سازنده سردیس سردار قاسم سلیمانی مطرح کرد:
سخنرانی کوبنده حاج قاسم راجع به نابودی داعش را از یاد نمیبرم/ مجسمه مفاخر و شهدا میتوانند جایگاه ویژهای در مبلمان شهری پیدا کنند
صبرعلی لوایی (سازنده سردیس سردار قاسم سلیمانی) میگوید: اگر آثار ما برای فروش درست قیمتگذاری شوند از عهده هزینهها برخواهیم آمد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی که برای تمام ایران بسیار سخت و جانکاه بود، تعدادی از هنرمندان عرصههای مختلف ازجمله هنرهای تجسمی به خلق آثار هنری مرتبط با این شهید بزرگ دست زدند. در ادامه مجسمهها و سردیسهایی از حاج قاسم در مراسمهای مختلف رونمایی شد و برخی نیز به دلیل کیفیتهای نازل؛ نقدهای تندی را درپی داشتند. در میان آثار حجمی ساخته شده از شهید سلیمانی، سردیسی که توسط صبرعلی لوایی ساخته شده و در محوطه باز بنیاد رودکی جانمایی شده، یکی از آثار درخوریست که طی دو سال گذشته ساخته شده است.
صبرعلی لوایی تاکنون در نمایشگاهها و رویدادهای هنری مختلف هنری حضور داشته است. او اواسط تیرماه از سردیس شهید حاج قاسم سلیمانی در محوطه بنیاد رودکی رونمایی کرد. با او درباره کم و کیف این اثر گفتگو کردهایم.
مقایسه اثر شما با آثار مشابه گویای کیفیت اثرتان است. این اتفاق چقدر فعالیتهای شما را در انجام سفارشات ارگانی تحتالشعاع قرار داده؟
ساخت مجسمه شهدا چه سردیس و چه تندیس برای من اتفاقی خوشآیند است و با میل و اشتیاق خلق چنین آثاری را قبول میکنم؛ به این دلیل که باید یاد و خاطره افراد مهم را زنده نگاه داریم تا فراموش نشوند. فکر میکنم بهترین کار در عرصه هنر برای این هدف ساخت سردیس و تندیس است. این آثار میتوانند بخشی را در مبلمان شهری به خود اختصاص دهند و در معرض دید عموم اعم از همه اقشار و در همه سطوح قرار گیرند. مطمئنا مخاطبان با مواجهه مستقیمی که با اثر هنری دارند چهره و شخصیت مفاخر، هنرمندان و شهدای را به خاطر خواهند سپرد. به هرحال ساخت سردیس و تندیس افراد مطرح بخشی از فعالیتهای جدی من است. پس از ساخت سردیس شهید سلیمانی، سردیس شهید فخاری را برای نصب در شهر قم آماده کردم.
چه شد که شما ساخت سردیس حاج قاسم را به عهده گرفتید؟
ساخت سردیس در ابتدا برای نصب در محوطه بنیاد رودکی نبود و البته زمان زیادی هم برای این کار وجود نداشت. در فرهنگسرای هنر جشنوارهای ده روزه برگزار شده بود و قرار بود این کار در غرفه انجام شود، اما نه برای اینکه ساخته شود و خروجی آن اثری پخته باشد. پس از آنکه مسئولان مربوطه در معاونت هنری و بخشهای دیگر کلیت کار را دیدند، خواستند که کار به طور کامل ساخته شود. این شد که در ساخت همکاری کردند و اثر را برای قالبگیری بردند و به برنز تبدیل کردند. به هر روی برنز برای آثار شهری عمر و کارآیی بیشتری دارد.
چرا در ساخت سردیس مفاخر و شخصیتهای مطرح برای جانمایی در اماکن عمومی شهری ناموفق بودهایم؟
پرترهسازی در مجسمهسازی مقولهای خیلی پیچیده است و این پیچیدگی به نوعی نادیده گرفته میشود. باید بگویم پرترهسازان خوب در عرصه مجسمهسازی کشور انگشتشمار هستند. اصلا اینگونه تصور نمیکنم که من جزو پرترهسازان خوب هستم به این دلیل که هستند هنرمندانی که بهتر از من کار کنند. اما اینکه چرا معمولا در ساخت مجسمههای شهری ضعیف عمل میکنیم، دلایلی دارد. یکی از دلایل مهم این است که متولیان اینطور کارها، خیلی شتابزده عمل میکنند. مثلا اگر مناسبت یا مراسمی نزدیک باشد، در مدت زمانی کوتاه پیش از فرا رسیدن آن روز به فکر ساخت و رونمایی اثری که مورد نظرشان است، میافتند. این دغدغه «زودتر حاضر شدن اثر!» و شتاب هنرمند برای ساخت و ارائه، روند مخربی است به این دلیل که خلق اثر فاخر زمان میخواهد و هنرمند باید وقت صرف آن کند و دقت عمل به خرج دهد. بخش مهم دیگر صرف هزینههای لازم است. مسلما ارائه کار خوب هزینه بالایی میطلبد و مهمتر اینکه هنرمند باید از نظر مالی تامین باشد تا با تمرکز و بدون نگرانی به انجام کار بپردازد.
آیا شاخصی وجود دارد که به واسطه آن میانگین دستمزد و هزینهها را طی مقایسههایی ارزیابی کنیم؟
خیر اما میتوانم در اینباره مثال بزنم. مثلا یک پرترهساز خوب در خارج از کشور برای ساخت یک اثر پنج هزار دلار دریافت میکند و این در حالی است که ما در ایران دستمزد کمی به پرترهسازان خوب میدهیم. مبلغی که ما میگیریم تا آن حد کم است که به سختی میتوان با آن متریال لازم را تهیه کرد. بههر روی مجسمهسازی هنر ارزانی نیست و ساخت آثار خوب و ماندگار بدون اشکال هزینهبر است.
شاید بهتر باشد دستگاههای ذیربط لااقل برای هنرمندانی که فعالتر و آنها که شیوه کارشان بازاری نیست، سوبسیدها و تسهیلاتی را قائل شوند.
بله اجرای چنین طرحی اتفاق خوب و مثمرثمری خواهد بود. حتی اگر در رویدادهای هنری و سمپوزیومها مبالغ بیشتری را در قالب هدیههای ورودی یا عناوین دیگر به هنرمندان بدهند، بخش زیادی از مشکلات ما حل میشود. اینکه مواد اولیه درجه یک به کشور وارد نمیشود، بحث جداگانهای است. من میگویم اگر آثار ما برای فروش درست قیمتگذاری شوند به خدمات دیگر نیاز نداریم و از عهده هزینهها برخواهیم آمد. به عنوان مثال در سمپوزیوم پارسال برای ساخت یک پرتره، چهل میلیون به شرکتکنندگان میدادند. اگر حساب کنم میبینید که تقریبا تمام این مبلغ هزینه مواد و متریال شده!
معمولا افرادی به ساخت آثار حجمی سفارشی میپردازند که رزومه مشخصی ندارند و بعضا شناخته شده هم نیستند.
بله این مورد هم یکی از دلایلی است که منجر به شکست پروژهها میشود و خروجی آن آثار بعضا ضعیفی است که شاهد هستیم. اینطور است که دستگاههایی چون سازمان فرهنگی هنری شهرداری و زیباسازی شهر تهران که مسئولیت چنین کاری را به عهده دارند، باید متوجه باشند که کار را به چه افرادی سفارش میدهند. این گزینشها اگر درست نباشد همچنان خروجی خوبی نخواهد داشت. اغلب آثار موجود توسط غیر حرفهایها ساخته شدهاند. این آثار همچنان در میادین و اماکن عمومی قابل مشاهده هستند. از فلان خیابان رد میشوی و میبینی مجسمهای وسط میدان قرار داده شده و با وجود بیکیفیت و ضعیف بودن همچنان در جای خود قرار دارد و آن را برنداشتهاند. این موارد خروجی سفارش به افراد غیر حرفهای است. ما مجسمهسازان خوبی داریم و مسئولی که سفارش کار میدهد باید به این موضوع توجه داشته باشد. قضیه این است که مسئولان ما، یا به سراغ مجسمهسازان کاربلد نمیروند یا آنها را نمیشناسند، حال اینکه کدام مورد مرسومتر است را نمیدانم.
مجسمهسازی که به کار پرترهسازی مشغول است، تا چه حد باید به واکاوی لایههای پنهان سوژههایش بپردازد؟
موضوع خیلی مهمی را مطرح کردید. مجسمهساز قبل از ساخت یک سردیس یک فرد حتما حتما باید درباره شخصیت سوژهاش مطالعه کند. این کار مقوله با اهمیتی است و این مطالعه و کسب اطلاعات حتما باید کامل باشد. پس از رسیدن به شناخت نسبی از سوژه است که مجسمهساز باید ساخت اثر را شروع کند. با شناخت حاصل شده، جزییات شخصیت در اثر بروز خواهد کرد. مخاطب باید بتواند با اثر ارتباط برقرار کند و خیلی مهم است. چالش ما بیشتر این است که اثری بر اساس شخصیت واقعی افراد ارائه دهیم و دراین صورت است که مخاطب با اثر ارتباط برقرار میکند. غیر از قواعد، تناسبات، درک درست از آناتومی و تکنیکها که لازمه کار هستند، یکی از فاکتورهای بسیار مهم و موثر همین واکاوی شخصیت افراد واقعی توسط مجسمهساز است. چالش مجسمهساز حرفهای این است که شخصیت واقعی افراد را در اثرش نمود دهد.
شما پیش از شهادت حاج قاسم چقدر ایشان را میشناختید؟
من شخصیت حاج قاسم را از قبل دوست داشتم. از طریق رسانهها قضیه داعش را دنبال میکردم و میدیدم که چه کارهایی در کشورهای همسایه انجام میدهند و میدیدم که ایشان برای مقابله با نیروهای داعش چه کارهایی انجام میدهند. یک روز اتفاق جالبی افتاد. من تلویزیون را روشن کردم دیدم حاج قاسم در برنامهای مشغول صحبت درباره داعش است. من این سخنرانی را دوست دارم. حاج قاسم در این سخنرانی گفت کمتر از سه ماه دیگر پایان داعش را اعلام میکنیم. من شهید سلیمانی را به عنوان یک قهرمان میشناسم و شخصیتشان را به دلیل فعالیتهای قهرمانانهای که داشتند دوست میدارم. ایشان عمرش را در مسیر خوبی خرج کرد. امیدوارم این نگاه و شناختی که از ایشان دارم در اثر قابل درک و مشاهده باشد که البته این مردم و مخاطبان هستند که باید دراینباره نظر دهند.
آیا اثر دیگری از شهید سلیمانی نساختهاید؟
چرا اتفاقا در فرصتی که داشتهام یک سردیس دیگر از حاج قاسم ساختهام و همچنان آن را دارم.
چرا از این اثر رونمایی نکردهاید؟ شاید هم آنرا شخصی برای خودتان ساختهاید.
من در شهر شهریار زندگی میکنم. در این شهر و محلی که من هستم هیچ سردیس یا تندیسی از شهید سلیمانی در معرض دید ثبت نشده است. برای رقم زدن چنین اتفاقی تلاشهایی هم کردم و صحبتهایی هم با مسئولان داشتم و پیشنهاداتم را مطرح کردم اما جواب مثبتی به من ندادند! سردیس همچنان در کارگاه است.
یعنی سردیسی که میگویید آماده نصب و جانمایی است؟
بله کار به پایان رسیده و آماده نصب است.
از فعالیتهای آیندهتان بگویید.
من همیشه در حال فعالیت هستم. حالا هم اثری را برای حضور در نمایشگاه چهارسوی خیال که توسط انجمن مجسمهسازان برگزار میشود، مدنظر دارم. قصد دارم ساخت آن را شروع کنم و جز این کار دیگری در دست ساخت ندارم.
اصولا ما هنرمندان فقط میتوانیم مشکلاتمان را بیان کنیم. مجسمهسازان هم مانند هنرمندان عرصههای دیگر و باقی مردم هزینههای زندگی داریم. مجسمهسازی کاری بسیار پر هزینه است و فعالان این عرصه برای فعالیت با مشکلات و کمبودهایی مواجهند. مجسمهسازی مانند هنری مثل نقاشی به سه پایه و بوم و رنگ خلاصه نمیشود.