خبرگزاری کار ایران

یک نویسنده و مترجم مطرح کرد؛

جامعه غربی به خوبی از منابع فرهنگی ما بهره برده/ ایرانی‌ها برای عمل جراحی هزینه می‌کنند اما برای مشاوره نه!

جامعه غربی به خوبی از منابع فرهنگی ما بهره برده/ ایرانی‌ها برای عمل جراحی هزینه می‌کنند اما برای مشاوره نه!
کد خبر : ۱۴۱۵۳۲۷

مهشید رضوی‌رضوانی می‌گوید: روان‌شناسی سنتی نظر به سنت جاری و الهی در عالم است که همواره در هستی و جهان وجود داشته و دارد. این سنت در فهم من مسلمان ایرانی با نگاه یک مومن مسیحی می‌تواند با تفاوت‌هایی که در آیین خود داریم روبه‌رو باشد. اما به همان میزان که قرابت‌ها و شباهت‌هایی داریم، همگی از این سنت جاری در هستی تبعیت می‌کنند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، مهشید رضوی‌رضوانی (مدیرعامل موسسه فرهنگی هنری ماه‌شید خرد و مدیر انتشارات ماه و خورشید خرد) یکی از فعالان حوزه نشر و ترجمه است که در حوزه مطالعات فرهنگی با رویکرد انسان‌شناسی در مکتب «فرهنگ‌شخصیت» فعالیت‌های جدی دارد.  او لیسانس روان‌شناسی بالینی، فوق‌لیسانس و دکتری مدیریت فرهنگی دارد. نمایندگی روان‌شناسی سنتی از شیگاگو، اعتبار حرفه‌ای از انجمن بین‌المللی انیاگرام از امریکا و مستری برنامه‌ریزی عصبی کلامی از فرانسه در پرونده کاریش دیده می‌شود. 

رضوی‌رضوانی تا به امروز کتاب‌های «تحول و دگرگونی تیپ‌های انیاگرام»، «رفتار و رابطه جنسی» از کودکی تا پیری، «سیمرغ در دشت نینوا» را تالیف و متون «نه‌گانه ایرانی» با زیرعنوان نشانی از حضور خداوند/ مفاهیم بنیادین نماد و «خواست خداوند محقق می‌شود» با زیرعنوان نه‌گانه ایرانی (ریشه‌های انیاگرام) را نیز ترجمه کرده است. 

گفتگو با این نویسنده و مترجم را در ادامه می‌خوانید. 

چطور با حوزه روان‌شناسی آشنا شدید و تصمیم گرفتید در این رشته تحصیل کنید؟ 

بعد از دیپلم، تحصیل در دانشگاه با انقلاب فرهنگی همزمان شد و مشغول کار کلینیکی با دکتری متخصص مغز و اعصاب شدم و همان‌جا فهمیدم به‌جای خواندن رشته پزشکی باید به سراغ رشته دیگری بروم. برادر بزرگ‌ترم به صراحت به من گوشزد کرد به‌جای این همه خدمات به این و آن برو مددکاری! که بعد متوجه شدم رشته‌ای به‌نام روان‌شناسی هست؛ این آغاز مسیر من بود که در کنار کار، زندگی و مسئولیت فرزند و همسر به تحصیل در رشته روان‌شناسی بالینی که موجب تغییر و تحولات بسیاری برایم بود بپردازم. این تحولات متعدد در کنار تصویر پررنگ پدر که او را خیلی زود از دست داده بودم، کنجکاوی مرا به مفاهیم عمیق‌تری برای شناخت انسان ترغیب می‌کرد و رویکردهای تحلیلی روانکاوانه به ویژه (نوروانکاوی یونگ) برایم برجسته بود؛ چرا که همزمانی در علاقمندی قبول به ارزش‌های معنوی دینی از یکسو و انس به دانش روان‌شناسی از سوی دیگر به‌طوری جدی در بطن زندگی‌ام قرار داشت و همواره هر سئوالی که از زمان فوت پدر و پس از آن در تغییر و تحولات ایران پس از انقلاب، تعاملات اجتماعی، انتخاب همسر، چگونگی ارتباط با فرزند و اساسا موضوع انسان همواره به‌نحوی پاسخ آن در دو حوزه معارف و روان‌شناسی بود. البته با گذشت زمان ضمن آشنایی با دانش روان‌شناسی و به‌ویژه انیاگرام متوجه شدم که این پی‌گیری از ویژگی‌های اصلی تیپ شخصیتی خودم است. 

