خبرگزاری کار ایران

قصه کارگری که ۸۰ روز روی تخت بیمارستان بستری است/ رنگ‌کاری که زندگی‌اش متوقف مانده است!

قصه کارگری که ۸۰ روز روی تخت بیمارستان بستری است/ رنگ‌کاری که زندگی‌اش متوقف مانده است!
کد خبر : ۸۰۱۴۴۸

برادر نورالدین اغلب روزها در بیمارستان است؛ او هم دغدغه امورات زندگی خانواده خود را دارد و هم باید پای تخت برادر بایستد و مراقب او باشد؛ برادری که فقط چشم‌هایش را باز می‌کند و وقتی لمسش می‌کنند، خودش را به آهستگی تکان می‌دهد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، طاقباز روی تخت افتاده؛ نمی‌تواند حرف بزند؛ حتی نمی‌تواند از جا بلند شود؛ خانواده نوبتی، پاداری می‌کنند؛ شب‌ها را در بیمارستان قلب تهران، کنار بستر نورالدین به صبح می‌رسانند؛ شب‌های بسیار گرم تابستان را....

«نورالدین احمدی» کارگر رنگ‌کار چوب، بیش از ۸۰ روز است که در بیمارستان قلب تهران بستری است؛ قصه او را پیشتر هم داشته‌ایم؛ او هم‌سرنوشتِ چهار بیماری بود که بعد از عمل قلب باز در بیست و پنجم اردیبهشت در بیمارستان قلب تهران، به هوش نیامدند و متاسفانه چهارم تیرماه، یکی از این بیماران، زنی اهوازی به نام رضیه راشدیان، فوت کرد.

آینده‌ی نورالدین، یک علامت سوال بزرگ

نورالدین که یک دختر و یک پسر در منزل دارد، چندماهی‌ست که هیچ منبع درآمدی ندارد؛ آینده‌ی او در ابهام کامل است؛ یک علامت سوال بزرگ؛ آیا روزی او از روی تخت بیمارستان بلند می‌شود؛ آیا می‌تواند به «زندگی» بازگردد؟!

 حمیدرضا پورحسینی (رئیس بیمارستان قلب تهران) ده روز بعد از عمل جراحی در ارتباط با وضعیت این چهار بیمار گفت: در روز چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۶ بیمار را مورد جراحی قلب باز قرار دادیم که چهار نفر از این بیماران بعد از عمل به‌هوش نیامدند. البته به هر حال عمل جراحی قلب، عملی سنگین است و ممکن است برخی بیماران ۴۸ ساعت بیهوش بمانند و بعد بیدار شوند.

او همان زمان تاکید می‌کند: از همان روز، پیگیر بودیم که چرا این سه بیمار به‌هوش نیامدند. بر همین اساس متخصص مغز و اعصاب مرکز قلب تهران و حتی یک نفر از اساتید مغز و اعصاب بیمارستان امام خمینی (ره)، هر سه بیمار را به طور کامل ویزیت کردند. بعد از انجام بررسی‌ها مشخص شد که همه ارگان‌های این سه بیمار اعم از قلب، کبد و کلیه خوب بوده و فقط سطح هوشیاری‌شان پایین است. بعد از پیگیری‌های مکرر و انجام سی‌تی‌اسکن‌ها و ام‌آرای مغز، مشخص شد که در برهه‌ای از زمان بیماران دچار هایپوکسی (عبارت است از میزان اکسیژن خون شریانی و زمانی که این کاهش در اکسیژن در سطح سلولی منجر به کاهش اکسیژناسیون بافتی شود) شده‌اند.

این مقام مسئول قول پیگیری می‌دهد؛ این بیماران را به بخش منتقل می‌کنند و به آنها رسیدگی می‌کنند اما چهارم تیرماه، رضیه فوت می‌کند و دوم شهریور ماه، نورالدین همچنان طاقباز روی تخت بیمارستان افتاده است.

برادرم در این ۸۰ روز از همه زندگی جا مانده

برادر نورالدین که او نیز یک کارگر است و در این هشتاد و چند روز، امورات زندگی خودش هم به خاطر مشکل برادر کاملاً مختل شده، نگرانی‌های بسیار دارد؛ نگرانی‌هایی که با بیم و امید فراوان، درخواست رسانه‌ای شدن آنها را دارد: «برادرم در این ۸۰ روز از همه زندگی جا مانده است؛ البته اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم ۸۳ روز پیش برادر من، مرد سالم و تنومندی بود؛ هرجا می‌رفتیم فکر می‌کردند از من کوچک‌تر است اما حالا چی؟ شبیه پدربزرگم شده است. ریه‌هایش عفونت کرده‌اند و قندش بالا رفته و انگشت شستش ورم کرده است. نگران سلامتی‌اش هستم.»

قصه کارگری که ۸۰ روز روی تخت بیمارستان بستری است/ رنگ‌کاری که زندگی‌اش متوقف مانده است!

برادر نورالدین در مورد سطح هوشیاری برادرش می‌گوید: فقط چشم‌هایش را بازمی‌کند و به آدم نگاه می‌کند؛ به هیچ‌وجه نمی‌تواند از جایش بلند شود؛ هیچ عکس‌العمل خاصی ندارد و پزشکان می‌گویند انشالله خوب می‌شود اما کی؟! تا چه زمان باید منتظر بمانیم؟! می‌گویند کم کم رو به بهبودی می‌رود؛ اما این کم‌کم، واقعاً خیلی کند می‌گذرد؛ اصلا نمی‌گذرد!

زندگی همه‌ی ما مختل شده است!

در این روزگار، خانواده یک کارگر حتی اگر سرپرست بالای سرش باشد، زندگی به‌سامانی ندارد؛ چه برسد به اینکه سرپرست خانوار روی تحت بیمارستان افتاده باشد و نتواند انگشت شست خود را تکان بدهد؛ برادر نورالدین در رابطه با امورات زندگی خانواده‌ی برادر بستری می‌گوید: «من و برادرهایم کمک می‌کنیم تا امورات زندگی‌شان بگذرد؛ چگونه قرار است این روزهای سخت را پشتِ سر بگذارند؛ مگر در این زمانه وانفسا، غیر از خدا و خانواده، کسی برای کارگران مانده است؟ ما تا الان ۱۰ میلیون تومان هزینه وکیل داده‌ایم؛ می‌خواهیم ته و توی کار را دربیاوریم؛ رفت و آمد به پزشکی قانونی و اینور و آنور هم که هست؛ کلا زندگی همه‌ی ما مختل شده است.»

برادر نورالدین، فراتر از بیماری و مشکلی که برای برادرش پیش آمده، دغدغه‌هایی دارد؛ دغدغه‌هایی که به او و هم‌طبقه‌ای‌هایش مربوط می‌شود: «به فکر زندگی و بهداشت و درمان کارگران باشند؛ با این سطح هزینه‌ها و با این گرانی، اگر قرار باشد دارو و درمان باکیفیت هم در اختیار مردم عادی قرار ندهند، ما کارگران چه امیدی می‌توانیم داشته باشیم؛ پولدارها که می‌توانند هر کجای جهان بهترین نظام درمان و بهترین داروها را داشته باشند، ما کارگران هستیم که نیاز به حمایت دولت داریم؛ ما نیاز داریم که به موضوع درمان‌مان جداً ورود کنند و رسیدگی کنند...»

برادر نورالدین اغلب روزها در بیمارستان است؛ او هم دغدغه امورات زندگی خانواده خود را دارد و هم باید پای تخت برادر بایستد و مراقب او باشد؛ برادری که فقط چشم‌هایش را بازمی‌کند و وقتی لمسش می‌کنند، خودش را به آهستگی تکان می‌دهد...

گزارش: نسرین هزاره مقدم

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز