در نشست نظام معرفتی جاهلیت در قرآن و مصادیق آن در جوامع مدرن مطرح شد؛
جاهلیت پایان نیافته است/ ناکامیِ جهانِ مدرن در رسیدن به مرزهای عقلانیت

مدیر گروه پژوهشی مطالعات میان رشتهای قرآن کریم گفت: ترویج اسلام در جامعهی جاهلی عرب نقطهی آغازین قطع جاهلیت و رسیدن به جامعهای عقلانی بود اما این بدان معنا نیست که در دوران بعد از اسلام دیگر ردی از جاهلیت دیده نشود بلکه در این روزگار با شیوههای دیگری از جاهلیت که به تعبیر روایات از آن باعنوان جاهلیت ثانویه نام برده شده است، مواجه هستیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، گروه پژوهشی مطالعات میانرشتهای قرآن کریم دانشکدهی الهیات دانشگاه علامه طباطبایی با همکاری انجمن علمی علوم قرآن و حدیث دانشگاه علامه طباطبایی؛ روز سهشنبه (۱۹ فروردینماه)، نشست نظام معرفتی جاهلیت در قرآن و مصادیق آن در جوامع مدرن را با حضور محمد شعبانپور (مدیر گروه پژوهشی مطالعات میان رشتهای قرآن کریم و عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه علامه طباطبایی) و سید جابر موسوی راد (عضو هیئت علمی گروه فلسفه و کلام اسلامی این دانشگاه) برگزار کرد.
در این نشست؛ موضوع جاهلیت در دنیای قبل از اسلام و نیز دنیای امروز به بحث و بررسی گذاشته شد.
دکتر محمد شعبانپور (عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه علامه طباطبایی) در ابتدای این نشست با بررسی سه واژهی جهل، جهالت و جاهلیت، تعریفی معناشناسانه از این سه واژه ارایه داده و با اشاره به تعریف علامه جوادی آملی پیرامون این دایرهی واژگانی گفت: علامه جوادی آملی معتقد است با علم و عالمپروری میتوان به مقابلهی جهل و جهالت رفت و این وظیفهایست که برعهده حوزه و دانشگاه نهاده شده است. اما باید دانست که باوجود علم و دانش همچنان ممکن است عدهای به دلیل نداشتن عقلانیت؛ گرفتار جهالت باشند و این زمانی رخ میدهد که جهل را مقابل عقل و عقلانیت فرض کنیم.
مدیر گروه پژوهشی مطالعات میان رشتهای قرآن کریم؛ در ادامه به معناشناسی مفهوم جاهلیت پرداخت و گفت: ممکن است جامعهای عالم داشته باشد و عقلانیت هم بر آن حاکم باشد با اینوجود گرفتار جاهلیت باشد. براساس تعریف علامه جوادی آملی؛ این گرفتاری زمانی رخ میدهد که جامعه الهی نبوده و از حاکمیت الهی بهدور باشد.
وی افزود: ترویج اسلام در جامعهی جاهلی عرب نقطهی آغازین قطع جاهلیت و رسیدن به جامعهای عقلانی بود اما این بدان معنا نیست که در دوران بعد از اسلام دیگر ردی از جاهلیت دیده نشود بلکه در این روزگار با شیوههای دیگری از جاهلیت که به تعبیر روایات از آن باعنوان جاهلیت ثانویه نام برده شده است، مواجه هستیم.
این استاد دانشگاه؛ در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به ویژگیهای جامعهی اسلامی دوران امام صادق (علیه السلام) گفت: کاری که امام در روزگار خود انجام داد، اتصال حکومت براساس امامت به خداوند بود که موجبات عقلانی شدن جامعه پس از بازگشت دوبارهی جاهلیت به جامعهی اسلامی به دلیل حکومتهای خودکامهی را فراهم آورد.
وی با بیان این مطلب که برای جهل دو معنا میتوان متصور شد، اولی نادانی و نقطهی مقابل فهم و دیگری حماقت و نقطهی مقابل عقلانیت است، در ادامهی سخنان خود یادآور شد: ما به دوران قبل از رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) جاهلیت میگوییم چون نظام حاکم بر آن غیرالهی بود. در این دوران مفاهیمی مانند تعصب و پندارهای باطل ناشی از سوءظن بر جامعه حاکم بود. این نوع جاهلیت به معنای جهل مقابل علم نیست بلکه به معنای حماقت مقابل تعقل است. در چنین جامعهای نادانی از نگاه مفسران به معنای عدم علم نیست بلکه نقطهی مقابل تعقل است.
دکتر شعبانپور در ادامه گفت: جاهلیت در قرآن کریم چهار بار بهکار رفته است که همگی در جایگاه مضافالیه است و معناهای ظنالجاهلیه، حکم الجاهلیه، حمیة الجاهلیة و تبرجالجاهلیه را شامل میشود. هرچهار واژه و دایرهی معنایی آنها حکایت از آن دارد که چنین جامعهای از عقلانیت عاری است البته با کمی تامل در جامعهی امروز میتوان چنین مظاهری را آشکارا دید.
این استاد دانشگاه در ادامهی سخنان خود به شیوههای آموزشی قرآن برای آنکه جامعه گرفتار جاهلیت نشود، پرداخت و افزود: خداوند توصیهای برای جامعهی انسانی دارد که نه فقط برای جامعهی اسلامی بلکه برای کل بشر است و آن عبارت از دعوت به گفتگوست. با این تفاوت که خداوند از انسان میخواهد از بیان سخنان بدون مدرک و نظریههای بدون علم خودداری کند. نمونهی این تاکید قرآنی در آیه 36 سوره اسرا قابل مشاهده است، آنجا که میفرماید: وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا (و از چیزی که به آن علم نداری بلکه برگرفته از شنیدهها، سادهنگریها، خیالات و اوهام است پیروی مکن؛ زیرا گوش و چشم و دل که ابزار علم و شناخت واقعیاند، موردِ بازخواستاند.)
مدیر گروه پژوهشی مطالعات میان رشتهای قرآن کریم؛ با بیان این مطلب که انسان انگیزهی پیروی کردن را از طریق شنیدن، دیدن یا درک کردن بدست میآورد، بحث بعدی خود را به تقلید و شرایط آن در جامعهی جاهلی اختصاص داد. وی گفت: انسان یا مقلد است یا مرجع. اما آیا انسان میتواند به تابع بودن و مقلد بودن بسنده کند؟ پاسخ این است که خیر، انسان ولو مقلد باشد نباید بدون تحقیق و کورکورانه قدم در مسیر بگذارد بلکه باید متصف به مبانی مستحکم و مطابق با عقل باشد به گونهای که رجوع از جاهل به عالم به مصداق آیهی سوم سورهی حج نباشد آنجا که فرمود: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ (و برخی از مردماند که همواره بدون هیچ دانشی بلکه از روی جهل و نادانی درباره خدا با اصرار بر یک اعتقاد بیپایه برخورد خصمانه و گفتگوی ستیزآمیز میکنند، و از هر شیطان سرکشی پیروی مینمایند.)
مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات دانشگاه علامه طباطبایی؛ درباره شرایط مرجع نیز به ذکر نکاتی پرداخت از جمله آنکه: برخی از روی غرور و کبر مرجع هستند، مقام اینان مصداق آیه نهم سورهی مبارکه حج: ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۖ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ ۖ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ (آن هم با حالتی متکبرانه و مغرورانه که سرانجام مردم را از راه خدا گمراه کند؛ برای او در دنیا رسوایی است و روز قیامت عذاب سوزان به وی میچشانیم) است که گواه بر مضل بودن آنها و مسیرشان است.
دکتر شعبانپور افزود: هر دو گروه اخیر چه تابع یا متبوع، از علم سخن میگویند اما هر دو در ضلال گام برمیدارند و وقتی همین مصداق را به عصر جاهلیت بازمیگردانیم نمونههایی از همین رفتارها را مشاهده میکنیم که مصادیق آن را در دو آیه 117 سورهی مومنان: وَمَنْ یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ ۚ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ (و هر کس با خدا معبود دیگری بپرستد که هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن ندارد، حسابش فقط نزد پروردگار اوست؛ بدون تردید کافران، رستگار نمیشوند) و 24 سورهی انبیاء: أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً ۖ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ ۖ هَٰذَا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَذِکْرُ مَنْ قَبْلِی ۗ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ ۖ فَهُمْ مُعْرِضُونَ (شگفتا آیا به جای خدا معبودانی اختیار کردهاند؟ بگو: اگر انتخاب شما حق است دلیل و برهانتان را بر آن بیاورید، این قرآن یادآور امت من نسبت به توحید و نفی شرک و یادآور امتهای پیش از من نسبت به معارف توحیدی دیگر کتابهای آسمانی است؛ حق نه این است که مشرکان میگویند بلکه بیشترشان حق را نمیشناسند و به این سبب از آن روی گردانند) مشاهده میکنیم.
مدیر گروه پژوهشی مطالعات میان رشتهای قرآن کریم؛ در بخش سوم سخنان خود به بحث استبعاد جاهلان در برابر استدلالهای عقلانی قرآن کریم اشاره و از آن بهعنوان نمونهای از عقلگریزی و پناه بردن به دامن جاهلیت یاد کرد. وی گفت: یکی از روشهای جاهلان عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) در عدم تبعیت از ایشان، اظهار تعجب بود. آنها دلایل نبوت، توحید و معاد را به همین شیوه رد میکردند: أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ (آیا محمّد معبودان گوناگون را معبودی یگانه قرار داده است؟ به راستی که منحصر کردن معبودان در یک معبود چیزی بسیار شگفت است.) تصور آنها این بود که با پناه بردن به استبعاد میتوانند به رد نبوت، معاد و توحید بپردازند حال آنکه استبعاد دلیل استحاله نیست. درواقع مشرکان این سه اصل را شخصا قبول داشتند اما دلایل پیامبر را قبول نداشتند. در این میان شیوهی آنها برای گسترش و بیان اندیشههای جاهلانهی خود نیز تبلیغ بود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه قالب تبلیغی جاهلی امروز از مظاهر همان دوران جاهلیت است، افزود: همین نوع تبلیغ باعث شد سوریه شکست بخورد. استنادکنندگان به این شیوه درواقع درقالب تبلیغ، ایجاد تضلیل میکنند.
وی دیگر روش جاهلی را کاربرد مغالطه عنوان کرد و افزود: دانشمندان و اندیشمندان دوران جاهلیت خود از شیوههای مغالطه بهجای استدلال عقلی استفاه میکردند درست همان کاری که برخی اندیشمندان امروز در برخورد با استدلالهای قرآنی درپیش گرفتهاند تا الهی بودن قرآن کریم را زیرسوال ببرند که روشنفکران غربگرا نمونهای از همین مصادیق هستند.
دکتر سید جابر موسوی راد (عضو هیئت علمی گروه فلسفه و کلام اسلامی این دانشگاه) دیگر سخنران این نشست بود که پیرامون مصادیق جاهلیت در جوامع مدرن به ایراد سخن پرداخت. وی گفت: جاهلیت به معنای ندانستن نیست بلکه جوامع مدرن استدلال دارند و ظاهر کارشان هم عقلانی است اما از پیشفرضها و باورهایی بهره میبرند که شبیه باورهای عصر جاهلیت است.
وی با بیان این مطلب که این گروه معتقد هستند که خداباوری را باید به صورت کلی یا دستکم بخشی از آن را کنار گذاشت، به برشماری برخی دلایل طرفداران نظریه تکامل داروینی در رد خداوند پرداخت و گفت: در عصر مدرن عدهای باورهای الهی را کنار گذاشته و عدهای بخشی از این باورها را کنار گذاشتهاند. این دو گروه از عقل سکولار یا علوم تجربی بهره میبرند تا باورهای خود را موجه نشان دهند. در واقع تفسیر خاصی از علوم تجربی برای اینها عامل تعطیلی باورها و ارزشهاست. اینها در عصر مدرن با تفسیر خاضی از علوم تجربی میخواهند نظام خدامحور را تعطیل کنند.
این استاد دانشگاه با اشاره به نظریه تکامل داروینی به عنوان یکی از پایههای تفکر این گروه گفت: برخی قائلان به نظریه تکامل داروینی معتقد هستند دوران خدامحوری به پایان رسیده و باید به سمت طبیعتگرایی رفت. آنها اعتقاد دارند که انسان در روند طبیعت در یک فرآیند چند میلیونساله بهوجود آمده است یعنی همان انفجار بزرگ یا بینگبنگی که موجب شکلگیری جهان شد و سپس حیات به وجود آمد و به دنبال آن دوران تکامل آغاز شد.
موسوی راد گفت: قائلان به این نظریه از روند حاکم کوری سخن میگویند که به صورت اتفاقی طبیعت را بهوجود آورده و حرکت آن به سمت تکامل منجر شده است. نه اینکه خداوند به آن نظم بدهد بلکه هر موجودی که با محیط سازگارتر است و نظم بیشتری دارد، امکان بقا دارد، رشد میکند تا به انسان امروزی میرسد. این نظریه امروز جایگاه مهمی در زیستشناسی و علوم تجربی دارد و باید گفت که تلقی رایج در علوم زیستی درست براساس همین نظریه است.
وی با بیان این مطلب که متون دینی نظریه تکامل داروینی را نسبت به قبل از حضرت آدم نفی نمیکند، اما در مورد حضرت آدم، خلقت انسان بر اساس تکامل داروینی، با باورهای دینی ما در تضاد است اما بعضا از آن استفاده میشود تا ارزشهای دینی زیر سوال برده شود، تاکید کرد: حتی برخی در جهان اسلام این نظر را قبول دارند و برخی پا را از این هم فراتر نهاده و معتقد هستند که قرآن کریم نیز چنین نظریهای را قبول دارد.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد: قائلان به این نظریه باید بدانند ولو با اتکا به این نظریه هنوز نمیتوانند خدا را زیر سوال ببرند چراکه میتوان به اثبات این موضوع پرداخت که جهان غایت دارد و هدف جهان آن است که انسان کاملتر شود. پس اگر قوانین طبیعت بهگونهای باشد که منجر به تکامل انسان شود، بازهم نظریه میتواند به خدمت نظریهی وجود خداوند و تسلط او بر چگونگی شکلگیری و نظام تکاملی جهان درآید.
وی افزود: برخی معتقدند نظریه تکامل داروینی اشرفیت انسان را زیر سوال میبرد و در چنین نظامی، انسان برتری بر دیگر موجودات ندارد، اما در پاسخ میتوان گفت اشرفیت انسان به روح اوست نه به جسم، و البته که این اشرفیت ناظر به انسان امروزیست یعنی همان انسانی که دارای قوهی عاقله شده است. این بدان معناست که انسان کنونی را خداوند از روی عقلانیت خلق کرده است و این عقلانیت سبب اشرفیت انسان شده است.