اعتبارسنجیِ صحبتهایِ اخیرِ وزیر کار؛
آیا ۵۰۰ هزار کارگر به کار برگشتهاند؟
واحد تولیدی تعریف مشخصی دارد. واحدهای تولیدیِ کوچک در ایران واحدهایی هستند که نیروی کار آنها حدود ۵ نفر است در صورتیکه واحدهای کوچک تولیدی در کشورهای صنعتی باید حداقل دارای صد پرسنل باشند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، ایجاد یک میلیون شغل در سال، یکی از پُرسروصداترین وعدهای بود که بارها با قاطعیت تکرار و در جلساتِ شورایعالی اشتغال برای رسیدن به آن برنامههایی جدی ترتیب داده شد. برنامههایی که وزارت کار به عنوان مهمترین متولیِ امر، در نمایشگاه دستاوردهایِ شش ماههی خود از آنها رونمایی کرد.
اطلس الگوهای اشتغال «شامل ۲۲۲ الگو و تعیین ۵۲ دستگاه دولتی و مردمی برای شناسایی فرآیند اشتغال»، سامانهی جستجوی شغل و بارگذاری ۲۰۰هزار شغل در سامانه، انعقاد تفاهمنامه بین دستگاههای وزارت کار با سایر دستگاهها، افزایش سرعتِ فرآیندِ صدور مجوزِ برخی از مشاغل خانگی و آنی کردنِ صدور مجوزِ برخی از کسب و کارها، از جمله برنامههای مطرح شده در راستایِ حل مشکل اشتغال در آن نمایشگاه بود.
اگرچه هدفگذاریِ تحقق یک میلیون شغل در سال انتقادهای بسیاری به همراه داشت و بسیاری از امکانناپذیربودنِ آن سخن گفتند، اما بخشی از دولت معتقد بود که چنین هدفی کاملا با واقعیتهای اقتصادیِ کشور هماهنگ است. منتقدان میگویند مشاغلی که مدِ نظرِ این بخش از دولت است نمیتواند مشاغل پایداری باشد و تا مشکلات اقتصادی به صورت ریشهای حل نشود، نمیتوان از حل بحرانِ اشتغال صحبت کرد.
درحالیکه هنوز حرف و حدیث پیرامون مسئلهی امکانِ ایجاد یک میلیون شغلِ پایدار در سال پابرجاست، حجتالله عبدالملکی (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) اظهارات دیگری را در خصوص ایجاد اشتغال مطرح کرده است. وی در سخنرانیِ پیش از خطبههای نماز جمعه در تاریخ شانزدهم اردیبهشت ماه گفت: «دولت سیزدهم وضعیت بیش از یک هزار کارخانه مشکلدار را بررسی کرده و ۵۰۰ هزار کارگر آنها را دوباره به سر کار بازگردانده است.»
در خصوص ادعایِ بازگرداندنِ ۵۰۰ هزار کارگر به کار آن هم از قِبَل «بررسی هزار کارخانهی مشکلدار»، با دو اقتصاددان صحبت کردیم. سوال ما این بود که آیا چنین اعدادی با واقعیتهای اقتصادی کشور جور درمیآید؟
مشکلاتِ واحدهای تولیدی ساختاری است
آمارِ۵۰۰ هزار کارگر از کدام کارخانهها درآمده؟
احسان سلطانی در رد این اظهارات به صراحت میگوید: من این آمار را قبول نمیکنم، چون مشکلاتِ واحدها با دستور دادن و حتی واریزِ پول به حسابِ این واحدها و دادنِ وام به مدیرانِ آنها حل نمیشود.
مهمترین مشکلات واحدهای تولیدی چیست؟ سلطانی با طرح این پرسش ادامه میدهد: ببینید بخشی از مشکلات این واحدها برمیگردد به اینکه امکاناتِ این واحدها مناسب نیست و نمیتوانند تولیدِ درست و با کیفیتی داشته باشند. به علاوه بسیاری از تولیدکنندگان با مشکلِ بزرگی به نام بازار فروش مواجه هستند و محصول آنها مشتری ندارد. همچنین خیلی از مدیرانِ آنها اصلا این کاره نیستند. در یک کلام، این واحدها مشکلات ساختاری دارند.
سلطانی میگوید: تجربهی بیست - سیساله نشان میدهد که دولت فعلا نمیتواند تکنولوژی تزریق کند بنابراین کمک آنها احتمالا محدود به تخصیص منابع مالی است که حتی اگر هم بتواند برخی از این واحدها را با چنین کمکی فعال کند بازهم ادعای بازگرداندنِ ۵۰۰ هزار کارگر ادعای گزافی است.
به گفتهی این اقتصاددان؛ واحدهای بزرگ به آسانی تعطیل نمیشوند و واحدهای مشکلدار معمولا واحدهای کوچک و متوسطی هستند که ۴۰ – ۵۰ کارگر بیشتر ندارند. بنابراین با یک حساب سرانگشتی متوجه میشویم که از این واحدها ۵۰۰ هزار اشتغال ایجاد نمیشود بلکه نهایتا ۲۰ تا ۵۰هزار نفر میتوانند به کار برگردند. هزار واحد چگونه به ۵۰۰ هزار نفر اشتغال داده است؟ این آمار غیرممکن و غیرواقعی است.
سلطانی در ادامه به مشکلاتی که تحریم برای تولید ایجاد کرده، اشاره میکند و میگوید: خیلی از کارگاهها به خاطر تحریمها به سختی میتوانند مواد اولیهی مورد نیاز خود را تامین کنند. مشکلِ تامین باعث میشود که هزینهی تولیدِ کالا گران تمام شود و این مشکل کوچکی نیست. چگونه وقتی هنوز مشکل تحریم حل نشده، میتوانیم چنین ادعایی کنیم؟ اگر همهی این مسائلی که به آن اشاره کردم را کنار هم بگذاریم، متوجه خواهیم شد که آماری که وزیر کار داده نمیتواند درست باشد.
این اقتصاددان همچنین با اشاره به آمار اشتغال در واحدهای صنعتی میگوید: آمار اشتغال در این واحدها نهایتا دو میلیون نفر است چگونه ظرف این مدت آمار اشتغال در واحدهای صنعتی ۲۰درصد افزایش پیدا کرده است؟ دقت کنید که ۵۰۰ هزار نفر اصلا عدد کوچکی نیست.
سلطانی میگوید: احتمالا نهایتِ کاری که دولت انجام داده این است که در کارگروهها تصویب کند که به برخی از واحدها وام پرداخت شود. تجربهی وامهای زودبازده به ما میگوید خیلی از کارفرماهای این واحدهای تولیدی به دنبال این نیستند که وام بگیرند تا کار تولیدی کنند بلکه آنها پول را صرف حل برخی از مشکلاتِ قبلیشان میکنند.
به گفتهی این اقتصاددان؛ حتی اگر هم فرض کنیم که با تزریق منابع مالی میتوان بخشی از مشکل را حل کرد از آنجا که این مشکلات بسیار و همانطور که گفتم اساسی است، بنابراین دو سه سال طول میکشد تا مشکل واحدهای تولیدی حل شود. اینگونه نیست که در عرض چند ماه بتوان مشکلات را حل و این واحدها را وارد مدار تولید کرد.
"متاسفانه به نظر میرسد بخشی از دولت به جایِ حل مشکلات اقتصادی به دنبال آمارسازی است"؛ سلطانی با بیان این جمله ادامه میدهد: گاهی میگویند اشتغال ایجاد کردیم و گاهی میگویند نرخ تورم را کاهش دادیم اما واقعیت این است که مردم زیر بار گرانی له شدهاند.
از سلطانی همچنین در مورد تاثیرِ رونقِ مشاغل خانگی بر حل مشکل بیکاری پرسیدیم؛ وی گفت: ساختار اقتصاد ما مشکل دارد. این ساختار اقتصاد کلان بر ساختار اقتصاد تولید اثرِ منفی دارد. تا وقتی ساختار اقتصاد تولید مشکل دارد و رویهها غلط است، نمیتوانیم با مشاغل خانگی کاری انجام دهیم. ممکن است اتفاقات کوچکی بیفتد اما اینها دردی را دوام نمیکند.
