محمد طلوعی مطرح کرد:
ضرورت پوستاندازی نشر ایران در فرانکفورت/ناشران ایرانی با کتاب شبیه بقالی برخورد میکنند
ما در ایران یکی، دو نشر بیشتر نداریم که با اجازه ناشر خارجی آثاری را در اینجا منتشر میکنند و البته در غالب موارد هم پولی بین ناشر ایرانی و ناشر خارجی ردوبدل نمیشود بلکه معمولا به صورت نمادین یک ارتباطی بین ناشر ایرانی و ناشر خارجی برقرار میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نمایشگاه کتاب فرانکفورت به دلیل اهمیتی که در سطح جهانی در حوزه نشر و کتاب دارد، فرصت مناسبی است تا ناشران ایرانی بتوانند از مهمترین رخدادهایی که در طول یکسال در صنعت نشر جهانی اتفاق افتاده مطلع شوند و از نزدیک در جریان تحولات مختلف حوزه نشر قرار گیرند. از سوی دیگر، این نمایشگاه بینالمللی میتواند این امکان را هم پیش روی نویسندگان و مولفان ایرانی قرار دهد تا با حضور در آن مستقیما در جریان خرید و فروش آثار قرار بگیرند.
محمد طلوعی که به عنوان داستاننویس و مترجم شناخته میشود، تجربه حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت را دارد و براساس این تجربه، اگرچه حضور ناشران ایرانی را در این نمایشگاه ضروری میداند اما از سوی دیگر انتقادهایی به ناشران ایرانی درباره شیوه عملکردشان دارد.
او در این گفتوگو، از ضرورت پوستاندازی ناشران ایرانی و تغییر مناسبات حاکم بر نشر ایرانی میگوید.
شما پیش از این تجربه حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت را داشتهاید. به عنوان یک نویسنده حضور در این نمایشگاه چقدر برای شما مفید بوده است؟
حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت برای من بسیار مفید بوده چراکه به واسطه شرکت در این نمایشگاه متوجه شدم خیلی از تصورات ما درباره خرید و فروش آثار تخیلی است. همینطور به روشنی دریافتم که مناسباتی که ما میخواهیم با ناشران جهانی برقرار کنیم چقدر خیالی و به دور از واقعیت است.
براساس تجربهای که به دست آوردهاید؛ فکر میکنید حضور ناشران ایرانی در نمایشگاهی مثل نمایشگاه فرانکفورت چقدر میتواند به نشر ما کمک کند؟
حضور داشتن در نمایشگاه فرانکفورت صدرصد بهتر از عدم حضور ما است و خوب است که ناشران ما یک عرصه بینالمللی همچون نمایشگاه کتاب فرانکفورت را تجربه کنند. اما باید توجه کرد که صرف رفتن به نمایشگاه تحقیقا فایدهای ندارد. چند سالی است که ناشران ایرانی در نمایشگاه فرانکفورت شرکت میکنند اما در عمل هیچ اتفاقی درباره فروش آثار ایرانی نیافتاده و فکر میکنم که باید نوعی بازنگری اساسی درباره این شیوه حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت صورت بگیرد و ناشران قبل از اینکه به فکر حضور در نمایشگاههای خارجی باشند به فکر برقراری ارتباط با ناشران خارجی و همچنین به فکر مبادله حقوق آثار با ناشران خارجی باشند.
ما در ایران یکی، دو نشر بیشتر نداریم که با اجازه ناشر خارجی آثاری را در اینجا منتشر میکنند و البته در غالب موارد هم پولی بین ناشر ایرانی و ناشر خارجی ردوبدل نمیشود بلکه معمولا به صورت نمادین یک ارتباطی بین ناشر ایرانی و ناشر خارجی برقرار میشود. اما میتوان پرسید که این اتفاق نمادین چرا از آن سو رخ نمیدهد. یعنی چرا یک ناشر خارجی یک اثر ایرانی را حتی بدون پرداخت پول و فقط به شکل نمادین یا مبادلهای منتشر نمیکند. فکر میکنم به این دلیل که ناشران ایرانی هیچ نوع آشنایی با حقوق بینالمللی فروش آثار ندارند. آنها نه آموزشهای لازم را در این مورد دیدهاند و نه سابقه این کار را دارند. بسیاری از دوستان معتقدند که مشکل ما در ایران مسئله کپیرایت است اما واقعیت این است که کپیرایت و عضو نبودن ایران در کنواسیون برن تنها یکی از مشکلات پیش روی ما است.
من تاکید میکنم که این یکی از مشکلات ما است و تازه مشکل اساسی و اصلیمان هم نیست. برای مثال میگویم که همین مشکل را سینمای ایران هم دارد و در آنجا هم کپیرایت رعایت نمیشود اما سوال اینجاست که چرا سینمای ایران جهانی است اما ادبیات ایران جهانی نیست. به خاطر اینکه در سینما مفاهیم دیگری وجود دارد مثل تولید کننده، تولید مشترک، پخشکننده جهانی و... در کل در سینما برای اینکه با یک کمپانی خارجی کار کنند آداب و مناسباتی را رعایت میکنند اما این موضوع در مورد انتشار کتابهای ایرانی وجود ندارد. شما حتی وقتی یک دستگاه پخش فیلم یا آپارات میخواهید وارد کنید باید از تولیدکنندهاش اجازه بگیرید و باید به تولید کننده پول بدهید و او را مجاب کنید که این وسیله را به شما بفروشد. در ایران ما به صورت علنی هیچیک از این موارد را رعایت نمیکنیم و آداب رعایت کردنشان را هم بلد نیستیم. یعنی اگر ما بلد بودیم چطور با یک ناشر خارجی یا یک ایجنت خارجی رابطه برقرار کنیم با اطمینان میگویم که بسیاری از آثار ما با اقبال آنها روبرو میشد چراکه کیفیت آثار نویسندگان ایرانی دستکم از نویسندگان کشورهای اطراف خودمان بهتر است.
با اطمینان میگویم که آثار ادبی ما از نویسندگان افغانستانی، پاکستانی، ترکیهای و عرب سطح بهتری دارد و اینکه در خارج از ایران اقبالی به آنها صورت نمیگیرد فقط و فقط به این دلیل است که ناشران ایرانی نسبت به فروش حقوق آثارشان آگاهی ندارند.
جدا از بحث حضور ناشران در نمایشگاه فرانکفورت، بهنظرتان حضور نویسندگان ایرانی در این نمایشگاه چقدر به ادبیات ما کمک کرده است؟
اکثر نویسندگان ایرانی بدون آشنایی با هر زبان غیرفارسی به این نمایشگاه میروند و امکانی هم برای آنها وجود ندارد که بتوانند با ناشر یا ایجنت دیگری ارتباط برقرار کنند. دومین نکته این است که حضور نویسندهها در نمایشگاه بینالمللی فرانکفورت به این معناست که یک آدمی ستاره حوزه کاریاش است و به نمایشگاه میآید که مردم در عرصه عمومی هم با او از نزدیک آشنا شوند. مثلا در سالی که من در نمایشگاه فرانکفورت حضور داشتم، پائولوکوئیلو به مناسبت انتشار کتاب جدیدش به نمایشگاه فرانکفورت آمده بود و در آنجا سخنرانی داشت و قرار بود از اثر جدیدش هم رونمایی شود.
او چهرهای است که ستاره حوزه کاری خودش بهشمار میرود و در مقابل اگر من به آنجا میروم هیچکس مرا در آنجا نمیشناسد که بخواهد مرا ببیند. بنابراین حضور نویسندگان و شاعران ایرانی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به لحاظ بستن قرارداد فروش آثار موفق نبوده است اما با این حال باید حضور در این عرصه بینالمللی به تجربه زیسته نویسندگان میافزاید و ضمنا آنها از توهم خالی میشوند و میفهمند که بیرون خبری برایشان نیست.
به ضرورت تغییر شکل حضور ناشران ایرانی در نمایشگاه فرانکفورت اشاره کردید. به نظرتان این تغییر شکل باید چگونه انجام شود؟
ناشران ایرانی فقط لازم است به این نکته فکر کنند که حضور در نمایشگاه فرانکفورت یک تور مسافرتی نیست و به آنجا نمیروند که بگردند بلکه آنها به آنجا میروند تا کسبوکارشان را رونق بدهند. اما چون ناشران ایرانی اساسا ترجیح میدهند که مثلا ارتباط کمتری با همتای فرنگیشان داشته باشند و یا اصلا پولی پرداخت نکنند و از آن سو نیروی انسانی متخصص نگیرند نمیتوانند تغییری در این روند ایجاد کنند. شما وقتی با یک ناشر غیرفارسی زبان ارتباط برقرار میکنید، نیاز به این دارید که نیروهای متخصص داشته باشید. یعنی کسانی که زبان بدانند و به حقوق مسلط باشند و بتوانند مراودات بینالمللی انجام دهند. اما بهنظرم ناشران ایرانی با کتاب کاملا شبیه به بقالی برخورد میکنند و حتی هیچکدامشان برنامه تولید و برنامهای برای بازار ندارند. اگر نویسندهای کتابی برایشان بیاورد از او میگیرند اما خودشان به کسی سفارش نمیدهند. در مورد آثاری هم که در خارج از ایران نوشته میشود صبر میکنند ببینند چه نویسندهای برنده یک جایزه میشود.
بعد از اینکه نویسندهای خارجی جایزهای دریافت میکند مترجمان زیادی به سراغ ترجمه اثر او میروند و ناشران هم همینطور فلهای و بدون کارشناسی این ترجمهها را چاپ میکنند. درواقع تا زمانی که ناشران ما از این شکل سنتی بقالیگونه خارج نشوند و خودشان را آدمهای مولفی نبینند وضع ما همینطور است. نمایشگاه فرانکفورت فرصت بسیار خوبی است برای اینکه تغییری در این وضع ایجاد شود تا آنها بتوانند به کسبوکارشان رونق بدهند اما پیش از این ضروری است که ناشران ما تغییر شکل دهند و این اصلا هیچ ربطی به دولت و تصمیمات بالادستی وزارت ارشاد ندارد. ناشران ما باید آدمهای روشنتر و حرفهایتری باشند اما شاید سود آنها در این است که همینگونه ادامه بدهند.
با اینحال شرکت در مهمترین و بزرگترین نمایشگاه کتاب جهان میتواند فرصت مناسبی برای ناشران ما در جهت بهروز شدن و گسترش افق دیدشان باشد، اینطور نیست؟
من فکر میکنم که ناشران ایرانی باید پوستاندازی کنند و این نکته عملی نیست مگر اینکه نیروهای جوان وارد حوزه نشر شوند. نشرهای ما به طور سنتی توسط آدمهای مسنی اداره میشوند و نسل بعدی این ناشران که اتفاقا جوانتر هستند دارند به شکلهای دیگری از بازار فکر میکنند اما به نظرم میرسد که حاشیه سود بالای بازار کتاب بدون رعایت کپیرایت باعث میشود که ناشران ما نخواهند از وضعیت فعلی خارج شوند. واقعیت این است که من فکر نمیکنم اتفاق معناداری در حوزه نشر ما بیفتد چون مثلا اگر ایران وارد کنواسیون برن شود بزرگترین بازندهاش ناشران ایرانی هستند.
چون در آن صورت نویسندگان ایرانی دستبالا را در مبادلات دارند و ناشران مجبورند حقوق آنها را رعایت کنند اما الان به راحتی از نویسنده ایرانی کار نمیگیرند و برایش ناز میکنند چون میتوانند مترجمی را که با یک کیفیت متوسط به بالایی یک اثر خارجی مطمئن که چند جایزه گرفته را پیدا کنند و ترجمهای از او چاپ کنند. نتیجه این وضع این است که ناشران ایرانی طرفدار حفظ وضع موجودند. تا حالا هیچوقت از یک ناشر ایرانی نشنیدهایم که مشکل ما کپیرایت است. هروقت راجع به این موضوع صحبت میشود نویسندههای ایرانی هستند که نگران و ناراحتاند.