خبرگزاری کار ایران

نصرالله قادری در گفت‌وگو با ایلنا:

سیستم باید باور کند ما نویسنده‌ها اجنبی و جاسوس نیستیم/ نگاه متولیان به تئاتر دفاع مقدس کمتر فرهنگی و بیشتر نظامی است/ نویسنده در این مملکت یتیمِ ابدی است

سیستم باید باور کند ما نویسنده‌ها اجنبی و جاسوس نیستیم/ نگاه متولیان به تئاتر دفاع مقدس کمتر فرهنگی و بیشتر نظامی است/ نویسنده در این مملکت یتیمِ ابدی است
کد خبر : ۸۳۲۵۸۸

نصرالله قادری در آسیب‌شناسی افت کمیت و کیفیت نمایشنامه‌های حوزه دفاع مقدس و مقاومت بخشی از این مشکل را ناشی از نگاه محدودکننده متولیان و مسئولان می‌داند و می‌گوید: تمام نمایشنامه‌نویسان ما عرق ملی و انسانی دارند و در این زمینه می‌نویسند و سیستم باید به آنها کمک کند و سعه صدر داشته باشد و باور کند که ما نویسنده‌ها اجنبی و جاسوس نیستیم و مملکت‌مان را دوست داریم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، نصراله قادری که در بیست و دومین جشنواره ملی تئاتر فتح خرمشهر مدیریت جلسات نقد و بررسی این رویداد را به عهده داشت، از اهمیت نقد و کم اثر شدن شمشیر منتقدان برای بهبود کیفیت اجرا می‌گوید و به مشکلاتی اشاره می‌کند که باعث شده تئاترهایی قدرتمند با مضامین دفاع مقدس کمتر روی صحنه بروند. به بهانه این جشنواره و راه‌اندازی میز نقد و بررسی در آن با قادری به گفتگو نشستیم که مشروح آن را می‌توانید در ادامه بخوانید.

در جلسات نقدی که در جشنواره تئاتر فتح خرمشهر مدیریت می‌کنید از حاضران می‌خواستید که انتقاد کنند؛ اتفاقی که عموما در چنین جلساتی رخ نمی‌دهد. ضمن اینکه کلی‌تر از محور جلسات بحث می‌کنید و از منتقدان، مخاطبان و سبک‌ها و شیوه‌ها هم می‌گویید. این رویکرد چطور برای جلسات نقد جشنواره انتخاب شد؟

سال‌هاست که تقریبا در تمامی جشنواره‌ها جلسات نقد را تعطیل کرده‌اند و می‌گویند کاربردی ندارد. اما در این جشنواره، حداقل بعد از 22 دوره برگزاری‌اش، برای اولین بار جلسه نقد و بررسی برپا شد و دبیر جشنواره جرات این را داشت که اعلام کند شرکت‌کنندگان جشنواره را هم در سیر اداری و کار ستادی‌اش نقد کنند؛ بنابراین کاری که من انجام دادم به خواسته دبیر بود و خواستم دوستان حاضر نظرات‌شان را بگویند و هیچ پاسخی هم برایشان نداشتیم. در این جلسات، می‎پرسیم جریان نقد چیست؟ چون در جشنواره و مسابقه‌ای که شرکت‌کنندگان دنبال گرفتن جایزه هستند ممکن است این تصور ایجاد شود که نقد می‌تواند باعث لطمه به کار شود و آنها را از جایزه دور کند. نکته دیگر این است که همه وقتی کار می‌کنیم تصورمان این است که بهترینیم اما کسی که می‌تواند به ما کمک کند، منتقد است. منتقد اگر صادق باشد می‌تواند کمک کند ضعف‌های کارمان را بفهمیم به شرطی که دچار عقده نارسیسم نباشیم. هرچند بعضی از دوستان کمتر تحمل نقد را دارند اما در این جشنواره و در کارهایی که نقد شد دوستان آنچنان که شایسته یک هنرمند بود برخورد کردند.

در این سال‌ها بسیار شنیده‌ایم که می‌گویند شمشیر داموکلس نقد تئاتر در سنگ گیر کرده و از کار افتاده است؛ می‌گویند منتقدان به مثابه چشمان بیدار جامعه تاثیر و کارکرد خود را از دست داده‌اند و نقدهایی از نوع آنچه به‌طور مثال جلال آل‌احمد می‌نوشت از بین رفته است و در دهه 90 دیگر آب‌ها در نقد تئاتر از آسیاب افتاده است. نظر شما چیست؟

در نقدی که کسی مثل مرحوم جلال آل احمد می‌نوشت نوع نگاه مطلقا سیاسی بود و اصلا با تکنیک سر و کاری نداشت. متاسفانه امروز در رسانه‌ها، تئاتر چرخِ پنجم است و مدیران مسئول تئاتر و نقد آن برایشان خیلی مهم نیست و برای همین حتی ریویو هم چاپ و منتشر نمی‌شود. نوع نقدهای منتشر شده هم به این شکل است که یا مطلقا کار عالی یا مطلقا بد است. مخاطب تئاتر ما هم خیلی با دنیای نقد به دلیل جدایی‌ای که در این سال‌ها افتاده، آشنا نیست. در دوره‌های قبل مثل دهه‌های 60 ، 70 و 80 وقتی کانون ملی منتقدان جلسات نقدی برپا می‌کرد بسیار موثر بود. الان هم دوباره کانون این جلسات را آغاز کرده؛ اما به دلیل فطرتی که اتفاق افتاده به زمان نیاز دارد. اما معتقدم اگر نقدها همچنان اصولی و بر پایه تکنیک نوشته شود تاثیر موثرش را بر گروه‌های تئاتر و مخاطبان تئاتر می‌گذارد.

یعنی تاکید شما روی تکنیک است که فکر می‌کنید منتقدان کمتر به آن پرداخته‌اند؟

ما انواع نقد را داریم، ولی نقد سیاسی و معنایی کردن کار بسیار ساده‌ای است؛ امروز اینطور است که شما هر کاری را بخواهید در ساحت نقد سیاسی نگاه کنید اگر با سلیقه سیاسی‌تان جور نباشد می‌توانید نفی‌اش کنید اما نقد ضابطه و معیار دارد؛ حتی اگر بر مبنای معیار نقد سیاسی هم پیش بروند. در حالی‌که بسیاری از نقدهایی که اکنون چه در زمینه تئاتر و چه سینما نوشته می‌شود نه نقدی هدفمند، که ویرانگر است و بیشتر می‌خواهد هنرمند را نابود کند. به‌طور مثال نگاه کنید به برخوردی که با هنرمند در فیلم «خانه پدری» صورت گرفت؛ اینها نه تنها نقدهایی تکنیکال نبود که حتی نقدی منصفانه هم نبود. اگر مسلمان هستیم و نقدی می‌نویسیم حداقل باید به مولای متقیان، مولای عدالت علی بن ابی‌طالب(ع) استناد کنیم که در نهج‌البلاغه می‌نویسد وقتی از ایشان می‌پرسند مهم‌ترین شاعر عرب کیست می‌گوید نمی‌شود گفت. ببینید ایشان چقدر با تکنیک سر و کار دارد. می‌پرسند چرا؟ می‌گوید چون شاعران در شکل‌های مختلف شعر می‌گویند و نمی‌شود یک غزل‌سرا را با قصیده‌سرا و مثنوی‌گوی قیاس کنیم؛ می‌گویند اگر مجبور باشی یک نفر را انتخاب کنی چه؟ ایشان کسی را انتخاب می‌کند و می‌گوید اشعرترین شاعر عرب است با اینکه مضامین اشعارش از کمر به بالا نمی‌آید؛ ایشان می‌گوید او شاعر است و در شاعرانگی‌اش تردید نمی‌کند اما بعد در ادامه می‌گوید «پادشاه گمراهی است.» یعنی نظر تکنیکالش را می‌دهد که شاعر است اما نوع نگاهش را نفی می‌کند. اما برخی متاسفانه در نقد سیاسی‌شان اصلا در هنرمند بودن هنرمند تردید ایجاد می‌کنند؛ در اینکه شاملو اصلا شاعر است تردید دارند یا اینکه انسان با اخلاقی مثل کیانوش عیاری فیلمساز است. یادمان باشد این نقد سیاسی را مخاطبان ما هم می‌فهمند؛ وقتی نقد از سر موضع‌گیری سیاسی باشد که با سیاست هم نسبتی نداشته و بیشتر سیاسی‌بازی باشد، طبیعی است که مخاطب آن را پس می‌زند و دیگر به منتقد توجهی نمی‌کند و نظراتش برایش مهم نیست. اما اگر معیار جهانی یعنی معیارهای کمی، کیفی، ساختارگرایی، فرم‌گرایی و زیبایی‌شناسی را رعایت کنیم طبیعتا مخاطب می‎فهمد که شما مقابل گروه موضع ندارید. خاطرمان باشد منتقد پل ارتباط بین گروه مجری و مخاطبان است. نقد «حُسن و قُبح» باهم است و اگر شما فقط در یک کار عیب و ایراد ببینید این دیگر نقد نیست. مگر کارهایی که نقدناشدنی‎اند چون تئاتر نیستند، اما این کارها به ندرت اتفاق می‎افتد. به هرحال در هر کار ضعیفی هم نقاط حُسنی وجود دارد که منتقد باید به آنها توجه کند.

امروز منتقدان از نظر مالی با مشکلاتی مواجهند، از سویی وقتی اقتصاد و مناسبات تولید بهم می‌ریزد طبیعتا فساد هم شکل می‌گیرد. بارها شاهد بوده‌ایم که تماس می‌گیرند و می‌گویند پول می‌دهیم برای ما نقد بنویسید. از طرف دیگر، با معضل نقدهای دولتی-حکومتی مواجهیم؛ سازمان‌ها و نهادهایی مانند همین کانون ملی منتقدان که وابسته به جریان اصلی دولتی‌ است اغلب نقدهایشان محافظه‌کار است. این دو مساله را چطور می‌بینید؟

«رسول پولس» به کاتبان می‌گوید «اگر می‌فروشی همان بِه که بازویت را، نه قلم.» کسی که وارد وادی قلم و نوشتن می‌شود باید بداند نویسنده یتیمِ ابدی است و در این مملکت یتیمِ ابدیِ مضاعف. دستمزدی که در طول 10 سال به یک منتقد و نویسنده می‌دهند اندازه یک دهم توپ جمع‌کن یا بوقچی تیم‌های فوتبال معروف ایرانی مثل پرسپولیس و استقلال در یک فصل است. اما به این نکته فکر کنیم که آدمی مانند حکیم توس در ایران است که نه تنها حکومت و متولیان امر از او حمایت نمی‌کنند بلکه مجبور است تمام دارایی‌اش را هم از دست بدهد اما در نهایت آنچه از خود به یادگار می‌گذارد شاهنامه است که باعث می‌شود زبان فارسی بماند. یک نویسنده، شهیدِ زنده‌ای است که بر خاک قدم برمی‌دارد و طبیعتا این راه را انتخاب کرده است. بله، من قبول دارم که «پاکت» می‌فرستند که نقدی برایشان بنویسید و حتی دشنام بدهید چون در جریان رسانه دیده شوند. منتقد هم تا جایی مقاومت می‌کند اما وقتی می‌بیند یک بازیگر دسته چندم چندین میلیون تومان برای بازی در یک سکانس دستمزد می‌گیرد و او باید با سختی شرایط را تحمل کند اگر آن حرف رسول پولس را باور نداشته باشد، طبیعی است که تسلیم می‌شود.

در سال‌های اخیر نمایشنامه‌های دفاع مقدسی که به مساله جنگ می‌پردازند به نظر می‌رسد با ضعف‌های فراوانی مواجه بوده‌اند و نتوانسته‌ایم اجراهای پیشرو و نویسنده‌های تاثیرگذار پرورش دهیم، به خصوص در نسل جوان. قدیمی‌ترها هم اگر متن‌های خوبی نوشته‌اند به دلیل تجربه زیسته‌شان بوده است. جنگ مساله‌ای اجتماعی است و به نظر می‌رسد در این زمینه دچار جدایی آثار هنری با مردم شده‌ایم. این آفت نمایشنامه‌نویسی جنگ را چطور ارزیابی می‌کنید؟

حقیقت این است که در ارتباط با ادبیات مقاومت، موضوع‌هایی چون پایداری، جنگ و دفاع مقدس همگی ذیل نقد پسا استعماری قرار می‌گیرند. اتفاقا مهم‌ترین و مطرح‌‌ترین تئاتر ما در این زمینه نوشته‌ شده‌اند و عالی هم هستند و در سطح جهانی‌اند. از حمید آذرنگ که دبیر این جشنواره است بگیرید که تبلور و بالندگی‌اش با همین ادبیات بوده تا حمیدرضا نعیمی و شهرام کرمی و علیرضا نادری و جمشید خانیان و دیگرانی که در حیطه ادبیات پسا استعمار و مقاومت و جنگ نوشته‌اند و تجربه داشته‌اند. نسل جدید هم نویسندگان خوبی هستند؛ مثل رضا گشتاسب که بر مبنای بوم خودش می‌نویسد و مساله جنگ را مطرح می‌کند. اما نکته این است که متولیان امر تئاتر دفاع مقدس ارزشی برای نویسندگان قائل نیستند و محدودیت‌هایی برایشان قائل‌اند که ناشی از این است که نگاه‌شان کمتر فرهنگی و بیشتر نظامی بوده و همین باعث می‌شود نویسندگان محتاط شوند و کمتر بروند سراغ قالب دفاع ‌مقدس؛ چون متولیان فکر می‌کنند اگر شمای نویسنده، نگاه نقدگر داشته باشید یعنی تخریبش کرده‌اید. در حالی که نمی‌دانند نویسنده‌ای را که پای به وادی این نوع نوشتن می‌گذارد به هیچ عنوان نمی‌توانند متهم کنند که ضد دفاع و ضد کشورش است.

هیچ نویسنده‌ای را در جهان پیدا نمی‌کنید که ضد جنگ نباشد؛ ما همه ضد جنگیم اما کدام یک از دوستانی که نام بردم ضد ادبیات مقاومت ما نوشته‌اند؟ تنها نگاهی انتقادی به اتفاقی که افتاده، دارند. اگر نویسنده‌ای در نمایشنامه‌اش می‌نویسد یک شهید را به‌عنوان یک جاسوس معرفی کرده‌اند آیا این نقد به روال دفاع مقدس بوده یا واقعیتی را بازنمایی می‌کند و از حقیقت کار آن شهید دفاع می‌کند؟ نوع نگاهی که در مسئولان وجود دارد این است که هر نقدی را علیه حاکمیت می‌بینند، و همین در دنیای خلق نمایش خلل ایجاد کرده و باعث می‌شود نمایشنامه‌نویس اصلا به طرف این جریان نرود. دومین نکته این است که الزاما نویسنده لازم نیست در آن فضا نفس بکشد تا بتواند اثری خلق کند. در دوره‌های قبل اردوهای راهیان نوری بود که نویسندگان را به منطقه جنگی می‌بردند تا وقایع را ببینند و از نزدیک لمس کنند اما هیچ کدام از مدیرانی که در این کاروان‌ها دیدم مطابق تصوری که اغلب از نیروهای خیلی خاص دولتی و حکومتی داریم، نبودند. همه هنرمندان در این کاروان‌ها بودند و وقتی کارشان را می‌دیدیم بسیار تاثیرگذار بود که این تاثیر به حضور مسئولانی مثل سردار اثباتی و حسین مسافر آستانه برمی‌گشت که نوع نگاه‌شان به هنرمند دسته‌بندی کردن به خودی، غیرخودی، بی‌خودی و نخودی نبود؛ نگاه اینطور بود که این هنرمند ایرانی است و کشورش را دوست دارد. من هیچ نویسنده‌ای را در ایران نمی‌شناسم که علیه واقعیت دفاع مقدس ما نوشته باشد؛ مگر می‌شود نویسندگانی شرافت‌شان را کنار بگذارند و علیه اتفاقی باشند که در آن عده‌ای جان‌شان را گذاشتند تا ایران همچنان ایران بماند؟ اما در عین حال مگر می‌شود فکر کنیم همه رزمندگان فرشتگانی آسمانی بودند؟ رزمنده هم می‌تواند خطا داشته باشد، تنها فرد بی‌خطا معصوم است و ما هیچ کدام معصوم نبودیم.

مساله سوم این است که هرگز به نویسنده ما اجازه آزمون و خطا نمی‌دهند؛ اگر خطا بکند یعنی باید منتقدی بیاید که عمدتا سیاسی‌کار هم هست و بگوید نمایشنامه شما علیه جنگ بوده و در نتیجه‌اش نویسنده از هستی ساقط می‌شود. حالا برگردید و ببینید چرا دیگر علیرضا نادری در این حوزه نمی‌نویسد؟ چرا حمیدرضا آذرنگ با سختی کار می‌کند؟ چرا حمیدرضا نعیمی دیگر در این زمینه کار نمی‌کند؟ چرا شهرام کرمی که از این حوزه برخاسته دیگر وارد این وادی نمی‌شود؟ بس که نویسنده اذیت شده است و نگاهی که به او شده این بوده که دشمنی است که نفوذ کرده و می‌خواهد کلیت دفاع مقدس را از بین ببرد. طبیعی است که نویسنده ترجیح می‌دهد وارد حوزه دیگری شود یا نمایشنامه را طور دیگری بنویسد. پس این بخش به مسئولان برمی‌گردد. بخشی هم به خود ما برمی‌گردد که نباید بترسیم. من وقتی نمایشنامه‌ای نوشتم، دبیر مفخم که جشنواره دفاع مقدس را راه انداخته و 14 دوره برگزارش کرده بود اتهام وحشتناکی به من زد و گفت نمایشنامه‌ات اجازه اجرا ندارد. درحالی‌که چهار دوره خود این دبیر همین متن را برای اجرا تائید کرده بود. خب در نتیجه چنین اتهامی باید در هزاران جا حاضر شوید و برای چیزی پاسخگو باشید که در اثر شما وجود ندارد.

نویسنده باید بداند که در هر شکلی کار می‌کند سرش زیر گیوتین است و اگر نتواند شهرزاد قصه‌گو باشد، پادشاهی هست که سرش را به باد بدهد و باید سختی‌ها را تحمل کند. نویسنده‌هایی که می‌شناسم هنوز هم در این حوزه می‌نویسند اما دیگر امکان اجرا برایشان نیست و وقتی اجرا می‌کنند دردسر دیگری وجود دارد؛ مثلا نعیمی درباره سرباز پاکی نمایشی می‌نویسد و آن را به شکل محیطی اجرا می‌کند و متهم می‌شود به اینکه از سپاه پاسداران پول گرفته است! اما کسی به پوستر نمایش او نگاه نکرده بود که بفهمد این کار هیچ ربطی به سپاه و موسسه اوج ندارد بلکه شهرداری آن را سفارش داده است. ضمن اینکه هیچ نویسنده‌ای نیست که سفارش‌ناپذیر باشد؛ یا سفارش‌اش را از کمپانی می‌گیرد یا از شهرداری و حکومت یا از خودش. سفارش گرفتن کار بدی نیست، سفارشی نوشتن اتفاق بدی است. جالب است تمام کسانی که علیه نعیمی در این نمایش خاص حرف می‌زدند اصلا تئاتر او را ندیده بودند. در جشنواره قبلی روایت که من حضور داشتم تقریبا از تمام نویسندگان متن بوده است. همچنان باور دارم تمام نمایشنامه‌نویسان ما عرق ملی و انسانی دارند و در این زمینه می‌نویسند و سیستم باید به آنها کمک کند و سعه صدر داشته باشد و باور کند که ما نویسنده‌ها اجنبی و جاسوس نیستیم و مملکت‌مان را دوست داریم و انسانیم و اتفاقا به همین دلیل ممکن است خطا کنیم. یادمان باشد که در جهان اسلام می‌گویند اگر مجتهدی فتوایی بدهد و تحقیق کند و متوجه شود غلط بوده، خداوند به او یک ثواب می‌دهد و اگر درست باشد هزار ثواب. اگر متولیان بپذیرند که نویسندگان هم ممکن است خطا کنند، می‌پذیرند که نباید آن یک ثواب را از نویسنده بگیرند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز