خبرگزاری کار ایران

یک بازیگر تئاتر مطرح کرد؛

«این زندگی مال کیه؟» واجد هیچ چیز غیر واقعی و برنامه‌ریزی شده نیست

«این زندگی مال کیه؟» واجد هیچ چیز غیر واقعی و برنامه‌ریزی شده نیست
کد خبر : ۱۶۰۵۶۹۴

«این زندگی مال کیه» عنوان نمایشی به کارگردانی درسا آقایی است که دور دوم اجراهای خود را آغاز کرده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، دور دوم اجرای نمایش «این زندگی مال کیه؟» به نویسندگی برایان کلارک و ترجمه احمد کسایی‌پور، با کارگردانی درسا آقائی و تهیه‌کنندگی مجید ملک میرزایی، از روز یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۵، تنها برای ۱۰ اجرا در تماشاخانه هما روی صحنه رفت. 

شاهین ‌زارع، یوکابد ‌موسوی، علی ‌گلشنی، علیرضا ‌سعادتی، حدیثه ‌رضائی، حمید ‌مهرجو، نگین ‌خسرو، شکیبا ‌الکائی، شایان ‌حیدری، نغمه ‌منعمی، نرگس ‌پارسیان ‌مهر، سارا ‌لطفی، علی ‌منیری بازیگران این نمایش هستند.

در خلاصه داستان این اثر نمایشی آمده است: اگه من نتونم یه انسان باشم دلم نمی‌خواد به یه دستاورد پزشکی تبدیل بشم.

به بهانه این اجرا، ایلنا با شاهین زارع گفتگویی داشته است که در پی می‌آید.

زارع در ابتدای صحبت‌هایش به متن نمایش اشاره کرد و گفت: چون قبلاً هم متن نمایش را مطالعه کرده بودم و چند بار در گروه‌های کلاسیک فعالیت کرده بودم، بسیار به این کار علاقه‌مند شدم.

او افزود: در طول چند ماه تمرینی که داشتم، انتخاب‌های متعددی برای ایفای این نقش انجام دادم و تلاش کردم تا بهترین انتخاب را داشته باشم. که در نهایت ارتباط عمیقی با این کاراکتر و این اثر برقرار کردم.

نمایشی با اتفاقات واقعی

زارع گفت: در این نمایش هیچ چیز غیر واقعی و برنامه‌ریزی شده‌ای وجود ندارد. به عنوان مثال، اگر می‌خندم، واقعاً می‌خندم؛ اگر گریه می‌کنم، واقعاً گریه می‌کنم. تمامی احساسات من در این نمایش واقعی است و بیننده به خوبی با کاراکتر همراه می‌شود.

بازی در نقش هریسون آرزوی خیلی‌هاست

زارع در ادامه به اهمیت نقش هریسون پرداخت و گفت: نمایش «این زندگی مال کیه» یکی از آثار مورد علاقه من است و ایفای نقش هریسون، آرزوی بسیاری از بازیگران است. وقتی خانم آقایی به من پیشنهاد این نقش را داد، ابتدا مردد بودم، چرا که این کار بسیار سنگین به نظر می‌رسید. اما پس از چند جلسه و توضیحات کارگردان، اطمینان حاصل کردم و همکاری خود را آغاز کردم.

این بازیگر ادامه داد: من تجربه کار کردن با کارگردانی که کار اولش را می‌سازد را دارم و معتقدم کارگردان در چنین شرایطی تمام انرژی‌اش را صرف آن کار می‌کند. بنابراین، من نیز در این همکاری سعی کردم در تمامی مراحل، از جمله بازیگری و پیدا کردن کاراکتر، به تیم کمک کنم.

بازی در نقشی که گردن به پایینش فلج است

وی در مورد نقشش طی توضیحات بیشتر گفت:  نقش من درباره مردی است که مجسمه‌ساز بوده و گردن به پایین فلج شده است. من سعی کردم ابتدا بفهمم این کاراکتر چه می‌گوید، دردش چیست و برای چه چیزی در حال مبارزه است. پس از درک عمیق مفهوم این کاراکتر، به همزادپنداری با او پرداختم و تصور کردم اگر روزی این اتفاق برای خودم بیافتد، چگونه باید با آن مواجه شوم.

او در ادامه توضیحاتش بیان کرد: این شخصیت به دنبال دفاع منطقی از مرگ است و هدف او از این کار، مرگ نیست؛ بلکه رهایی و آزادی از وضعیت فعلی‌اش است. او می‌خواهد از بیمارستان مرخص شود و نمی‌خواهد به یک دستاورد پزشکی تبدیل شود. یکی از جملات مورد علاقه‌ام این است که این آدم تمام تلاشش را می‌کند تا نشان دهد که من یک عمر مجسمه‌ساز بوده‌ام و اکنون در وضعیتی هستم که نمی‌توانم حتی ادرار کنم. بنابراین، هدف این کاراکتر خودکشی نیست، بلکه رهایی است.

موفقیتم را مدیون دیگر بازیگران هستم

شاهین زارع اذعان داشت: به عنوان یک هنرمند، سعی کردم به کاراکتر نزدیک شوم و قطعاً کمک دیگر بازیگران در اجرای این نقش به من بسیار مؤثر بود. اکنون که بینندگان می‌نویسند کاراکتر اصلی کار بسیار خوبی انجام می‌دهد، بخشی از این موفقیت را مدیون بازیگران دیگر هستم، چرا که اگر آن‌ها به خوبی عمل نمی‌کردند، من نیز نمی‌توانستم نقش خود را به شکل مطلوب ایفا کنم.

از اول تا به آخر ایستاده

زارع به چالش‌های موجود در این نقش نیز اشاره کرد و گفت: چالش اصلی من ایستادن در تمام طول نمایش است. این ایستادن و فشاری که بر روی پاها و بدن حس می‌شود، می‌تواند تمرکز بازیگر را به هم بریزد. در برخی مواقع، کارگردان طراحی کرده که دیگر کاراکترها به کمک من بیایند و حرکات کوچکی انجام دهند تا فشار روی بدنم کاهش یابد. به گونه‌ای که در برخی از لحظات نمایش، واقعاً حس می‌کنم که «فلج» شده‌ام. بنابراین، در طول نمایش، به دلیل خستگی و فشار، باید تمرکز خود را حفظ کنم و به این مسئله توجه داشته باشم که پاهایم درد می‌گیرد. این بزرگترین چالش من در این نمایش است.

زارع گفت: این نقشی است که من به هیچ عنوان از تکنیک‌های بازیگری برای اجرا استفاده نمی‌کنم. این نقش کاملاً دلی است و از ابتدای نمایش به آن متصل می‌شوم و در پایان نمایش قطع می‌شود. هر آنچه که بیننده در این نمایش می‌بیند، حاصل احساسی است که من در طول اجرا منتقل می‌کنم. بنابراین، به نظر من این نقش به گونه‌ای نیست که بتوان با تکنیک‌های بازیگری آن را ایفا کرد.

او در ادامه به لحظه‌های غافلگیرکننده نمایش اشاره کرد و گفت: به نظرم لحظه‌های غافلگیرکننده نمایش عمدتاً مربوط به خود بازی من نیست. نمایشنامه به گونه‌ای نوشته شده که بیننده را غافلگیر می‌کند. اما من سعی کردم با همزادپنداری و واقعی‌نگری، هر آنچه که نویسنده در متن نوشته است را به خوبی اجرا کنم تا بیننده بتواند با آن ارتباط برقرار کند و این مسئله باعث غافلگیری او شود. نمایشنامه به حدی درخشان است که هر بازیگر دیگری هم که این نقش را به صورت واقعی ایفا کند، می‌تواند به همین اندازه تأثیرگذار باشد.

زارع در بخشی دیگر از صحبت‌هایش بر اهمیت همکاری تیمی تأکید کرد و گفت: اگر این کار درخشیده و مردم از آن استقبال کرده‌اند، قطعاً تأثیر بسیار زیادی از کاراکترهای دیگر در این نمایش بوده است. زیرا اگر این نمایش به‌صورت یک مونولوگ اجرا می‌شد، این تأثیر که در کنار کاراکترهای دیگر وجود دارد، به وجود نمی‌آمد.

او گفت: کوچک‌ترین اشتباه از طرف بازیگران دیگر تأثیر مستقیم بر روی این کاراکتر دارد، چرا که این شخصیت هیچ حرکتی ندارد و تنها از طریق زبان بدن و صورتش صحبت می‌کند. بنابراین، تمام جنب و جوش و اتفاقات صحنه به دوش کاراکترهای دیگر است و من از همه همگروه‌هایم تشکر می‌کنم که به من کمک کردند تا این کاراکتر را به بهترین نحو اجرا کنم.

وی در پایان تصریح کرد: دکور و لباس و صحنه کار من را بسیار سخت‌تر کرده است و بیشتر به تیم کارگردانی و ریتم کار و تعویض صحنه‌ها کمک کرده است تا به من. زیرا خودخواهانه نمی‌خواستم تصمیم بگیرم. اگر قرار است نقش بازی کنم و روی تخت باشم، راحت‌تر خواهم بود. اما به هر حال کار گروهی است و آدم نمی‌تواند خودخواهانه تصمیم بگیرد که صحنه به این شکل درآید که هم من سرپا بایستم، هم خروج نداشته باشم، هم نخوابیده باشم و هم صحنه گردون باشد. بنابراین، طراحی صحنه به ریتم کار کمک کرده و به زمان‌بندی آن نیز تأثیر گذاشته است. وگرنه در روند بازی، طراحی صحنه برای من بسیار کار را سخت‌تر کرده است.

عکس: کیارش مسیبی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز