پگاه آهنگرانی:
تمرین طولانی برای سینما و تئاتر تبدیل به افسانه شده است
نشست خبری نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» با محوریت مساله تمرین در تئاتر و اهمیت آن برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نشست خبری نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» با حضور فرهاد فزونی (نویسنده و کارگردان)، پگاه آهنگرانی، مارین ونهولک و نکیسا بهشتی (بازیگران)، فرشاد فزونی (بازیگر و آهنگساز) و امیر امیری (طراح حرکت) برگزار شد.
آرزوی بزرگم تمرین طولانی، دقیق و درست برای تئاتر بود
فرهاد فزونی (نویسنده و کارگردان) در این نشست با اشاره به اینکه «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» اولین تجربه تئاتری اوست و دو سال زمان صرف تمرین برای آن کرده است، گفت: یکی از مهمترین آرزوهایم تمرین درست تئاتر به شکلی که دلم میخواست و آرزوی بزرگترم تمرین طولانی و دقیق و درست بود.
فزونی ادامه داد: نمیدانم آرزو چطور شکل میگیرد اما شاید در ژنتیکم بوده یا در مسیر زندگی به دستش آوردهام یا از اطراف به من میرسد؛ اما میدانم ماجرا از وقتی شروع شد که در 17 سالگی نمایش «چیزی شبیه زندگی» را دیدم و شیفته تئاتر شدم. آنجا فکر کردم حتما تئاتر کار خواهم و بعد از بیست سال بالاخره این اتفاق افتاد.
فضای تمرین تئاتر برایم جادویی است
این گرافیست با بیان اینکه قبلا بسیار زیاد برای تئاتر طراحی گرافیک انجام داده، گفت: همیشه دوست داشتم که در تمرینها حضور داشته و پروسه تمرین را ببینم و همیشه هم در هر کاری که طراحی گرافیکش را به عهده داشتم بودهام چراکه فضای تمرین تئاتر برایم جادویی است.
فزونی تشریح کرد: شعر و قصه را از بچگی تا امروز مینویسم اما پنج سال پیش این قضیه جدی شد بهطوریکه روزانه قصههایی مینوشتم که این ماجرا پنج سال به صورت سریالی ادامه یافت و در فضای مجازی منتشر شد. در کنارش شعر برایم پروژه مهمی شد و شروع به استفاده از مدیاهای دیگر که تجربیاتی در آن داشتم مانند تجسمی و... شروع به ساخت شعر کردم؛ شعری که کلماتش کم شده بود و با مدیاهای دیگر تکمیل میشد تا حس دقیقتری به مخاطب منتقل شود اما با کلمات کمتر. در واقع مخاطبانم کسانی بودند که من مخاطبشان بودم و همواره در حال یک بده بستان با مخاطب بودم.
دردها و درونیاتم را با همکاری گروه تبدیل به یک قصه کردم
کارگردان و نویسنده نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» با اشاره به پروسه شکلگیری این اثر گفت: برای این کار تمرین طولانی و یک عالمه طراح در زمینههای مختلف نیاز بود. برای همین شاید من در این تئاتر، به شکلی مدیر هنری هم به حساب میآیم. درنتیجه کسانی را انتخاب کردم که در کار خود ویژه بودند و متفاوت فکر میکردند. کسانی که دغدغههای شخصی و درونشان برایشان مهم است و در آنچه که روند و سیستم هنری میگوید نمیافتند. برای انتخاب این افراد قبل از ورودشان به کار، بیآنکه خودشان بفهمند آزمون و خطای سختی از آنها انجام دادم.
فزونی خاطرنشان کرد: زمینه آنچه میخواستیم اجرا کنیم قصههایی بود که در طول این سالها نوشته بودم. چون درونیات و دردهای خودم بود. در واقع این دردها مستند شده بود و بستر اصلی قصهای بود که باید با گروه دوباره نوشته میشد. میخواستم قصهای را روایت کنم که دروغی در آن نباشد تا مخاطب لذت من را درک کند چون معتقدم مخاطب باهوش است و شواف و دروغ تو را میتواند ببیند پس این قصه با همکاری بچهها و در گروه و در طی تمرینها شکل گرفت. قصههای موازی هم همه یک قصه است و کشف و شهودی در پروسه قصه هست که دوست دارم مخاطب بتواند خودش آن را کشف کند.
نمایشی که باعث چرخشی در زندگی حرفهای و بازیگریام شد
پگاه آهنگرانی بازیگر این نمایش هم در این نشست گفت: فرهاد فزونی دو سال پیش در همین حیاط کافه (آپآرتمان) به من گفت میخواهم تئاتری کار کنم که برای خودش قضیه روشن بود. گفت ممکن است دو سال طول بکشد و پرسید حاضری در این روند باشی؟ این پیشنهاد کاری منطبق و همزمان شد با یک تصمیم شخصی که برای زندگی خودم گرفته بودم.
آهنگرانی ادامه داد: وقتی به عنوان بازیگر کار میکنی و حرفهایتر میشوی و اینکه قراردادهای زیادی سر راهت قرار میگیرد که برق از سرت میپرد و متوجه میشوی میتوانی چنین پولهایی هم در زندگیات دربیاوری دائم باعث میشود تو فکر کنی من چقدر موفقم و دارم پول درمیآورم و یکدفعه میبینی مسیرت چیزی شد که هیچوقت فکر نمیکردی ایدهآلت در زندگی باشد. دو سال پیش ناگهان این سوال را از خودم پرسیدم که این بود آنچیزی که میخواستم بشوم و کاری که میخواستم بکنم؟ دائم این سوال ذهنم را درگیر کرده بود و همه المانهایی که به نظر خیلیها موفقیت است، دیگر به نظر من موفقیت نبود.
این بازیگر ادامه داد: موفقیت را در فضایی میدیدم که حالم بهتر باشد حتی اگر آن کار دیده نشود یا یک هزار تومانی هم پول تویش نباشد. اما عمیقا خودم فکر کنم اینجا جایی بوده که من همیشه انتظار داشتم باشم. دائم این سوال را از خودم میپرسیدم و شروع کردم به کمکاری در حوزه سینما و دو سال است فیلمی در سینما بازی نکردهام. با اینکه همه مدام میپرسند چرا بازی نمیکنی؟ دائم با این ریسک روبرو بودم که ممکن است از یادها بروی و صفحه اینستاگرامت کم فالور باشد که میدانیم یکی از موارد خیلی مهم این روزها برای بازیگران است؛ این یک تصمیم شخصی بود و همان موقع فرهاد فزونی پیشنهاد این کار را داد و من به عنوان یک موقعیت به آن نگاه کردم؛ که بروم ببینم چقدر میتوانم انجامش دهم. این برای من یک آزمون بود و برای همین در کنارش قرار گرفتم.
آهنگرانی خاطرنشان کرد: این کار برای من بیشتر از یک کار تئاتر است بلکه بیشتر نقطه چرخشی برای من است که به نوعی تمام زندگی که پیش از آن داشتم را به نوعی تغییر داد و باعث شد در فضا و راه و روند دیگری قرار بگیرم و الان از آن خیلی راضیام. تمام بازیهایی که ما بازیگران داریم که خبرم کجا کار شد، عکسم کجا منتشر شد یا فیلمم رفت روی پرده و مردم چه نظری دربارهاش دارند یعنی همه دغدغههای بازیگران را توانستم کنار بگذارم و به همین خاطر «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» برای من مهمتر از یک کار تئاتر است.
تئاتر باید زندگی را زیر سوال ببرد/ پاسخ به این سوال که چرا میخواهیم زنده بمانیم؟
مارین ونهولک بازیگر هلندی این نمایش هم در این نشست گفت: درست است که من اینجا به دنیا نیامدهام اما چهار سال پیش برای کار به ایران آمدم. اتفاقا حرف پگاه آهنگرانی برایم جالب بود، شاید یکی از دلایلم برای آمدن به ایران چنین چیزی بود؛ من دنبال یک چیزی بیشتر بودم، دنبال یک زندگی متفاوت و تجربه جدید بودم. جالب این است که فکر میکنم در این نمایش که با فرهاد فزونی شروع کردیم این بود که مدام از خودمان سوال میکردیم که تئاتر باید چطور باشد؟ اینکه تئاتر زندگی است، یا زندگی تئاتر است؟ به نظر من تئاتر و کار هنری باید همیشه زندگی را زیر سوال ببرد. که چرا زندگی؟ چه کار داریم میکنیم؟
ونهولک ادامه داد: در یکی از تمرینها فرهاد فزونی کار را با یک سوال شروع کرد؛ اینکه چرا ما میخواهیم زنده بمانیم چرا نمیخواهیم بمیریم. همیشه برای من مرگ سوال مهمی بوده و فکر میکنم روبرو شدن با مرگ خیلی میتواند مهم باشد که با حواس جمعتر زندگی کنیم. شروع کردیم به فکر کردن درباره زندگی خودمان که برای چه چیزهایی میخواهیم زنده باشیم. این باعث شد در زندگی خودم به این فکر کنم که چقدر ما جلوی لذت را میگیریم. یکی از دلایلی که باعث شد با کمال میل در این پروژه بمانم این بود که احساس کردم در زندگی خودم یک آگاهی آورده که مدام درباره این چیزها فکر کرده و سوال بپرسیم که چطور میتوانیم بیشتر زندگی کرده و لذت ببریم و این یکجوری سوژه کارمان شده. خود من حس میکنم بیشتر زنده هستم.
فرشاد فزونی (بازیگر و آهنگساز) با بیان اینکه « اولین کار تئاتری که کردم با فرهاد بود. ما هر دو گرافیک خواندیم اما از یکجایی راهمان را با فرهاد جدا کردیم» گفت: متوجه شدم در کاری که انجام میدهیم شیوه برخوردمان با هنر و زندگی شبیه هم است کمی که جلوتر رفتیم شروع کردیم به تجربیات باهم در موسیقی و شعر. این اتقاق در نهایت به این رسید که باهم کار تئاتر کنیم. این اتفاق و این همکاری برای من خوشحال کننده بود. این نمایش هم به فضای ذهنی خودم نزدیک است چه از نظر فلسفی و چه از نظر موسیقیایی.
نکیسا بهشتی دیگر بازیگر این نمایش هم «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» را چهارمین تجربه تئاتری خود خواند و گفت: فرهاد فزونی دو سال پیش گفت میخواهیم کاری انجام دهیم که نمیدانیم چقدر طول میکشد یا گروه شامل چه کسانی خواهد بود اما میخواهیم اینجا زندگی کنیم. من میدانستم این زندگی کردن که فزونی میگوید یعنی شکافتن قسمتهای مختلفی از زندگی و پرداختن به همه چیز. ابتدا نگرانی داشتیم که نمیدانیم چقدر قرار است این کار طول بکشد اما همیشه تمرینها جدید بود و با تکامل جدیدی مواجه میشدیم.
امیر امیری (طراح حرکت و بازیگردان) نیز گفت: من فکر میکردم دیگر در تئاتر طراحی حرکت نمیکنم چون تئاتر ایران با این مساله سطحی برخورد میکنند. دو چیز برایم مهم بود یکی اینکه چقدر آزادی دارم و دیگر شاعرانگی. اغلب فکر میکنند اگر طراحی حرکت در کاری هست یعنی یا همه باید برقصند یا حرکات متحیرالعقولی انجام دهند اما فرهاد فزونی هنر را میشناخت و میدانست یعنی چه که نگاه کردن هم حرکت است با اینکه تئاتری نبود.
اگر چیزی بتواند خطکشی را در جهان بشکند هنر است
فرهاد فزونی همچنین در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه هنرمندی است که همه حوزههای هنری را تجربه کرده، گفت: من هنوز گواهینامه ندارم وقتی بگیرم احتمالا همه از من میپرسند چه شد که گواهینامه گرفتی! من سالها میخواستم تئاتر کار کنم، استادی دارم به نام رضا عابدینی که مدتها شاگردش بودم یکبار به من گفت بالاخره میخواهی چه کنی؟ گفت انتخاب کن و من هم گرافیک را انتخاب کردم تا وقتی او ایران بود همان گرافیک را ادامه دادم اما وقتی رفت آمدم سراغ چیزهای دیگر. تئاتر هم خودش پیش آمد.
این کارگردان و گرافیست ادامه داد: خطکشی در هنر به نظر من مقبول نیست؛ چراکه اگر چیزی در جهان هست که میتواند خطکشی را بشکند آن هنر است.
فزونی در پاسخ به سوالی مبنی بر انتخاب افرادی مولف برای همکاری در این پروژه گفت: من فکر میکنم که تعداد زیادی کارگردان برای تیم انتخاب کردهام و همین باعث شد که فکر کنم یک پروسه طولانی در پیش دارم از طراح لباس گرفته تا طراح نور، بازیگران و... همه به نوعی کارگردان بودند. این مساله هم خوب بود چون اینطور میخواستم و هم نظرات متفاوتی را پیشروی کار میگذاشت. اما در نهایت پروسه طولانی کمک کرد که بچهها بدانند مولف بودنشان کجا به کمک کار باید بیاید. مولف بودنشان از مهمترین مولفههایی بود که میخواستم در این کار باشد.
فرم در این اثر یک اسب ترواست که اندیشه را درون خود جا داده
فزونی خاطرنشان کرد: کار را از این سوال و دغدغه کوچک شروع کردیم که ما چرا زندهایم؟ دغدغهای که کوچک است اما مهمترین مسالهای است که همه چیز را در خود جا داده. فرم کار برایم خیلی مهم بود اما کانسپت و اندیشه درون فرم چیده میشود. در واقع فرم یک اسب تروا است و اندیشه درونش قرار دارد.
او در ادامه با اشاره به اهمیتی که پروسه تمرین نمایش برایش داشته، افزود: اینکه اجرا برایم شروع میشود سخت است چون تمرین دارد تمام میشود. نمیدانم تئاتر را تا کجا میخواهم ادامه دهم اما تا جایی پیش میروم که تکراری نشود و خودم را کپی نکنم. اینطوری دارم سعی میکنم جوان بمانم.
دو سال زمان گذاشتم تا فرهنگ ایرانیها را کشف کنم
ون هولک هم در پاسخ به سوالی مبنی بر تصمیمش به عنوان یک شهروند اروپایی برای ماندن در ایران با شرایط بیثباتش گفت: از روز اول که آمدم فهمیدم اگر بخواهم اینجا را بفهمم و تجربه کنم باید وقت بگذارم و بمانم. دو سال اول کارگردانی نکردم و فقط بازی کردم چون فکر کردم حق ندارم حرف بزنم چون دارم نگاه میکنم. در دو سال اول فقط میخواستم ببینم و در دو سال اول هر رو چیز جدیدی درباره ایران، ایرانیها و فرهنگشان کشف کردم و یاد گرفتم و بعد از اینکه زبان یاد گرفتم و بیشتر توانستم بفهمم و عمیقتر فرهنگ دیگری را کشف کنم بعد از دوسال شروع به کارگردانی کردم.
این بازیگر هلندی ادامه داد: الان بعد چهار سال در جایی هستم که حس میکنم در جای دیگری هستم. در جای جذابی هستم که میتوانم اینجا باشم و به عنوان یک هنرمند که دیگر خیلی خارجی نیست بمانم و کار کنم. فکر میکنم یک آزمایش بین فرهنگی عمیقتر انجام دهم و دوست دارم این روند را ادامه دهم.
پگاه آهنگرانی: تمرین طولانی برای سینما و تئاتر تبدیل به افسانه شده است
آهنگرانی در پاسخ به سوالی خاطرنشان کرد: روز اولی که فرهاد فزونی که به ما متن را پیشنهاد داد به غیر از تکه داستانهایش چیز دیگری وجود نداشت و خب ما عادت داریم اول فیلمنامه را بخوانیم اما اینجا متنی در کار نبود اما چیزی که اینجا وجود داشت این بود که فرهاد فزونی روز اول گفت من آرزویی دارم و میخواهم به آرزویم برسم. انقدر قابل تقدیر و کم است که کمی برای خودش در حرفه خودش یعنی گرافیک که بسیار خوب است همچنان بگوید آرزویی دارم که به آن نرسیدهام و این برای من خیلی جذاب بود چراکه درون خود من چنین چیزی نبود. به نظرم همه ما به احترام اینکه چنین آدمی هنوز هست با دل و جان جلو رفتیم و کار رفته رفته جذاب شد و چیزهای دیگری به آن اضافه شد.
این بازیگر سینما ادامه داد: یک مدلی از کار را انجام دادیم که از یادها رفته است. به من زنگ میزنند میگویند ما چهارشنبه اجرا داریم میتوانی به ما بپیوندی؟! انقدر این مساله روتین شده که همه فکر میکنند کار تئاتر یعنی همین. داستانهایی از کارگاه نمایش و آربی اوانسیان میشنویم که چند سال تمرین و اجرا میکردند و تمرینهای طولانی دیگر برای ما تبدیل به افسانه شده است. باید بگویم تهوع از سیستم حاضر باعث شد سراغ این کار بیایم.
آهنگرانی همچنین در پاسخ به سوالی درباره نگاه بازیگران تئاتر به حضور او در تئاتر به عنوان یک بازیگر سینمایی گفت: گلایه بازیگران تئاتر را درک میکنم که چرا وقتی انقدر تمرین کرده و زحمت کشیده باید به خاطر یک اسم و یک بازیگر سینما کنار برود. من پیشنهاد تئاتر زیاد داشتهام اما میدانستم قرار است در فلان سالن اجرا برود که کنار دو بازیگر سینمای دیگر قرار بگیرم که فقط آن تئاتر بفروشیم اما اینجا و در کار با فرهاد فزونی اینطور نبود که صرفا بخاطر اینکه بازیگر سینما هستم حضور داشته باشم. بازیگران تئاتر باید به حق ناراحت شوند که برخی سالنهای تئاتر اولویتشان بازیگران سینماست.
نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» که حامی مالی آن آژانس هواپیمایی و جهانگردی علیبابا است از ۲۴ اردیبهشت تا ۱۱ خرداد هر شب ساعت ۲۰.۳۰ در پالیز اجرا میشود.