کارگردان مستند «جاهای خالی پر شود» در گفتوگو با ایلنا:
روایتی از تلخیهای طلاق/ دختری که سلفیهایش دفترچه خاطراتش بود
کارگردان مستند «جاهای خالی پر شود» میگوید: مستند من وقتی کار خودش را انجام داده که وقتی مخاطبی که در آستانه طلاق قرار دارد آن را تماشا میکند به این موضوع عمیقتر فکر کند که آیا من برنامهریزی درستی برای آینده فرزندم بعد از طلاق دارم یا نه؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، عطیه زارع آرندی فیلمسازی را به شکل حرفهای از سال ۱۳۸۹ آغاز کرده است و نخستین فیلم او مستند کوتاهی با نام «میان دو قبر کهنه دفن شود» بود که در پنجمین دوره جشنواره سینماحقیقت در سال ۱۳۹۰ به نمایش درآمد.
زارع پس از این تجربه در ساخت فیلم مُستند به سراغ ساخت فیلم داستانی میرود. فیلم مستند «جاهای خالی پُر شود» نخستین فیلم بُلند عطیه زارع است. او با دومین حضور جدیاش در جشنواره «سینماحقیقت» موفق شد جایزه بهترین کارگردانی فیلم بلند مستند را برای ساخت مستند «جاهای خالی پُر شود» دریافت کند. این اثر همچنین توانست بهعنوان بهترین فیلم، «نشان فیروزه» این دوره از جشنواره را از آن خود کند.
طرح این فیلم در دوره دوازدهم سینماحقیقت در بخش «پیچینگ» جشنواره ارائه شد که مورد پذیرش قرار گرفت و تولیدکنندهای سوئیسی، حمایت مالی از این پروژه را با همکاری «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» به عهده گرفت.
داستان فیلم «جاهای خالی پُر شود» واکنش سه نسل از زنان یک خانواده نسبت به یک پدیده بیرونی یعنی طلاق است. در این اثر طلاق به عنوان یک مؤلفه بیرونی، شرایط زندگی مادربزرگ، مادر و یک دختربچه را تغییر میدهد و آنها را وادار به اتخاذ واکنش و گرفتن تصمیمهای سرنوشتساز میکند. چنان که کارگردان این فیلم عنوان کرده است، دغدغه و موضوع این مستند، نقد قانون خانواده و مسائل حقوقی نیست بلکه فیلم تلاش کرده از دریچه شخصیتهایی که روایت میکند، به وجوه انسانی و اجتماعی وسیعتری بپردازد.
با عطیه زارعآرندی درباره مستندش و چگونگی ساخت آن گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید:
ایده اولیه مستند از کجا آمد و چطور شد که آن را دستمایه ساخت فیلمتان کردید؟
فضای اصلی سوژه مستندی که ساختم خانوادگی است. داستان یک خانواده متوسط شهری را روایت میکند. برخلاف اینکه در سالهای اخیر در سینمای مستند جا افتاده بود که یا به سراغ فیلمهای برون مرزی میرفتیم که بیشتر حول محور موضوعات داعش بودیم یا به سراغ یکسری فضاهای اگزوتیک و عجیب و آدم عجیب و فضاهای متفاوت در مناطق دور افتاده میرفتیم و اساسا زندگی شهری را در ساخت مستند فراموش کرده بودیم و از بافت شهری و زندگی اجتماعی دور شده بودیم. من به این فکر کردم که وقتی میتوانیم قصهگوی خوبی باشیم که در یک فضای کاملا معمولی هم بتوانیم یک قصه شنیدنی تعریف کنیم. همه آن ماجراهای اگزوتیک مثل نمک و فلفلهایی هستند که به قصه اصلی رنگ و بوی بیشتری میدهند ولی لزوما مایه اصلی قصهگویی نمیتوانند باشند. من واقعهای را در یک خانواده داشتم میدیدم که نمیدانستم قصهای درون آن وجود دارد که به درد روایت کردن بخورد؟ برای همین یک فاصله زمانی شش ماهه صرف نوشتن پژوهش و فیلمنامه این موضوع کردم. البته همزمان تصویر هم ضبط میکردم که میتوانم بگویم پژوهش تصویری انجام میدادم. وقتی که پیش رفتم دیدم که رگههایی از ماجرا و روایت هم درون آن پیدا کردم که فیلمبرداری اصلی را شروع کردم.
میشود حدس زد که در مستندهای جستجوگرانه و تاریخی جایگاه پژوهش کجاست و از چه طریقی میتوان این کار را انجام داد. شما برای این کار که جنس دیگری از پژوهش که مبتنی بر مشاهده است چه راهکارهایی داشتید؟
طبق روال استانداردهای بینالمللی که من مجبور بودم در آن چارچوب کار کنم به خاطر اینکه درگیر پیچینگ و استانداردسازی طرح برای ارائه به سرمایهگذار خارجی بودم؛ اول به سراغ یک موضوعی رفتم که آن را تبدیل به طرح کردم که این طرح باید شروع و میانه و انتهای مشخصی داشته باشد و بتوانم خیلی کوتاه داستانی را تعریف کنم که سرمایهگذار با شنیدنش مشتاق شود که آن را بشنود. برای همین تبدیل کردن این موضوع به طرح باید خیلی وقت بگذارم چون این دو با هم متفاوت است. موضوع من این بود که وقتی یک واقعه بیرونی مثل طلاق وارد یک خانواده کوچک میشود چه تاثیراتی را برای درازمدت در زندگی آنها میگذارد. در این خانواده سه نسل از زنان هستند که درگیر این واقعه هستند. مادربزرگ به عنوان نسلی از گذشته، مادر به عنوان نسل میانی و زمان حال و کودکی که نماینده زمان آینده است. این یک موضوعی بود که من میتوانستم روی آن پژوهش کنم. اینکه این آدمها چقدر مناسب حضور جلوی دوربین هستند و یا اینکه از لحاظ اخلاقی اصلا دلشان میخواهد که جلوی دوربین بیایند یا اینکه چه ارتباطی با دوربین برقرار میکنند مواردی بود که من در طول پژوهش تصویری داشتم آن را محک میزدم.
با توجه به اینکه مستند بر اساس رخدادهای غیرقابل پیشبینی استوار است آیا نوشتن یک فیلمنامه میتواند به نظم ذهنی کارگردان کمک کند؟
من معتقدم حتما باید فیلمنامه وجود داشته باشد. البته این بیشتر به فضای کاری و تحصیلی من برمیگردد که متاثر از سینمای داستانی است اما این به این معنا نبود که من فیلمنامهای را بنویسم و حتما سعی کنم عین همان را به تصویر بکشم. واقعیت این است که برای ساخت این مستند به اندازه یک تز دکترا مطلب نوشتم. به خاطر اینکه بارها و بارها بازنویسی شده است. من تا جایی پیش میرفتم و به یک نتایجی میرسیدم که میتوانستم بعد از شروع و میانه به مرحله پایانی برسم اما ماجرا طور دیگری رقم میخورد و من مجبور بودم مجدد بازنویسی کنم. این به من نظم فکری میداد و هم اینکه قوه انتخاب میداد. چون به هر حال من از روزمرگی و زندگی و معاشرت این آدمها فیلم میگرفتم که باعث شد تصاویر خوبی را ثبت کنم. ولی داشتن یک فیلمنامه در تدوین فیلم و انتخاب تصاویر خیلی به ما کمک کرد. ما صد ساعت راش داشتیم و با این میزان تصویر چطور باید تصاویر را انتخاب میکردیم؟ شاید یک صحنهای هم قائم به ذات خوب باشد اما به درد قصه ما نمیخورد و من را از ماجرا پرت میکرد. برای همین داشتن فیلمنامه خیلی برای این کار لازم است.
اینکه شما حتما تاکید بر روایت یک داستان دارید شما را از واقعیت دور نمیکند؟
نه. چون این داستان از دل همان واقعیت بیرون آمده است. من از بین ۱۵ تا داستانی که در دل این خانه رخ داده است یکیاش را انتخاب میکنم و من به عنوان فیلمساز تصمیم میگیرم نور فیلمبرداری را روی کدام قسمت از این زندگی بتابانم که برای بیننده جذابیت داشته باشد و قابل تعریف کردن باشد. واقعیتها در دنیای بیرون وجود دارد و فیلمساز تصمیم میگیرد کدامش را تعریف کند. در زندگی همه آدمها قصههای مختلفی به صورت همزمان در حال رخ دادن است. اما همه آنها لزوما قابلیت تعریف کردن و تصویری شدن را ندارند.
در دورانی که سینمای مستند در ایران حول محور مسائل سیاسی و تاریخی میگذرد و بودجه نهادهای دولتی خرج این دست آثار میشود؛ برای اینکه بتوانید حمایت این نهادها را جلب کنید با چه چالشهایی روبرو بودید؟
همین نوشتههای بسیاری که پیرامون این قصه نوشتم خیلی به من کمک کرد برای اینکه بتوانم به چند روایت برای ساخت مستند برسم. من در زمان پژوهش تصویری چندین تریلر ساختم و به سرمایهگذار نشان دادم. اینکه از لحاظ بصری و مفهومی چه چیزی قرار است روی پرده دیده شود از نظر استانداردسازی بینالمللی حائز اهمیت است و سرمایهگذار وقتی این تریلرها را میبیند مجاب میشود که در این کار مشارکت کند.
پس شما سرمایهگذار خارجی داشتید؟ حمایت داخلی چطور؟
این طرح در سه دوره پیشین پیچینگ سینما حقیقت ارائه شد و دو سرمایهگذار خارجی نسبت به طرح روی خوش نشان دادند و گفتند که میخواهند روی فیلم سرمایهگذاری کنند. ولی من چون دیدم در حوزه تحریمها مشکلاتی داریم که حتی در زمینههای فرهنگی هم به آن دچار هستیم من نمیتوانم سرمایهگذار داخلی را نادیده بگیرم و همه چیز را موکول کنم به حضور سرمایهگذار خارجی که آیا میتواند با این وضعیت انتقال پول به پروژه من کمک کند یا نه؟ من باید فیلمم را میساختم و برای همین به صورت همزمان با مرکز گسترش وارد مذاکره شدم و همان متریالی که داشتم را ارائه کردم و آنها هم موافقت کردند که از این پروژه حمایت کنند.
نگاه انسانی شما در این مستند میتواند به فراتر از مرزها هم برود و یک موضوع جهان شمول به حساب بیاید. چقدر به این موضوع برای درک بیشتر مخاطب خارج از جغرافیا فکر کردید؟
از همان ابتدای ساخت به این موضوع فکر میکردم که مخاطب این فیلم چه قشری از جامعه است. آیا با کودک و نوجوان طرف هستم؟ این فیلم یک مسئله اجتماعی دارد که درباره طلاق و اثرات آن روی کودک خانواده حرف میزند. پس فکر میکنم این موضوع یک مسئله جهانی است و تنها مخصوص جغرافیای ایران نمیشود. زاویه دید دوربین فیلم برای همین از دریچه دوربین سلفی موبایل کودک قصه است که درونیاتش را با آن دوربین به اشتراک میگذارد. در واقع آن دریچه دوربین به سمت دنیایی است که مخاطبانش فراتر از گستره جغرافیایی میتوانند درباره یک معضل خانوادگی و انسانی و اثرات مخرب طلاب بیشتر فکر کنند.
اینکه ساختار سلفی را وارد مستندتان کردید به فرم اصلی لطمه نمیزد؟ چه تمهیداتی در نظر گرفتید که تصاویر سلفی به یکپارچگی قصه لطمه وارد نکند؟
اصلا من زمانی وارد این قصه شدم که دیدم کودک درون قصه که از لحاظ سنی نسل بعد از من به حساب میآید در روایتهای روزمرهاش مشغول سلفی گرفتن از خودش است. در واقع چیزی نبود که من بهش تحمیل کنم. چون نظرش این بود که این سلفیها دفتر خاطراتش است و از نوشتن خوشش نمیآید و برای همین از خودش تصویر میگرفت و از آنجایی که دوست دارد کارگردان شود تصمیم گرفته بود کار با دوربین را هم تمرین کند. من دیدم چه متریال جالبی میتواند باشد برای ورود به این قصه و برای همین جزو متریال اصلی من در ساختار قصه بود. برای همین در زمان تدوین به این فکر کردم که میزان استفاده از تصاویر سلفی و استفاده از دیگر تصاویر به شکلی باشد که به ساختار صدمه نزند.
در مستندی که ساختید سکانس و لحظهای هست که به عنوان سکانس برگزیده شما باشد که با خودتان بگویید من در این لحظه به آن چیزی که میخواستم از این مستند رسیدم؟
من وقتی فیلم را شروع کردم به لحاظ فرم حرفهای آغاز و میانه و اوج داستان را روایت کردم اما آن اتفاقی که بتواند فیلم را تمام کند شکل نمیگرفت. در فیلمنامه اولیه صحنههایی از دادگاه حضانت داشتم که به خواست کودک قصه آنها را تصویر گرفتیم. بچهای که میگفت من دوست دارم دادگاهی تشکیل دهم اما با پیش رفتن قصه و بزرگ شدن شخصیت خواستهاش تغییر کرد و من نمیتوانستم این صحنه را به او تحمیل کنم که بخواهم با آن صحنه فیلم را تمام کنم. برای همین من به یک دادگاه خانوادگی نیاز داشتم که اعضای خانواده در بین خودشان درباره این مورد حرف بزنند و ما ببینیم اگر این خانواده در فضای واقعی دادگاه بودند چه ماجراهایی برایشان پیش میآمد. پس من در سکانس پایانی شاهد این هستیم که خانواده دور هم جمع شدند و یک دادگاهی را تشکیل دادند و نظر بچه را میپرسند که اگر الان دادگاه واقعی بود چه حرفی را میزدی؟ من دیدم کودک قصه خیلی حرفها زده و من به مادر قصه به عنوان یکی از طرفین این ماجرا فرصتی برای حرف زدن ندادم و خیلی در مقام قضاوت درباره شخصیت او هستیم. شاید او هم حرفهایی برای گفتن داشته باشد. پس من موقعیتی را طراحی کردم که در ماشین مادر و فرزند بنشینند و با یکدیگر حرف بزنند و من به کودک گفتم تو هر مطالبهای که از مادر داری میتوانی در این فرصت از او بپرسی. من در آن صحنه حضور ندارم و آنها در ماشین نشستهاند و در شهر اصفهان میچرخند و با یکدیگر صحبت میکنند. فکر میکنم این صحنه قابل دیدنی شد و حرفهای خوبی زده شد.
جالب اینکه شما در آن سکانس حضور نداشتید ولی جزو سکانسهای محبوب شما است.
بله. به خاطر اینکه من در طول این مدت به یک شناختی از این ماجرا و افراد داستان پیدا کرده بودم که میدانستم مطالبات ذهنی کودک قصه چه چیزهایی است. من خیلی درد دلها با این کودک کردم و حرفهایی با هم زدیم که دوربین اصلا وجود نداشت. چون در آن لحظه احساس کردم دوست ندارد این حرفها ثبت شود و من دوربین را خاموش کردم تا راحت با من حرف بزند. برای همین شناخت خوبی از او پیدا کردم و میدانستم اگر او را رها کنم که برود و سئوالاتش را بپرسد حرفهای قابل شنیدنی میتواند مطرح کند.
شیوه و شکل ساختاری این دست مستندها به دلیل بازه زمانی که باید همراه سوژه باشید مستندهای گرانقیمتی هم میشوند. آیا حمایتهای مالی میتوانست توقعات شما را برآورده کند برای اینکه وقتتان را صرف ساخت این فیلم کنید؟
واقعیت این است که من از ابتدا میدانستم ساخت این مستند طولانی خواهد شد و برای همین از لحاظ مالی روی آن به عنوان یک شغل و منبع درآمد فکر نمیکردم. در میانه این دو سال کارهای دیگری انجام دادم که صرفا کسب درآمد داشته باشم تا زندگیام را بگذرانم و در کنار آن به ساخت فیلم هم مشغول بودم. برای همین برای سرمایهگذار هم مهم نیست که من این فیلم را در طول شش ماه میسازم یا دو سال. او هزینه تولید واقعی یک فیلم بلند را در نظر میگیرد. در واقع من بودجه شش ماهه را باید در دو سال خرج میکردم و اینکه باید چطور آن را مدیریت میکردم تا گروهی که همراهم هستند متقاعد بشوند در این دو سال کار را جلو ببرند. اینها از آن دست مهارتها و هنرهایی است که فیلمساز در کنار هنر فیلمسازی باید کسب کند که همانطور که میتواند سرمایهگذار را جذب کند همانطور هم بودجه تولید فیلم را مدیریت کند تا همکارانش در یک بازه طولانی مدت در کنارش بمانند.
چه برنامهریزیای برای پخش و اکران این فیلم گرفتید؟
در همه جای دنیا خاستگاه اصلی مستند تلویزیونها هستند. چه تلویزیونهای کابلی چه شبکههای تلویزیونی دولتی. ما بعد از گذراندن دوران جشنواره سینما حقیقت در زمینه بازاریابی فیلم تلاش میکنیم شرایطی را فراهم کنیم که با همراهی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که سرمایهگذار اصلی فیلم است بتوانیم گزینههای مختلف اکران داخلی و خارجی را مدنظر قرار بدهیم.
اگر بخواهید مستندتان را در یک جمله تعریف کنید چه تعریفی از آن میکنید؟
من فکر میکنم مستند من وقتی کار خودش را انجام داده است که وقتی مخاطبی که در آستانه طلاق قرار دارد آن را تماشا میکند به این موضوع عمیقتر فکر کند که آیا من برنامهریزی درستی برای آینده فرزندم بعد از طلاق دارم یا نه؟ چون طلاق یک اتفاق شخصی بین دو آدم بالغ است ولی تاثیر بسیار زیادی روی کودکی که در آن خانه است میگذارد. آیا ما به صورت علمی و دقیق و بالغانه برنامهریزیای برای این ماجرا داریم؟ یا فقط به این فکر میکنیم که از آن آدم جدا بشم و آن آدم دشمن خونی من باشد و تا آخر عمر ریختش را نبینم؟ اما ما با هم یک بچه داریم و آیا به آینده او هم فکر کردیم؟
دیگرعوامل این فیلم عبارتانداز: فیلمبرداران: ایمان صالحی، عطیه زارع آرندی/ تدوین: محدثه گلچین عارفی/طراحی و ترکیب صدا: محمدحسین ابراهیمی/موسیقی: حمیدرضا آفریده/رنگآمیزی تصاویر: فرهاد قدسی/تهیهکننده: عطیه زارع|محصول مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی.