یادداشتی از سلیمان پاک سرشت؛
چرا باید به نظام آموزش مهارتی بها بدهیم؟
سلیمان پاکسرشت، رئیس سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور در یادداشتی نوشت: نظام آموزشی ما گرفتار یک جریان نخبه پروری و نخبه گرایی شده است. نخبه گرایی در نظام آموزشی مسابقه برای موفقیت است نه تجربه اندوزی در شکست.
به گزارش ایلنا، متن کامل یادداشت رئیس سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور به این شرح است:
نظام آموزش مسئولیتش این است که به افراد یاد دهد چگونه در مورد موفقیت و شکست بیاندیشند و از آن مهمتر باید مجال و میدانی برای شکستها باشد تا پیروزیها. در نظام آموزشی است که افراد یاد میگیرند چگونه وقتی شکست میخورند در واقع راهی را برای شکست نخوردن پیدا کردهاند. نظام آموزشی ما مجالی از زندگی و عمر ذیقیمت ما را میگیرد. مجالی بزرگ و مهم که در آن به ما یاد میدهد که شکستهای کوچک را در آن تجربه کنیم تا مانع از شکستهای بزرگ در بزرگسالی ما باشد. اما کدام آموزش یا کدام نظام آموزشی است که میتواند چنین نقشی ایفا کند.
آن نظام آموزشی که همه آموختههایش سلسله محفوظاتی است که به مرور زمان فراموش میشوند آیا میتواند به ما یاد دهد چگونه شکست نخوریم. آیا ارزیابیهای آموزشی ما واقعا تناسبی با فضای واقعی زندگی و کار ما دارند.
آیا در زندگی واقعی به صرف دانستن میتوانیم مدعی شویم که راه شکست نخوردن را آموختهایم. کسی به صرف اینکه دانش چگونه شنا کردن را بلدید حاضر است مسئولیت در استخر شنا کردن شما را بپذیرد؟ نظام آموزشی ما گرفتار یک جریان نخبهپروری و نخبهگرایی شده است. نخبه گرایی در نظام آموزشی مسابقه برای موفقیت است نه تجربه اندوزی در شکست.
نظام آموزشی که نخبگانی فکر می کند فقط به موفقیت فکر میکند و لذا از تجربه اندوزی گریزان است. در این نظام آموزشی فقط دانش آموزان یا دانشجویانی که نخبه هستند قدر میبینند و بر صدر مینشینند. نخبگی نیز به استعدادهای ذاتی تعریف میشود که فرد میتواند با تل انبار کردن محفوظات و نه تجربه عملی و عینی موفقیت آن را به دست بیاورد.
به باور من اما نظام آموزشی مسئولیتش بیشتر آموزش شکست است برای شکست نخوردن. بچههای ما باید در کودکی و در مکان ها و فضاهای کنترل شده شکست بخورند تا در بزرگسالی شکستهای بزرگ نخورند. اشتباهاتی که در دروان آموزش قابل جبران است هرگز به همان آسانی در بزرگسالی قابل جبران نیست. مدیری که یاد نگرفته است که چگونه با شکستهایش کنار بیاید حتما به دنبال پوشش کاستیها و مشکلات و تعریف منافع و برنامههای کوتاه مدت است.
همیشه آموزش مهارتی را به خاطر تلفیق دانش و تجربه ستوده ام و به باورم دوران تکیه یکسره و یک باره بر دانش انتزاعی به پایان رسیده است. در کنفرانسی که دو روز پیش در کازان شرکت کرده بودم، نسیم نیکلاس طالب مدعی شد بخش اعظم دستاوردهای ملموس بشر برای توسعه و رفاه نه از کلاسهای درس و دانشگاهها و محیطهای آموزشی بلکه از کارگاهها و به روش آزمون و خطا حاصل شده اند.
نظام آموزش مهارتی به دلیل معطوف بودنش به جامعه و نتیجه محور بودنش تفاوت کلیدی با سایر نظام های آموزشی دارد. تلاش و کوششی که صرف توجیه نظام آموزش دانشگاهی برای تولید نتایج ملموس برای جامعه و اقتصاد می شود، در نظام آموزش مهارتی صرف انطباق بیشتر با نیازهای بازار کار و ... میشود. نظام آموزش مهارتی یک تفاوت کلیدی نیز با سایر نظامهای آموزشی دارد و آن اینکه عملکرد مطلوب آن جز با فعالیت هماهنگ بین بخشی حاصل نمی شود.
بنگاههای اقتصادی، نهادهای آموزشی، سیاستگذاران و برنامه ریزان باید حول مدلی از همکاری گرد هم بیایند و چرخه مهارت آموزی محصول محور را ایجاد کنند. چنین نظام آموزشی از طرف دیگر نخبه گرا نیست. چه زمانی که هدف ایجاد اشتغال و ارتقای بهره وری است و چه زمانی که مقصود توانمندسازی اجتماعات در معرض فقر به عنوان هدف مهارت آموزی است، میانگین مهارت جامعه و یا گروه هدف است که معیار نیاز و یا بی نیازی به مهارت آموزی است.
آموزش مهارتی برخلاف سایر نظام های آموزشی نمی تواند نخبه محور باشد و تا میانگین عملکرد نظام آموزش مهارتی ارتقا پیدا نکند محال است با نخبه گزینی و نخبه پروری به یک توفیق پایدار دست پیدا کرد. اگر در نظام آموزش عمومی و یا دانشگاهی می شود نخبه ای را با انبوهی از محفوظات و توانمندیهای محاسباتی و نظری راهی مسابقه یا المپادی کرد و امید داشت که موفق هم بود، در نظام آموزش مهارتی تا نظام هماهنگی از دانش و تکنولوژی و روش آموزش و سنجش به روز وجود نداشته باشید محال است بتوانید موفقیت کسب کنید.
نقطه ارجاع و تمرکز آموزش مهارتی وظایف شغلی و نظام کار است که دائما به دلیل تحولات تکنولوژیک در حال تغییر است و به روز بودن آن امر دشوار و هزینه بری است. در نتیجه در بیشتر کشورهایی که در نظام مهارتی توفیق چشمگیر دارند، ارتباط نزدیکی بین بنگاههای آموزشی و بنگاههای موفق اقتصادی وجود دارد. بنابراین نظام آموزش مهارتی توفیقاتش اصولا محصول یک فعالیت موفق بین بخشی است. یعنی دسترسی به دانش عملی و کاربردی، امکان و فرصت استفاده و تمرین این دانش در فضای کار و در ارتباط با تکنولوژی های روز و نظامهای آموزش و سنجش مهارت که بلوغ و کفایت تناسب بین دانش و تجربه را تضمین می کنند برای موفقیت یک نظام آموزش مهارتی مورد نیازند و همین مولفه ها وجه ممیزه نظام آموزش مهارتی از سایر نظامهای آموزشی به شمار میروند.