خبرگزاری کار ایران

در گفت‌و‌گو با آریانپور مطرح شد؛

دستگاه، ما را دوست ندارد چون اهل تملق نیستیم/سراغ امثال بنده نمی‌آیند، چون خودشان هستند و جیب‌هایشان پر می‌شود/در این تشکیلات هر کس به فکر خودش است

دستگاه، ما را دوست ندارد چون اهل تملق نیستیم/سراغ امثال بنده نمی‌آیند، چون خودشان هستند و جیب‌هایشان پر می‌شود/در این تشکیلات هر کس به فکر خودش است
کد خبر : ۶۳۷۳۷۸

امیراشرف آریانپور (موسیقی‌دان، پژوهشگر و نویسنده) می‌گوید که یک سال و نیم پیش پارکینسون گرفته و یک ترم است که هیچ واحدی برای تدریس ندارد و از اینکه می‌بیند نمی‌تواند تجربیاتش را منتقل کند، متاثر می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، امیراشرف آریانپور (موسیقی‌دان، پژوهشگر و نویسنده) دارای دکترای موزیکولوژی (موسیقی‌شناسی) از دانشگاه وین، نویسنده کتاب ارزشمند «موسیقی ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب جمهوری اسلامی ایران» که جدا از سابقه سال‌ها تدریس در دانشگاهای تهران، هنر، صداوسیما، آزاد، سوره و تالیفات متعدد، در کارنامه کاری‌اش معاونت و مدیریت هنری تالار رودکی (وحدت) و تلاش در جهت رونق و گسترش هنر اپرا در سال‌های پیش از انقلاب هم دیده می‌شود اول تیر ماه، 80 ساله شد.

این موسیقی‌پژوه و مدرس دانشگاه، همسر پری ثمر (خواننده اپرا)، برادر امیرحسین آریانپور (جامعه‌شناس، نویسنده، فرهنگ‌نویس، مترجم)، داییِ مهرداد مشایخی (جامعه‌شناس، پژوهشگر، فعال سیاسی و استاد جامعه‌شناسی) و پسرخاله سهراب سپهری (شاعر معاصر شعر نو و نقاش) این روزها بعد از سالیان سال فعالیت در عرصه موسیقی، اگرچه به پارکینسون مبتلا شده است، اما دست از نوشتن برنمی‌دارد حتی اگر لرزش دست مانع از آن شود که خودش بنویسد.

او در حال نوشتن کتاب‌هایی در مورد مورد آواز و اپرا در ایران، ارکستر سمفونیک تهران و سابقه آن از زمانی که تشکیل شد تا امروز و همچنین اثری در مورد انجمن فیلارمونیک تهران است و آرزویش این است که سری برنامه‌های «شب اپرای گروه موسیقی یارآوا» بار دیگر از سر گرفته شود. تولد این موسیقی‌پژوه را بهانه‌ای کردیم برای سر زدن به آپارتمان او در میدان ونک که در غیاب همسر و فرزندش که در آلمان به سر می‌برند به تنهایی در آن زندگی می‌کند.   

دستگاه، ما را دوست ندارد چون اهل تملق نیستیم/سراغ امثال بنده نمی‌آیند، چون خودشان هستند و جیب‌هایشان پر می‌شود/در این تشکیلات هر کس به فکر خودش است

     از دستکاری شناسنامه برای شرکت در کنکور تا گرفتن دکترای موزیکولوژی از دانشگاه وین

امیراشرف آریانپور در ابتدای صحبت‌مان سری به گذشته زد و این‌طور گفت: بنده، از کودکی صدای قشنگی داشتم ولی خانواده‌ام مخالف بودند و می‌گفتند مطرب می‌شوی پس مرا در مدارس معمولی ثبت‌نام کردند. وقتی می‌خواستم وارد کلاس دهم شوم به جای دبیرستان به هنرستان رفتم و دیگر به حرف پدر و مادر گوش ندادم. آن زمان دایی‌ام، مرحوم ابراهیم سپهری رئیس رادیو بود. ما انتهای فامیلی‌مان کاشانی است که نمی‌نویسیم‌اش ولی آشنا و فامیل در بین کاشی‌ها زیاد داریم، آدم‌های بی‌آزارِ ترسویی که خطا نمی‌کنند. سهراب سپهری هم پسرخاله‌ام بود، بگذریم...

او ادامه داد: از کلاس دهم وارد هنرستان شدم، منتها هنرستان دوره عالی نداشت و ناچار بودیم برای ادامه تحصیل، در کنکور دانشگاه شرکت کنیم و چون من دانشجوی تشکیلات موسیقی بودم به شرطی می‌شد در کنکور شرکت کنم که مشمول باشم. یعنی 19 سالم بود ولی باید 21 سالم می‌بود. به اداره ثبت اسناد تهران مراجعه کردم و آشنایی که آنجا داشتم کارم را راه انداخت و این‌طور شد که من در کنکور شرکت کردم و وارد دانشکده ادبیات شدم و همزمان با آن هنرستان را هم ادامه دادم. منتها من اهل روی صحنه رفتن نبودم. برای روی صحنه رفتن باید کمی پررو باشید، این را جدی می‌گویم، چیزی که من نبودم. بعد از آن به وین رفتم، یعنی از اتریشی‌ها بورس گرفتم. با پری ثمر ازدواج کردم و با هم به اتریش رفتیم و دکترای تخصصی رشته موزیکولوژی‌ام (موسیقی‌شناسی) را از دانشگاه گوته وین اتریش گرفتم.

دستگاه، ما را دوست ندارد چون اهل تملق نیستیم/سراغ امثال بنده نمی‌آیند، چون خودشان هستند و جیب‌هایشان پر می‌شود/در این تشکیلات هر کس به فکر خودش است

از اولین اپرایی که در تالار رودکی اجرا شد تا وقوع انقلاب و رفتن از ایران  

آریانپور با اشاره به شکل‌گیری سازمان اپرای تهران در سال 1346 افزود: سازمان اپرای تهران که از سال 1346 در دل تالار رودکی به وجود آمد سبب شد که شاگردان فارغ التحصیل رشته‌ آواز در هنرستان موسیقی تهران و نیز آن‌هایی که در خارج از ایران در این رشته تحصیل کرده بودند، در وطن خود عرصه‌ای برای کار و فعالیت پیدا کنند. در سال 1347 اولین اپرای تالار رودکی روی صحنه رفت، اثری از احمد پژمان و همین‌طور اثری از ثمین باغچه‌بان. مهمان‌های خارجی زیاد داشتیم و ازجمله نمایندگان حکومت‌های اطراف. بعد دهلوی اپرای «مانا و مانی» را نوشت. البته تا ما با اپرا آشنا شویم زمان برد و صِرفِ این نیست که بگویید اپرا اجرا شد پس ما شناختیمش.

او توضیح داد: من و پری ثمر بعد از انقلاب از ایران رفتیم. من آنجا درس خوانده بودم و کار کرده بودم و او هم با اپراهای آنجا قرارداد داشت. یک طوطی هم داشتیم که هنوز هم هست و پیش ثمر است، طوطی‌ها زیاد عمر می‌کنند. آن را هم با خودمان بردیم.

دستگاه، ما را دوست ندارد چون اهل تملق نیستیم/سراغ امثال بنده نمی‌آیند، چون خودشان هستند و جیب‌هایشان پر می‌شود/در این تشکیلات هر کس به فکر خودش است

یکی از فعالیت‌های عمده بعد از انقلاب؛ حضور در گروه موسیقی دانشکده هنر و معماری

او در مورد بازگشتش به ایران در سال 1370 گفت: شما اگر بخواهید در مورد دانشگاه آزاد و فعالیت‌های هنری آن و دانشکده هنر و معماری‌اش بدانید باید به عرایض من گوش دهید. در سال 1370 یعنی 26، 27 سال پیش برای اولین بار بعد از انقلاب به ایران برگشتم. آن زمان حسن ریاحی، مدیر مرکز موسیقی سازمان صداوسیما بود. من به او زنگ زدم و گفتم برگشته‌ام ایران و می‌خواهم با شما همکاری کنم. گفتم حاضرم برنامه‌های موسیقی غیرآوازی را، چون آواز مطرح نبود، مرتب در قالب نوار به سازمان بفرستم و شما به اسم خودتان پخش کنید تا موسیقی نمیرد. قرار گذاشتیم و همدیگر را دیدیم.

