یادداشتی از روزبه کردونی؛
رویکرد تجربی برای کاهش فقر
رئیس موسسه عالی پژوهشهای تامین اجتماعی در یادداشت پیش روی مخاطبان با اشاره به ضرورت بهبود کیفیت زندگی ایرانیان بر ضرورت استفاده از رویکردهای تجربی برای کاهش فقر تاکید میکند.
ریشهکنی فقر همواره یکی از دغدغههای مهم جهانی برای سیاستگذاران، متخصصان، دولتمردان و کنشگران مدنی بوده است. در ایران نیز مقابله با فقر و عوامل شکلگیری آن، بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در مرکز توجه همه دولتها و تقریبا در دستور کار تمام برنامههای توسعه بوده؛ اما سؤال اساسی این است که موفقیت چهار دهه سیاستگذاری در حوزه فقر چه میزان بوده است؟ پاسخ به این پرسش از چند منظر ضروری است؛ اول اینکه اجماعی نظری بین صاحبنظران وجود دارد که موضوع فقر، گفتمان غالب بین سیاستگذاران و روشنفکران نیست. از سوی دیگر، فقط از مسیر نقد بیرحمانه سیاستگذاری حوزه فقر در این سالها میتوان یادگیری سیاستی دقیقی از آموختههای گذشته داشت و آخر اینکه از مسیر این مرور نقادانه میتوان امیدوار بود که رویکردهای مقابله با فقر، با تمرکز بر مفهومپردازی، گفتمانسازی و تدوین سیاستهای رفاهی کارآمد، به سمت شکلگیری رویکردهای عملیاتی و عبور از طرح مسئله برای حل مسئله گذر کند.
اتفاق بسیار مهم این روزها با بسامد جهانی، یعنی اعطای جایزه مهم نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۹ به سه نظریهپرداز حوزه فقر، فرصتی مهم و مغتنم برای گفتوگو درباره تجارب موفق جهانی در این حوزه را فراهم کرده است.اما آنان به چه راهحلهای نوینی دست یافتهاند؟ رویکرد تجربی این نظریهپردازان، متکی بر شناخت شیوههای تعیین شاخصهایی است که منجر به کاهش فقر جهانی میشود. این رویکرد بیان میکند: «میزان بزرگی و اهمیت یک مسئله میتواند ما را به احساس شکست رهنمون کند» و تأکید میکند: «مبارزه با فقر نباید شکلی طاقتفرسا و نفسگیر به خود بگیرد». در این چارچوب، این نظریهپردازان نشان دادند مسئله فقر را میتوان به سؤالهای کوچک، ملموس، قابل فهم و حلشدنی تبدیل کرد. مطابق آنچه از سوی اعضای آکادمی نوبل منتشر شده است، این سه اقتصاددان رویکردی نو در ازبینبردن فقر ارائه دادهاند. در توضیح این رویکرد تأکید شده است درحالیکه این فهم همگانی وجود دارد که بین کشورهای توسعهیافته و فقیر تفاوت وسیع و عمیقی در بهرهوری وجود دارد، اما مطابق با آنچه بنرجی و دوفلو (دو دریافتکننده جایزه امسال نوبل اقتصاد) تأکید کردهاند، تفاوت در بهرهوری بین خود کشورهای فقیر نیز معنادار است. برای مثال، در برخی از آنها شرکتها، کارآفرینها و شهروندان از تکنولوژیهای نوین برای تولید محصولات استفاده میکنند، اما در کشورهای دیگر (که همان محصولات را ارائه میدهند) استفاده از تکنولوژی منسوخ و از دور خارج شده است که باعث کاهش شاخص بهرهوری میشود. سؤال مهمی که این اقتصاددانان به آن پرداختهاند، این است که استفاده از تکنولوژیهای قدیمی، به دلیل نبود سرمایه است یا فقر در سیاستگذاری؟ یا اینکه شهروندان و صاحبان شرکتها و صنایع از تصمیمگیری عاقلانه برای سرمایهگذاری در این حوزه ناتوان بودهاند؟
میشل کرمر، دیگر برنده جایزه نوبل سال جاری، با تمرکز بر حوزه آموزش، سؤالهایی مشابه با جنس پرسشهای یادشده مطرح کرده است؛ در کشورهای با درآمد پایین، کدام مداخلات باعث ارتقای خروجی آموزشی آنهم با کمترین هزینه میشود؟ آیا دسترسی بیشتر به متون دسترسی و غذای رایگان در این امر مؤثر است؟
در واقع این جنس از پرسشها مبنای تحقیقات برندگان جایزه نوبل اقتصاد امسال بوده است. اکنون فرصت پرداختن به جنبههای مهم نظریههای این اقتصاددانان فراهم است و این یادداشت در مجال کوتاه خود، فقط فرصت اشاراتی در راستای سیاستگذاری فقر و ایجاد رفاه دارد. باید تأکید شود در زمانی که اکثر صاحبنظران حوزه فقر در ایران معتقدند هنوز این معضل، مسئلهای فرعی و حاشیهای در ساحت گفتمانی و سیاستگذاری دولت و حوزه عمومی است، اعطای جایزه نوبل اقتصاد به محققانی که با رویکردی تجربی و میدانی، در راستای تبدیل مسئله فقر به مجموعهای از مسائل کوچک و حلشدنی تلاش کردهاند، پیام مهمی دارد. این نگرش که «فقر آنقدر بزرگ و مهم است که حل آن را باید به فراموشی سپرد»، باید به چالش کشیده شود. اکنون فرصتی مناسب برای گسترش گفتمان و تدوین و ارتقای سیاستهای اجتماعی مؤثر بهویژه با تمرکز بر نقد سیاستگذاری سالهای گذشته در این حوزه، در اختیار ماست که برای بهبود کیفیت زندگی ایرانیان و کاهش جلوههای پذیرفتهنشده فقر، حتما میتواند به برنامههایی درخور اجرا تبدیل شود.