خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد؛

از تئاتر مستند حمایت نمی‌کنند چون فریاد می‌زند و اعتراض می‌کند/چرا بعد از اسیدپاشی‌های اصفهان پژوهشگاهی برای بررسی آن ایجاد نشد؟

از تئاتر مستند حمایت نمی‌کنند چون فریاد می‌زند و اعتراض می‌کند/چرا بعد از اسیدپاشی‌های اصفهان پژوهشگاهی برای بررسی آن ایجاد نشد؟
کد خبر : ۵۸۳۵۳۸

نازنین سهامی‌زاده می‌گوید: وظیفه تئاتر مستند این است که پیش از آنکه واقعه‌ای در جامعه تبدیل به بحران شود سراغش برود همانطور که او «چشم در برابر چشم» را زمانی درباره زندگی آمنه بهرامی ساخت که هنوز حادثه اسیدپاشی‌های اصفهان رخ نداده بود. می‌گوید: چند مرکز تحقیقاتی در ایران داریم که راجع به معضلات اجتماعی تحقیق می‌کنند؟ چرا بعد از این حجم اسیدپاشی اصفهان پژوهشگاهی را درست نکردند که راجع به این آدم‌ها و زندگی‌شان یا کسانی که دست به چنین خشونت‌هایی می‌زنند، تحقیق کنند؟

به گزارش خبرنگار ایلنا، نمایش «مانوس» که زمستان سال گذشته به کارگردانی نازنین سهامی‌زاده اجرا شد؛ به قصه مهاجران غیرقانونی کمپ مانوس استرالیا می‌پردازد. نمایشی در ژانر تئاتر مستند که با اقبل خوبی از سوی تماشاگران روبرو شد و در طول این یک سال در جشنواره‌های خارجی هم اجرا داشت. این نمایش حاصل مصاحبه با افراد حقیقی داخل کمپ‌های مانوس و نائورو است و راوی اصلی نمایش هم خبرنگاری است که خود اسیر مانوس شده. «مانوس» براساس متنی از کیوان سررشته و لیلا حکمت نوشته شده و امروز (شنبه 30 دی ماه) در سومین روز از جشنواره تئاتر در تالار قشقایی تئاترشهر روی صحنه می‌رود. با نازنین سهامی‌زاده کارگردان و محقق این پروژه گفتگو کرده‌ایم.

قصد اجرای دوباره نمایش «مانوس» را در تهران ندارید؟

به این مساله فکر کرده‌ایم اما فعلا کمی درگیر ماجرای اجرای اثر در جشنواره‌های خارجی و مشغول سفریم اما به محض اینکه موقعیت ثابتی پیدا کنیم دوباره آن را اجرای عمومی خواهیم کرد.

باتوجه به اینکه این اثر موضوعی جهان‌شمول دارد و براساس داستان‌های واقعی و مستند است، در جشنواره‌های خارجی چه نگاهی به آن شد؟

ارتباط بسیار خوبی با نمایش برقرار کردند. چون معضلی است که همه دنیا الان به آن آشنا هستند و راجع به آن اخبار را دنبال می‌کنند. تماشاگران خارجی خیلی ارتباط خوبی با آن برقرار کردند و در جشنواره‌ها هم از آن استقبال می‌کنند. امیدواریم که بتوانیم آن را دوباره در ایران اجرا کنیم تا این ارتباط با خود ایرانیان هم بیشتر شود.

کار قبلی شما «چشم در چشم» هم به یک معضلی اجتماعی می‌پرداخت و در رده تئاتر مستند قرار می‌گرفت. تحقیقات نمایش «مانوس» را هم خودتان انجام دادید و این تحقیقات پروسه‌ای زمان‌بر است. از علاقه‌تان به این حوزه بگویید؛ حوزه‌ای که جایش در تئاتر ما خالی است؟

اینکه کار قبلی من هم مانند «مانوس» یک کار مستند تحقیقاتی بوده؛ می‌شود گفت خیلی انتخابی نبوده که از روز اول تصمیم بگیرم حتما دلم می‌خواهد تئاتر مستند کار کنم. اما ماجرا این است که من دغدغه‌های اجتماعی دارم و موضوعاتی که در تئاترها کار می‌کنم؛ دغدغه‌های مهم جامعه هستند و بعد از اینکه درباره‌شان تحقیقات گسترده‌ای کردم؛ احساس کردم بهترین ژانری که می‌توان با آن درباره‌ این موضوعات کار کرد تئاتر مستند است و برای همین آن را انتخاب کردم. قسمت تحقیقاتی‌اش بسیار وقت‌گیر و مهم‌ترین بخش آن است؛ نه فقط در تئاتر مستند بلکه هر تئاتر اجتماعی که روی صحنه می‌رود نیاز به تحقیق مفصل دارد. حتی می‌خواهم بگویم نیاز به گفت‌وگو با روانشناس و جامعه‌شناس دارد ولی تئاتر مستند خیلی بیشتر از سایر شاخه‌های تئاتر اجتماعی نیاز به این پژوهش دارد برای اینکه شما باید کاراکترهایتان را حتما واقعی انتخاب کنید و باید وقت بگذارید با تک تک این کاراکترها به دقت صحبت کنید. حساسیتی هم که دارم این است که خودم دلم می‌خواست این تحقیقات را انجام دهم به این دلیل که بودن در پروسه تحقیق؛ خیلی روی روند شکل‌گیری متن و روند کارگردانی تاثیر می‌گذارد و ایده‌هایی به ذهن من از خود کاراکترها می‌داد که در نهایت تبدیل به چینش نهایی نمایش می‌شد. به همین دلیل برای این کار یک سال و نیم وقت گذاشتم و خودم با همه کاراکترها مصاحبه کردم. بعضی از آنها به ایران برگشته بودند که این مصاحبه حضوری انجام شد و بعضی دیگر هنوز در کمپ مانوس و ناروئو بودند که با آنها تلفنی صحبت کردم و بعد به کمک دو نفر از دوستان نویسنده، لیلا حکمت‌نیا و کیوان سررشته، مصاحبه‌ها را پیاده‌سازی کرده و با کمک آنها به یک چینش خوبی در نمایشنامه رسیدیم. متن نمایشنامه کاملا مستند است و مونولوگ‌ها دقیقا حرف‌هایی است که آدم‌های واقعی به ما زده‌اند.

به موضوع این دو نمایش بپردازیم. کار قبلی شما «چشم در برابر چشم» درباره قصاص و اسیدپاشی «مانوس» درباره مهاجرت بود ...

البته کار قبلی من فقط در رابطه با قصاص نبود بلکه درباره خاطرات یک قربانی اسیدپاشی بود که قصاص بخش کوچکی از آن اتفاقات بود. داستان در رابطه با زندگی آمنه بهرامی بود.

فکر می‌کنم در همان سال‌هایی که شما «چشم در برابر چشم» را روی صحنه بردید جامعه با موضوع اسیدپاشی بسیار دست و پنجه نرم می‌کرد و شاید داستان آمنه یکی از دراماتیک‌ترین آنها بود. موضوع پناهندگی و مهاجرت غیرقانونی هم در این یکی دو سال از منظر جهانی بسیار مطرح بوده است. چقدر سوژه‌هایتان را از جامعه می‌گیرید و برایتان تبدیل به دغدغه اجتماعی می‌شود؟

این حساسیت به موضوعات روز در ناخودآگاه من وجود دارد. من هم جزو مردم همین جامعه‌ام که همه می‌بینیم چه اتفاقاتی می‌افتد و چه حوادثی در چه زمان‌هایی پررنگ‌تر است. شاید برای من بیشتر هم باشد چون من بیشتر اخبار را دنبال می‌کنم و به این معضلات اجتماعی توجه کرده و بیشتر پیگیرشان هستم در نتیجه این خبرها به گوشم می‌رسد و درباره‌شان می‌خوانم و تحقیق می‌کنم. ولی آن موقعی که من نمایش چشم در برابر چشم را اجرایی کردم هنوز اسیدپاشی‌های اصفهان اتفاق نیفتاده بود یعنی من آن کار را یک سال قبل از اینکه اجرای عمومی شود، در جشنواره تئاتر شهر اجرا کردم و یک سال بعد از آن به اجرای عمومی رسید و در این فاصله یک ساله موضوع اسیدپاشی‌های اصفهان اتفاق افتاد. این طور نبود که بعد از اسیدپاشی‌های اصفهان ذهن من معطوف این قضیه شود و فکر می‌کنم که درست آن است که زمانی که اتفاق و معضل در جامعه وجود دارد اما آنقدر در بوق و کرنا نیست به آن پرداخت؛ مثل الان که اسیدپاشی و پناهندگی این قدر پررنگ شده است.

قبل از اتفاقات اصفهان همه می‌دانستیم اسیدپاشی وجود دارد اما آنقدر پررنگ نبود و آدم‌ها آنقدر ذهن‌شان درگیر این ماجرا نشده بود. فکر می‌کنم آنجاست که رسالت هنرمند پیش می‌آید که باید پیدا کند که چه معضلی مهم است اما آدم‌ها آنقدری که باید به آن توجه نمی‌کنند. در واقع در مرحله پیش از بحران قرار دارد اما آدم‌ها فقط به شنیدن چند خبر اکتفا می‌کنند. اینجاست که هنرمند باید دست روی نقاط تاریک و مبهم بگذارد و ماجراهای این چنینی را پررنگ کند تا اینکه از وقوع سلسله اتفاقاتی مثل اسیدپاشی‌های اصفهان تا حد ممکن جلوگیری شود البته که این ایده‌آل ماجرا است که هنرمند بتواند چنین اثرگذاری داشته باشد اما می‌خواهم بگویم خیلی بهتر است که قبل از وقوع یک بحران درباره آن حرف بزنیم.

در مورد مانوس چطور؟

مساله مهاجرت غیرقانونی همیشه بوده چون همیشه کشورهای جهان اول و جهان سومی وجود داشته و آدم‌هایی بوده‌اند که برای یک زندگی بهتر مهاجرت می‌کردند اما ماجرا این است که در چند سال اخیر که جنگ‌های زیادی مثل جنگ سوریه و مانند آن پیش آمده، این معضل بیشتر شده است. ما نباید توجه‌مان را بگذاریم برای زمانی که مدام در اخبار به مساله حقوق بشر در مانوس یا در استرالیا پرداخته شود. از سال گذشته که ما این نمایش را اجرا کردیم تا امروز ماهی یا هفته‌ای نیست که در اخبار، خبری از مانوس نباشد اما ما باید قبل از اینکه ماجرا به این مرحله برسد درباره آن حرف بزنیم و ابعاد مختلفش را بررسی کنیم. مثلا در رابطه با آمنه بهرامی به موضوع قصاص اشاره کردید؛ قسمت پررنگ زندگی آمنه از نظر مردم که فقط اخبار را دنبال می‌کنند و آمنه را از طریق آن می‌شناسند، قصاص است و ماجرای او اصلا به خاطر همین قصاص است که معروف می‌شود. اما این آدمی که ما در خبر از آن حرف می‌زنیم اتفاقات زندگی‌اش پیش زمینه‌ای دارد و باید ببینیم چه شد که زندگی‌اش به اینجا رسید و می‌خواهد قصاص کند. آدمی که در این مرحله تصمیم‌گیری قرار گرفته و جوامع مختلف حقوق بشری به آن فشار می‌آوردند قرار است چه تصمیمی بگیرد و این تصمیم قرار است در زندگی‌ شخصی آن آدم چه تاثیری بگذارد؟ اصلا ویژگی شخصیتی او چطور است آیا می‌تواند این کار را بکند یا نه؟ اینها را دیگر هیچ کس از خبری که می‌شنود، نمی‌فهمد. قبل از همه این اتفاقات اگر بتوانیم کاری کنیم و مثلا نمایشی روی صحنه برود که همه ابعاد ماجرا را روشن کند، آن موقع است که رسالت خودمان را به درستی انجام داده‌ایم.

با این تعابیر کسی که تئاتر مستند اجتماعی کار می‌کند کارکردش مثل یک جامعه‌شناس است؟

تئاتر مستند این را می‌طلبد که شما در هر مرحله‌ای از پروسه تحقیق و حتی انتخاب ایده و انتخاب کاراکترها زمان زیادی را طی کنید و در این پروسه طولانی‌مدت شما باید به صورت مداوم تغییر بُعد بدهید. از مرحله اول که قرار است ایده را انتخاب کنید باید هشیار و فرد آگاهی باشید که ببینید در اطراف‌تان چه خبر است. وقتی می‌خواهید تحقیقات را انجام دهید باید مثل یک جامعه‌شناس عمل کنید؛ سوژه‌ها را پیدا کنید و جامعه را بشناسید و ببینید اصلا از چه زاویه‌ای با هر آدمی حرف بزنید و سوژه‌تان را پیش ببرید. وقتی هم قرار است کاراکترهایتان را انتخاب کنید و اینکه چه حرف‌هایی از چه کاراکترهایی در نمایش‌تان بیاید باید مثل یک روانشناس عمل کنید که کاراکترهایتان و ابعاد شخصیتی‌شان را بشناسید و در نهایت یک کارگردان هستید. فکر می‌کنم خبرنگاری، جامعه‌شناسی و روانشناسی در همه ابعاد این مساله وجود دارد. باید کم و بیش سعی کرد هر آنچه می‌شود را به درستی انجام داد. مهم‌ترین مساله در تئاتر مستند این است که شما باید مثل یک خبرنگار عمل کنید و بعد از آن تازه از خبرها و اطلاعاتی که دارید، استفاده می‌کنید تا به‌عنوان یک کارگردان نمایش‌تان را روی صحنه ببرید.

ایده کار بعدی‌تان را انتخاب کرده‌اید؟

چند ایده دارم که هنوز هیچ‌کدام قطعی نشده است. چون هرکدام پروسه تحقیقاتی دو سه ساله‌ای دارند. بدون تهیه‌کننده کار کردن کار سختی است و من دو کار قبلی‌ام را بدون تهیه‌کننده روی صحنه بردم. منتظرم ببینم اگر شرایط برای کار بعدی‌ام و ایده‌هایی که دارم مناسب شد شروع می‌کنم.

با اینکه کار قبلی‌تان با اقبال عمومی مواجه شد بازهم پیدا کردن تهیه‌کننده سخت است؟

من هیچ‌وقت دنبالش نرفتم چون آنقدر حجم کارمان زیاد است و باید تمرکزمان روی کیفیت کارمان باشد که فکر می‌کنم انرژی و فرصتی باقی نمی‌ماند که بخواهیم دنبال تهیه‌کننده برویم. مگر اینکه کسی بیاید کار را ببیند، یا موضوع برایش جذاب باشد و به ما مراجعه کند. چنین مراجعه‌ای را تاکنون نداشتم. تقدیر و تشکر بسیار بوده اما حمایت مالی و پشتیبانی به این صورت نداشتیم. ضمن اینکه انقدر پارامترهای گرفتن اسپانسر و حمایت مالی در جامعه عوض شده و باید حتما بازیگر چهره داشته باشید و زیر بار توقعات اسپانسرها بروید تا حمایت شوید. و خب این نوع مسائل با نوع تئاتر مستندی که من کار می‌کنم جور درنمی‌آید.

با نوع کاری که شما می‌کنید به نظر می‌رسد بیشتر از آنکه اسپانسرهای روتین تئاتر دنبال شما بیایند باید از سوی نهادهای دولتی و نیمه دولتی که در حوزه‌های مختلف اجتماعی کارهای پژوهشی و تحقیقاتی انجام می‌دهند، حمایت شوید. از این سمت و سو هم پیشنهادی نبوده؟

قطعا باید اینطور باشد اما مگر چند مرکز تحقیقاتی در ایران داریم که راجع به معضلات اجتماعی تحقیق می‌کنند؟ بعد از این حجم اسیدپاشی اصفهان چرا مرکزی دولتی و پژوهشگاهی را درست نکردند که راجع به این آدم‌ها و زندگی‌شان یا کسانی که دست به چنین خشونت‌هایی می‌زنند تحقیق کنند؟ اصلا چنین چیزی وجود ندارد. اگر بود من فکر می‌کنم حتما آمار معضلات اجتماعی‌مان کمتر می‌شد اما الان سیر صعودی دارد. متاسفانه در ایران تحقیقات در زمینه مسائل اجتماعی خیلی معنی ندارد. اگر هم جایی تحقیقی می‌شود توسط سازمان‌ها و انجمن‌های خصوصی است که آنها هم پشتوانه مالی آن‌چنانی ندارند که بخواهند از یک تئاتر حمایت مالی کنند. شاید حمایت‌شان این باشد که مثلا اعضایشان بیایند و کار را ببینند و برایش متنی بنویسند؛ مثل همان اتفاقی که برای نمایش من افتاد. اما قطعا آن حجم از حمایت مالی که ما انتظار داریم و شما از آن صحبت می‌کنید باید توسط دستگاه‌های دولتی اتفاق بیفتد که نمی‌افتد. از طرفی حتی اگر سازمان مرتبطی هم وجود داشته باشد این ترس وجود دارد که تئاتر مستند تئاتری اعتراضی است؛ تئاتر فریاد و انقلاب است. شما قرار است در تئاتر مستند اعتراض کنید و خیلی برای نهادهای دولتی جذاب نیست که از تئاترهای مستند حمایت کنند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز