نوازنده پیشکسوت تربت جام در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
قدمت «دهل» خراسان از «دوتار» بیشتر است/ اوضاع معیشیتیام خوب نیست
جمعهعلی نینواز شهرنویی میگوید: «دهل» به جز پیشینه کهنی که دارد در میان مردمسازی پذیرفته شده است. مردم از ساز دهل استقبال میکنند و مهم همین است. وقتی مردم ساز و موسیقی را قبول کنند، ماندگار خواهد شد. دلیل دیگری که گواهی بر اهمیت ساز دهل است، بهکارگیری آن در جشنها و مراسم و اعیاد است. دهل جزیی از فرهنگمان است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، از آن زمان که تهران به عنوان پایتخت ایران شناخته شده، همیشه قضیه «مهاجرت» اقشار مختلف به مرکز یکی از معضلاتی بوده که مورد بحث بوده و به حاشیهنشینیهای گسترده انجامیده است! این رویه خارج از منطق و قاعده باعث شده عمده امکانات در تهران متمرکز شود؛ هیچ فرقی هم ندارد که آن امکانات چه مواردی هستند و در چه مشاغل یا فرهنگهایی کاربرد دارند. این رویه و همسویی غلط، دامن هنر را هم گرفته که در این رابطه هیچ احتیاجی به ارائه گواه و مثال نیست و میتوان با ذکر چند مثال اصل مطلب را ادا کرد! مثلا اینکه، علاقمندان برای حضور در دانشگاهی معتبر و فعالیتهای بهتر بعدی، در نهایت باید به تهران بیایند! جریانات اصلی تئاتر در تهران رخ میدهد و کارگردانهای مطرح آثارشان را در تئاتر شهر یا سالنهای دیگر تهران روی صحنه میبرند. بهترین گالریها و معتبرترین نگارخانهها در پایتخت متمرکز هستند. امکانات فعالیت سینماگران بنا به دلایل مختلف در تهران فراهمتر است و بهترین کنسرتهای پاپ و فاخرترین کنسرتهای سنتی و کلاسیک و ارکسترال در تهران برگزار میشوند.
اما قضیه موسیقی با هنرهای دیگر متفاوت است. آنچه موسیقی و نحوه فعالیت فعالان آن را با دیگر هنرها متفاوت میکند، این است که تعداد کثیر جمعیت موسیقی در شهرها و مناطق مختلف ایران زندگی میکنند و آن تعداد موزیسینهای ساکن در تهران، جزیی از کلی پرتعداد است. همه اینها در حالی است که موسیقیِ هر منطقه از کشور به خودی خود گنجینهای شناسنامهدار و با هویت از سازها و نواها و مقامهایی است که در هیج کجای دنیا نمونه آنها را نمیتوان یافت. متاسفانه نمیتوان از تعداد کثیر هنرمندان موسیقی نواحی مختلف ایران آماری دقیق یا حتی حدودی ارائه کرد؛ چرا که در این رابطه هیج بانک اطلاعاتی حقیقی یا مجازی در اختیار نیست.
اما مسئله مهم، وجود تعدادی از اساتید موسیقی در مناطق مختلف ایران است. به هیچ وجه نمیتوان گفت استادان موسیقی نواحی ایران، دقیقا در کدام شهرها و روستاها ساکن هستند؛ چراکه بیاغراق تمام مناطق ایران موسیقی و سازها و نواهای مختص به خود را دارند که در آیینهای قومی و مذهبی و آیینی آنها کاربرد دارد. چه بسا خوانندگان، نوازندگان، مقامدانها و مقامهایی که در روستایی دور افتاده حیات دارند و مسئولان و هنرمندان و پژوهشگران از وجودشان بیخبرند! این در حالی است که بسیاری از مقامهایسازی و آوازی، همچنین آیینها و مراسم و مناسک آیینی، مذهبی و قومی به دلیل بیتوجهی یا تحت تاثیر زندگی امروز منسوخ و فراموش شدهاند!
علیجمعه نینواز شهرنویی (نینواز و نوازنده و سازنده دهل) اهل خطه تربت جام، واقع در استان خراسان رضوی است. او در خانوادهای رشد یافته که شغل و پیشه همه آنها سازگری و نوازندگی بوده است. حال نیز فرزندان و خانواده او ادامه دهنده راهش هستند. این هنرمند در دهههای هفتاد و هشتاد برای معرفی سازهای کوبهای استان خراسان به مخاطبان دیگر کشورها حضور پررنگی در استیجهای جهانی داشته است. این استاد موسیقی که چندی پیش شاگردانی نیز داشت، در گفتگوی پیشرو، از شرایط بد معیشتی و هنریاش گفت.
طی چند سال گذشته موسیقی چه جایگاهی در زندگی شما داشته؟ آیا بالا رفتن سن باعث نشده موسیقی و نوازندگی را کنار بگذارید؟
واقعیت این است که موسیقی در خون ماست و خانواده ما از قدیمالایام همه اهل موسیقی بودهاند. موسیقی هنر اجدادی ماست. من از کودکی با موسیقی عجین بودهام و بچههای خودمان نیز از کودکی موسیقی را یاد گرفتهاند. حال معنای اینکه میگویید موسیقی را کنار گذشتهام یا نه را نمیدانم. اما خب از زمانی که برادرم فوت کرد سازهای مرا فرد دیگری میسازد که باجناق من است.
از چه سنی معنای موسیقی را متوجه شدید و پا به عرصه نوازندگی گذاشتید؟
من از ده سالگی موسیقی را آغاز کردهام و حال فردی سالخوردهام همچنان موسیقی هنر من است حال خودتان حساب کنید چند سال است در عرصه فعال هستم؟
شما در گذشته خیلی فعال بودید و برای شناساندن موسیقی کوبهای و بادی تربت جام و خطه خراسان تلاش کردید. از آن روزها بگویید.
بله حرفتان درست است. من در دورهای بر خلاف الان خیلی پرکار بودم و لحظهای از فعالیت دست بر نمیداشتم اما به مرور فعالیتهایم کمتر شد. راستش در دورهای که آقای مرادخانی در وزارت ارشاد و دیگر بخشهای فرهنگی مسئولیت داشتند و آن زمان که ایشان معاون هنری ارشاد بودند، من و برخی از اهالی موسیقی نواحی وضعیت بهتری داشتیم. اتفاقا در دوره زندهیاد مرادخانی بود که من بسیار پرکار بودم. من در آن سالها نه فقط در ایران که در تعدادی از کشورهای خارجی هم حضور یافتم و روی صحنههای مختلف به اجرای برنامه پرداختم.
از کشورهایی که در آنها به اجرای برنامه پرداختهاید نام ببرید.
یادم هست طی آن دوران، در عربستان و دبی، کشور عمان، کویت به اجرای برنامه پرداختم. یادم هست یک سال ماه رمضان بود که به کشور دانمارک و پایتخت آن کپنهاک رفتم و به اجرای موسیقی تربت جام و آیینهای شهر و دیارمان پرداختم. دقیقا یادم نیست چه سالی بود اما حدود سالهای هشتاد بود. اما یادم هست که سال هفتاد و چهار بود که برای اجرای برنامه و نوازندگی دهل به کشور یونان سفر کردم. خدا رحمت کند آقای اصلاحی هم با ما بود.
چه شد که به مرور کم کار و کمکارتر شدید؟
واقعیت این است هرچه گذشته توجه مسئولان به موسیقی نواحی ایران کمتر شده است. یا مثلا خیلی مهم است که مسئولی که میآید و کارهای هنرمندان را انجام میدهد، باید به فکر اهالی موسیقی محلی باشند و از استادان و پیشکسوتان سراغ گیرند. واقعا هنرمندان خودشان نمیتوانند به تنهایی کارهای مربوط به اجراها را انجام دهند یا مثلا با هزینه و اعتبار خودشان به کشورهای دیگر بروند. ولی به جز این، بیماری کرونا بود که کلا موسیقی منطقه ما را به تعطیلی کشاند و باعث شد فردی چون من که همه عمرش را به دنبال موسیقی بوده، به طور کامل خانهنشین شود. همه چیز روی فعالیت اهالی موسیقی تاثیر دارد. فکر میکنم حتی همین قضایای سیاسی هم روی فعالیت هنرمندان موسیقی تاثیر دارد.
اجراهای خارجی شما محدود به اروپا بوده؟
خیر سفرهای آسیایی هم داشتهام. تا آنجا که به یاد دارم آخرین سفر من به اروپا برای اجرای موسیقی، دروه دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بود، که به واسطه آن دوازده روز به مالزی رفتنم.
شغل اصلی شما که منبع ارتزاق و کسب درآمدتان محسوب میشود، چیست؟ معمولا اهالی موسیقی مناطق مرزی به کشاورزی و کارهایی از این قبیل میپردازند.
تنها حرفه و منبع درآمد من موسیقی است. از دوازده سالگی به دنبال این شغل بودهام.
با توجه به اینکه بخش عمده زندگی و عمر شما صرف موسیقی شده، از فضای موجود بگویید. اینکه موسیقی تربت جام و سازهای آن منظقه تا چه حد در دنیای امروز مورد توجه است؟
متاسفانه اصلا اینطور نیست که بگویم سازهای کوبهای تربت جام به درست معرفی شدهاند. هر کاری که هم در رابطه با موسیقی خراسان انجام شده برای دوتار بوده و آخرش هم به قول خودمان دوتار را جلو انداختهاند. متاسفانه خیلی از آنهایی که موسیقی محلی را دوست دارند، حتی اهالی موسیقی شهرهای دیگر تصور میکنند، ساز اصلی خراسان فقط دوتار است. درصورتی که اصلا اینطور که تصور میشود، نیست.
آیا «دهل» هم مانند «دوتار» به لحاظ تاریخی دارای قدمت است؟
مطمئنا همینطور است وگرنه که این ساز تا به امروز دوام نمیآورد. و اینکه ساز دهل در موسیقی بسیاری از مناطق ایران کاربردهای مهم و اصلی دارد. موضوع این است که قدمت تاریخی «دهل» حتی از «دوتار» هم بیشتر است و خیلیها این قدمت را نادیده میگیرند! عدهای هم تصور میکنند دهل و برخی دیگر از سازهای کوبهای عمر کوتاهی دارند! که در واقع اینطور نیست.
از ویژگیهای ساز «دهل» بگویید.
دهل به جز پیشینه کهنی که دارد، در میان مردمسازی پذیرفته شده است. مردم از ساز دهل استقبال میکنند و مهم همین است. وقتی مردم ساز و موسیقی را قبول کنند، ماندگار خواهد شد. دلیل دیگری که گواهی بر اهمیت ساز دهل است، بهکارگیری آن در جشنها و مراسم و اعیاد است. دهل جزیی از فرهنگمان است. مثلا زمانی که داماد میخواهد رخت دامادی بپوشد ساز و دهل نواخته میشود. زمانی که میخواهند برای عروس حنا ببرند و مراسم حنابندان را اجرا کنند این ساز و دهل هستند که شروع به نواختن میکنند، چون این مراسم باید همراه با دهل باشد و این رسم خیلی قدیمی است. زمانی هم که میخواهد جهیزیه عروس را به خانه جدید ببرند، میگویند ساز و دهل اقوام عروس را تا منزل همراهی کند و بعدش هم بنوازد. ساز و دهل در بخشهای جزییتر مراسم عروسی هم نقش مهم دارد. مثلا حتی زمانی که داماد میخواهد مراسم شکستن قند را اجرا کرده و آن را دست به دست کند هم دهل نواخته میشود و سورنا آن را همراهی میکند.
شما خودتان در مراسم عروسی و جشنهای اینچنینی حضور یافته و به اجرای برنامه پرداختهاید؟
بله. این نوع اجراها در مراسم و جشنها و اعیاد و مراسم، بخش مهمی از فعالیتهای هنرمندان منطقه ما و برخی دیگر از شهرهاست، پس قاعدتا من هم چنین برنامههایی داشتهام. یادم هست در زمانهای قدیم هنوز بلندگو و میکروفونی در کار نبود ما برای اجرای مناسک ماه رمضان روی بام خانهها میرفتیم و سحری مینواختیم و آیینهای دیگر را اجرا میکردیم. ما روی پشت بامها میرفتیم تا صدایمان به گوش اطرافیان و آنهایی که دورتر از ما بودند، برسد.
طی این اتفاقات مقامهای خاصی از موسیقی خراسان اجرا میشد؟
بله مثلا «الله» یکی از مقامهای بود که در ماه رمضان طی انجام آیینهایی اجرا میشد. «رایجنگ» هم دیگر مقامی بود که اجرایاش میکردیم. جدا از همه مشکلات که دامنگیر اهالی موسیقی است، متاسفانه آیینهای ماه رمضان هم دیگر اجرا نمیشوند و توجه به مقامهای با قدمت و مرسوم گذشته نیز بسیار کمتر از قبل است.
این روزها و در کهولت سن زندگیتان را چگونه میگذرانید.
فعالیتهای هنری ندارم به این دلیل که دیگر مثل سالهای قبل، اتفاق و رویدادی وجود ندارد. برگزاری مراسم عروسی و جشنها و آیینها هم مانند گذشته نیست و کمتر شده است. در جواب سوالتان که میپرسید زندگیام چگونه میگذزد باید بگویم کارگری میکنم. من هنرمندانی را میبیینم که از ناچاری جای ساز، بیل دست گرفتهاند. خدا را شاهد میگیرم که برای این دسته از هنرمندان دیارم اشک از چشمانم جاری میشود. فردی مثل من که از کودکی تا پیریاش صرف موسیقی شده چه کار دیگری میتواند انجام دهد؟ آن هم در منطقه ما. از شما میخواهم بروید از مسئولان و مدیران قبلی بپرسید که جمعهعلی نینواز در گذشته چقدر فعال بوده؟ از محمدرضا درویشی بپرسید علیجمعه نینواز شهرنویی کیست و چه کارنامهای دارد؟ ایشان خود پژوهشگر موسیقی نواحی هستند و مرا میشناسد و از سوابقم با خبرند.
طی چند سال گذشته شاگردانی را تعلیم دادهاید؟
من دایره هنرجویانم را مدتی است کوچکتر کردهام، ولی اینطور نیست که دیگر آموزش ندهم. بیشتر به پسرها و نوههایم آموزش میدهم.
یکیدیگر از هنرهای شما ساخت ساز است، آیا در این زمینه فعالیت دارید یا خودتان را از این کار بازنشست کردهاید؟
خیر ساخت ساز کاری است که هنوز انجامش میدهم و سالهاست به ساخت سازهایی چون ضرب، دف، دهل مشغولم.
پل ارتباطی هنرمندان عرصه موسیقی نواحی با مسئولان، اداره ارشاد استانها و شهرها و انجمنهای موسیقی هستند.
راستش هیچکدام از مسئولان ارشاد استان خراسان و تربتجام طی این سالها سراغی از من نگرفتهاند. میدانید یکی از دلایل مهم بروز چنین اتفاقهایی چیست؟ دلیلش این است که مدیران ادارههای ارشاد هر چهار سال یک بار عوض میشوند. ربط این رویه به کار ما این است که با تغییر هرکدام از مسئولان استان و شهرستان ما هنرمندان باید برای ثبتنام یا هر کار دیگر دوباره از اول مدارک و عکس و دیگر اسناد لازم را تهیه کرده و تحویل دهیم. فتوکپی از فلان مدرک و ارائه فلان اسناد اتفاقی است که ما همیشه با آن درگیر هستیم. من مدام از زن و بچهام میزنم و میروم عکس، فتوکپی و مدرک آماده میکنم و تشکیل پرونده میدهم اما هربار اتفاقی نمیافتد. انگار مدیر که عوض میشود شخصی که تازه آمده مدارک و اسناد و پروندههای هنرمندان قبلی را کنار میگذارد!
شما زیر پوشش بیمه و خدمات حمایتی تامین اجتماعی هستید؟
من الان بیش از شصت سال سن دارم و شاید ده بار تا الان مدارکم را بردهام و تحویل دادهام تا بیمه شوم، اما قبول نمیکردند. بیمه مرا نمیپذیرفتند تا اینکه سنم به شصت و دو رسید و تازه گفتند میتوانی مستمری دریافت کنی! نمیدانم گفت «مستمری» یا «مستمندی»! یعنی من تا قبل شصت و دو سالگی زیر پوشش نبودهام و هیچ مبلغی هم در این رابطه به من تعلق نگرفته است. البته صندوق اعتباری هنر هفته پیش برای من چهارصد هزارتومان واریز کرد.
آیا این مبلغ را ماهانه دریافت میکنید؟
ماهانه؟ نه! طی پنجاه، شصت سال گذشته این اولینبار است که یک بخش دولتی از من حمایت مالی میکند! ولی باور کنید چهارصد هزارتومان امروزه پول دکتر بردن بچه سرماخوردهام هم نیست!
آیا شخصا برای دریافت مستمری و معدود امتیازاتی که برای هنرمندان در نظر گرفته شده با مرکز ارتباطی داشتهاید تا مشکلاتتان را مطرح کنید؟
راستش اگر همین الان از تهران با من تماس بگیرند و بگویند برای انجام فلان کار بیا، بدون معطلی حرکت میکنم. اما موضوع این است که مسئولان فرهنگی تربتجام یادی از ما نمیکنند چه رسد به اینکه صدایمان به تهران و مسئولان رده بالاتر برسد!
الان شغل اصلیتان چیست؟
الان متاسفانه هیچ شغلی ندارم تا هزینه زندگی خود و خانوادهام را تامین کنم. شاید بگویید چرا کشاورزی نمیکنی و باید بگویم حتی یک وجب زمین هم ندارم. هیچ کدام از فرزندانم هم خانه و زندگی مستقلی ندارند و با ما زندگی میکنند. جز پسرانم سه دختر دارم که همگی دم بخت هستند و خودتان میدانید فرستادن یک دختر به خانه بخت آن هم الان با اوضاع بدی که هست، چه کار دشواری است. اینکه میگویید کشاورزی بله این شغل در منطقه ما مرسوم است. اما برادران و خواهران اهل تسنن هستند که زراعت میکنند چون از قدیمالایام زمین داشتهاند. ما اینطور نیستیم و زمین کشاورزی نداریم و زراعت نمیکنیم به این دلیل که ریشه ما و شغل اجدادی ما نوازندگی بوده و هست. اصلا به همین دلیل است که نام خانوادگی ما نینواز است. قدیم اگر به ما میگفتند هنرتان چیست! میگفتیم نوازندهایم و نی مینوازیم.
شنیده شد که برای دریافت مدرک هنری ارشاد شخصا اقدام کردهاید.
بله همینطور است که میگویید و طی سفری که با همراهی فرزندم به تهران داشتم کارهای مربوط به آن را انجام دادم. حال هم مدرک درجه دو هنری من منتظر امضای وزیر است.
اگر مسئلهای هست که به آن نپرداختهایم، دربارهاش توضیح دهید.
ناگفتهای نیست، فقط اینکه امیدوارم مسئولان وزارت ارشاد در تهران و مدیران ادارههای ارشاد شهرستانها کمی بیشتر احوالپرس هنرمندان و پیشکسوتان باشند و از آنهایی که عمر و زندگیشان صرف هنر و موسیقی کردهاند، واقعا و به صورت مستمر حمایت کنند.