خبرگزاری کار ایران

یک بازیگر و کارگردان تئاتر مطرح کرد؛

ضعف تئاتر خیابانی در کشور عدم وجود آموزش است/ جشنواره جای آثار ضعیف نیست

ضعف تئاتر خیابانی در کشور عدم وجود آموزش است/ جشنواره جای آثار ضعیف نیست
کد خبر : ۱۴۳۹۱۷۰

کارگردان نمایش «اپی لپسی» می‌گوید: آنچه برایم اهمیت دارد حرفی است که قرار است زده شود. ما هنرمندان تئاتر هستیم خیابانی و صحنه‌ای اثر نباید برایمان تفاوت کند. ما باید فضایی را نشان دهیم که تماشاچی آن را ندیده باشد و برایش جذاب به نظر برسد

به گزارش خبرنگار ایلنا، در دنیای امروز نه تنها تئاتر محدود به متون کلاسیک نیست، بلکه آمیخته‌ای از سبک‌ها و جریاناتی است که از فیلتر دانش و جهان‌بینی هنرمند گذر کرده است. با این تفاسیر، به تعداد نویسندگان و کارگردان‌ها سبک و شیوه اجرا وجود دارد. اما تئاتر خیابانی طی سال‌ها و دهه‌های قبل چقدر دچار تغییر شده است؟ بدون شک این تحول صورت گرفته و می‌توان گفت تئاتر خیابانی امروز گونه‌ای متفاوت از پرفورمنس‌ها و اجراهای محیطی است. سوال این است که تئاتر خیابانی در کشور ما از دهه‌های قبل تاکنون چقدر دچار تغییر شده و ارتقا یافته است؟ باید گفت این روند ساکن و گاه نزولی بوده است. متاسفانه تئاتر خیابانی که گونه‌ای دراماتیک، مستقل و در برخی موارد اعتراضی محسوب می‌شود، در دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های کشور جایگاهی ندارد. با این وجود؛ چهل و دومین جشنواره تئاتر فجر که از ابتدای بهمن‌ماه کار خود را آغاز می‌کند، امسال برخلاف سال‌های قبل شمار آثار خیابانی راه یافته را افزایش درخور توجهی داده است. درنهایت تعداد زیادی از هنرمندان تئاتر خیابانی سراسر کشور پس از طی مراحل استانی و منطقه‌ای، در جشنواره حضور یافته‌اند.

«اپی لپسی» نوشته سامان شکیبا و کارگردانی علیرضا تاجیک یکی از آثاری است که از شهر ورامین و استان تهران در چهل و دومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر حضور یافته است. علیرضا تاجیک کارگردان این اثر که سابقه بازی و کارگردانی آثار صحنه‌ای را هم در کارنامه دارد، درباره نحوه حضور نمایش «لپی لپسی» در جشنواره و قصه آن با ایلنا گفتگو کرد و به ضعف‌هایی اشاره کرد که تئاتر خیابانی را در مسیری غلط قرار داده است. 

ضعف تئاتر خیابانی در کشور عدم وجود آموزش است/ جشنواره جای آثار ضعیف نیست

برای حضور در چهل و دومین جشنواره تئاتر بین‌المللی فجر چه رویه‌ای را طی کردید و «اپی لپسی» موفق به کسب چه عناوینی شد؟ 

نمایش ما با حضور در جشنواره استانی تهران به جشنواره تئاتر فجر راه یافت. کار ما در این مرحله برگزیده شد و در رشته‌های کارگردانی، طراحی صحنه، موسیقی، طراحی ایده و بازیگری زن اول شدیم و جایزه دریافت کردیم. این اتفاق در جشنواره منطقه‌ای هم تکرار شد. در نهایت پس از حضور در جشنواره استانی، سپس منطقه‌ای به جشنواره چهل و دوم تئاتر فجر راه یافته‌ایم. خدا را شکر می‌کنم که برای چهارمین سال متوالی در جشنواره تئاتر فجر حضور یافته‌ام با این تفاوت که امسال به عنوان کارگردان در این رویداد حاضر شده‌ام. این تفاوت و تجربه‌ برای من بسیار بزرگ است. 

شما از این شیوه برگزاری‌ و انتخاب‌ها که پس از چند سال دوباره در جشنواره احیا شده، رضایت دارید؟

این سیر و روند، برای بچه‌هایی که اهل شهرستان هستند و به هر حال از پایتخت و مراکز استان‌ها دورند، اتفاق بسیار خوب و جذابی است، اما برای افراد و گروه‌هایی که کارشان را مستقیما به جشنواره ارائه داده‌اند، شیوه مناسبی نیست. شما حساب کنید برخی آثار از همین تهران به جشنواره استانی و منطقه‌ای رفته‌اند و سپس به جشنواره راه یافته‌اند. به نظرم این شیوه انتخاب آثار از تهران بر اساس شرکت در جشنواره‌های استانی و منطقه‌ای درست نیست. چنین کارهایی بهتر است مستقیما به جشنواره بیایند. من و اعضای گروهم از شهر ورامین در جشنواره شرکت کردیم اما برای حضور در جشنواره منطقه‌ای ما را به مشهد فرستاند. این مدل انتخاب‌ها البته مضرات دیگری هم دارد.

به هرحال بچه‌های شهرستان نسبت به تئاتری‌های تهران فضای متفاوت‌تری را تجربه می‌کنند. آن‌ها فضا و ذهنیت متفاوتی دارند و بر همان اساس کار می‌کنند، که این روند روی خروجی کار و کیفیت نمایش، تاثیر بسیار دارد. دلیل وجود این تفاوت‌، عدم آموزش است. کلا آموزش تئاتر در شهرستان‌ها مورد توجه نیست. این امکان در شهرستان‌ها وجود ندارد و در این میان تئاتر خیابانی از محرومیت بسیار کمتری برخوردار است. 

اغلب آثار بر اساس متدهای گذشته و بدون لحاظ کردن موارد ضروری امروزی کار می‌کنند. 

دقیقا همینطور است. 

تعدادی از دوستان نظرشان این است که استان تهران و شهرهای تابعه باید مستقیما به جشنواره بیایند. 

بله همینطور است. تمام بچه‌های استان تهران را به جشنواره منطقه‌ای مشهد فرستاند. این اتفاق عجیب است؛ چون به لحاظ جغرافیایی استان سمنان به تهران نزدیک‌تر است تا مشهد! درباره این قضیه هم توضیحی به ما داده نشد، فقط می‌دانم استان‌ها و مناطق را بخش‌بندی کرده بودند. مثلا شرکت‌کننده‌های اصفهان را برای حضور در جشنواره منطقه‌ای به سمنان فرستاده بودند، در حالی که استان فارس و شهر شیراز به آن‌ها نزدیک‌تر است. 

اجرا در مشهد برایتان چگونه تجربه‌ای بود و دیگر آثار را چگونه دیدید؟ 

طی حضور در مشهد هم متوجه تفاوت دیدگاه‌ها شدم. مثلا متوجه این موضوع شدم که دید دیگر دوستان به ما که از تهران رفته بودیم، نسبت به بقیه متفاوت است. به نظرم این تفاوت نگاه در بچه‌های تازه‌کار و آن‌ها که سال‌ها کار کرده‌اند، وجود دارد. من خودم سال‌ها در انجمن نمایش کار کرده‌ام. حال حساب کنید نمایش «اپی لپسی» اولین کار حرفه‌ای بازیگرانم در زمینه تئاتر خیابانی است که به نتیجه رسیده و در جشنواره‌های استانی و منطقه‌ای کسب عنوان کرده است. البته این تفاوت نگاه به کار ما شاید به دلیل کسب عناوینی بوده که در روند راه‌یابی به جشنواره طی کرده است. اما نگاه من و اعضای گروهم نیز به خیلی از کارها متفاوت بود. واقعا نمی‌توانستیم کارها را با هم قیاس کنیم یا به لحاظ کیفی کنار هم قرار دهیم.

دلیل این تفاوت کیفی محرومیت شهرستان‌ها از تئاتر درست، آکادمیک و به‌روز است. 

بله دلیل این تفاوت در آثار و کیفیت آن‌ها همان خلاء آموزش است، که گفتم. بخصوص در تئاتر خیابانی؛ لذا بهتر آن است که مسئولان در جشنواره‌هایی چون فجر بیشتر روی تئاتر خیابانی تمرکز کنند.

لازمه رسیدن به جایگاه روز و تولید آثار درخور خیابانی برگزاری کارگاه‌های آموزشی در شهرهاست. 

بله درست است و به هرحال این رویه آموزش درست تئاتر خیابانی در جشنواره‌ها باید شکلی جدی به خود گیرد تا شاهد بالا رفتن کیفیت نمایش‌های خیابانی باشیم. 

متاسفانه هنوز تعریف درستی از تئاتر خیابانی نداریم و آن را با پرفورمنس و اجراهای محیطی یکی می‌دانیم. 

موافقم و در نهایت طی همین روند است که سطح کیفی آثار تئاتری‌های همه شهرها به هم نزدیک خواهد شد. البته این اتفاق تا حدودی رخ داده که البته اصلا کافی نیست. من اصفهان و تئاتر خیابانی این شهر را مثال می‌زنم؛ چون دوست‌های اصفهانی زیادی دارم که تئاتر خیابانی کار می‌کنند. در جریانم که کانون نمایش خیابانی اصفهان مدام در حال فعالیت است و ورکشاپ‌های مستمر برگزار می‌کند. می‌دانم روند برگزاری‌های از تابستان وجود داشته؛ یعنی قبل از جشنواره تئاتر فجر و ربطی به این رویداد ندارد. سوالم این است که این اتفاق چرا در تهران رخ نمی‌دهد؟ عجیب است که در پایتخت که محل اتفاقات مهم هنری است، چنین امکانی وجود ندارد؛ آنهم با وجود این همه تئاتری و افراد با تجربه. لااقل باید برای فعالان تئاتر خیابانی تهران در طول سال ورکشاپ‌هایی برگزار شود. 

کانون یا انجمن نمایش‌های خیابانی باید روی این مقوله مهم تمرکز کند و با نظارت خانه تئاتر به برگزاری ورکشاپ‌های تخصصی بپردازد. به سراغ نمایش «اپی لپسی» برویم. این عبارت به معنای بیماری صرع است؟ 

بله با کمی تفاوت به معنای صرع و تشنج است. من سعی کردیم متن سامان شکیبا را با مشورت خودش خیلی تغییر دهم. نمایشنامه در بعد کارگردانی دچار تغییرات بسیاری شد تا آنجا که متن و اثر آماده اجرا، فضایی متفاوت دارند. 

قصه اثر درباره چیست؟ 

ابتدا بگویم که «اپی لپسی» بر اساس قصه‌ای واقعی نوشته شده و به مرحله اجرا رسیده است. یعنی واقعه در گوشه‌ای از تاریخ معاصرمان که همان جنگ ایران و عراق است، رخ داده و در یک مدرسه استثنایی روایت می‌شود. این مکان آموزشی که در واقعیت وجود داشته مدرسه استثنایی شهید فیاض‌بخش نام دارد. همانطور که می‌دانید دانش‌آموزان اینطور مدارس دچار مشکلات و معلولیت‌های جسمی و ذهنی هستند. شخصیت نمایش ما هم از این قاعده مستثنی نیست. او دانش آموزی است که تنها مشکلش تشنج بوده است. مدراس عادی او را قبول نمی‌کنند و حال به هر دلیلی در مدرسه استثنایی شهید فیاض‌بخش بروجرد او را می‌پذیرند. مادر این بچه دارقالی داشته و برای بهبود فرزندش همه تلاش خود را به کار می‌گیرد. مشکل این است که بچه به نسبت به صداهای بلند حساسیت دارد و دچار تشج می‌شود. صدای ضربه‌های دست مادر بر دار قالی بچه را اذیت می‌کرده و او دچار تشنج بیشتر می‌شده است. این درحالی است که دانش آموز پدرش را از دست داده بوده و مادر با قالیبافی خرج زندگی خود و او را می‌داده است. این بچه حتی به صداهای دیگر هم حساسیت داشته است. در ادامه، روز سیزدهم دی‌ماه سال شصت و پنج حمله هوایی صورت می‌گیرد. همه دانش‌آموزان فرار می‌کنند. صدای سوت بمب‌ها و موشک‌ها دانش آموز را دچار تشنج می‌کند. در ادامه این بچه در حیاط می‌ماند و مدرسه هم بمباران می‌شود. طی این حمله تمام شصت و هشت دانش آموز مدرسه شهید می‌شوند. قصه ما درباره یکی از این بچه‌هاست و او همانی است که دچار صرع یا اپی لپسی است. این داستان کاملا واقعی است. 