آریانپور ادامه داد: دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد هم شامل دو قسمت نمایش و نقاشی همان زمان راه افتاد. من از طرف دکتر ریاحی دعوت به همکاری شدم و گروه موسیقی را راه انداختیم با بهترین معلم‌ها چه در حوزه سازهای ایرانی و چه سازهای جهانی ولی الان متاسفانه دیگر شاهد اجرای فعالیت‌هایی با آن کیفیت نیستیم و همه به فکر جیب خودشان هستند. این است که دانشگاه مدرک می‌دهد اما سواد حسابی نمی‌دهد و بچه‌ها آخر ترم نمی‌توانند یک سلفژ (نت‌خوانی) ساده را که مثل دیکته موسیقی است انجام دهند! سراغ امثال بنده هم نمی‌آیند، چون خودشان هستند و جیب‌هایشان پر می‌شود. ما سال‌ها قلم زدیم و به جایی هم نرسیدیم.

او افزود: دستگاه ما را دوست ندارد چون ما اهل تملق گفتن نیستیم. دیگران مرتب کُرنِش می‌کنند ولی ما اهلش نیستیم. من یک سال و نیم پیش پارکینسون گرفتم. ساعت هفت و نیم صبح سر کلاس نقاشی بودم، چون به غیر از موسیقی درس‌های دیگر هم می‌دادم. هفت و نیم صبح سر کلاس دانشکده هنر و معماری بودم که دیدم بدنم مثل یک تکه یخ شده است و دست‌هایم خارج از اراده‌ام می‌لرزد. بردندم بیمارستان و بعدا فهمیدم پارکینسون گرفته‌ام. نمی‌خواهم گله کنم ولی در این تشکیلات هر کس به فکر خودش است. در بیمارستان به من سر زدند، ولی مرخص که شدم درس‌هایم را آرام آرام کم کردند و الان یک ترم است که هیچ واحدی برای تدریس ندارم. من متاثر می‌شوم وقتی می‌بینم نمی‌توانم تجربه‌هایم را به دیگران انتقال دهم.

دستگاه، ما را دوست ندارد چون اهل تملق نیستیم/سراغ امثال بنده نمی‌آیند، چون خودشان هستند و جیب‌هایشان پر می‌شود/در این تشکیلات هر کس به فکر خودش است

دوست دارم در وطنم باشم  

او که همسرش اکنون در آلمان به سر می‌برد در این مورد گفت: پری ثمر الان آلمان است. او هم ناراحتی‌هایی دارد و استخوان ستون فقراتش را عمل کرده است. عکس‌هایش همه جای خانه است ولی من دوست دارم در وطنم باشم. درست است که چیزهای آزاردهنده‌ای هم هست ولی من هیچ وقت سمت سیاستمداران نرفته‌ام و اهل سیاست هم نبوده‌ام.

از پیشینه اپرا تا سابقه ارکستر سمفونیک؛ کتاب‌هایی در دست تالیف

آریانپور در مورد فعالیت‌های این روزهایش هم گفت: در حال نوشتن چند کتاب به صورت همزمان هستم، یکی در مورد آواز و اپرا در ایران، که پاسخ خیلی از سوالاتتان در مورد روند شکل‌گیری این هنر در ایران را می‌دهد، دیگری در مورد ارکستر سمفونیک تهران و سابقه آن از زمانی که تشکیل شد تا امروز و بعدی در مورد انجمن فیلارمونیک تهران. البته خودم که دیگر نمی‌توانم بنویسم، خانمی است که می‌آید و حرف‌های مرا ضبط می‌کند. امیدوارم چاپ شوند و بیرون بیایند، موادشان آماده است ولی بیرون آمدنش بستگی به حال من دارد تا قبل از اینکه فوتی دست دهد.    

او در پایان در مورد اتفاقی که دوست دارد این روزها برایش رخ دهد هم گفت: اجازه دهند برنامه «شب اپرا» را ادامه دهیم. این‌ سری برنامه‌ها به مدت 10 شب در 10 هفته در سال 94 به همت گروه موسیقی یارآوا در یکی از آموزشگاه‌های موسیقی در خیابان فرشته به اسم خانه موسیقی فرشته برگزار شد و دوست دارم باز هم ادامه پیدا کند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز