غلامحسین نامی:
عاشق خشت و خاک ایرانم
با تمام پژوهشهای که در حوزه هنرهای تجسمی انجام شده است هنوز خلاء وجود تاریخ تحلیلی نقاشی مدرن ایران به چشم میخورد.
ایلنا: همزمان با برپایی نمایشگاه «شور سپید»، نمایشگاه برگزیده ۵٠ سال نقاشىهاى غلامحسین نامى فیلم مستند «غلامحسین نامی و گروه آزاد نقاشان و مجسمه سازان» ساخته امیرحسین بهبهانی در گالری بوم اکران شد و در ادامه نشست غلامحسین نامی به پرسشهای حاضران پاسخ داد.
به گزارش ایلنا، گروه آزاد نقاشان و مجسمهسازان یکى از پیشروترین گروههاى تجسمى ایران بود که به همت نامى و دوستان هم عصرش پایهگذارى شد اما روند کار و چرایى پایان کارش همیشه در سایه محاق بوده است؛ نامى در این فیلم ناگفتههاى جذابى از این بخش از تاریخ هنر ایران را بازگو مىکند. پس از اکران این فیلم سیامک دل زنده پژوهشگر فیلم و امیرحسین بهبهانی کارگردان در سخنان کوتاهی درباره این فیلم گفتند.
غلامحسین نامی ضمن تشکر ازدل زنده و امیرحسین بهبهانی گفت: من قدردان این جوانها هستم که با انگیزه شخصی اقدام به ساخت این فیلم کردند. با ساخت این فیلمها و پژوهشها عملا زمینهای برای گردآوری اسناد درباره تاریخ ۹۲ ساله نقاشی مدرن ایران فراهم میشود. متاسفانه با تمام پژوهشهای که در حوزه هنرهای تجسمی انجام شده است هنوز خلاء وجود تاریخ تحلیلی نقاشی مدرن ایران به چشم میخورد و امیدوارم روزی چنین امری میسر شود. هر چند که روبین پاکباز دوست نقاش ما سالها در زمینه هنرهای تجسمی احساس مسئولیت کرده و کتابهای متعددی تالیف کرده اما باز هم خلاء کتاب تحلیلی درباره نقاشی احساس میشود.
در ادامه غلامحسین نامی به پرسشهای شرکت کنندگان در این نشست پاسخ داد.
نامی در مورد چاپ آثار مکتوبش گفت: به دلیل اینکه سالها در زمینه آموزش فعالیت میکردم؛ لازم بود که در زمینههای مختلف هنرهای تجسمی پژوهشهایی نیز بکنم و در ابتدا خودم یک چیز را خوب یاد بگیرم و سپس آن را آموزش یدهم و یا به نسلهای دیگر منتقل کنم. با توجه به اینکه سالها من در زمینه آموزش نقاشی به کودکان فعالیت میکردم، نخستین کتابم را به آموزش نقاشی به کودکان اختصاص دادم.
وی ادامه داد: پس از آن با توجه به اینکه عضو شورای عالی آموزش و پرورش بودم متوجه شدم که در بخش هنرستانهای آموزش و پرورش در زمینه کتاب در زمینه مبانی هنرهای تجسمی بسیار ضعیف هستیم از این رو پیشنهاد تالیف کتاب اصول ارتباطات بصری را پیشنهاد کردم و نگارش این کتاب به خودم واگذار شد که من در ۲ جلد کتاب مبانی هنرهای تجسمی اصول ارتباطات بصری را تالیف کردم که همچنان این کتاب در هنرستانها تدریس میشود. پس از بازگشایی دانشگاهها پس از انقلاب با توجه به اهمیت مبانی هنرهای تجسمی در امر آموزش هنر؛ پیشنهاد شد که برای تدریس در دانشگاهها کتابی پیرامون این موضوع تالیف کنم. پس از آن نیز کتاب طراحی با قلم و مرکب را نوشتم که هنوز آثار این مجموعه در قالب نمایشگاهی به نمایش گذاشته نشده است. همچنین کتاب مجموعه آثار من از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۷۴ از سوی نشر هنر ایران منتشر شده است.