مرور پرونده کاری شما نشان می‌دهد در عرصه روان‌شناسی توامان مبحث مشاوره، پژوهش، آموزش و تربیت مدرس را جلو می‌برید.

هر چقدر که به «اخلاق و معارف» و «روان‌شناسی» انس بیشتری دست پیدا می‌کردم متوجه شکاف‌های بین این علوم می‌شدم. گویی هر کدام به نحوی پاسخ مرا می‌داد و درعین‌حال پاسخ کافی و جامع برایم نبود. هر بار که سئوال جدی در هر یک از این دو حوزه مورد توجه‌ام قرار می‌گرفت موضوع ضرورت فضای میان رشته‌ای هم برایم پر رنگ‌تر می‌شد و به‌طور مرتب میان رویکردهای تحلیلی در روان‌شناسی، مشاوره و پاسخگویی به مباحث تربیت به‌ نفس در علوم معرفت‌شناسی برایم پررنگ‌تر می‌شد. در این موقعیت، دغدغه جدی و ذهنی‌ام معطوف به این موضوع می‌شد که فصل مشترک دانش روان‌شناسی کلاسیک که دانش رشد یافته با جامعه غربی است با مبانی و ارزش‌های فرهنگی، معنوی و دینی خودم به‌ویژه آنچه از پدرم منتقل شده بود، در جامعه چه نسبتی دارد؟! چطور باید فصل مشترکی میان این دو را درک می‌کردم؟ به ویژه که وقتی نزد هر یک از متخصصان این دو حوزه می‌رفتم متاسفانه با تک‌بعدی بودن آن مواجه می‌شدم و پاسخی به نیاز خود نمی‌یافتم. در نتیجه همیشه دغدغه درک و پژوهش در این میان برایم مهم بود و باور داشتم نمی‌توان با پاسخی تک‌بعدی به آن رسید و درعین حال مطمئن بودم هر حوزه به‌قدر کافی می‌تواند راهگشا باشد. اما ضرورت راهیابی به هم و اشتراکات آن را باید برای انسان آزرده و رنجور عصر حاضر در نگاهی جامع‌تر در ذیل مفهوم فرهنگ و همه زوایای آن یافت. این دغدغه از دوره کارشناسی و پیش‌تر برایم وجود داشت تا تحصیلات تکمیلی خود را با نگاه روان‌شناسی تحلیل فرد و عاملیت فرهنگی بر فرهنگ دنبال کردم. هم اکنون بیش از پیش رویکرد یکپارچه‌تری را در حوزه انسان‌شناسی فرهنگ- شخصیت دنبال می‌کنم؛ که البته به طور مشخص‌تری در مسیر پژوهش‌ها با دغدغه روان‌شناسی شرق و روان‌شناسی سنتی. 

تعریف شما از روان‌شناسی شرق و سنتی چیست؟ 

در روان‌شناسی شرق بهره‌مندی و بروزرسانی اطلاق به آیین‌های شرقی است. روان‌شناسی سنتی هم در حقیقت آموزه‌های تربیتی گذشتگان، حکما و در تربیت به نفس در جوامع باستانی است. در روان‌شناسی سنتی تعبیر غلط این است که فکر کنیم سنت به آنچه که در فرهنگ سنتی خانواده‌ها تلقی می‌شود که مثلا در مقابل مدرنیته است، خیر چنین نیست. به نقل از منابع دکتر لاله بختیار و دیگران، روان‌شناسی سنتی نظر به سنت جاری و الهی در عالم است که همواره در هستی و جهان وجود داشته و دارد. این سنت در فهم من مسلمان ایرانی با نگاه یک مومن مسیحی می‌تواند با تفاوت‌هایی که در آیین خود داریم روبه‌رو باشد. اما به همان میزان که قرابت‌ها و شباهت‌هایی داریم، همگی از این سنت جاری در هستی تبعیت می‌کند هر چند که این سنت در جامعه شرق دور به آیینی دیگر باشد. 

ظاهرا مفهوم روان‌شناسی سنتی در ایران جایی باز نکرده است. به نظر می‌رسد در چهار دهه اخیر تنها یک واحد درسی با عنوان «علم‌النفس» به دانشجویان آموزش داده می‌شود؛ که دانشجوی دانش روان‌شناسی با این کتاب و بلکه کتب معارف به‌طور صریح نمی‌تواند ارتباطی بیابد؛ الا این که هر کدام را مستقل از هم ببیند. 

بله متاسفانه. به همین دلیل ضمن تجربه زیسته، مشاوره و تدریس، با شروع تحصیلات تکمیلی در فضای بین رشته‌ای همه موضوعات پژوهش‌هایم معطوف به حوزه شخصیت و معارف می‌شد. با توجه به دوره‌های مختلفی که گذرانده‌ام به ویژه در آشنایی با دکترلاله بختیار و تحولاتی که در دنیای علم روان‌شناسی شاهد بودم، هر روز بیشتر از پیش به اهمیت درک رویکردی بومی خود در مسیر خودآگاهی انسان رسیده و با وجود همه کاستی‌های موجود، مصمم به ترویج آموزش و انتشار کتب و تربیت مدرس در این مسیر بوده و هستم. باید بتوانم از این مسیر به شیوه‌های بروزرسانی روش‌های بومی خود در امر مشاوره، تربیت و اصلاح و بهبود در فرایند مشاوره برسم. 

 با توجه به این که اختیار ترجمه و چاپ و نشر آثار کامل خانم لاله بختیار را بر عهده دارید، نخست بگویید چگونه با این شخصیت آشنا شدید و نشر و معرفی اندیشه ایشان چه اهمیتی دارد؟ 

این آشنایی در راستای پاسخگویی به مسائل و دغدغه خودم، فهم روشنی به زوایای وجود و روان انسان و فضای میان رشته‌ای در آشنایی با دانش انیاگرام شروع شد و توجهی که بر ریشه‌های اخلاق و عرفان در آن داشت. پی‌گیری‌هایم منتهی به جست‌وجوی بسیاری منابع در داخل و خارج از کشور شد. در سال ۲۰۱۳ یعنی ۱۳۹۲ در آثار تالیفی موجود در آمازون کتابی به نام «The Sufi enneagram sign of the presence of god» پیدا کردم و البته اقدام به تهیه آن و به سرعت در تماس و ارتباط با مولف آن که مرحوم دکترلاله بختیار بود. به خوبی به‌یاد دارم وقتی موفق به تماس با ایشان شدم، به صراحت به من گفتند که این دانش، انیاگرام امریکایی نیست و من به خنده گفتم دقیقا همان مدنظرم هست که نیست! این شروع آشنایی با لاله بختیار بود و منتهی به سفر مطالعاتی و گذراندن دوره در نزد ایشان و دریافت نمایندگی از سوی انیستیتوی روان‌شناسی سنتی ITP است. به‌نظرم روان‌شناسی سنتی و حتی روان‌شناسی شرق، حلقه مفقوده بین دو حوزه روان‌شناسی و معارف در ارزش‌های فرهنگی و بومی ما است که به نوبه خود با سیاست‌های مجموعه ماه‌شید خرد بر نشر و گسترش آن کوشش می‌کنم. 

برای مخاطبانی که با «نه‌گانه ایرانی» و یا «انیاگرام» آشنایی ندارند توضیحاتی ارائه کنید و درباره ریشه، تفاوت و شباهت‌های این دو مبحث بگویید؟ 

حدود ۱۵ سال پیش با رویکرد شخصیت‌شناسی، به‎نام «انیاگرام» آشنا شدم که در عین‌حال که در نگاه اول سطحی به نظر می‌رسید؛ اما به دلیل تجربه زیسته‌ام و به ویژه در کار مشاوره هر چه بیشتر از آن استفاده می‌کردم به اهمیت کاربردی آن هم بیشتر واقف می‌شدم. نکته قابل توجه در آن برایم این بود که به طور صریح گفته شده بود ریشه‌های این دانش در اخلاق و عرفان است. انیاگرام رویکرد بروزرسانی در چند دهه اخیر، گونه‌ای شخصیت‌شناسی کهن در نزد حکمای باستانی به‌ویژه حکمای ایرانی است که با معرفی ۹ تیپ شخصیتی و به اذعان همه اساتید امروزی آن هر ۹ گونه شخصیت و هم لوگوی آن به واقع «آرکی تایپ» یا همان «کهن الگو» است. نه‌گانه ایرانی همان ریشه‌های باستانی و کهن انیاگرام با رویکردی اخلاقی و معنوی است که پس از تغییر و تحولات قابل توجهی که بر آن پیش آمده از جایگاه شرقی و جنبه‌های مورد توجه آن از اخلاق و عرفان به شکل رویکرد امروزی انیاگرام در روان‌شناسی درآمده است. 

ماهیت، هویت و چیستی انسان چگونه در نه‌گانه ایرانی خود را نشان می‌دهد؟ همچنین از ردپای حکمای شرق در مبحث انیاگرام بگویید؟ 

در روان‌شناسی شخصیت، مفهومی با عنوان «شخصیت» یا به‌اصطلاح «پرسونا» داریم که به بیان آن مجموعه از ویژگی‌ها و خصوصیات در افراد اطلاق می‌شود که نسبتا پایدار است. اما واقعیت این است که به قول ژاک لاکان ما در نظم نمادین و فرهنگ‌پذیری خود به آن دسته از ویژگی و خصوصیات خود به تنوع خواهیم پرداخت که در محیط زندگی ما شکل گرفته است. در حالی که به اهمیت ویژگی‌های ذاتی خود نمی‌توانیم بی‌توجه باشیم؛ آن دسته از ویژگی‌های ذاتی که ماهیت و هویت ما را دربرمی‌گیرد. هر چند در مطالعات جدید بر شخصیت‌شناسی انیاگرام این ماهیت و هویت برای رشد معنوی تیپ‌های شخصیتی مورد توجه قرار گرفته است. ماهیت، هویت و ظهور و بروز صفات شخصیتی از منظر نه‌گانه ایرانی نگاهی محوری و معنوی به اصل و ذات الهی انسان دارد. از حکمای شرقی بر این رویکرد می‌توان از ابن‌عربی تا به ویژه نقش خواجه نصیرالدین طوسی توجه داشت که به انسجام و وحدت در این نگاه اخلاقی بر ماهیت و هویت انسان پرداخته‌اند. 

به نظرتان ارزش‌های بومی در قالب فرهنگ ایرانی و اسلامی با حوزه روان‌شناسی چگونه مطرح می‌شود؟ 

در میان رویکردهای موجود روان‌شناسی، به ویژه رویکردهای تحلیلی و روانکاوی یونگ و دیدگاه لاکان، مفاهیمی همچون ناخودآگاه جمعی و ناخودآگاه، نظم نمادین بسیار حائز اهمیت است. در این نگاه ارزش‌های فرهنگی و بومی یک جامعه در افراد این جامعه گم نمی‌شود. چنانچه برخی از ویژگی‌ها و خلقیات ایرانیان را پس از صدها سال چه خوب و چه بد، کم و بیش همان‌گونه است که می‌بینیم. البته این خلقیات و ویژگی‌های شخصیت اجتماعی ایرانیان یا به اصطلاح منش ملی آنان همواره در شرایط متفاوت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در حال جابه‌جایی است؛ اما این تغییرات بر روی طیفی است که این رفتار فرد و اجتماع قابل پیش‌بینی است. این که جامعه ایرانی همواره متمایل به نگاهی توحیدی بوده و هست با آن دسته از ویژگی‌های شخصیت اجتماعی و منش ملی او هماهنگ است که به واقع مفاهیمی مهمی را در ذهن ناخودآگاه جمعی خودش داشته و یا حتی ویژگی‌های منفی و شایع در جامعه او که تقریبا به‌طور محسوس و آشکار خود ما نیز به آن‌ها اذعان داریم. بسیار برایم جای تعجب است که چنین نکته مهمی چرا مورد توجه برنامه‌ریزان فرهنگی نیست! در حالی که هر کدام از ما به سادگی برداشت‌هایی نسبت به هم و نسبت به اقوام متنوع ایرانی و خلقیات ایرانی خود چنین پیش‌فرض‌هایی داریم. چطور نسبت به تبیین و تشریح الگوهای رفتاری خود غفلت می‌کنیم؟ این موضوع دغدغه روشن و صریح خودم در تز دکتریم بوده و امیدوارم بتوانم مراحل پژوهش کامل‌تری را بر آن داشته باشم تا انعکاس روشن‌تر و دقیق‌تر بر پاسخ شما باشد. 

با توجه به تجربه شما در مبحث مشاوره با رویکرد نه‌گانه ایرانی و انیاگرام برخورد مراجعه‌کننده با این نوع شخصیت‌شناسی چگونه است؟ درباره نحوه ارتباط‌گیری با آن بگویید. 

قبل از پاسخ به این پرسش لازم است به این نکته اشاره کنم که همواره آنچه من در برخورد با هر فردی داشتم، معطوف به خودآگاهی و روشن‌بینی او در مواجه با مسائلش بوده و پس از آن به فرایندی مداوم در قالب مشاوره‌ها کشیده شده که در این روند به من مراجعه کرده و می‌کنند. می‌توانم بگویم شواهد سخنانم، نقطه نظرات خود این افراد است که موجود است. اگر بپذیریم فرایند مشاوره، مشاور به‌شکل یک تسهیلگر است که می‌کوشد تا خود مراجع بتواند با روشن‌بینی راهگشای مساله خودش باشد، پس من مشاورم! رویکردی که با نگاه انسان‌گرایانه همچون کارل راجرز کلید خورده و مفهوم معنوی آن، این است که خداوند، راه‌های هدایت را در نهاد انسان قرار داده‌است. در مسیر آگاهی و آموزش‌های افراد و فرایند مشاوره هر چقدر که روش و رویکردی کامل، جامع و کاربردی باشد تا بتواند به همه وجود انسان پاسخ بدهد به‌طور طبیعی خود مراجعه کننده خواهد آمد. به طور معمول آنچه در اولین دیدارها برای مراجعه‌کننده احساس می‌شود در این است که به‌سرعت درک می‌شوند و اظهار می‌کنند کسی با این سرعت از خودشان به خودشان اطلاعات نداده است. اما این تازه ابتدایی‌ترین مرحله است که کیس یا مراجع با شناخت تیپ شخصیتی خودش روبه‎رو می‌شود و با آمادگی بیشتر در او می‌توان به مراحل بعدی فرایند مشاوره شخصیت‌شناسی «نه‌گانه ایرانی» راه یافت که دکتر بختیار از آن به «شفای اخلاق» یاد می‌کند. 

در چند سال گذشته وقتی به شخصی گفته می‌شد برای حل مشکل خود به مشاور مراجعه کند حس خوبی از این جمله نداشت؛ اما اخیرا، نه‌تنها این دیدگاه از بین رفته بلکه حتی می‌توان گفت در بین برخی افراد مراجعه به تراپیست یا مشاور مد شده است. نظر شما درباره این تغییرات در سطح جامعه چیست؟ 

یکی از ویژگی‌های معمول و نسبتا شایع در سایه جمعی ما ایرانیان این است چه در زمانی که مقاومت به رفتن داشتیم که تلقی غلطی بر «روانی بودن» بود و چه امروز، ورای نگاه سنتی و مدرن ما که از رفتن به مشاور استقبال می‌شود به نحوی، یک رفتار شایع فرهنگی و به قول شما مد حاکم است. البته هر کسی این خدمات را دریافت نمی‌کند الا افرادی که برخوردار از رفاهی هستند و توانایی پرداخت چنین هزینه‌ای را دارند. البته در جامعه ایرانی شاهد این هستیم که هزینه‌های سنگینی برای جراحی زیبایی داده می‌شود ولی برای خدمات مشاوره نه. اساسا موضوع خودآگاهی، بیداری و ارتقا سطح آگاهی در توسعه فردی، بین فردی و جامعه، جدی گرفته نشده است. هرچند نمی‌توان از تلاش‌هایی هم که شده چشم پوشید. به عنوان کسی در حوزه بین رشته‌ای فعالیت داشته باید به صراحت بگویم؛ بسیار نمی‌دانیم تا بدانیم. در صورتی که جامعه غربی به خوبی از منابع فرهنگی ما بهره برده و آن را بروزرسانی می‌کند و از آن جمله دانش انیاگرام است. 

در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده است، بفرمایید؟ 

ضمن تشکر از شما و دقت نظرتان، تجربه زیسته خودم و شناختی که از الگوهایی همچون دکترلاله بختیار و پدر و مادر ایشان داشتم به من نشان داده که با کمی همت و کوشش می‌توان مسیرهای دیگری را پیش روی خود و جامعه باز کرد و امید به زندگی در مسیر زندگی را به‌دست آورد. در این دوره تاریخی ما بیش از هر زمان دیگر به افرادی نیازمندیم که شجاعت زیستن و چگونه زیستن را به ما بیاموزند که به واقع توکل بر خداست.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز