معروفترین اشعار و شاعران عاشورایی
ادبیات عاشورایی در این سالها و قرنها به یکی از غنیترین و حماسیترین سبکهای شعری در ادبیات ما مبدل شده تا جایی که برخی از این شاعران عمده یا حتی تمام شهرتشان را مدیون سرودههای عاشورایی خود هستند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، واقعهی عاشورا یکی از مهمترین بزنگاههای تاریخی در مذهب شیعه است که بنا بر همین اهمیت تاریخی و اجتماعی تاثیر عمیقی نیز بر فرهنگ و ادبیات شیعیان گذاشته است. ظهور و بروز واقعه عاشورا و قیام کربلا را در شعر شاعران شیعه و حتی سنی فارسیزبان تا حدی بوده که حتی مکتب و شعر عاشورایی در ادبیات فارسی شکل گرفته و از دوره شعر کلاسیک تا شعر معاصر فارسی نمود داشته است.
ادبیات عاشورایی در این سالها و قرنها به یکی از غنیترین و حماسیترین سبکهای شعری در ادبیات ما مبدل شده تا جایی که برخی از این شاعران عمده یا حتی تمام شهرتشان را مدیون سرودههای عاشورایی خود هستند.
درباره دورههای مختلف شعر عاشورایی در زبان فارسی نیز میتوان گفت که زمانبندی سرایش این اشعار در زبان فارسی به 4 دوره مختلف تقسیم میشوند. دورهی اول از قرون اولیهی شعر فارسی است که تا قبل از شکلگیری حکومت صفوی ادامه پیدا میکند. دوره دوم نیز طبعا عصر صفوی را شامل میشود. دوره سوم شعر فارسی عاشورایی نیز دوران حکومتهای افشاریه، زندیه و قاجاریه است و نهایتا در دورهی چهارم به سرودههای شاعران معاصر میرسیم.
تمرکز شعرهای دورهی اول اشعار عاشورایی بیشتر بر جنبههای حماسی واقعه کربلا قرار داشت که احتمالا هم دلیل این اتفاق شرایط سیاسی حاکم بر جامعه آن زمان ایران و سرکوب مذهب شیعه و شیعیان بود و اساسا در فاصلهی قرنهای سوم تا ششم هجری شعر عاشورایی چندانی را شاهد نیستیم که این اشعار هم بیشتر بر شخصیت امام علی (ع) و شهادت ایشان و نهایتا اشاره استعارهای یا تلمیحی به شعر عاشورا تمرکز داشتهاند. در این ایام شاعران به خاطر وجود حکومتهای ظالم و عموما دشمن اهل بیت بیشتر از ترس جان در حالت تقیه بودند و یا با تمام ارادتشان به ساحت حضرت حسین ابدا شعری نسرودند یا بر سنت تقیه اشارات مستقیمی بر حضرت یا حادثه ابدا ندارند.
«کساییمروزی» جزو اولین شاعرانی است که در رثای امام حسین و واقعهی کربلا شعر سروده و درواقع اولین سوگنامه کربلا در شعر فارسی توسط او سروده شد. کسایی در یکی از بهاریههای خود ضمن ستایش طبیع و شکوفایی آن بدلیل مصادف شدن بهار با واقعه عاشورا به بیان مقتل سومین امام شیعیان و یارانش میپردازد:
باد صبا درآمد، فردوس گشت صحرا آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا
آمد نسیم سنبل با مشک و با قرنفل آورد نامه گل باد صبا به صهبا
قمری به یاسمن بر، ساری به نسترن بر نارو به نارون بر، برداشتند غوغا
گلزار با تاسف خندید بی تکلف چون پیش تخت یوسف رخساره زلیخا
گلشن چو روی لیلی یا چون بهشت مولی چون طلعت تجلا بر کوه طور سینا
سرخ و سیه شقایق هم ضد و هم موافق چون مومن و منافق پنهان و آشکارا
یاقوت وار لاله، بر برگ لاله ژاله کرده بدو حواله غواص در دریا
عالم بهشت گشته، عنبر سرشت گشته کاشانه زشت گشته، صحرا چو روی حورا
ای سبزه خجسته، از دست برف جسته آراسته نشسته چون صورت مهنا
هم ننگرم سوی تو هم نگذرم سوی تو دل ناورم سوی تو اینک چک تبرا
کاین مشکبوی عالم وین نوبهار خرم برما چنان شد از غم چون گور تنگ و تنها
بیزارم از پیالهوز ارغوان لاله ما و خروش و ناله، کنجی گرفته ماوا
دست از جهان بشویم، عز شرف نجویم مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را فرزند مرتضی را مقتول کربلا را تازه کنم تولا
آن میر سر بریده در خاک خوابنیده از آب ناچشیده گشتهاسیر غوغا
بی شرم شمر کافر، ملعون سنان ابتر لشکر زده بر او بر چون حاجیان بطحا
آن پنج ماه کودک، باری چه کرد ویحک کز پای تا به تارک مجروح شد مفاجا
بیچاره شهربانو مسقول کرده زانو بیجاده کرده لءلء بر درد ناشکیبا
آن زینب غریوان اندر میان دیوان آل زیاد و مروان نظاره گشته عمدا
بر مقتل ای کسایی برهان همی نمایی گر هم بر این بپایی بی خار گشت خرما
مومن درم پذیرد تا شمع دین بمیرد ترسا به زر بگیرد سم خر مسیحا
تا زندهای چنین کن دلهای ما حزین کن پیوسته آفرین کن بر اهلبیت زهرا
بعد از کسایی، ناصر خسرو نیز به عنوان یکی از پیروان او در اشعار خود به واقعه کربلا پرداخته است:
بتگر بتی تراشد، او را همی پرستد
زو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین
تو چون بتی گزیدی کز رنج و شر آن بت
برکنده گشت و کشته یکرویه آل یاسین؟
آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبر
از تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین
لعنت کنم بر آن بت کز امت محمد
او بود جاهلان را ز اول بت نخستین
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فـدک را
بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین
لعنت کنم بر آن بت کو کرد و شیعت او
حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین
قطرانتبریزی نیز بستن آب به روی امام و یارانش و تشنگیها را برای سرودن انتخاب کرده و در بیتی میگوید:
رفتی زجهان به تشنگی بیرون مانند شهید کربلا بودی
در این دوره حتی سنایی که از شاعران سنی بود، بهعنوان نخستین شاعر اهل سنت در مدح امام حسین سروده است:
خرمی چون باشد اندر راه دین کز بهر حق خون روان گشتست از حلق حسین در کربلا
از برای یک بلا کاندر ازل گفتست جان تا ابد اندر دهد مرد بلی تن در بلا
و در شعر دیگری میگوید:
سراسر جمله عالم پر زنانند زنی چون فاطمه خیر النسا کو؟
سراسر جمله عالم پر شهید است شهیدی چون حسین کربلا کو؟
یا جای دیگری سروده است:
پسر مرتضی، امیر حسین
که چنویی نبود، در کونین
اصل و فرعش، همه وفا و صفا
عفو و خشمش، همه سکون و رضا
حبَّذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورد به خلق، نسیم
و آن تنِ سر بریده در گل و خاک
و آن عزیزان به تیغ، دلها چاک
و آن چنان ظالمان بد کردار
کرده بر ظلم خویشتن، اصرار
(حدیقه الحدیقه سنائی غزنوی، به تصحیح مدرّس رضوی، ص 266.)
با روی کار آمدن سلجوقیان و خوارزمشاهیان و با توجه به گرایش مغولها به مذهب شیعه، شاهد رونق گرفتن شعر عاشورایی و آیینی بودیم. خواجویکرمانی و ابن حسام از شناختهشدهترین و مهترین شاعران این دوره هستند.
دلم شکسته و مجروح و مبتلای حسین طواف کرد شبی گرد کربلای حسین
طراز طرهی مشکین عنبر افشانش خضاب کرد به خون، خصم بیوفای حسین
قدر چو واقعهی کربلا مشاهده کرد ز چشم چشمهی خون راند بر قضای حسین
نشسته بر سر خاکستر آفتاب مقیم کبود پوش به سوگ از پی عزای حسین
جمال روشن خورشید را غبار گرفت که در غبار نهان شد مه لقای حسین
به روز واقعه، ای ظالم خدا ناترس بیا ببین که چهها کردهای به جای حسین
خدای قاضی و پیغمبر از تو ناخشنود چگونه میدهی انصاف ماجرای حسین
حسین، جان گرامی فدای امت کرد سزاست امت اگر جان کند فدای حسین
در دوره حاکمیت شیعهی صفوی، واقعه عاشورا به عنوان بزرگترین اتفاق تاریخ تشیع بیش از هر زمانی جدی گرفته شد و در همین دوران بود که مرثیهسرایی و منقبت خوانی رشد چشمگیری پیدا کرد.
طبیعی بود که با رونق گرفتن مراسمهای عزاداری امام حسین، نیاز به شعر عاشورایی را بیشتر از قبل کرد. محتشم کاشانی از مشهورترین شاعران این عصر است که او را «پدر مرثیهسرایی ایران» نیز نامیدهاند و ترکیببند معروف او با نام «باز این چه شورش است» هنوز هم در عزاداریهای ابا عبدالله خوانده میشود و الهامبخش سرایش اشعار عاشورایی زیادی شده است:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین پروردهی کنار رسول خدا، حسین
همچنین مقبل اصفهانی از شعرای معروف هم عصر محتشم کاشانی که ابتدا شاعری هجوسرا بود اما بعد از ابتلا به بیماری جذام از مردم گوشه گرفت و در آتشگاه حمام زندگی کرد اشعاری در رثای امام حسین و کربلا دارد که روایتهای جالبی درباره چگونگی سرایش آنها در تاریخ آمده است.
به عنوان مثال روزی با دلـــــی شکسته در کنار خرابه ای نشسته بود ، جمعی از سینه زنان این شعر را می خواندند: «چه کربلاســــــت امروز چه پر بلاست امروز/ ســــرحسیــــــــن مظلوم از تن جداست امروز» آتش در نهاد مقبل افتاد و با نظر حسرت به آنها نگاه کرد و گفت: «روز عزاســــت امــروز جان در بلاست امروز/ فغان و شـــور محشــــر در کربلاست امــــروز» همان شب او پیامبر را در خواب میبیند که به مقبل میگویند بر منبر برو و درمصیبت فرزندم چیزی بخوان و او اینگونه میخواند:
پس با زبان پـــــرگلــــه آن بضعـــــه بتـــــول
رو در مــــــــدینـه کــرد کـه ایهـا الـــــرســول
این کشتــــه فتاده به هامــــون حســـــین توست
وین صید دست وپاه زده در خون حسیـن توست
این ماهــی فتــاده به دریـــای خــــون که هست
زخـم از ستـاره بر تنش افـزون حســــین توست
یا این شعر را در چنین حال و هوایی سروده است که مجدد در خواب از سوی پیامبر برای خوانش شعری در مرثیه سید الشهدا(ع) مورد خطاب قرار گرفته است:
روایـــت است که چون تنـــــگ شد بر او میدان
فتاده از حرکــــــت ذوالجنـــــاح وز جـــــــولان
نه سیـــــد الشهـــــــدا بر جــدال طاقــــت داشت
نه ذولجنـاح دگــــر تــاب استـــقامــــــت داشــت
کشید پــــا ز رکــــــاب آن خلاصــه ایجـــــــــاد
به رنـــــگ پرتــــو خورشیـــــد ، بر زمـین افتاد
هوا ز جـــور خـــــالف ، چون قیرگــــون گردید
عــزیــــز فاطمـــــه از اســـــب سرنگون گـردید
بلنـــــــد مرتبـــــه شاهــــی زصــــدر زین افــتاد
اگــر غلـــــط نکـنــــم، عـــــرش بر زمـــین افتاد
وحشی بافقی غزلسرا نیز قصایدی نیز در در یک ترکیببند که خاص این دوره بود واقعهی کربلا را با لحنی آهنگین و قوی روایت کرده است:
روزی است این که حادثه کوس بلا زده است کـــوس بـلا بــه معرکه کربـلا زده اســت
روزی است این که دسـت ستـم پـیشه جــفا بر پــای گلبن چمن مـصطفـی زده اســــت
روزی است این که خشک شد از تاب تشنگی آن چشمهای که خنده بر آب بـقا زده است
روزی اســـت ایـــن کـــشته بــــیداد کـربلا زانـــــوی داد در حـــرم کـبریا زده اســت
امــروز مــاتـمی است که زهرا گشاده مـوی بر سـر زده زحسـرت و واحــسرتا زده است
یـــعنی مــحرم آمـــد روز نــدامــت اســت روز نــــدامت چـــه، که روز قیامت اسـت
ایـن مـاتـم بــزرگ نـــگنجد در ایـن جـهان آری در آن جــــهان دگـر نیز این عزاسـت
دورهی سوم نیز همچون دورهی صفویه، به پاسداشت شعائر دینی و اسلامی، بهخصوص واقعهی کربلا و شهادت امام حسین (ع) مورد تاکید حامیت قرار داشت. اشعار این دوره در سبک هندی سروده میشدند و با وجود افراط در دخیل کردن مضمونهای عجیب و غریب به نوعی به سبک اشعار قرن ششم بازگشته بودند.
«نیاز جوشقانی»، «حجتالاسلام نیر تبریزی» و «عمان سامانی» از سرآمدان شعر عاشورایی دوران قاجار بودند. عمان سامانی در منظومه عرفانی به نام «گنجینه الاسرار» دارد روایتی از قتلگاه کربلا و واقعه عاشورا را به منظوم کرده که صحنهی آمدن حضرت زینب به رزمگاه از تاثیرگذارترین بخشهای آن است:
پس ز جان بر خواهر استقبال کرد تا رخش بوسد الف را دال کرد
همچو جان خود در آغوشش کشید این سخن آهسته در گوشش کشید
کای عنانگیر من آیا زینبی؟ یا که آه دردمندان در شبی؟
پیش پای شوق زنجیری مکن راه عشق است این عنان گیری مکن
با تو هستم جان خواهر همسفر تو به پا این راه کوبی من به سر
خانه سوزان را تو صاحبخانه باش با زنان در همرهی مردانه باش
جان خواهر در غمم زاری مکن با صدا بهرم عزاداری مکن
معجر از سر پرده از رخ وا مکن آفتاب و ماه را رسوا مکن
هست بر من ناگوار و ناپسند از تو زینب گر صدا گردد بلند
هرچه باشد تو علی را دختری ماده شیرا کی کم از شیر نری
با زبان زینبی شه آنچه گفت با حسینی گوش زینب میشنفت
با حسینی لب هرآنچه گفت راز شه بهگوش زینبی بشنید باز
گوش عشق آری زبان خواهد ز عشق فهم عشق آری بیان خواهد ز عشق
با زبان دیگر این آواز نیست گوش دیگر محرم این راز نیست
ای سخنگو لحظهای خاموش باش ای زبان از پای تا سر گوش باش
تا ببینم از سر صدق و صواب شاه را زینب چه میگوید جواب
گفت زینب در جواب آن شاه را کای فروزان کرده مهر و ماه را
عشق را از یک مشمه زادهایم لب به یک پستان غم بنهادهایم
تربیت بودهاست بر یک دوشمان پرورش در جیب یک آغوشمان
تا کنیم این راه را مستانه طی هر دو از یک جام خوردستیم می
هر دو در انجام طاعت کاملیم هر یکی امر دگر را حاملیم
تو شهادت جستی ای سبط رسول من اسیری را به جان کردم قبول
و سرانجام دورهی چهارم دوران معاصر است که از اشعار آغاز مشروطیت تاکنون را شامل میشود. در این دوره نیز میتوان در اشعر پیش از انقلاب اسلامی و پس از پیروزی انقلاب تفاوتهایی دید. در پیش از انقلاب عمده توجه شاعر در اشعار عاشورایی تنها بر جنبههای تاریخی یا نهایتا روحی و عاطفی واقعه کربلا تاکید داشت اما با پیروزی انقلاب اسلامی معارف عاشورا و پیام و هدف قیام امام حسین (ع) به مضامین اشعار عاشورایی راه پیدا کردند. شهریار از مهترین شاعران عاشورایی معاصر است که اشعار زیادی در مورد اهل بیت سروده است:
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشگی شست دست مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محملها رود منزل به منزل باشتاب کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بیوفا دارد حسین
دشمنانش بیامان و دوستانش بیوفا با کدامین سر کند، مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما ، یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب میبندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بیحیا دارد حسین
حسن فرحبخشیان نیشابوری یا همان ژولیده نیشابوری که خلصش را از آیتالله طالقانی(ره) وام گرفته بود در ابیاتی سروده است:
عالم همه مست از گل رخسار حسین است
ذرات جهان در عجب از کار حسین است
دانی که چرا خانه حق گشته سیهپوش؟
زیرا که خدای تو عزادار حسین است
هر کس به جهان گشته گرفتار نگاری
عمری است که ژولیده گرفتار حسین است
یا در جایی دیگر اینگونه از حماسه حسینی گفته است:
یا حسین آن که دل از غیر تو ببرید منم
آن که لاجرعه میمهر تو نوشید منم...
که هنوز هم در بسیاری از تکایا و هیئات خوانده میشود.
حبیبالله چایچیان متخلص به «حسان» نیز در کنار شاعرانی همچون علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی، قیصر امین پور، محمدعلی بهمنی، سید حسن حسینی، ساعد باقری و چند تن دیگر، از جمله شاعران عاشورایی معاصر هستند.