ایران کشور صنعتی نیست که هزار واحدِ تولیدیِ بزرگ داشته باشد!
بهمن آرمان، اقتصاددان دیگری است که از او در مورد اظهارات وزیر کار سوال پرسیدیم. آرمان بحث را از تبلیغاتی بودنِ چنین اظهاراتی آغاز میکند. به گفتهی وی؛ این قبیل صحبتها مصارف خاصی دارد و محدود به ایران نیست، اما در کشورهایی که رسانهها در آن قدرت عمل بیشتری دارند، این اظهارنظرها هم کمتر است.
این اقتصاددان سپس به ارقامی اشاره میکند که عبدالملکی در صحبتهای خود مطرح کرده: ببینید بررسیِ هزار واحد تولیدی و بازگرداندنِ ۵۰۰هزار کارگر به کار، ادعای عجیبی است. واحد تولیدی تعریف مشخصی دارد. واحدهای تولیدیِ کوچک در ایران واحدهایی هستند که نیروی کار آنها حدود ۵ نفر است در صورتیکه واحدهای کوچک تولیدی در کشورهای صنعتی باید حداقل دارای صد پرسنل باشند.
وی ادامه میدهد: پس آنچه در ایران به عنوان واحد تولیدی نام برده میشود درواقع یک کارگاه بسیار کوچک بیشتر نیست. اگر بخواهیم با تعاریف کشورهای صنعتی به قضیه نگاه کنیم، مثلا جایی مثل کارخانه سیمان به عنوان یک واحد صنعتیِ متوسط شناخته میشود و واحدهایی مثل پالایشگاه تهران، مجتمعهای پتروشیمی، پالایشگاههای نفت و ذوب آهن و فولاد مبارکه در زمرهی واحدهای بزرگ قرار میگیرند.
به گفتهی آرمان؛ در ایران هزار واحدِ صنعتی بزرگ یا متوسط متناسب با استانداردهای جهانی نداریم، زیرا سهم صنعت در تولید ناخالص داخلیِ ایران بسیار پایین است. در چنین اقتصادی سهم خدمات غیرمولد و دلالی بیش از ۵۰درصد است.
این اقتصاددادن میگوید: با این اوصاف کشوری صنعتی نیستیم که هزار واحد تولیدی داشته باشیم. سهم صنعت در تولید ناخالص داخلیِ کشورهای پیشرفته چیزی حدود ۳۱ تا ۳۳ درصد است درحالیکه در ایران به زحمت به ۱۵ تا ۱۶درصد میرسد. بنابراین اصولا واحد صنعتیِ خیلی بزرگ کم داریم و واحدهای ما بیشتر کوچک هستند.
به گفتهی آرمان؛ این کوچک بودن باعث شده که واحدهای تولیدی نتوانند از تکنولوژیِ پیشرفته استفاده کنند. همچنین برخی کالاهای تولید شده دارای استاندارد جهانی نیستند و در نتیجه از نظر قیمت و کیفیت نمیتوانند با کالای مشابه خارجی رقابت کنند. برخی از واحدهای تولیدی هم در واقع باید تعطیل شوند چون تکنولوژیِ آنها بسیار قدیمی و کوچک هستند.
آرمان میگوید: حالا با توجه به آنچه گفتم به صحبتهای وزیر کار برگردیم؛ رقمی که وزیر کار اعلام کرده به این معنا است که هر واحدی که راه افتاده حداقل ۵۰۰نفر پرسنل داشته که در این صورت اگر هزار واحد مشکلشان حل شده باشد برای ۵۰۰ هزار نفر اشتغال ایجاد شده است. خب چند واحد تولیدی داریم که بیش از ۵۰۰ نفر در آن کار کنند؟ همانطور که گفتم تعداد این واحدها زیاد نیست شاید به ۱۰۰ و ۱۲۰ هم نرسد. بنابراین این رقمهای اعلام شده نه قابل قبول است و نه مبنای علمی و عملی دارد.
گزارش: زهرا معرفت