از ادامه ماجرا و وضعیت مادر این شهید اطلاع دارید؟ 

اگر درست بگویم مادر این دانش آموز شهید سال هشتاد و چهار فوت کرد؛ اما تا پیش از این اتفاق و تا روزهای واپسین منتظر فرزندش بود. موضوع دیگر این است که مادر که تا قبل از دست دادن فرزندش قالی می‌بافت تا روزهای آخر زندگی شال می‌بافته، چون صدای ضربه‌ها به دار قالی او را دچار تشنج می‌کرده است. و اینکه آرزو داشته فرزندش را پیدا کند و شال را به گردنش بیندازد که متاسفانه این اتفاق هرگز رخ نمی‌دهد. 

یعنی این پسر بچه در آن واقعه حمله هوایی مفقود می‌شود. 

بله. از آنجا که باقی دانش آموزان در مدرسه حضور داشته‌اند، اجساد آن‌ها را پیدا کرده‌اند. اگر درباره این قضیه کمی جستجو کنید درخواهید یافت که مدرسه شهید فیاض بخش چهار شهید گمنام دارد. احتمال می‌دهند که این بچه یکی از آن چهار شهید باشد. 

 به نتیجه رساندن چنین قصه‌ای در فرمت تئاتر خیابانی دشوار است، چون شما باید ریتیمی چکشی با تمپوی مناسب داشته باشید. برای اجرای چنین اثری در قالب خیابانی زمانی مشخص را در نظر داشتید یا در بخش‌هایی بر اساس بداهه پیش رفته‌اید؟ 

 

از آنجا که کار در یک فضای نمایشی قرار گرفته و بر اساس قصه‌ای مشخص روایت می‌شود، خیلی نمی‌توان آن را بر اساس بداهه پیش برد. کلا در چنین آثاری خیلی نمی‌توان مبتنی بر بداهه پیش رفت. زمان نمایش هم بیست و هفت دقیقه تا سی دقیقه است. جشنواره نیز زمان نمایش‌های خیابانی را سی دقیقه در نظر گرفته است. 

اینکه اثرتان را با آگاهی و بر اساس علم روز و استانداردهای موجود تولید و اجرا کنید، برایتان چقدر اهمیت دارد؟ 

این مسئله و مواردی که گفتید خیلی برایم مهم است. همیشه هم به بچه‌های خودم می‌گویم که تئاتر خیابانی یک رسالتی دارد که باید به آن پایبند باشیم. درست است که مبنای تئاتر خیابانی اعتراض است اما ما قرار است کاری را اجرا ببریم که حرف اصلی خودش را بزند. 

 آن رسالت چیست؟

رسالت اصلی خیابانی حرف زدن از دل مردم است. یعنی ما باید اتفاق درونی مردم را به خودشان نشان دهیم؛ آنهم از منظری که خودشان نگاه نکرده‌اند. این همان دیدی است که هنرمند (یعنی بازیگر و کارگردان) باید به آن برسند. به هرحال لازمه این روند این است که ما مدام خودمان را به روز کنیم. نگه داشتن خودمان در یک موقعیت به شدت برای‌مان زننده است و منجر به آسیب‌پذیری ما خواهد شد؛ چون اگر تحقیق و پژوهش نکنیم و درگیر کنش‌ها و چالش‌ها نباشیم در همین جایگاهی که هستیم، می‌مانیم. 

شما معمولا پر کار هستید و در آثار صحنه‌ای هم ایفای نقش می‌کنید. این در حالی است که تئاتر خیابانی هیچ قاعده مشخصی ندارد و نمی‌توان از آن کسب درآمد نمود. 

فعالیت در فضای صحنه‌ای که بچه‌ها فعالیت می‌کنند و خودم هم در آن دخیل هستم، برایم ادامه دارد. امسال اتفاق عجیبی برای ما افتاد. امسال با همین بچه‌هایی که در نمایش «اپی لپسی» حضور دارند و چند سال است با من کار می‌کنند، یک کار صحنه‌ای هم داشتیم. اتفاق جالب برای من این است که ما همزمان دو کار خیابانی و صحنه‌ای در جشنواره داشتیم که هر دو هم پذیرفته شدند، اما کار صحنه‌ای تا مرحله استانی بالا آمد. البته فضای آن اثر صحنه‌ای که متنش را تینو صالحی نوشته با نمایش «اپی لپسی» متفاوت بود. دوستان چند روز پیش همین سوال شما را پرسیدند و گفتند قرار است تئاتر خیابانی را ادامه دهی یا در زمینه تئاتر صحنه‌ای فعال باشی؟

