فرشاد مومنی مطرح کرد؛
فرمان کشتی توسعه ایران، دچار هرزشدگی است/ بازی توسعه یک بازی همکارانه است

نشست «بررسی طرح تشکیل اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی، از منظر سیاسی، تاریخی و اقتصادی» از سلسله نشستهای همگرایی منطقهای در حوزه تمدن ایرانی امروز در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فرشاد مومنی استاد گروه اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در این نشست اظهار کرد: اگر از دریچه تاریخی به مسئله همگرایی منطقهای نگاه کنیم تا جایی که به حیطه اقتصاد مربوط میشود اساس ماجرا در این حیطه به این موضوع برمیگردد که وقتی ناتوانی در رقابت عادلانه و نابرابری در قدرت و ثروت بین کشورها وجود داشته باشد این مطالبه اختلالهای جدی در همکاریهای بین کشوری ایجاد میکند. تا جایی که به کشورهای در حال توسعه مربوط میشود آنچه که در میان این کشورها به عنوان تشکیل اتحادیههایی در برابر اقتصادهای قویتر شکل گرفته، شکست خورده و این شکست در بالاترین سطح به کوششهای بعد از جنگ جهانی دوم مربوط میشود. در مصوبات کنفرانس برتون وودز در کنار تاسیس صندوق بینالمللی پول و در واقع بانک بینالمللی بازسازی و توسعه یک سازمان دیگری هم به نام IGO شکل گرفت.
مومنی تأکید کرد: به اعتبار نظریههای شگفتانگیز پربیش و سینگر که در مطالعه روابط واقعی موجود بین تجارت و توسعه انجام داده بودند، مشاهدات آنها میگفت نظم اقتصادی بینالمللی یک نظم ضعیفکش است. این ضعیفکشی را در چارچوب مفهوم رابطه مبادله نشان دادند و خود این مفهوم به عنوان یکی از پدیدههای معجزهآسای تاریخ اقتصاد به حساب میآید.
وی افزود: آنجا که بحث از رابطه تجارت و توسعه میشود دیدگاهها قطبی است، دیدگاههایی وجود دارند که تجارت را مهمترین عامل توسعه میدانند و در برابرش دیدگاهی وجود دارد که تجارت را ذیل مفهوم امپریالیسم تجارت آزاد صورتبندی میکند که میگوید هر کس قویتر است قویتر میشود و ضعیفتر ناتوانتر میشود. پربیش و سینگر در مطالعات خود از ربع پایانی قرن هجدهم تا ربع دوم قرن بیستم را در الگوی روابط تجاری بین کشورها را بررسی کردند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است. جالب است که پربیش و سینگلر که در دو کشور متفاوت بودند و هیچگاه یکدیگر را ملاقات نکرده بودند، همزمان بدون هماهنگی به این مساله حساس شدند، با هم بررسی کردند و با هم به جمعبندی رسیدند.
این اقتصاددان در ادامه اظهار کرد: در الگوی روابط بین کشورها هر قدر تجارت آزاد بین قدرتهای نابرابر جدیتر شود طرف قویتر بیشتر سود میبرد و ضعیفتر به غایت زیان میبیند. این یافته را به عنوان روند رو به زوال رابطه مبادله برای کشورهای در حال توسعه محاسبه کردند. آنها دیده بودند در این حدود ۲۰۰ سالی که برای مطالعه در نظر گرفتند برای کشورهای در حال توسعه صورت کسر همواره کوچکتر و مخرج بزرگتر میشود، آنها اقلام صادراتی را به قیمت کم میفروشند و با قیمت بالا وارد میکنند. در طول زمان این روند هر چقدر ادامه داشته باشد صورت کسر کوچک و کوچکتر میشود و آنها چشمانداز توسعه را از این دریچه ناممکن میدانستند.
