صابر اللهدادیان در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
اگر میدان قوی نباشد، دیپلماسی نتیجه نمیدهد/ آمریکاییها از اتفاقات پیشپا افتاده قهرمانسازی میکنند درعوض ما قدر قهرمانهایمان را نمیدانیم

صابر اللهدادیان معتقد است که موضوع فیلم «پیشمرگ»، یک موضوع امروزی است و قصه آن میتواند آینه عبرت و الگویی برای امروز ما باشد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فیلم سینمایی «پیشمرگ» به کارگردانی علی غفاری که برای اولین بار در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد و توانست در این رویداد جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را دریافت کند در اکران نوروزی سال ۱۴۰۴ بر پرده سینماها رفت و همچنان اکران این اثر ادامه دارد.
«پیشمرگ» برشی از زندگی شهید سعید قهاری سعید را در یکی از عملیاتهای مهم و پیچیده امنیتی که مربوط به سال ۱۳۷۲ میشود را روایت میکند.
به بهانه اکران «پیشمرگ» با صابر اللهدادیان نویسنده این اثر سینمایی گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
ایده و ساختار «پیشمرگ» چگونه شکل گرفت؟
«پیشمرگ» فیلمی دربارهی شهید سعید قهاری است که پروژه ساخت این فیلم متعلق به بنیاد روایت فتح است و نگارش ساخت آن واقعاً کار سخت و زمانبری بود و تیم تولید واقعاً تلاش زیادی برای ساخت این اثر داشتند.
بنیاد روایت فتح با سپاه استانهای مختلف برای معرفی و انتخاب شهدای شاخصشان قرارداد فرهنگی و هنری بسته تا قصه این شخصیتها تبدیل به فیلم سینمایی بشوند. این پروژه به همت انجمن سینمای دفاع مقدس و تلاشهای آقای سید محمد حسینی رئیس انجمن، شکل گرفت. ایشان و همکارانشان برای تحقیق و پژوهش به استانهای مختلف از جمله اصفهان رفتند که من اصالتاً اهل این استان هستم.
در جریان این تعاملات، آقای حسینی به من لطف داشتند و گفتند که یا قصه شهید خرازی را بنویسم یا شهید قصه قهاری را و من شهید قهاری را انتخاب کردم چون پدرم در تمام هشت سال دفاع مقدس در ارومیه و کردستان، همان مناطقی که شهید قهاری در آنجا حضور داشت، خدمت میکرد و من به واسطهی پدرم، شناخت خوبی نسبت به شخصیت و فعالیتهای شهید داشتم. از طرفی هم با همرزمان پدرم مثل سردار قلیپور، سردار ناظری و سردار رستگارپناه تماس گرفتم، صحبت کردم و اطلاعات بسیاری درباره شهید قهاری جمعآوری شد و در ادامه با خانوادهی شهید هم ارتباط گرفتم.
من خودم هم مدتی در ارومیه زندگی کردم، بنابراین احساس نزدیکی زیادی با این شهید بزرگوار داشتم. حدود یک سال صرف تحقیق و پژوهش شد و برای من عجیب بود که با اینکه شهید قهاری نقش بسیار مهم و برجستهای در دفاع مقدس و اتفاقات پس از آن داشته، اما برخلاف شهدایی مثل شهید همت یا شهید جهانآرا مکتوبات و مستندات زیادی دربارهشان در دست نبود.
شهید قهاری در سال ۱۳۸۵ به شهادت رسید، یعنی تقریباً سی سال بعد از آغاز جنگ؛ ایشان نقش بسیار مهمی در تأمین امنیت و دفاع از مرزهای کشور داشتند. ما باید از بین این سی سال، یک مقطع را برای روایت داستان انتخاب میکردیم که برای سینما مناسب باشد.
برای ما چند گزینه وجود داشت، یکی از گزینهها مقطع شهادت ایشان در درگیری با گروه پژاک در سال ۸۴ یا ۸۵ بود، پژاک شاخهای از جداییطلبان کردستان ترکیه است که وارد خاک ایران هم شده بودند. این مقطع خیلی جذاب بود و ظرفیت بالایی برای ساخت فیلم داشت ولی به دلیل طبقهبندی بودن اطلاعات، محدودیتهای زیادی برای روایت داشتیم.
مقطع دیگر، دوران انقلاب بود که شهید قهاری در آن زمان خیلی جوان بودند. در جنگ نیز مدتی کنار شهید چمران حضور داشتند اما چون در کنار شهید چمران نفر دوم محسوب میشدند، روایت قهرمانی از زاویهی دید ایشان سخت بود. در نهایت، تصمیم گرفتیم روی مقطعی تمرکز کنیم که شهید قهاری پس از شهید بروجردی و شهید چمران، فرماندهی پیشمرگان کرد مسلمان را برعهده میگیرند. این مقطع بسیار حساس و استراتژیک بود، چون برای اولین بار مبارزه مسلحانه با گروهکهای کومله و دموکرات و همچنین جداییطلبان کردستان باعث پاکسازی خاک کردستان از این گروهها شد.
این دوران مصادف با انتفاضه شعبانیه بود. برخی از اعضای کومله که از عراق بیرون رانده شده بودند، به کردستان ایران بازگشته بودند و فعالیتهایی میکردند. ما در این مقطع ضدقهرمانهایی مثل توفیق الیاسی، عبدالله محتدی، عبدالله نژماری و دیگران را پیدا کردیم و روایت را شکل دادیم. نسخه اولیه فیلمنامه بعد از یک سال تحقیق و پژوهش آماده شد، بدون اینکه هنوز تهیهکننده یا کارگردانی انتخاب شده باشد.
آقای حسینی فیلمنامه را خواندند و خیلی خوششان آمد، بعد از آن با آقای نادری مدیر وقت روایت فتح صحبتهایی شد. در مرحله انتخاب کارگردان، گزینههای مختلفی بررسی شدند تا اینکه به آقای علی غفاری رسیدیم. من از قبل فیلم «استرداد» ایشان را دیده بودم و این فیلم را دوست داشتم و در نهایت قرار شد که ایشان کارگردانی را بر عهده بگیرند.
در نهایت یک بازنویسی مشترک هم با آقای غفاری روی فیلمنامه انجام دادیم. مثلاً صحنه مربوط به انتفاضه شعبانیه در نسخه اولیه وجود داشت که خیلی پروداکشن سنگینی میطلبید و در نسخه نهایی حذف شد. در نسخه نهایی تمرکز اصلی فیلمنامه بیشتر بر شروع درگیری با کومله و شخصیت توفیق الیاسی قرار گرفت.
در سالهای اخیر فیلمهای بسیاری درباره ماجرای جداییطلبان کردستان و اقدامات افرادی چون شهید چمران و شهید بروجردی ساخته شده است که این فیلم هم مربوط به همین موضوع میشود. پرداختن به ماجرا جداییطلبان کردستان برای امروز ما چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟
به نظرم فیلم «پیشمرگ» حلقه تکمیلکننده این پازل بود و میتوان گفت که پایان کومله و پاکسازی آن با دوره شهید قهاری اتفاق میافتد. آنچه که ما باید به عنوان مخاطب و فیلمساز بپذیریم این است که سینمای دفاع مقدس یا به عبارتی سینمای جنگ، یک ژانر مستقل و مهم است و در همه جای دنیا هم به آن توجه دارند و میبینیم که در آمریکا هنوز فیلمهایی درباره جنگ جهانی دوم، جنگ ویتنام، جنگ سرد و... ساخته میشود که شاید آنجا موضوع کمی گستردهتر باشد و برای ما موضوع مربوط به دوران دفاع مقدس و سالهای پس از آن است و نکته مهم در کشور ما این است که دفاع مقدس تنها جنگ نظامی نیست، بلکه تاریخی است توأم با قداست، ایدئولوژی و هویت ملی.
علاوه بر آن، این موضوع هنوز برای ما معاصر است، به منابع تحقیقی بسیاری دسترسی داریم و ما هنوز هم شهید به خاک میسپاریم، هنوز خانواده شهدا زنده هستند و هنوز اتوبانهای شهر به نام شهداست و فضای جنگ برای ما هنوز زنده است و این یعنی یک حافظه زنده جمعی نسبت به این اتفاقات وجود دارد.
از نظر سینمایی میتوان درباره عصر حجر هم فیلم ساخت و مسئله مهم این است که فیلم درام خوبی داشته باشید و فیلمنامهنویس باید دراماتیزه کردن قصه را بلد باشد و آن واقعه را زنده کند.
موضوع جداییطلبها که در تاریخ ما همیشه موضوع بسیار مهمی بوده و آن را در دوره کوروش کبیر، داریوش، نادرشاه افشار، کریمخان و حالا هم در جمهوری اسلامی میتوان یک مسئله مهم دانست. در کشور ما همیشه یک حاکمیت مقتدر باید جلوی تفرقهافکنی و تجزیهطلبی را بگیرد و ما این چالشها را در تاریخ معاصر دیدهایم. من مستندساز هم هستم و مستندهایی در حاشیه شهر درباره اعتراضات و اعتصابات ساختهام و باید بگویم آنچه که در اعتراضات مدنی سالهای اخیر اتفاق افتاده و بسیار تلخ و ناراحتکننده است سوءاستفاده بعضی از گروههای جداییطلب از فضای اعتراضی مردم است، در بزنگاههای مختلف دیدهایم که آنها از فرصت استفاده کرده و ساز جداییطلبی خود را زدهاند و در دل اتفاقات شروع به سر دادن شعارهای تجزیهطلبانه کردهاند. مطمئناً هر حاکمیتی همانطور که در تاریخ ما هم به همین شکل بوده همواره باید جلوی اقدامات جداییطلبانه را بگیرد و یکی از آن چیزهایی که میتواند اهمیت این موضوع را به ما یادآوری کند قصههای معاصری است که میتوان درباره کردستان و ماجرای جدایی طلبان کومله روایت کرد؛ پرداختن به این موضوعات میتواند برای ما یادآور این باشد که ما چه خونهایی دادیم و چه قهرمانهایی داشتیم که این کشور از خطر جداییطلبان مصون ماند.
پس وقتی ما سراغ قصهای مثل قصه شهید قهاری میرویم، در واقع با یک الگوی قهرمان ایرانی روبرو هستیم که موضوعش هنوز زنده است و ما همچنان با چالشهای مقابل این فرد روبهرو هستیم. در «پیشمرگ» الگوی سهپردهای را طراحی کردیم و همان ایده سفر قهرمان جوزف کمبل را به اجرا در آوردیم. سفر قهرمان فیلم «پیشمرگ» واقعی است و میبینیم که قهرمان قصه ما برای یک هلیکوپتر که اصلاً بخشی از خاک ما نیست اما برای ما یک میراث معنوی همراه با کارکردی استراتژیک به حساب میآید از دل یک عملیات چریکی اقدام به بازگرداندن آن از خاک دشمن میکند و میبینیم که قهرمان قصهمان هلیکوپتری که در خاک اقلیم کردستان بود را در یک عملیات پیچیده به کشورمان برمیگرداند.
برای کشورهایی چون آمریکا اتفاقاتی کوچک در تاریخ معاصرشان بسیار مهم است و آنها از ماجراهایی پیش پا افتاده قهرمانسازی میکنند اما ما چنین قهرمانهایی در تاریخ معاصرمان داریم و قدرشان را نمیدانیم و «پیشمرگ» تلاش میکند که این نوع روایتها را زنده کند.
شما در فیلم به دوگانهی میدان و دیپلماسی هم اشاره کردید. امروز هم این موضوع در سیاست خارجی و داخلی کشور مطرح است. آیا این مسئله به صورت آگاهانه در فیلمنامه گنجانده شد تا به موضوعی امروزی اشاره شود؟
بله، بهنظرم این دوگانه همیشه وجود داشته، قصه شهید قهاری اصلاً قصهای قدیمی نیست ما هنوز هم همان وضعیت را داریم و شاهد هستیم که آمریکا به عنوان دشمن همچنان با کشور ما در تقابل است و در این تقابل به نظر من میدان و دیپلماسی همیشه دو روی یک سکه هستند. از زمان کوروش کبیر هم ما بزرگترین و بیشترین دیپلماسی داشتیم و هم قدرت میدانی؛ مراودات با سفیران و گفتگو با آنها در تخت جمشید موضوعی است که در تاریخ ثبت شده و ما به طور همزمان ارتشی قدرتمند هم داشتیم که تا یونان پیش میرفت و نظم برقرار میکرد. در واقع قدرتی که ما در دیپلماسی داشتیم به خاطر قدرتی بوده که در میدان کسب کردیم.
در جمهوری اسلامی هم همینطور است. به عقیده من اگر میدان قوی نباشد، دیپلماسی نتیجه نمیدهد و برعکس و نمونههایی از آن را در تاریخ معاصر هم میتوان دید. فیلم ما هم دقیقاً همین مسئله را نشان میدهد، ما یک واقعیت تاریخی را تبدیل به فیلم کردهایم که هم میتواند برایمان آینه عبرت باشد و هم میتواند یک الگو برای ما تعریف کند. قهرمان ما در فیلم یک جاهایی لباس رزم دارد و در جاهایی که لازم است کتوشلوار میپوشد و صحبت میکند. این توازن مهم است و من فکر میکنم اینطور نیست که فقط یکی از اینها مؤثر باشد و این موضوعی است که در «پیشمرگ» هم دیده میشود.
آیا در نگارش این فیلمنامه از سینمای ابراهیم حاتمیکیا نیز تأثیر گرفتهاید؟
حاتمیکیا همیشه فیلمساز مورد علاقه من بوده، اما به نظرم وقتی از سینمای حاتمیکیا صحبت میکنیم ویژگیهایی که باید دنبال کنیم بیشتر به کارگردانی مربوط است تا فیلمنامه.
اما در فیلمنامه هم میتوان به تأثیرپذیری از سینمای ابراهیم حاتمیکیا فکر کرد و من به عنوان فیلمنامهنویس مرهون سینمای آقای حاتمیکیا هستم و این سینما را هم دوست دارم و او فیلمسازی است که سبک خاص خودش را دارد و سینمایی است که در فرمش به سمت ناتورالیسم نمیرود بلکه یک سینمای اغراقشده بصری و گرافیکی است که در دیالوگنویسی، شخصیتپردازی، صحنهآرایی و بازی بازیگران هم دیده میشود. من هم به این فضا علاقهمندم ولی سعی کردم زبان خودم را داشته باشم، سینمایی که قصهگو و قهرمانمحور است و به نظر من هنوز هم کار میکند و نمونهاش هم سینمای آمریکا در برابر سینمای اروپاست و میبینیم جنسی از سینما که هنوز هم مخاطب دارد سینمای قهرمانمحور و قصهگوی آمریکاست، هر چند که سینمای اروپا هم ویژگیهای جذابی دارد.
من فکر میکنم یکی از پاشنه آشیلهای سینمای دفاع مقدس در سالهای اخیر این است که گویی ما قصد داریم از دریچه سینمای اجتماعی نیم بند اروپایی خرده پیرنگ میخواهیم به سینمای دفاع مقدس برسیم که من فکر میکنم حاصل چندانی ندارد چرا که معمولاً زمانی سینمای دفاع مقدس ما دیده شده که به سمت داستانگویی و قهرمانمحوری رفته است.
یکی از نقدهایی که نسبت به «پیشمرگ» مطرح شده شاید مربوط به همین رویکرد قهرمانمحور بودن اثر باشد. بسیاری از منتقدان با کنایه برخی صحنههای این فیلم را به سینمای بالیوود نسبت دادهاند.
من این نقد را میپذیرم و اتفاقاً خودم هم چنین نقدی به فیلم دارم اما این مسئله را خطری برای سینمای قهرمانمحور نمیدانم و اگر شما در سینمای ناتورالیستی هم به شکلی افراطی به سمت فضای رئال بروید ممکن است مخاطب را پس بزند یا فضا دلچسب نباشد. من فکر میکنم این موضوع به هنر کارگردان مربوط میشود که بتواند فضایی خلق کند تا اتفاقات درون فیلم برای مخاطب باورپذیر باشد و حتی میتوان فیلمی علمیتخیلی ساخت که باورپذیر باشد و اگر فضا در فیلم برای مخاطب باورپذیر نیست به نظر من اشکالی در کارگردانی است چون قطعاً در فیلمنامه قید نشده که شخصیت اصلی به شکل ناباورانهای از تیرها و ترکشها در امان میماند؛ اتفاقاً من در فیلمنامه سعی کردم فضا کاملاً واقعی و باورپذیر باشد.
من این ضعف را مربوط به تولید میدانم که البته دست به عصا بودن کارگردان به دلیل شرایط تولید این ضعف را ایجاد میکند. در تولید «پیشمرگ» پیدا کردن لوکیشنی که کار سخت قهرمان قرار است در آن به تصویر کشیده شود، بسیار سخت بود. باید به این نکته هم اشاره کنم که در صحبتی که با آقای غفاری داشتم به این نتیجه رسیدم که سلیقه ایشان در سینمای دفاع مقدس به سینمای دهه ۱۳۶۰ مربوط میشود؛ سینمایی که مخاطب در زمان پخش فیلم به وجد بیاید و برای قهرمان فیلم دست بزند درحالیکه جنس سینمای مورد علاقه من از این سینما فاصله دارد.
جالب است بگویم در فیلمنامه اولیهای که من نوشته بودم شخصیت اصلی دو بار زخمی میشود و اتفاقاً این زخمی شدنها از روایت واقعی میآید اما در بازنویسی آقای غفاری این دو بخش را حذف کردهاند چون نمیخواستند آسیبپذیری این کاراکتر را نشان دهند. من این نقد که پایانبندی فیلم بالیوودی میشود را بر «پیشمرگ» وارد میدانم اما این نقصان به فیلمنامه مربوط نمیشود و آن را میتوان مربوط به تولید و پستولید دانست.
تا چه اندازه در فیلمنامه «پیشمرگ» به واقعیت وفادار بودهاید؟
نزدیک به ۸۰ درصد بدنه فیلم و اتفاقاتی که دیده میشود واقعی است. شخصیت توفیق الیاسی و عبدالله نژماری واقعی است اما در فیلم ما عبدالله نژماری میمیرد درحالیکه در واقعیت اینطور نیست اما آقای غفاری بر این عقیده بودند که ما باید سرنوشت این شخصیت را مشخص کنیم و در فیلم میبینیم که این کاراکتر میمیرد و کاراکتری که خانم الناز ملک بازی کرده هم ما به ازایش در تاریخ وجود ندارد.
به طور کل باید بگویم که «پیشمرگ» به اندازه زیادی نسبت به تاریخ روایتی وفادارانه دارد.