به دوستان هم گفتم آنچه برایم اهمیت دارد حرفی است که قرار است زده شود. ما هنرمندان تئاتر هستیم خیابانی و صحنه‌ای اثر نباید برایمان تفاوت کند. ما باید فضایی را نشان دهیم که تماشاچی آن را ندیده باشد و برایش جذاب به نظر برسد. یکی از دوستان حرف جالبی می‌زد. او می‌گفت بچه‌ها نسبت به اثر دید روزنامه‌نگارانه داشته باشید؛ یعنی دیدگاهی که کسی به آن توجه ندارد. ما باید نسبت به موضوع و سوژه و قصه، دیدی داشته باشیم که جدید باشد. 

نظرتان درباره عملکرد انجمن هنرهای نمایشی ایران و کانون نمایش‌های خیابانی خانه تئاتر چیست؟ 

من تئاتر را از سال هشتاد و نه با امین تارخ شروع کردم و الان که اینجا هستم فضاهای بسیار متفاوتی را تجربه کرده‌ام. می‌خواهم بگویم پنج سال است به صورت حرفه‌ای در عرصه تئاتر خیابانی مشغول فعالیت هستم. من که از پنج سال پیش خیابانی کار کرده‌ام و چهار سالش را به جشنواره تئاتر فجر آمده‌ام، به جای سیری صعودی، مسیری نزولی را طی کرده‌ام. 

دلیل این تنزل چیست؟ 

به این دلیل که اصلا فضای آموزشی نداریم و پیش‌تر هم به آن اشاره کردم. چرا ما نباید در تهران که پایتخت است آموزش تئاتر خیابانی نداشته باشیم. آدم واقعا دلش می‌سوزد و وقتی برخی آثار راه یافته به جشنواره را می‌بیند. واقعا این سوال ایجاد می‌شود که یک کار ضعیف چرا باید به مرحله منطقه‌ای راه یابد؟ اصلا درباره شهرستان‌های دور افتاده حرف نمی‌زنم. این سوال ایجاد می‌شود که زمانی چنین نمایش ضعیفی به جشنواره منطقه‌ای می‌آید، باقی کارها چه کیفیتی داشته اند؟

 تئاتری‌های شهرستان از بدیهی‌ترین و پیش پا افتاده‌ترین امکانات هم برخوردار نیستند. متاسفانه در دانشگاه‌ها هم درسی تخصصی به اسم تئاتر خیابانی وجود ندارد. 

سالهای سال است که کلیت ماجرا غم‌انگیز و تاسف برانگیز است. درباره انجمن و کانون نمایش‌های خیابانی هم باید بگویم به جای اینکه مسئولان مربوطه در این بخش‌ها به کمک بچه‌ها بیایند، این بچه‌ها هستند که کار می‌کنند و به دنبال پیشرفت می‌گردند. خودتان می‌دانید که چنین اوضاعی، فضا را برای فعالیت محدود می‌کند. اوضاع تا آن حد بد است که فلان افراد صرفا با تغییر دادن اسم یک اثر را در چند جشنواره اجرا می‌برند؛ یعنی کار جدیدی تولید نمی‌شود و هرچه هست آثار تکراری قبلی است. 

آیا ناگفته‌ای مانده که بخواهید درباره‌اش صحبت کنید؟ 

می‌خواهم به موضوعی خارج از بحث بپردازم. اگر کار ما را ببیند متوجه خواهید شد که اعضای گروه من جوان‌ترین افراد حاضر در جشنواره هستند. در جشنواره استانی و منطقه‌ای هم بچه‌های ما کم سن و سالترین‌ها بوده‌اند. در آخر بگویم از زمان اجرا اصلا راضی نیستم چون ما را در روزهای اول و دوم جدول قرار داده‌اند. روز اول اجرا داریم و روز دوم کارمان داوری خواهد شد و اثرمان مورد ارزیابی هیئت مربوطه قرار خواهد گرفت. به ما گفتند از آنجا که شما از تهران شرکت کرده‌اید و کارتان هم آماده است، اجرا به روزهای اول موکول شده. من در پاسخ گفتم نظر ما هم مهم است و شاید بخواهم در اثر تغییراتی ایجاد کنم. درستش این است که برنامه یکی دو روز قبل با کارگردان اثر چک شود که اگر اعتراضی وجود داشت حداقل امکان اعلام کردن داشته باشد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز