خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد:

خودکامگی و اولویت‌ها تعیین‌کننده وضعیت فرهنگ و هنر هستند/ با رفتن مدیران، موزه‌ها تعطیل می‌شوند

خودکامگی و اولویت‌ها تعیین‌کننده وضعیت فرهنگ و هنر هستند/ با رفتن مدیران، موزه‌ها تعطیل می‌شوند
کد خبر : ۱۳۳۹۶۷۶

یک کارشناس نسخ خطی معتقد است: خودکامگی و اولویت‌ها تعیین کننده وضعیت فرهنگ و هنر است ازاین روست که با رفتن مدیران، موزه‌ها تعطیل می‌شوند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، بابک بزرگ پناه (خوشنویس و کارشناس نسخ خطی) با اشاره به آنکه تاریخ موزه داری در ایران طولانی نیست، گفت: عموما موزه‌های ما به گونه‌ای اداره می‌شوند که اگر مدیر آن تغییر کند تا اتفاقی برایش بیافتد، آن موزه رو به تعطیلی می‌رود درواقع با رفتن یک نفر یا نفرهایی، مکانی با اهمیت مانند موزه تعطیل می‌شود و مدیریت آن بی‌سامان می‌ماند این درحالی است که چنین امری در موزه‌های دنیا همچون لوور و متروپلیتن وجود ندارد. 

او در ادامه برای مثال به موزه‌هایی اشاره کرد که در سال‌های مختلف به عناوین متفاوت بودجه می‌گیرند و افتتاح می‌شوند اما در نهایت به مرحله اجرا و عملیاتی نمی‌رسند و گفت: در کشور ما اولویت درست تعریف نشده. زمانی که مادام ژان دیولافوا به همراه همسرش مارسل اوگوست دیولافوا (مهندس راه و ساختمان و باستان‌شناس فرانسوی) به ایران آمد و به بررسی محوطه‌های باستانی ایران پرداختند، آثاری پیدا کردند و این آثار را به خارج از کشور منتقل کردند و در موزه‌های پاریس و اروپا نگهداری کردند. اتریش‌ها، بلژیکی‌ها و انگلیسی‌ها و… نیز در آن زمان با سختی و شرایط آن زمان به ایران آمدند و درصدد کاوش باستان‌شناسی برآمدند و آثار ارزنده‌ای نیز کشف کردند. باید دید آن‌ها در آن زمان اولویتشان چه بود که حاضر بودند با وجود تمام سختی‌ها و مشکلاتی که وجود داشت، تن به انجام این کار بدهند و این آثار را بدست آورند. آیا ایرانی‌ها نیز برایشان مهم بود که به کشورهای خارجی بروند و آثارشان را پیدا کنند و موزه‌هایی برای این آثار درست کنند؟ پاسخ این سئوال مشخص است، خیر. چراکه اولویت چیز دیگری است و هنوز چنین چیزی برای ما تعریف نشده است. 

او ادامه داد: تا زمانی که میراث‌فرهنگی و حفظ فرهنگ و تمدن تبدیل به اولویت ما نشود، هیچگاه میراث فرهنگی سر و سامان پیدا نمی‌کند. بودجه‌ای که به یک موزه اختصاص داده می‌شود باید در مهم‌ترین بخش موزه که همان بخش مرمت است هزینه شود. اگر تحقیقی در خصوص کارگاه‌های مرمت کاخ موزه‌ها و موزه‌های کشور داشته باشیم شاهد آن خواهیم بود که بزرگان این حوزه از کار بی‌کار و خانه‌نشین شده‌اند. بزرگترین صحاف سنتی ایران که همان آقای فیضی است و سال‌ها در کاخ گلستان کار کرده و کتاب‌های خطی را صحافی کرده این روزها در خانه گوشه‌نشین شده و با وجود آنکه حاضر است مجانی کار کند اما اجازه کار به او داده نمی‌شود. این امور باید آسیب‌شناسی شود. حتا آقای سلیمانی که از بزرگترین مرمتگران کشور است این روزها پارکینسون گرفته و خانه‌نشین شده و کسی از او خبری نمی‌گیرد. 

این کارشناس نسخ خطی اذعان داشت: در بسیاری از موارد شاهد آن هستیم که مسئولان بودجه‌ای به نام موزه و انجام امور فرهنگی و میراثی در یافت می‌کنند اما در نهایت این بودجه به کام بخش دیگری صرف می‌شود. در مرحله نخست باید تعریفی درست از میراث‌فرهنگی ارائه دهیم. درحال حاضر تعریفی که از میراث‌فرهنگی ارائه می‌شود یک سری اشیاء و بناهایی است که از گذشته به جا مانده و بیانگر فرهنگ و هنر یک دوره خاص از تاریخ و یک مکان خاص از اقلیم‌های مختلف کشور است. درحالی که میراث‌فرهنگی افراد بزرگ وارث فرهنگ و هنر کشور هستند. در واقع باید میراث زنده را دریابیم. اگر بتوانیم این افراد را دریابیم و به آن‌ها اهمیت دهیم و نذاریم در فقر و بدبختی زندگی کنند و بمیرند، خود به خود موزه‌ها و مکان‌های تاریخی اهمیت پیدا می‌کنند. اگر به این وارثان رسیدگی نشود، اماکن و اشیاء هیچ ارزشی نخواهد داشت. 

بزرگ پناه با بیان خاطره‌ای گفت: شاگرد ۵ تا ۶ ساله‌ای داشتم که چندین جلسه کلاس خطاطی را با او گذراندم. بعد از چند جلسه، مادرش دست او را گرفت و گفت دیگر نمی‌خواهد این کار را ادامه دهد چراکه نمی‌خواست فرزندش در آینده سرشکسته، بدبخت و فقیر بار بیاید. این مادر وقتی وضعیت خطاط‌ها و احترامی که در جامعه ندارند را دید به این نتیجه رسید که فرزندش در این حوزه آینده‌ای ندارد و شاید اگر گیتار یاد بیگرد یا فوتبال کار کند برایش بهتر باشد. تفاوت اروپاییان با ما در همین است. آن‌ها می‌دانند که اگر به انسان‌های بزرگشان اهمیت بدهند، خود به خود آثار فرهنگیشان هم در جامعه اهمیت پیدا می‌کند. 

او در پاسخ به این سئوال که چرا با این قدمت تاریخی و فرهنگی و آن هنر پر آوازه امروزه به این نقطه رسیدیم که فرهیختگان جایگاه لازم را در جامعه ندارند، گفت: باید دید در دوره تیموری، صفوی یا هر دوره تاریخی دیگری که فرهنگ و هنر پیشرفت چشمگیری داشت، چه نیتی در پس حمایت از هنرمندان وجود داشت. آیا در آن دوره هنرمندان را دوست داشتند و برایشان ارزش قائل بودند یا آنکه می‌خواستند از خودشان چیزی به جا بگذارند. چرا میرعلی هروی در دوره صفویه به زور به بخارا برده شده تا فقط بنویسد. درواقع می‌توان گفت دولتی و حکومتی بودن هنر تاثیر بسزاری در وضعیت هنرمندان داشته و دارد. چرا میرعماد که بزرگترین هنرمند عصر صفوی بود با چاقو تکه تکه شد! حتا علی اکبر دهخدا در فقر از دنیا رفت چراکه یکی از کاندیدای ریاست جمهوری بود و رضاشاه کینه او را به دل گرفته بود. خودکامگی و اولویت‌ها تعیین کننده وضعیت فرهنگ و هنر است. درواقع سلطان عصر و اینکه نامش در تاریخ باقی بماند مهم بود. نام سرمایه‌گذاران و شاهان بر سر آثار بزرگ گذاشته شده. پل الله وردی خان، مسجد شیخ لطف‌الله و… نام بزرگان و سرمایه‌گذاران را بر خود دارند و کسی اثری از معمار و هنرمندان این آثار در اختیار ندارد. 

این هنرمند تصریح کرد: داوینچی و میکل‌آنژ نیز در زمان زیست خود مورد آزار کلیسا و بزرگان عصر خود قرار گرفتند و آواره شدند. درواقع در دوره رنسانس نیز اینگونه بود. چرا از دیدن کلیسای واتیکان حیرت می‌کنیم اما حالمان خوب نمی‌شود؟ چراکه میوه ظلم و خودکامگی است. هنرمندی که این آثار را کار کرده با خون دل و گریه کار کرده اما باید دانست که هنرمندان می‌توانند نسل آینده را بسازند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز