مجتبی دهش مطرح کرد:
دستگاهی دولتی شهرستانها مجسمهسازان تهرانی را بیش از هنرمندان بومی قبول دارند/ متریال مجسمهسازی کالای لوکس محسوب میشود/ اساتید دانشگاه هنر با «فرم» و «فیگور » آشنا نیستند
یک مجسمهساز اهل کرمان میگوید: کرمان یک موزه دارد که نهایتا سالی یکبار نمایشگاهی با موضوع مجسمه برگزار میکند و جز این نمایشگاه و گالری دیگری وجود ندارد و آثار افرادی پذیرفته میشود که من و دیگر مجسمهسازان آنها را نمیشناسیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از دلایل رد نظریه «هنر برای هنر» لزوم امرار معاش برای هنرمند امروز است. نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی دنیای امروز خواه ناخواه هنرمند را بر آن میدارد که از حرفهاش کسب درآمد کند و در غیر این صورت دیر یا زود فعالیتش متوقف خواهد شد یا در نهایت حضور حاشیهای و غیر موثر خواهد داشت. با وجود امکانات دنیای دیجیتال و تبدیل شدن کره خاکی به دهکدهای جهانی مواجه هنرمند و مردم شکل جدیتری به خود گرفته است؛ واضحتر اینکه در دنیای امروز هنرمند فردی منزوی نیست که بیتوجه به وقایع پیرامونی صرفا به ارائه آثار هنری بپردازد. این مواجهه مستقیم با جامعه و اتفاقات آن نیز نظریه هنر برای هنر را تا حدودی مخدوش میکند.
کوتاه اینکه هنرمندان همه رشتههای هنری باید امرار معاش کنند و حال در این میان برخی از هنرها منابع خوبی برای امرار معاش به حساب نمیآیند. شاخههای مختلف هنرهای تجسمی از این دستهاند که مجسمهسازی یکی از آنهاست. البته باید یادآور شد مجسمهسازان پایتختنشین نسبت به هنرمندان شهرهای مختلف به لحاظ تهیه مواد مورد نیاز و برگزاری نمایشگاهها و حضور در جشنوارهها وضعیت بهتری دارند. این در حالی است که هنرمندان شهرهای دور افتاده برای حضور در جشنوارههای معدود موجود نیز با دشواریهایی مواجهند.
مجتبی دهش، اهل کرمان و فارغالتحصیل مجسمهسازی از دانشگاه هنر تهران در گفتگو با ایلنا از دشواریهای رشته مجسمهسازی گفت و درباره وضعیت معیشتی فعالان آن در تهران و شهرستانها توضیحاتی ارائه کرد.
نخل/ اثر مجتبی دهش/دومین سمپوزیوم خشت خام یزد/اسفندماه 1397
در دنیای امروز تعاریف و مفاهیم تحت تاثیر دنیای مدرن امروز تغییر کرده، با توجه به این موضوع تعریف مجسمهسازی به لحاظ آکادمیک دستخوش چه تغییراتی شده است؟
جو حاکم بر دانشگاهها و بخصوص دانشگاههای هنر در رشته مجسمهسازی (که بخش اعظم خروجیها مربوط آن است)، هنرهای جدید است. اینگونه بگویم که نسبت به قبل کمتر به فرم توجه میشود. متاسفانه در دانشگاه تهران نه تنها به مقوله فرم توجه نمیشود بلکه خلق و ارائه آثار فیگوراتیو که قبلا مورد توجه بود نیز تدریس نمیشود و هر اتفاقی در این زمینه رخ دهد، مختصر است. طی چهار سالی که در دانشگاه هنر بودم نه تنها من، بلکه باقی دانشجویان نیز حتی یک اثر فیگوراتیو نساختند.
دلیل اینعدم توجه چیست؟
یکی از دلایل این است که اساتید حاضر در دانشگاه نسبت به مقوله فرم و فیگور دانشی ندارند و آنچه تدریس میشود به سمت و سوی هنر مدرن رفته است. آن هنر مدرن مورد توجه نیز به قول یکی از دوستان مدرن کج قواره است. مدرنی است که شالوده و چهارچوبی ندارد.
مانند این است یک نقاش که در زمینه سبک کلاسیک دانش و شناختی ندارد و به خلق آثار سبک کوبیسم بپردازد.
دقیقا همینطور است. متاسفانه اغلب دوستان درکی از فرم ندارند و به همین دلیل به هنرهای جدید روی میآورند. نمیگویم پرداختن به هنرهای جدید و مدرن کار اشتباهی است اما زمانی که مقولات مهم و اصلی نادیده گرفته شوند، آثار تولیدی شالوده محکمی ندارند و فاقد اصالت خواهند بود. حداقل میتوان با ایجاد تغییراتی در مقوله تدریس و مورد توجه قرار دادن اساتید جدید بخشی از این کاستی را سر و سامان بخشید. آقای هادی عربنرمی یکی از استادان به روز و کاربلد است که مدتی به دانشگاه هنر آمد، اما به دلیل سنگاندازیها و مخالفتهای بسیار عطای تدریس را به لقایاش بخشید؛ در صورتیکه به وجود چنین اساتیدی به شدت نیاز داریم و باید حمایتشان کنیم.
نهمار/ اثر مجتبی دهش
در حال حاضر در کدام شهر ساکن هستید و اخیرا در چه رویدادهایی حضور یافتهاید؟
من در حال حاضر ساکن شهر کرمان هستم. تحصیلات دانشگاهیام در تهران بوده و قبلا نیز در تهران کارگاه داشتم به همین دلیل از دوستانم خواستم یکی از آثارم را به جشنواره هنرهای تجسمی که چندی پیش برگزار شد بفرستند، که این اتفاق افتاد و اثرم توسط هیئت انتخاب پذیرفته شد. به دلیل به دور بودن از پایتخت اطلاعات من درباره جشنواره امسال در همین حد است و خیلی در جریان اتفاقات رخ داده در این رویداد نیستم.
یکی از کاستیهایی که در همه جشنوارهها و سمپوزیومها وجود دارد و کمتر به آن توجه میشود عدم وجود بخش فروش است. این در حالی است که به هر حال هنرمندان برای خلق و ارائه اثر هزینه میکنند، بیآنکه امیدی به فروش آثارشان داشته باشند. نظرتان درباره این موضوع چیست؟
من چند بار حضور در نمایشگاههای خانه هنرمندان را تجربه کردهام و اگر طی این اتفاق حداقل خودم اثرم را نفروختهام اما شاهد بودهام که تعدادی از آثار دوستانم با قیمتهای بالایی فروخته شده که مایه خوشحالی است. چندی پیش نیز همزمان با برگزاری جشنواره تجسمی فجر یکی از دوستان از تهران تماس گرفت و قیمت اثرم را برای قیمتگذاریها پرسید، اما با این حال نمیدانم جشنواره امسال بخش فروش داشته یا نه. در نهایت نیز اثرم طی برگزاری این رویداد فروخته نشد.
مجسمهسازی در جشنواره هنرهای تجسمی کشور چه جایگاهی دارد و هنرمندان این عرصه بر چه اساس آثار خود را به رویدادها مربوطه ارائه میدهند؟
بسیاری از فراخوانهایی که ارائه میشوند برای مجسمهسازان شرطی را در نظر میگیرند. برگزارکنندگان آثاری را برای حضور در نمایشگاه میپذیرند که قبلا در جشنواره دیگری شرکت نکرده باشد، یعنی سابقه نمایشگاهی نداشته باشد. این اتفاق به خودی خود محدودیتی جدی برای فعالان عرصه مجسمهسازی محسوب میشود. حال این موضوع را نیز در نظر داشته باشید که هنرمند مجسمهساز برای خلق اثر هزینه میکند و زمانی که چنین شرطی گذاشته شود بلیت سازنده آن اثر هنری، برای شرکت در رویدادهای دیگر سوخت میشود. موضوع دیگر این است که اغلب جشنوارهها برای حضور هنرمند حین ثبت نام مبلغی را به عنوان ورودی دریافت میکنند، بیآنکه بخش فروش داشته باشند که البته جشنواره هنرهای تجسمی فجر امسال ورودی نداشت. در کل با وجود دریافت ورودیها هرچند با مبالغ ناچیز، بهتر است بخشی نیز برای فروش آثار هنرمندان وجود داشته باشد و کاش مسئولان برگزاری به مبالغی که برای ساخت یک اثر توسط سازنده هزینه میشود توجه کنند، تا شاید اثری که اجازه حضور در جشنوارههای دیگر را ندارد، فروخته شود. این اتفاق انگیزهای برای خلق آثار بعدی توسط مجسمهسازان و فعالان دیگر رشتهها خواهد بود. اتفاقا سمپوزیومها و جشنوارهها از جمله جشنواره هنرهای تجسمی فجر که نزد هنرمندان و مسئولان دارای اعتبار است، عرصه مناسبی برای خرید و فروش آثارند، زیرا حین برگزاری گالریداران و برگزارکنندگان نمایشگاههای مختلف به طور کم و بیش برای بازدید از آثار و ارزیابی کم و کیف فعالیت هنرمندان رشتههای مختلف به این رویدادها میآیند.
با وجود اینکه برخی رویدادها از متقاضیان مبلغی را به عنوان ورودی دریافت میکنند اما در ادامه به پذیرفتهشدگان مبالغی اعطا میکنند.
بله اما معمولا مبلغی که میگویید ناچیز است.
دومین جشنواره ملی مجسمههای نمکی تالاب کجی
یکی از اتفاقاتی که گاه در پایتخت رخ میدهد این است که برخی مجسمهسازان طی قرارداد با پیمانکاران یا دستگاههای دولتی مانند شهرداریها و دیگر نهادها و موسسات، به ساخت آثار سفارشی میپردازند و با این شیوههای گاه به گاه کسب درآمد میکنند. در شهرستانها وضعیت به چه شکل است؟
در این زمینه واقعا نمیتوان پایتخت را با دیگر شهرستانها مقایسه کرد به این دلیل که اغلب هنرها و زیر شاخههای آنها در تهران متمرکز شدهاند. حتی در کلانشهرهایی چون اصفهان و شیراز و دیگر مناطق بزرگ نیز برای همکاری مجسمهسازان با دستگاهها و موسسات دولتی و غیر دولتی محدودیتهایی وجود دارد، چه رسد به شهرهای کوچکتری چون کرمان که تعدادشان نیز بسیار زیاد است. واقعیت این است که مسئولان برای همکاری افراد خاصی را مد نظر دارند و معمولا آن نفرات بیش از سه، چهار نفر نیستند و دیگر هنرمندان نادیده گرفته میشوند. آن سه چهار نفر مورد توجه نیز معمولا تحصیلات مرتبط با مجسمهسازی ندارند و بنا به اتفاقاتی وارد این حوزه شدهاند و متاسفانه بازار را به دست گرفتهاند. چنین وضعیتی باعث میشود بسیاری از هنرمندان به انزوا بروند و مورد توجه قرار نگیرند.
خودتان در جریان تعاملات شهرداری کرمان با مجسمهسازان آن منطقه هستید؟
چندی پیش شهرداری آثار و سردیسهایی را برای ساخت سفارش داده بود و من در جریان این اتفاق بودم. در کرمان نیز مانند باقی شهرها روال اینگونه است که هنرمندانی که ساکن تهران هستند، بیش از هنرمندان بومی تحصیل کرده و دارای سابقه اعتبار دارند. اتفاقا در اینباره از من که خودم مجسمهساز هستم سوال شد که کسی را سراغ نداری که در تهران باشد و کارمان را انجام دهد؟ در ادامه پرسیدم چرا از تهران؟ که توضیح زیادی نداند و صرفا گفتند ما کسی را میخواهیم که از تهران سفارشات ما را بسازد. گویا تهران و هنرمندان ساکن تهران برای شهرستانیها به نوعی برند تبدیل شدهاند. به نظرم اگر انجمن مجسمهسازان تهران واسطه قرار گیرد و هنرمندان فارغالتحصیل شهرستانی اعم از نقاشان، مجسمهسازان و هنرمندان شاخههای دیگر را به دستگاههایی چون شهرداری معرفی کند، اتفاقات بهتری میافتد. به هرحال تعداد زیادی از هنرمندان و فارغالتحصیلان رشتههای مختلف در تهران درس خواندهاند و اگر مسئولان مربوطه به دنبال برند هم باشند، میتوانند از وجود افراد بومی که به کار نیاز دارند، بهره ببرند.
شما که نسبت به جزییات و اتفاقات حوزه مجسمهسازی و سیاستهای موجود شناخت دارید، چرا با اینکه در تهران تحصیل کردهاید به کرمان رفتید؟
من با اینکه چند سال از عمرم را صرف تحصیل در رشته مجسمهسازی کردم و با همه دشواریها به فعالیتهای جدی پرداختم، همه تلاشم را کردم که در تهران بمانم و حتی کارگاهی دایر کردم و پس از تحصیل دوسال در تهران ماندم. پس از شیوع بیماری کرونا که حال بیش از یک سال از آن میگذرد همه کارها و مشاغل تعطیل یا نیمه تعطیل شد و این اتفاق فعالیت من و کارگاهم را تحت تاثیر قرار داد، لذا با توجه به شرایط پیش آمده امکان زندگی در تهران را از دست دادم. واقعا هم علاقهای نداشتم به کرمان باز گردم اما خب نشد.
اثر مجتبی دهش/ از مجموعه گنبدها
زمانی که در تهران مشغول مجسمهسازی بودید با دستگاههای دولتی همکاری داشتید؟
فعالیت داشتم، اما با دستگاههای دولتی همکاری نمیکردم و بیشتر مشغول ساخت دکور صحنه برای تئاتر بودم که این کار نیز درآمد آنچنانی ندارد. یکی دیگر از امکاناتی که در تهران وجود دارد و شهرهایی چون کرمان فاقد آن هستند، وجود نمایشگاهها و گالریهای متعدد است.
کرمان فاقد گالری و نمایشگاه است؟
کرمان یک موزه صنعتی دارد که نهایتا سالی یک بار نمایشگاهی با موضوع مجسمه برگزار میکند و جز این نمایشگاه و گالری دیگری وجود ندارد. برای ارائه آثار در نمایشگاه موزه صنعتی نیز آثار افرادی پذیرفته میشود که من و دیگر مجسمهسازان آنها را نمیشناسیم.
هنرمندان عرصه مجسمهسازی در کرمان انجمن یا صنف دارند؟
متاسفانه مجسمهسازان در استان کرمان انجمن ندارند. شاید انجمن هنرهای تجسمی در کرمان دایر باشد که از این موضوع نیز اطمینان ندارم و در جریان فعالیتهایش نیستم.
انجمن مجسمهسازان تهران تا چه حد هنرمندان کرمان و دیگر شهرها را حمایت میکنند؟
واقعا حمایتی وجود ندارد. اگر گردهمایی یا برنامهای توسط انجمن تهران برگزار شود در آنها شرکت میکنم و جز این تعامل دیگری نیست.
مجسمهسازی یکی از هنرهای پرخرج است. با توجه به بازار نابسامان اقتصادی و افزایش قیمتها از مشکلات تهیه مواد و وسائل مورد نیاز بگویید.
من به مدت چهارسال است که برای ساخت آثارم از گِل استفاده میکنم. اما واقعیت این است که این متریال نیز برای هنرمندان ساکن شهرستان گران تمام میشود. به دلیل کمبود امکانات در شهرستان شخصا برای تهیه موارد مورد نیاز باید به تهران بیایم و با توجه به اینکه طی مسیر حدود چهارده، پانزده سال زمان میبرد، مشمول هزینههای خیلی بیشتر است. به طور مثال گلی که بیست هزار تومان قیمت دارد تا به دستم برسد برایم حدود ۴۵ تا پنجاه هزارتومان تمام میشود.
حال شما حساب کنید برخی مجسمهسازان مانند سبک «هایپررئال» باید برای تهیه مواد مورد نیاز میلیونها هزینه کنند و در مقابل نیز مبلغ هزینه شده به آنها بازنمیگردد، زیرا بازار فروشی وجود ندارد.
همینطور است، و البته بسیاری از متریالها علاوه بر قیمت بسیار بالا به سختی یافت میشوند.
اثر مجتبی دهش/نهمین سمپوزیوم بینالمللی سنگ تهران/پاییز 1398
انتخاب گِل به عنوان ماده اصلی برای شما اتفاقی خودخواسته بوده است؟
من از سه چهارسال پیش که قیمت مواد افزایش چند برابری داشتنه، تصمیم گرفتهام با گِل کار کنم که نسبت به دیگر متریالها ارزانتر است. البته این اتفاق فقط برای من نیفتاده و در دانشگاه میدیدم که خیلی از دانشجویان برای ارائه پایاننامه به دنبال موادی بودند که قیمت پایینتری داشته باشد. این اتفاق در تئاتر نیز رخ داده است. تا پیش از سال ۹۶ متریالها نسبتا ارزانتر بودند و آنچه فعالان تئاتر برای طراحی صحنه در ذهن داشتند با اینکه کار بیشتری میبرد و به افراد بیشتری نیاز داشت، اما قابل اجراتر بود. الان بر عکس است و اغلب کارگردانها و طراحان صحنه میگویند چه کنم تا هزینهام کمتر شود؟ این تفکر باعث میشود هنرمندان به کارهای بیکیفیتتر رضایت دهند و از تعداد نیروها و افراد برای ساخت دکور بکاهند. متاسفانه وسائل و مواد امروزه کالای لوکس به حساب میآیند.
خودتان از چه راهی امرار معاش میکنید؟
متاسفانه شغل من ارتباطی به تحصیلاتم ندارد و در زمینه کارهای ساختمانی فعالیت میکنم تا زمانی که موعد سربازیام فرا رسد.
در حال حاضر به چه فعالیتهای هنری مشغول هستید؟
زمانی که در تهران ساکن بودم کارگاهی داشتم و امکان ساخت و ارائه وجود داشت و کم و بیش مشغول بودم. اما متاسفانه در حال حاضر امکانات و ابزاری برای فعالیتهای ندارم.