علی رهبری در یادبود مرحوم خورشیدفر نوشت:
عدهای میخواهند ارکسترها را به هر شکلی راهاندازی کنند
مثل اینکه مسئولان دستور آقای رئیسجمهور در راهاندازی ارکسترها را اینطور فهمیده باشند که بروید هرطور و به هر شکل ممکنی؛ ارکسترها را صرفا فقط افتتاح کنید. یعنی همان واقعیت تلخی که در زمان آقای خاتمی و حتی بدتر از آن در زمان آقای احمدینژاد دیدیم.
علی رهبری(رهبر ارکستر و آهنگساز مشهور ایرانی در وین) با آنکه از نوشتن پیام تسلیت در رسانهها دوری میکند؛ اما دربرابر مرگ خورشیدفر؛ سکوت همیشگیاش را میشکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ رهبری در پیامی؛ درگذشت علیرضا خورشیدفر را به خانواده و جامعهی موسیقی ایران تسلیت گفته است. متن پیام به این شرح است:
بچههای خوب ایرانی روز به روز؛ یکی بعداز دیگری میروند. در حقیقت نیامده؛ میروند. اینجانب از خبر ناگهانی و غیرمنتظره فوت مرحوم خورشیدفر بسیار متاثر شدم. این غم را خدمت خانواده محترم ایشان٬ جامعه هنری و مردم هنردوست ایران تسلیت عرض میکنم.
ایشان همچنان در راه طولانی؛ امیدی بودند که هیچگاه به پایان نرسید. به جرأت بتوان گفت که تنها گناه و سهم ایشان و هنرمندانی همانند جناب خورشیدفر از زندگی این بود که در کشورشان ماندند تا مورد بیاعتنایی و بیاحترامی مسئولان فرهنگی باقی بمانند. مدیرانی که از هنرشان اطلاعی نداشتند یا نخواستند داشته باشند. در این میان کسانی که با جان و دل سرود ای ایران را گوش میکردند؛ بیاطلاع بودند که از اینکه بدون صداهای پرقدرت باس؛ هیچوقت این سرود جلوه و شکوه کنونی را نداشت. درعوض دو ارکستر مهم کشور و تنها محل کار خورشیدفر را برای چند سال تعطیل کردند!
مرحوم خورشیدفر؛ هنرمندی فوقالعاده با شخصیتی منحصربفرد و دارای پشتکار بود. حدود ۴۰ سال پیش که بهعنوان رئیس کنسرواتوار تهران؛ از ایشان سوال کردم آیا برای سفر به خارج از ایران تمایل دارند؟ ایشان خیلی علاقهای نشان نداد و به فعالیتهایش در ارکسترهای مختلف ادامه داد. متاسفانه حدود ۳۰ سال فرصتی برای ملاقات با ایشان بوجود نیامد تا اینکه ۹ سال پیش وقتی بعداز گذشت ۳۰ سال٬ برای رهبری سمفونی ۹ بتهوون باز به ایران سفر کردم٬ ایشان همچنان در ارکستر سمفونیک تهران نوازندگی میکردند و اولین نوازندهای بودند که به اتاق من آمدند و گفتند: مثل اینکه حالا باید امیدوار باشیم. او بعداز سالها از دلشکستگی و روحیه ناامید از شرایط موسیقی؛ مرا را شدیدا تحتتاثیر قرار داد. وقتی که دوباره بعداز ۳ ماه ایران را ترک کردم٬ ایشان بیشتر از هر موزیسین دیگری ذهنم را به خود مشغول میکرد و بر این اعتقادم مصممتر میشدم که ماندن مرحوم خورشیدفر در ایران اشتباه بود زیرا سطح کار ایشان و چند نفری از بچههای دیگر آنقدر بالا بود که در کشور خودشان و با مسئولان فعلی وزارت ارشاد؛ جایگاه واقعیاش درک نمیشد اما چنانچه ایشان در هر کشوری جز ایران ساکن میشدند و به اجرا میپرداختند؛ بیش از اینها ارج نهاده میشدند.
لازم به توضیح است که این مشکل هیچ ارتباطی به قبل یا بعداز انقلاب نداشته و ندارد. همچنان که ۵ سال قبل از انقلاب با اعتراض و انتقاد از مسئولانی که برنامههای عوامفریبانه و نمایشی ارایه میدادند و برای آیندهی هنرمندان پایهگذاری و برنامهریزی علمی و اصولی بلندمدت نداشتند؛ ایران را ترک کردم. شرایط امروز موسیقی ایران هم مرا درست یاد آن روزها میاندازد. برنامهریزیهای صرفا سطحی و نمایشی…
درست مثل اینکه مسئولان دستور آقای رئیسجمهور را اینطور فهمیده باشند که بروید هرطور و به هر شکل ممکنی ارکسترها را صرفا فقط افتتاح کنید.
سرنوشت این هنرمندان فقط به به دست شخص وزیر فرهنگ و ارشاد میتواند درست شود و با انتقال این مسئولیت از وزیر به معاون٬ مشاور یا مدیرکل٬ نتیجه همان خواهد شد که گفتم. همان واقعیت تلخی که در زمان آقای خاتمی و حتی بدتر از آن در زمان آقای احمدینژاد دیدیم.
ناگفته نماند که تهران را با هیچیک از شهرهای دنیا، چه شرقی یا غربی در یادبود، تجلیل و احترام بینظیر به هنرمندان خصوصا موسیقیدانها نمیتوان مقایسه کرد اما این یادبود صرفا ازسوی مردم صورت میگیرد و مدیران به آن وقعی نمینهند جز بعداز مرگ هنرمندان.
خورشیدفر رفت. چقدر حیف. روحش شاد باد. ولی در همین لحظه استاد بزرگ موسیقی ایران؛ حسین دهلوی در بستر بیماری و دور از توجه مدیران در منزلش با مشکلات فراوانی دست و پنچه نرم میکند. کسی هم یادی از او نمیکند.
خدایش رحمت کند.
علی رهبری؛ وین