غلامحسین نامی درباره نقاشی خط که یک دوره مهم از آثار او را شکل میدهد گفت: نقاشی خط بحثبسیار مفصل و چالش برانگیری است. من درباره این موضوع بارها سخن گفتهام. دهه ۴۰ یکی از درخشانترین دوران تاریخ نقاشی نوگرای ایران است که همزمان با دهه ۶۰ میلادی است که در اروپا درخشانترین آثار هنری خلق شد و تحولات عجیب و غریبی در عرصه هنر شکل گرفت. دهه ۶۰ آغاز مینی مالیست و پست مدرنیستم است. در ایران در دهه ۴۰ شاهد پیدایش نقاشی خط هستیم. پرسشی که در این نشست و جای دیگری هم قصد ندارم به آن پاسخ بدهم این است که خوشنویسی آیا هنر است یانه؟ خوشنویسی یکی از هنرهای سنتی ایرانی است که ارزشمند و قابل احترام است به ویژه که بازگو کننده ادبیات غنی سرزمین ما است.
نامی ادامه داد: روح خوشنویسان ایرانی با ادبیات عجین شده است. اما بیشک برخورد یک نقاش با خوشنویسی و کالیوگرافی بسیار متفاوت باید باشد. الفبای نقاشی با الفبای خوشنویسی بسیار متفاوت است. از دهه ۵۰ بارها با دوستمان درباره بهره برداری از خط در نقاشی گفتوگو کردهایم و بارها این گفتوگوها به جدل کشیده شده است. حرف من این است اگر قرار باشد که من نقاش با یک قلم درشت اندام خط نستعلیق و شکسته را بردارم و بر روی یک بوم بزرگ نقاشی کنم و در حاشیه آن ابر و باد هم بسازم این نقاشی نخواهد بود و به نوعی تکرار کار یک خوشنویس است. من در آثارم۳ دوره از خط بهره گرفتم که نخستین دهه ۵۰ بود و هیچگاه در آثاری که از خط استفاده کردم به ادبیات توجه نداشتم و این حرکت برایم مهم بود. بیشک در آثار این دورهها مخاطب به نوعی با خط فارسی روبرو میشود.
نامی در پاسخ این پرسش با اشاره به صحبتهای برخی از منتقدان که معتقدند تاریخ نقاشی ایران به ۵۰ یا ۷۰ سال پیش باز میگردد گفت: در سال ۱۳۰۰ نیما یوشیج نخستین شعر نیمایی و بلند را ارائه داد و در سال ۱۳۱۰ بوف کور هدایت نوشته میشود. در سال ۱۳۰۱ ابوالحسن خان صدیقی نخستین نقاشی امپرسیونیستی را از پرتره خواهرش کشید و مقدم نخستین تئاتر مدرن را با عنوان جعفر خان از فرنگ بازگشت را روی صحنه برد. در واقع همه این آثار نشان میدهند که از سال ۱۳۰۰ دریچه جدیدی پیش روی هنر ما گشوده شده است. چون تاریخ مدرن و تحلیلی در این خصوص نداریم عملا یک هنرجو یا پژوهشگر اگر قرار باشد درباره تاریخ ۹۲ ساله نقاشی ایران پژوهش کند به نکته قابل تاملی دست پیدا نمیکند. مثلا جانسون در تاریخ هنر خود که پرویز مرزبان آن را به فارسی برگردانده است درباره پیدایش هنر از زمان غار تاکنون نوشته است اما ما در ایران برای یک دوره ۹۲ ساله اثر قابل تامل و تحلیلی نداریم. پرسش من اینجاست که در نهایت این خلا پژوهشی و تاریخی توسط چه کسی برطرف خواهد شد.
نامی با بیان این مطلب که با اینکه در ایران نیست اما قلبش هر لحظه برای ایران میتپد گفت: عشق و ریشههای من در ایران است. با اینکه من در ایران نیستم اما هیچ وقت خودم را جدا از این فضا نمیدانم. ۱۰ سال پیش از ایران مهاجرت کردم و ناگاه ارتباطم با جوانان ایران قطع شد. سالها من در زمینه آموزش هنر فعالیت کرده بودم و روز و شبم با جوانان بود. برای برطرف کردن این خلا گروه جدیدی را در کانادا راه اندازی کردم که این گروه ۵۰ نفر است که هر ۱۵ روز یک بار دور هم جمع میشویم و در یک جلسه ۴ ساعته پیرامون موضوعات مختلف هنری سخن میگویم. برخی از کسانی که در این نشستها شرکت میکنند دانشجویانی هستند که در کانادا درس خواندهاند آنها مدعیاند آن چیزی که در این نشستها یاد میگیرند از آن چیزی که در دانشگاه فرا گرفتهاند قابل تاملتر است. با این گروه در گالری آرتا کانادا چندین نمایشگاه هم برپا کردهایم که با استقبال روبرو شده است. همچنین من در خانه همچنان مشغول نقاشی کشیدن هستم.
نامی در پاسخ به هنرمندان تاثیرگذار بر زندگی هنرش گفت: خیلی چیزها و عوامل بر زندگی یک هنرمند تاثیر میگذارند و یک هنرمند همواره در معرض تاثیرپذیری است. مثلا من در قم متولد شدم و در آن دوران خیلی چیزها دیدهام و خیلی عوامل بر زندگی هنری من تاثیر گذاشتهاند. اگر یک هنرمند خودآموخته هنر را یاد بگیرد و خودآموخته آن را ادامه دهد از خیلی چیزها میتواند تاثیر بگیرد اما زمانی که یک هنرمند تحصیلات آکادمیک دارد میتواند حتی از این تاثیرها برداشتهای خوبی بکند.
من در دانشکده شاگرد حیدریان و جوادیپور بودم و از آنها بسیار اموختهام اما به نظر من بهترین استادی که او آموختم و مسیر زندگی هنریام و هم نسلانم تغییر کرد محسن وزیری مقدم بود. ای کاش امروز ایران بود که این حرف را از زبانم میشنید. وزیری مقدم تنها ۶ ماه استاد ما بود اما در همین مدت کوتاه نگاه ما را نسبت به هنر تغییر داد. در آن دوران وزیری مقدم تازه از ایتالیا به ایران بازگشته بود و در آتلیه حیدریان مستقر شده بود. روزهایی که حیدریان نبود براساس آموزههای او اقدام به خلق اثرهای مدرن میکردیم و آثار را بر روی دیوار میگذاشتیم و نقدشان میکردیم و تا حیدریان
بیاد همه آثار را جمع میکردیم و انگار اصلا کاری نکردهایم. من هرگز نمیتوانم تاثیر وزیری مقدم را بر روی خودم و هم نسلانم انکار کنم. امروز اگر هم نسلان من هنرمندان تاثیرگذاری شدهاند همه به نوعی مدیون محسن وزیری مقدم هستند.
نامی در پاسخ به سوالی در توصیه به نسل جوان گفت: توصیه من به نسل جوان این است که زود پیر نشوند و همیشه خلاق باشند البته من هم احتیاج دارم که جوانها به من توصیه کنند چون بسیاری از هنرمندان جوان ایرانی بسیار خوب کار میکنند. به نظر من باید جوانان هنرمندا به ریشههای فرهنگی خود آگاه باشند.
در پایان این مراسم حافظ میرآفتابی یکی از شاگرد قدیمی غلامحسین نامی از استادش با قطعاتی ادبی و نمایشی قدردانی کرد.