«کودکان کار» دو بار قربانی میشوند؛
از آکاردئون زدن کف خیابان تا ساختمانهای خاکستری قرنطینه
طرحهای ساماندهی کودکان کار تاکنون، دهها بار با همکاری نهادهای مختلف اجرا شده و از نظر اجرا بسیار شبیه طرحهایی از قبیل طرح برخورد با معتادان متجاهر است؛ در این طرحها بدون هیچ توضیحی کودکان را سوار اتوموبیل میکنند و به مراکز قرنطینه یا همان مراکز نگهداری موقت منتقل میکنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، قبلاً آکاردئون میزد اما حالا دل و دماغ ندارد؛ حالا دستمال کاغذی میفروشد و آدامس؛ حالا در مناطقی کار میکند که به قول خودش، احتمال گیرافتادن کمتر است؛ سوار بیآرتیهای شهرداری میشود و از مردم میخواهد آدامس و دستمال کاغذی بخرند یا به زیرِ زمینِ پایتخت، به واگنهای زنانهی مترو میرود و با گفتن جمله سادهی "خاله آدامس نمیخری؟" کار میکند؛ میگوید زنها مهربانترند؛ گاهی میخرند....
علیِ ده ساله، در ۸ سالگی، گیر افتاد؛ موقع آکاردئون زدن در کنار خیابان؛ وقتی نشسته بود کنار بساط چند بچه دستفروش دیگر که داشتند جوراب و قاب عکس میفروختند؛ او را به همراه پسرهای کمسال دیگر، سوار ونهای شهرداری کردند و به ساختمانهای رنگورو رفتهی قرنطینه کشاندند؛ او از آن روز، از روز ورود به قرنطینهی خاکستریِ شهرداری، خاطره خوبی ندارد؛ آنچه در اعماق ذهنش نشست کرده، فقط ناراحتی و خشم و البته اضطرابِ فراوان است.
او را به محض ورود، به پذیرش بردهاند؛ آنجا با سوالی مواجه شده که نمیخواهد بازگو کند؛ میگوید: «از من چیزهایی پرسیدن که نمیخوام بگم بهتون؛ رفتارشون خوب نبود؛ اصلا خوب نبود؛ بچهها همه گریه میکردن؛ التماس میکردن که ولشون کنن؛ اما گوش مامورا بدهکار نبود....»
بعد از دو روز ماندن در قرنطینه، خانواده علی به همراه اوراق هویت میآیند و علی را از آنجا بیرون میکشند اما خاطرهی نه چندان خوبِ آن روز، در خاطرش میماند؛ برای همیشه ماندگار می شود.
برخورد قهری با کودکان کار و خیابان که هراز چندگاهی تحت پارادایمِ «ساماندهی» اجرایی میشود، ترس و وحشت عجیبی برای کودکان کار به ارمغان میآورد؛ برای کودکانی که به هر حال با ساماندهی به شیوهی جمعآوری و انتقال به قرنطینه، ترک کار کردن نمیکنند؛ در واقع تا زمانی که مشکلات اقتصادی این کودکان و خانوادههای فرودست و کارگر آنها پابرجاست، «مجبور» هستند در خیابانها باقی بمانند و کار کنند.
به جای جمعآوری کودکان، کارخانه و تعاونی بسازند
فاطمه قاسم زاده (رییس هیئت مدیره شبکه یاری کودکان کار) در مورد آثار این طرحها و نتایج عملی «گتوسازی» کودکان کار میگوید: اقدام مشترک سازمان بهزیستی، شهرداری و نیروی انتظامی، تاکنون ۳۲ بار منجر به جمعآوری کودکان کار شده؛ جای تعجب است درحالیکه تجارب بینالمللی در این باره وجود دارد اما بازهم این اقدامِ بیفایده ۳۲ بار تکرار میشود درحالیکه علاوه بر سرمایه مادی و زمانی، موجب بیاعتمادی کودکان و خانوادهها میشود. شاید اگر این سرمایه تاکنون جمع آوری شده بود به ساخت یک کارخانه یا تعاونی منجر میشد که والدین این کودکان در آن کار میکردند و کودک از چرخه کار خارج میشد.
رییس شبکه یاری کودکان کار از قرنطینههایی سخن میگوید که برای کودکانی که از شهرستانها به تهران میآیند و یا اوراق هویت ندارند استفاده میشود که مدت زمان ماندن در آنها (تا پیدا شدن هویت) ۲۳ روز است، او اذعان دارد: متاسفانه کودکان زیادی بالغ بر ماهها در این قرنطینهها میمانند و همچنان تکلیف هویت آنها نامعلوم میماند.
قوانین و ممنوعیتها
ایران به کنوانسیون «منع کار کودک» پیوسته؛ ماده ۱۹ در این سند، مربوط به منع هر نوع بهرهکشی از کودک است و ماده ۳۲ آن به مفهوم کلی کار کودک از نظر یونیسف میپردازد که به اجباری بودن آن به علت نیاز خانواده اشاره میکند و اینکه «کار» به سلامت جسمی و روانی کودک آسیب میزند و وی از حقوق اساسی خود بیبهره میماند. همچنین به ممنوعیت کلیه اَشکال بهرهکشی از کودک اشاره کرده و حداقل سن کار و مقررات مناسب برای آن را ترسیم میکند؛ سن کودک در این ماده، کمتر از ۱۸ سال است.
علاوه بر اینها، در قانون کار نیز، کار کودکان به واضحترین شکل ممکن منع شده است؛ در ماده ٧٩ قانون کار ایران آمده است: کار براى کودکان زیر ١٥ سال ممنوع است. ماده ٨٤ قانون کار، پیشبینى کرده است که در مشاغل و کارهایى که ماهیت آن براى سلامتى یا اخلاق کار آموزان و نوجوانان زیانآور است، حداقل سن کار ١٨ سال تمام است؛ که تشخیص این امر با وزارت کار و امور اجتماعى است.
اما علیرغم این ممنوعیتهای قانونی، کار کودک، به صراحت و به وفور در سطح جامعه وجود دارد، ما با کودکانی روبرو هستیم که ناگزیرند در خیابانها کار کنند؛ اما آیا راهکارِ درستِ «مواجهه» با این پدیده، همین برخوردهای ضربتی و قهریِ طرحهای ساماندهی شهرداریهاست؟!
طرحهای ضربتی چه بر سر کودکان میآورند؟
هادی شریعتی ( نایب رئیس انجمن حمایت از حقوق کودکان) که «کودک کار» را به عنوان یک پدیده، معلولِ فضای ناکارآمد اقتصاد و فرودستی طبقات کارگر میداند، از تجربیات خود از طرحهای «ساماندهی» روایت میکند: برخورد پلیسی با آسیبهای اجتماعی، جواب عکس میدهد؛ کودکانی که همواره با ترس دستگیری، برخورد نامناسب و انتقال به مراکز قرنطینه به سر میبرد، به آسیبهای روانی پایدار دچار میشوند که این عوارض تا بزرگسالی همراه آنهاست. آینده این کودکان، معمولاً دستخوش ناملایمات بسیار خواهد بود؛ ناملایماتی زاییدهی آسیبهای همین برخوردها و دستگیریها.
به گفتهی او، کودکان کار دو بار قربانی می شوند؛ یک بار، «فقر» و فرودستیِ خانواده آنها را قربانی میکند و بار بعد، گتوسازیهای خشن.
شریعتی تاکید میکند: شیوه مواجهه با کار کودک باید تغییر کند؛ جرمانگاری کار کودک و برخورد مجرمانه با کودکان کار، هم غیرانسانیست و هم این پدیده را تشدید و تکثیر میکند؛ کودکی که در خیابانها کار میکند، ممکن است از ترس دستگیریها، به کارهای زیرزمینی و مخفی روی بیاورد؛ مشاغل کاذبی که دور از چشمان ناظران و مردم است؛ این انتقالِ ناگزیر، اوضاع را به مراتب بدتر و ناگوارتر میسازد.
«گتوسازی» راهکار نیست!
او به نواقص اجرایی طرحهای ساماندهی میپردازد: این طرح تاکنون، دهها بار با همکاری نهادهای ذیربط اجرا شده و از نظر اجرا بسیار شبیه طرحهایی از قبیل طرح برخورد با معتادان متجاهر است؛ در این طرح بدون هیچ توضیحی کودکان را سوار اتوموبیل میکنند و به مراکز قرنطینه یا همان مراکز نگهداری موقت منتقل میکنند؛ اگر والدین این کودکان به همراه اوراق هویت مراجعه نکنند، اتفاقات پیچیدهای میافتد؛ مثل رد مرز کردن مهاجران؛ گاهی کودکانی هستند که اوراق هویت ندارند و والدین آنها هم مراجعه نمیکنند؛ در این شرایط، کودکان، مدت زمان طولانی در مراکز موقت قرنطینه میمانند؛ من خودم کودکی را سراغ داشتم که یک سال و نیم در قرنطینه مانده بود!
«گتوسازی» و جدا نمودن کودکان کار از متن جامعه به همراه برخوردهای خشن، تا امروز هیچ نتیجه مثبتی نداشته است؛ اجرای مکرر این طرحها نتواسته، چهره جامعه را از پدیده «کار کودک» پاک کند؛ حتی نتوانسته روی کمیت این پدیده اثر قابل توجهی بگذارد؛ براساس اعلام پیام روشنفکر (عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی) امروز بین ۱ میلیون ۶۰۰ هزار تا ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار کودک کار در کشور داریم!
به راستی چه زمانی مسئولان به این نتیجه خواهند رسید که راهکار محو کار کودک، فقط و فقط ایجاد فرصتهای اشتغال شایسته برای خانوادههای این کودکان و فقرزدایی پایدار است و اینکه جای بچههایی مثل علی که کنار خیابان آکاردئون مینوازند، در ساختمانهای خاکستریِ اردوگاهمانندی به نام «قرنطینه» نیست؟!
گزارش: نسرین هزاره مقدم