وی افزود: وقتی بروتون وودز در جریان بود در اساسیه ITO دو نکته را گنجاندند که متناسب درک آن زمانی از عادلانه کردن نظام اقتصادی بینالمللی بود. آنها گفتند باید سازمان ملل مصوب کند که به تناسب افزایش قیمت کالاهای وارداتی کالاهای صادراتی هم افزایش پیدا کنند تا کشورهای در حال توسعه هم بتوانند عقبماندگی خود را جبران کنند. نکته دوم این بود که رفتارهای غیربازاری و به غایت سوگیرانه کمپانیهای چند ملتی هم تحت کنترل و نظارت سازمان ملل متحد در بیاید. اساسنامه در این چارچوب به تصویب رسید اما کنگره آمریکا اظهار کرد که تشکیل یک سازمان بینالمللی زیر نظر سازمان ملل متحد با منافع آمریکا مغایرت دارد. زمانی که آمریکا با تاسیس ITO محالفت کرد اندازه تولید ناخالص داخلی امریکا ۴۰ درصد جهان بود و از نظر ذخایر طلای شناخته شده دنیا هم ۷۸ درصد ذخایر طلای شناخته شده دنیا در فورتناکس بود. آمریکا در صندوق بینالمللی پول روی چنین تکیهگاهی توانست مصوبه را بگیرد اما اجازه تاسیس سازمان تجارت بینالمللی را نداد.
وی افزود: بالاخره از آنجا که تجارت بینالمللی باید قواعد داشته باشد اساسنامه گات را پیشنهاد دادند. نکته این بود که سازمان بینالمللی زیر مجموعه ملل متحد جای خود را به جنرال اکتیومنت یعنی یک موافقتنامه تعرفه و تجارت داد. در این چارچوب منطق یک کشور یک رای حاکم نبود و آمریکاییها اساسنامه گات را در چارچوب منافع کشورهای صنعتی طراحی کردند. کشورهای در حال توسعه در واکنش به این اقدام آمدند یک تمهید دیگری معرفی کردند و گفتند مساله تجارت باید با توسعه پیوند بخورد و عضو گات نشدند و فشارهایشان را از طریق جنبش عدم تعهد روی شکلگیری UNKTAD گذاشتند. در استاندارد نظم بینالمللی قاعده رایگیری یک کشور یک ملت بود و از سال ۱۹۴۹ که این کوشش شروع شد ۱۹۶۴ به نتیجه رسید. کشورهای صنعتی کارشکنی کردند که اینطور نشود و طی فرایندی که از ۱۹۶۴ شروع شد و به تاسیس WTO انجامید توانستند یک جابجایی بنیادی ایجاد کنند و سازمانی تشکیل دهند که مبانیاش مبانی گات بود؛ یعنی آنچه که در تجارت آزاد به صورت رقابت نابرابر موضوعیت داشت. وقتی کوششها نتیجه مورد انتظاری را به بار نیاورد کشورهای در حال توسعه تمهیدات پرشماری را در دستور کار قرار دادند و مهمترین آن شکلگیری مذاکرات جنوب جنوب و شرکتهای کشورهای در حال توسعه بود و این کوشش هم بدون استثنا به شکست منجر شد.
مومنی تصریح کرد: وقتی ما درباره ایده همگرایی منطقهای بحث میکنیم مساله آسیبشناسی آن شکستها یکی از حیاتیترین چیزهایی است که باید مورد توجه قرار دهیم. در جریان تجارت، مهمترین چیز فناوری است که در میان این کشورهای در حال توسعه حکم کیمیا را دارد؛ این کشورها نمیتوانند از دور باطل توسعهنیافتگی بیرون بیایند. آنچه که در ایران پساجنگجهانی دوم در این زمینه شکل گرفته در چارچوب مناسبات و ملاحظات جنگ سرد بوده و در چارچوب ایجاد سپرهای مختلفی از سوی آمریکا در برابر خطر نفوذ اتحاد شوروی شکل گرفت. شکست پیمان بغداد، سنتو و سیتو در این مورد قابل ردگیری است.
وی افزود: پیمان بغداد بعد از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق بهم ریخت و اتحاد شوری توانست رخنهای پدید آورد و پیمان سنتو به واسطه همان ملاحظات جنبه نمایشی و تبلیغاتی پیدا کرد و اثر عملیاتی به وجود نیاورد. تا زمانی که کشورهای در حال توسعه الگوی سنتی مشارکت خود در تجارت بینالمللی را تغییر ندهند مشارکت فعال، موثر و اعتلابخش برایشان میسر نمیشود. برای اینکه به چهرههای بزرگی از تاریخ معاصرمان اشاره کنیم که این مسله را فهمیدند به دوران رضاشاه اشاره میکنم که طرح ایجاد راهآهن را به مجلس آورد. آن زمان هزینه فرصت هر نوع مخالفت با رضاشاه خیلی بالا بود و زمانیکه راهاندازی راهآهن مطرح شد دو نفر در مجلس جرأت مخالفت با انتقال آن را داشتند. الآن مجال نیست من جزییات بحثهای آنها را مرور کنم که یک ذخیره دانایی کمنظیر است ولی گوهر بحثهای مدرس و مصدق این بود که میگفتند ایران به راهآهن نیاز دارد اما نه راهآهنی که منتهیالیه جنوب را به منتهیالیه شمال وصل کند بلکه به راهآهنی نیاز است که منتهیاله شرق را به غرب وصل کند. استدلالشان این بود که آن راهآهنی که شمال را به جنوب وصل میکند دو کارکرد ضد توسعهای خواهد داشت، اول اینکه چون ایران سرشار از ذخایر مادی زیرزمینی است چون این راهآهن به آبهای آزاد وصل میشود امکان دسترسی بسیار ارزان کشورهای صنعتی به ذخایر زیرزمینی ایران را فراهم میکند و از این طریق کالاهای صادر شده صنعتی بسیار ارزان به نقاط مختلف میرسد و اقتصاد ایران تا ابد خامفروش و واردکننده صادرات خارجیها میشود. گرچه این افراد زورشان نرسید و در نهایت آنچه که رضاشاه میخواست انجام شد اما آن بنیان اندیشهای که مدرس و مصدق به یادگار گذاشتند برای ما همچنان آموزنده است. در ربع اول قرن بیستویکم، یعنی نزدیک به یک قرن بعد از ایجاد راهآهن هنوز هم همچنان چیزی حدود ۹۴ درصد سهم ایران از تجارت جهانی تجارت مواد اولیه و خام است و ما زمینگیر شدن در خامفروشی را داریم میبینیم.
مومنی در ادامه عنوان کرد: کوششهای مقطعی قابل اعتنایی برای برونرفت صورت گرفت که برجستهترین آنها سالهای اول شکلگیری جنبش مشروطیت، سالهای جنبش ملی شدن نفت و سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. هر سه آن کوششها دستاوردهای مقطعی قابل اعتنایی داشت اما تداوم پیدا نکرد و رمزگشایی از چرایی این اتفاق یکی از فوریترین نیازهای معرفتی در ایران است. از بین رهبران مشروطه آنهایی که خیلی عمیق این مساله را شناخته بودند خیلی زود اعدام شدند، در دو مقطع بعدی هم در دورهای ۲۸ ماهه توانستیم برای اولین بار و تا امروز آخرین بار تنها نوبتی که تراز تجاری غیرنقتی مثبت را تجربه کنیم محصول تدابیر مصدق بوده است و سرنوشت مشابه مصدق و میرحسین موسوی که دومین تجربه آن مناسبات بوده هم به اندازه کافی گویاست.
وی افزود: وقتی آقای محمد ترکمان خاطرات آقارضای فیروزآبادی را منتشر کرد خیلی جالب بود که در آنجا به رفتن آقای فیروزآبادی نزد آیتالله بروجردی اشاره میکند که چرا کسی که چنین خدماتی کرده (محمد مصدق) باید محصور باشد و میخواهد ایشان مداخله کند و وضعیت مصدق را از حصر تغییر دهد. از قول آقارضای فیروزآبادی گفته میشود؛ آیتالله بروجردی فرمودند که "من در مورد تمام خدمات مصدق با تو همدل هستم اما در سطح توان من امکان حل و فصل گرفتاری مصدق نیست". استدلالی که آیتالله بروجردی مطرح کردند این بود که مصدق دست در کام اژدها کرده، او با منافع انگلستان در افتاده و مواجهه با آن از حد توان من خارج است. این اتفاق یک ایده خیلی حیاتی را برجسته میکند که اگر این زمینگیری در اقتصاد سیاسی ایران تداوم پیدا کرده پرداختن به این مسئله از کانال عوامل داخلی قابل توضیح نیست. باید مسائل ایران را در کادر منازعه هژمونیک بین قدرتهای بزرگ مطالعه کنید. تجربه تاریخی به ما میگوید قدرتهای بزرگ به واسطه ویژگی خاص ایران همواره توافق داشتند که ایران نباید از این دور باطل خارج شود
مومنی با ارائه پیشنهاد خواندن کتاب «اختناق ایران» نوشته مورگان شوستر گفت: این کتاب بیان میکند که روس و انگلیس در کادر عقیمسازی حکومت ایران، با همدیگر توافقی شگفتانگیز دارند، از نظر من آن توافق شگفتانگیز الان بین چین، روسیه و آمریکا وجود دارد. در اسلوبی که از نظر اندیشهای، مصدق و مدرس برای نجات ایران طراحی کردند و آن را به عنوان موازنه عدمی صورتبندی مفهومی کرده بودند برای ایران انزواجویی نه ممکن است نه مطلوب، پس ایران باید در مناسبات بینالمللی فعال باشد و برای توسعه مستلزم برخورداری از یک استراتژی اعتلابخش توسعه صنعتی است.
این استاد اقتصاد در ادامه خاطرنشان کرد: در هر حال در این اسفندماه که من آن را ماه محمد مصدق میدانم با جزییات بیشتری در این دو هفته پایانی سال صحبت خواهیم کرد. مساله اساسی برای ایران امروز این است که باید بپرسیم آن جنبشهای فراگیر سهگانه که برای برونرفت ایران از این دور باطل بود، چرا علیرغم دستاوردهای خارقالعاده مقطعیاش با شکست مواجه شد. اگر ما بتوانیم در توسعه صنعتی رویمان را به هدف کنیم شاید یکی از عالیترین جلوههای عملیاتی کردن آن مشارکت فعال و توسعهگرا در اقتصاد جهانی همین ایده همگرایی منطقهای در حوزه تمدن ایرانی است.
مومنی تأکید کرد: برای کشتیبانی که فرمان کشتی خود را هرز کرده هیچ بادی باد مساعد تلقی نخواهد شد. از دریچه استراژی صنعتی و تجاری ما دچار این هرزشدگی فرمان کشتی توسعه ایران هستیم و باید فکر بایسته کنیم. نکته کلیدی این است که لااقل طی این سالها ما با یک ساختار قدرتی روبرو بودیم که اجتماع بیش از سه نفر را شبههناک میداند و برخورد امنیتی با آن میکند درحالیکه بازی توسعه یک بازی همکارانه است و کشورهایی موفق هستند که فضای همکاری را فراهم میکنند. ما داریم شرایطی را تجربه میکنیم که حدود نود درصد بنگاههای اقتصادیمان یک نفره است، بنابراین این آرایش اگر بخواهد تغییر کند به همان اندازه که در جهتگیریهای اقتصادی نیازمند تغییر است در جهتگیریهای فرهنگی و سیاسی هم نیازمندبازنگریهای اساسی است.
این اقتصاددان در پایان اظهار کرد: تا زمانیکه ما تمرین همگرایی نداشته باشیم بستر همکاری در داخل و بسط آن به خارج فراهم نیست. در حیطه سیاست تا زمانیکه این شبهه اختلالآفرینی در امنیت ملی وجود دارد، امکان ندارد توسعه ملی اتفاق بیوفتد. در فرهنگ هم تا زمانیکه برخورداری فرصتطلبانه و فاسد زرنگی تلقی شود در جایی که نیازمند تلاش هستیم ما با مشکل روبرو خواهیم بود؛ ما به غایت نیازمند گفتگوهای خیلی وسیعتری در این زمینه هستیم. استدلالهای خیلی مستحکمی وجود دارد که اگر آن بسترها فراهم شود شروعی بر این همکاریهای بیرون به عالیترین شکل با آن کشورهایی که در حوزه تمدن ایرانی قرار میگیرند خواهد بود. من با اظهار امید به اینکه این تلاشهای امیدآفرین همچنان استمرار پیدا کند عرایضم را خاتمه میدهم.