لوسیر که برای رشد یک مغز مصنوعی استفاده شده بودند: «ما بسیار علاقهمندیم بدانیم که آیا ارگانوئید با گذشت زمان تغییر میکند یا یاد میگیرد؛ دغدغهای که نتایج مثبتی در بر داشته است
ارسال نسخههایی به فضا و قطب جنوب
مورد دیگری که پروژه «احیاء» را اهمیت بیشتری میبخشد بهرهگیری از آن در آینده است. به طور واضح، دادههای عصبی این پروژه میتواند در آینده به تحقیقات علمی کمک کند.
اعضای تیم حتی امیدوارند بتوانند نسخههایی از پروژه را به فضا یا نقاط دورافتاده مانند قطب جنوب ارسال کنند! اما در حال حاضر، نوای خلاقیت لوسیر در اتاقی تاریک در پرت، از طریق مغزی بدون جسم، همچنان در حال نواختن است.
در پایان باید گفت آماندا دختر لوسیر با لبخند صدای ایجاد شده را تایید کرده است. او گفته صدای ساخته شده دقیقا و کاملا شبیه صدای پدرش است. او معتقد است هوش مصنوعی کاری کرده که لوسیر برای همیشه بنوازد
«آلوین لوسیر» کیست؟
آلوین لوسیر با نام اصلی لوین آگوستوس لوسیر جونیور در چهاردهم مه سال ۱۹۳۱ زاده شد و در یکم دسامبر سال ۲۰۲۱ درگذشت.
او را یکی از آهنگسازان موفق تجربی میدانند که صداپیشه نیز بوده است. او مدتها در دانشگاه وسلیان در میدل تاون تدریس کرده است. لوسیر، همچنین یکی از اعضای اتحادیه هنرهای صوتی بوده و در کنار رابرت اشلی، دیوید بهرمن و گوردون موما مشغول فعالیت بوده است.
بازدید مخاطبان آلوین لوسیر و دوستداران هوشم مصنوعی از رویداد احیای صدای خواننده/ این بستر که چیزی شبیه نمایشگاه است ۲۰ صفحه برنجی تولید صدا را در بر میگیرد
تحلیلی بر یکی از آثار مهم آلوین لوسیر
«I Am Sitting in a Room» / «من در اتاق نشستهام» یکی از مهمترین و شناختهشدهترین آثار آلوین لوسیر است که در سال ۱۹۶۹ به جهان معرفی شد. در این اثر، لوسیر صدای خود را حین خواندن یک متن، ضبط میکند. او سپس صدای ضبط شده را دوباره در اتاق پخش میکند و مجدداً آن را ضبط میکند. این روند به طور مداوم تکرار میشود. از آنجا که هر فضای بستهای دارای فرکانسهای تشدید خاص خود است (برای مثال، تفاوت بین یک سالن بزرگ و یک اتاق کوچک)، اثر این کار آن است که برخی از فرکانسها به تدریج برجستهتر میشوند، به طوری که در نهایت کلمات غیرقابل فهم میشوند و با هارمونیها و نتهای خالص تشدید شدهی اتاق جایگزین میشوند.
موضوع جالبتر محتوای متن است. لوسیر در متن روایتشده به توضیح تغییراتی که در این فرایند ایجاد میشود، پرداخته است.
در این اثر، خود فرآیند این تغییرات را توضیح میدهد. این اثر با جملهی «من در یک اتاق نشستهام، متفاوت از اتاقی که شما در حال حاضر در آن هستید. من صدای صدای خودم را ضبط میکنم»، آغاز میشود.
او با جملهای دیگر متن را پایان میدهد. او در متن میگوید: من این فعالیت را نه چندان به عنوان نمایشی از یک حقیقت فیزیکی، بلکه بیشتر به عنوان راهی برای صاف کردن هر گونه بینظمی در گفتارم که ممکن است داشته باشم، پایان دادهام. این جمله به لکنت زبان خود لوسیر اشاره دارد.
در واقع، لوسیر از این تکنیک به عنوان راهی برای بررسی ویژگیهای صوتی محیط و رابطهی بین صدا و فضا استفاده کرده است. اثر لوسیر نه تنها به بررسی تکرار و فرآیندهای صوتی میپردازد؛ بلکه به نوعی به انسانشناسی صدا و هویت صوتی نیز پرداخته است. لوسیر با تکیه بر این روش، به شکلی هنری و علمی به تحلیل چگونگی تغییرات صوتی در محیطهای بسته و تاثیرات آن بر هویت صدا و سخن گفتن پرداخته است.
این اثر همچنین میتواند به عنوان نقدی بر نظامهای فهم و تفکر انسانی در نظر گرفته شود، جایی که مفهوم صدای انسانی در طول زمان به چیزی تبدیل میشود که دیگر از آن ویژگیهای اولیهاش خبری نیست و بیشتر تحت تأثیر فضا و ویژگیهای آن قرار میگیرد.
نهایتا «I Am Sitting in a Room» در چارچوب تجربیات صوتی، نه تنها یک آزمایش هنری با صدا و فضا است، بلکه به عنوان یک بیانیه فلسفی و نظری در مورد ماهیت هویت صوتی و فرآیندهای به وجودآورنده آن نیز قابل بررسی است. لوسیر از این تکنیک برای شکستن مرزهای بین صدا و فضا استفاده میکند و آن را به ابزاری برای تحقیق و تفکر در مورد ماهیت صدا و درک انسانی تبدیل میکند.