یک روز در بهشت زهرای تهران؛
جولانِ پروانهها در قبرهای خالی
روز در بهشت زهرای تهران به خط پایان نزدیک میشود و مینیبوسهای سرویس حمل و نقل از درها وارد میشوند؛ همه چیز شبیه یک روز عادی است که به بعد از ظهر میرسد به جز برخی حرفهای کارکنان غسالخانه که تا مدتها در گوش آدم زنگ میزند: «بعضی جنازهها آن قدر بو میدهند که مجبوریم پشت هم اسپند دود کنیم؛ چارهای نداریم....»
به گزارش خبرنگار ایلنا، پروانهها دور و برت میچرخند؛ پروانههایی از همه رنگ، در هوا جولان میدهند. اولین تصویر، تصویر همین پروانهها و درختان قدیمی سر به فلک کشیده است؛ آنقدر که فراموش میکنی کجای این نقشه جغرافیا ایستادهای؛ اما کمی دورتر خودت را در محاصره سنگ قبرها میبینی؛ اینجا آرامگاه ابدی ساکنانِ پایتخت است؛ اینجا «بهشت زهرا» است.
در محوطه فراخ این آرامگاه بزرگ، آدمها در رهگذارند؛ داغداران و عزیز از دست دادهها؛ رانندگان آمبولانس و کاروانهای حمل و نقل؛ کارگران فضای سبز و تدفین و آدمهایی که اینجا به مردم خدمت میکنند؛ ایستگاههای صلواتی شربت و چای علم کردهاند و روزهایشان را به یاد عزیزان از دست رفته، نذر اموات و بازماندگان میکنند.
در یکی از راهروهای بین قطعات، مرد میانسالی، دوچرخهای قرمز را روی ترک یک موتور سیکلت محکم میکند؛ با خندهای شاد و امیدوار میگوید برای فرزندم خریدهام، برای تنها پسرم؛ او که یک کارگر غسالخانه مردان، یک «تطهیرگر» است، بیقرار رساندن دوچرخه به فرزندِ منتظر است.
ما در یکی از روزهای اردیبهشت ماه، در ابتدای گرم شدن هوای تهران، روز را در بهشت زهرای تهران به سر میآوریم؛ پای صحبتهای تطهیرگران زن و مرد مینشینیم و دلنگرانیهایشان را میشنویم. آنهایی که کار روزانهشان، شستشوی اموات مردم است و به نظر میرسد که یکی از سختترین کارهای جهان را برعهده دارند.
تطهیرگر اول، سحر میرزایی است؛ زن جوانی با ۲۸ سال سن که در بخش عروجیان، واحد تطهیر بهشت زهرا کار میکند؛ او هشت سال سابقه کار دارد؛ از شغل خود ابراز رضایت میکند و خوشحال است که در سالهای اخیر، شغل او در جامعه جاافتاده است: «دیگر نگاه مردم به ما تغییر کرده؛ مثل سابق نیست؛ ما را میپذیرند...».
با بیست سال سابقه بازنشست میشویم
میرزایی میگوید: کار بازنشستگی پیش از موعدِ ما کارگران غسالخانه یا تطهیرگران درست شده؛ حالا با بیست سال سابقه کار بازنشسته میشویم؛ اما در هر حال این شغل مشکلات جسمی بسیار دارد؛ درد کمر و درد پا و ناراحتیهای روحی و روانی؛ خدمات رفاهی که به ما میدهند، برایمان لازم است تا کمی از خستگی کار دربیاییم؛ سیستم کار ما ، یک روز کار است و یک روز استراحت.»
میرزایی مدعیست این کار را دوست دارد: « مادرم هم همینجا کار میکرد برای همین من هم آمدم اینجا؛ وقتی خیلی بچه بودم، نمیدانستم مادرم کجا کار میکند؛ تا اینکه یک روز از پشت شیشه مادرم را موقع کار کردن دیدم؛ اول خیلی گریه کردم؛ اما بعد مادرم را و شغلش را پذیرفتم؛ هم پذیرفتم و هم نسبت به خوشحالی و رضایتش حساس شدم. همیشه خواستهام مادرم خوشحال باشد. اما با وجود اینکه مادرم قبلا اینجا کار میکرد؛ روز اولِ کار، خیلی برایم سخت بود؛ حتی نمیتوانستم اینجا غذا بخورم؛ اوایل تا چند شب خوابهای درهم میدیدیم اما بعد چند هفته عادت کردم؛ حالا همه چیز عادیست؛ من از شغلم راضیم.»
هرجا میروم با افتخار شغلم را اعلام میکنم
این اسامی جدید و فرهنگسازیها، اینکه به امثال میرزایی «کارگر تطهیرگر» میگویند، خیلی چیزها را عوض کرده؛ میرزایی میگوید هرجا میروم با افتخار شغلم را اعلام میکنم.
اما بازهم در جامعه پذیرفتن این شغل برای گروههایی از مردم ساده نیست؛ نمیتوانند زن جوانی را درک کنند که در بخش تطهیر بهشت زهرا به مردم خدمت میکند؛ میرزایی میگوید: خیلی جاها حرفهای ناگوار میشنوم ولی به روی خودم نمی آورم. از کلمه «مردهشور» متنفرم؛ نباید هیچ جا در جامعه این کلمه را به کار ببرند.
در غسالخانه زنان، پنج سنگ شستشو وجود دارد که سر هر سنگ، چهار نفر -غسال کمک غسال، آبریز و خلعتبُر- کار میکنند. میرزایی روال کار روزانه خود را شرح میدهد: «من "کمک غسال" هستم؛ متوفی که میآید، میبریمش پای سنگ، لباسهایش را درمیآوریم؛ بعد به کمک غسال داخل سنگ میگذاریمش؛ آبریز هم آب میریزد و خلعتبر هم جایش را آماده میکند؛ همه کارها دستی انجام میشود و این روال تا زمانی که جنازه جدید بیاید، ادامه دارد. بهداشت فردی هم خیلی مهم است؛ همه ماسک، دستکش و پیشبند داریم. لباس کارمان را حتی منزل نمیبریم؛ همینجا ماشین لباسشویی داریم و لباسهایمان را میشوریم.
تطهیرگر دوم، بهروز بهرامی، ۲۷ ساله و دانشجوی کارشناسی مدیریت است؛ او نیز مانند میرزایی در بخش عروجیان، واحد تطهیر بهشت زهرا کار میکند؛ بهرامی از سال ۹۳ در این قسمت کار میکند؛ او خودش را داوطلبانه از قسمت اداری بهشت زهرا به واحد تطهیر منتقل کرده است. پدربزرگ او هم قبلاً در همین بهشت زهرا کار میکرده است و پدرش نیز ۱۶ سال راننده آمبولانس بهشت زهرا بوده است.
مهمترین دشواری، آسیبهای روحیست
به نظر میرسد خیلی از کارکنان فعلی بهشت زهرا، سابقه خانوادگی این شغل را دارند؛ به اعتقاد این تطهیرگران، ۵۰ درصد کارکنان، صبغه خانوادگی کار در بهشت زهرا را دارند.
بهرامی، مهمترین دشواری شغل خود را آسیبهای روحی این شغل میداند؛ او میگوید: «یک وقت بچه میآورند؛ جوان میآورند؛ تصادفیِ آش و لاش میآورند؛ اینها برایم سخت است. بعضی جنازهها بوهای خاص دارند؛ غرق شدهها یا جنازههای چند وقت مانده یا بیخانمانها؛ این بوها خیلی اذیتمان میکند.»
او البته میگوید: این کار از نظر روحی آرامترم کرده؛ سربه زیرم کرده؛ راحتتر مقابل دشواریهای زندگی تاب میآورم.
به گفتهی بهرامی، همه تطهیرگران حالا تبدیل وضعیت شدهاند و رسمی هستند ولی این کار، مشکلات جسمی بسیار دارد؛ کمر درد دارد؛ پا درد دارد؛ هرکس بگوید ندارد، دروغ است.
دیسک کمر بعد ۵ سال کار
خود بهرامی بعد ۵ سال کار کردن، دیسک کمر گرفته است؛ میگوید سنگها برای من کوتاه است؛ مجبورم ساعتهای متمادی خم شوم و کار کنم؛ همین اذیتم میکند.
هر دو تطهیرگر، یک خواسته واحد دارند: پزشکانی باشند مستقر در بهشت زهرا که به مشکلات جسمی کارگران در بخشهای مختلف تدفین که همگی کارشان سخت و زیانآور است، رسیدگی کنند تا کارگران مجبور نباشند برای بیماریهای شغلی به درمانگاهها و بیمارستانهای خارج از بهشت زهرا مراجعه کنند.
این دو تطهیرگر، هر دو میگویند این روزها حقوقمان نسبت به گذشته بالا رفته؛ در ارتباط با فرهنگسازی هم کارهای خوبی انجام شده اما هنوز مشکلاتی هست؛ غیر از دردهای جسمی و روحی، برخورد برخی آدمها اذیت میکند؛ خاطرهای از یکی از همکاران خانمشان تعریف میکنند که یک ظرف اسفناج پاک کرده برای همسایه بغلدستیاش میبرد اما کل اسفناجها را شب همان روز در سطل زباله دم درِ منزل پیدا میکند. آنها امیدوارند شاید روزی نگاهِ این دست آدمها در جامعه عوض شود.
در ادامه، سعید خال (مدیرعامل سازمان بهشت زهرای تهران) شرایط کار در آرامگاه بزرگ پایتخت را توضیح میدهد و به سوالاتی در مورد شرایط کار و دشواریهای کارکنان پاسخ میدهد. دفتر خال، پر از گلدانهای گل و سرسبزیست؛ تعجب میکنی چراکه توقع نداری در جایی که با مرگ و مردگان سروکار دارند، اینقدر زندگی و نشاط ببینی.
سعید خال در مورد کار در مجموعه بهشت زهرا میگوید: من فکر نمیکنم کار ما در بهشت زهرا فقط تحویل گرفتن جنازه و دفن آن نیست؛ ما باید مردم را با خداباوری و مرگآگاهی آشتی بدهیم؛ هرچه مردم مرگ را بیشتر باور کنند، زندگیشان شیرینتر و معنویتر میشود. اگر واقعاً مرگ را قبول داشته باشیم، خیلی از رفتارها از ما سر نمیزند.
مدیرعامل بهشت زهرا معتقد است مجموعه او امروز در مسیر تحول قرار گرفته و پرداخت مزایای مزدی، سبد کالا و تورهای تفریحی برای همه کارکنان حتی کارگران پیمانکاری را از نشانههای این بهبود و تحول میداند.
او میگوید: امروز وارد بهشت زهرا که میشوی؛ تغییر را احساس میکنی؛ قبلاً قطعات جدید تا چند وقت خاکی و گلی بود ولی حالا فوراً فضا ترمیم میشود.
کارکنان تدفین همگی سخت و زیانآور شدهاند
خال در مورد بازنشستگی پیش از موعد کارکنان به خصوص خانمهای بخش تطهیر میگوید: تقریباً همه موارد حل شده؛ کارکنان تدفین تقریباً همگی شامل سخت وزیانآور شدهاند و بخش کمی هم که مانده در مهلت زمان کوتاهی مشکل حل خواهد شد. بازنشستگی پیش از موعد برای بخش «کارگری» بهشت زهرا درست شده فقط بخش اندکی مانده که آنها هم کارهای غیرمرتبط با تدفین دارند و دفتری محسوب میشوند.
خال در ارتباط با تنوع قراردادهای شاغلان میگوید: حوزهای فضای شهری، خدمات و نگهداشت از طریق مناقصه عمومی به پیمانکار واگذار شده اما دستورالعمل هماهنگ شهرداری رعایت میشود ولی بخشهای تدفین چون کار استراتژیک و از نظر شرعی واجب کفایی انجام میدهند، همگی قرارداد مستقیم هستند. کارکنان قرارداد مستقیم، مشمول طرح طبقهبندی مشاغل هستند و هرکس بسته به نوع کار و اهمیت کار دستمزد میگیرند. در مجموع، همگی دستمزدشان بالاست؛ حداقل دو تا سه برابر حداقل دستمزد، حقوق میگیرند؛ اما به راستی کارشان سخت است؛ هرکس بتواند از ۹ صبح تا عصر در غسالخانه دوام بیاورد؛ جایزه دارد.
او در مورد تعداد پرسنل میگوید: از ۵۰۰ نفر پرسنل بهشت زهرا، ۴۰۰ نفر در معاونت عروجیان (تدفین، آمبولانس و تطهیر) کار میکنند. حدود ۱۳۰ نفر (زن و مرد) در غسالخانه کار میکنند؛ نیروهای غسالخانه گاهاً بسیار باسواد هم هستند؛ بین آنها فوق لیسانس فقه و جزا هم داریم.
خال در مورد داوطلبان کار در غسالخانه میگوید: غسل جنازه، واجب کفایی است و امروز چون سازمانی به نام بهشت زهرا وجود دارد، این وظیفه از گردن مردم ساقط شده؛ ما همواره خواستهایم به مردم این را بفهمانیم که این کار مقدس است؛ به همین دلیل، کانون تطهیرکنندگان داوطلب راه انداختیم؛ بسیاری از بزرگان، هنرمندان، روزنامهنگاران و مدیران کشور و اعضای شورای شهر و وزرا عضو این کانون هستند. میآیند اینجا دوره میبینند و کارت میگیرند و ما هم در زمان نیاز برای کار داوطلبانه خبرشان میکنیم. هدف دیگر از تشکیل این کانون، آمادهسازی مردم برای هرنوع بحران احتمالی در تهران و یا در کشور بوده است.
نگاه جامعه نسبت به کارکنان بهشت زهرا تلطیف شده
او معتقد است فرهنگسازیها موثر بوده: قبلاً غسال هرجا میرفت، شغل خود را عنوان نمیکرد؛ یا مثلا میگفت در فضای سبز کار میکنم اما الان با این فرهنگسازیهایی که شده، میرود در شبکه یک تلویزیون مینشیند و با افتخار میگوید من یک تطهیرکنندهام. نگاه جامعه نسبت به کارکنان بهشت زهرا تلطیف شده؛ به مجموعه ما احترام میگذارند.
خال در مورد وضعیت پزشکی و بهداشتی کارکنان میگوید: بهترین واکسنها به کارکنان تزریق میشود تا از بیماریهای واگیردار جلوگیری شود؛ در بهترین بیمارستانهای تهران، چکاب دورهای کارکنان انجام میشود؛ مساله بهداشت فردی و نظافت داخلی سالنها نیز برای ما خیلی مهم است؛ تا چند سال پیش به علت بوی بد، در تابستان نمیشد از ۵۰۰ متری غسالخانه رد شد الان این خبرها نیست؛ از نظر روانی هم به کارکنان رسیدگی میکنیم؛ همه پرسنل، پرونده بهداشت روانی دارند؛ دو روانشناس خانم هفتهای دو روز به سالن تطهیر خانمها میروند و به مسائل مختلف کارکنان میپردازند. همچنین کارکنان اینجا مهدکودک اختصاصی برای فرزندانشان دارند.
او در مورد مشکلات جسمانی تطهیرگران مثل کمردرد و دیسک کمر میگوید: یک تیم ماشینساز آوردهایم که در غسالخانهها بالابر باکیفیت طراحی کنند.
بهشت زهرای تهران روزانه بهطور میانگین، ۱۶۰ تا ۱۸۰ متوفی را پذیرش میکند. به گفتهی خال، در سال حدود ۶۰ هزار متوفی در بهشت زهرا پذیرش می شوند که از این تعداد، ۱۷ هزار نفر به شهرستانها منتقل میشوند. ۴۲ تا ۴۳ هزار نفر نیز در خود بهشت زهرا دفن میشوند. ناوگان حمل و نقل درون شهری بهشت زهرا، ۵ میلیون کیلومتر ماموریت انجام داده؛ ناوگان حمل و نقل برون شهری ۹ میلیون کیلومتر جابجایی داشته؛ روزی به طور متوسط ۳۵۰ مراسم در بهشت زهرا برگزار میشود و در مجموع، در سال ۱۲۶ هزار مراسم انجام میشود. نوسازی کامل ناوگان حمل و نقل نیز در سالهای اخیر انجام شده است. امروز ۵۰ آمبولانس در ناوگان داخل شهری فعال هستند.
خال میگوید در سال ۱۳۹۸، قیمت قبر گران نشد؛ الان برای فرد عادی، تدفین در طبقه اول رایگان است؛ طبقات دوم و سوم را با قیمت یارانهای هر طبقه یک میلیون تومان میگیرند. ۵۰۰ هزار تومان هم بقیه خدمات میشود؛ یعنی در سال ۱۳۹۸ ، یک نفر در شهر تهران دفن میشود؛ خانوادهاش دو سند خالی هم میگیرند و کل کار، فقط دو و نیم میلیون تومان خرج دارد.
قیمت قبر در تهران ارزان است
او معتقد است قیمت قبر در تهران از شهرهای مختلف کشور حتی از بشاگرد و بندرعباس هم ارزانتر است اما حداکثر تا سه سال آینده بهشتزهرا پر میشود و قرار است با کمک کارشناسان، مکانهای جدید، جایابی شود؛ به گفتهی او، حتی امکان چند گزینهی همزمان در بخشهای مختلف تهران هم وجود دارد.
روز در بهشت زهرای تهران به خط پایان نزدیک میشود و مینیبوسهای سرویس حمل و نقل از درها وارد میشوند؛ همه چیز شبیه یک روز عادی است که به بعد از ظهر میرسد به جز برخی حرفهای کارکنان غسالخانه که تا مدتها در گوش آدم زنگ میزند: «بعضی جنازهها آن قدر بو میدهند که مجبوریم پشت هم اسپند دود کنیم؛ چارهای نداریم....»
گزارش: مرتضی بلوکی