صاحب عنوان در مسابقه جهانی موسیقی مطرح کرد؛
توضیحاتی درباره یک اثر «آکاپلا» با ساختاری ایرانی و اجرای کلاسیک غربی تنها با یک خواننده/ «آندره بوچلی» بر صدای طبیعی انسان اعتقاد داشت/ خوانندگیِ ایرانی دچار لحن شده/ راضی نگه داشتن همزمان مخاطبان عام و هنرمندان کار سختی است
اسماعیل اللهدادیان درباره آکاپلای یک نفرهاش میگوید: اینکه یک خواننده تمام خطوط هارمونی آکاپلا را به تنهایی بخواند اتفاقی است که شاید رخ نداده است. اگر خط اصلی اثر، موسیقی سنتی (با آن تحریرهای متعدد باشد)، کار سختتر هم میشود. میتوانم بگویم اثر من و شورا کریمی از این منظر منحصر به فرد است. خدا را شکر میکنم که کارمان به نتیجه رسید و بازخوردهای خوبی دریافت کردیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بسیار میشنویم که موسیقی ایرانی آنطور که باید به مردم دیگر کشورها معرفی نشده است. این در حالی است که طی دو، سه دهه گذشته هنرمندان مطرح عرصه موسیقی ایرانی درکشورهای دیگر به اجرای کنسرت پرداختهاند و اهالی و استادان برجسته موسیقی نواحی هم در این زمینه فعالیتهای جدی و گسترده داشتهاند. نمونه بارز این دسته از افراد در موسیقی ایرانی، محمدرضا شجریان، همایون شجریان، کیخسرو و شهرام ناظری، کیهان کلهر، گروه کامکارها هستند و عثمان محمدپرست، حاج قربان سلیمانی، و از نسلهای جدید محسن شریفیان، احسان عبدیپور و دیگر هنرمندان جوان تنها برخی از هنرمندانی هستند که به اجراهای جدی برونمرزی پرداختهاند.
اما اینکه تعدادی از هنرمندان، منتقدان و کارشناسان نسبت به اینکه موسیقی ایرانی آنطور که باید در سطح بینالمللی مطرح نشده، اتفاق نظر دارند شاید به دلیل پیچیدگی و پتانسیل موسیقی دستگاهی ایران است. خیلیها معتقدند موسیقی ایرانی جای کار بسیار دارد و تعدادی دیگر این هنر باریشه و پرقدمت را محدود میدانند و نظرشان این است که پیشینیان خلاقیتهای لازم در رابطه با آن را به کار بردهاند. اما در واقع شاید موضوع چیزی دیگری باشد. به طور مثال شاید بهتر آن است که بگوییم آثار ایرانی ارائه شده در سطوح بینالمللی، باید وجههای جهانیتر به خود گیرند و در عین پایبندنی به اصول و مولفههای مهم نیاز دارند که بهروز شوند. حال اینکه تا چه حد در این روند موفق بودهایم، سوالی است که پاسخ دادن به آن تحلیل و ریشهیابی عمیقتری میخواهد.
در میان آوازخوانان موسیقی ایرانی اسماعیل اللهدادیان یکی از افرادی است که تلاش دارد با بهرهگیری از عناصر و گونههای دیگر آثار خلاقانه و بهروز تولید کند. اسماعیل از کودکی آواز میشنیده و در شهر اصفهان زیست کرده و رشد یافته است. اولین استاد این هنرمند غلامرضا الله دادیان (پدر) بوده که گوش او را با آوای آواز و نوای ساز آشنا کرده. او علاوه بر شاگردی نزد استادان معاصر چهارسال شاگرد زنده یاد محمدرضا لطفی بوده است. از طرفی شغل اسماعیل الله دادیان موسیقی نیست. کار او در اتاق عمل است.
اسماعیل اللهدادیان سال گذشته با همکاری شورا کریمی یکی از آثار مطرح موسیقی ایرانی با نام «ز من نگارم» را در قالب «آکاپلا» تولید و اجرا کرد. با این توضیح که «آکاپلا» شکلی از موسیقی آوازیست که بدون همراهی ساز ساخته و اجرا میشود.
«زمن نگارم» ساخته درویشخان است و شعر آن را ملکالشعرای بهار شاعر مطرح معاصر سروده است. اللهدادیان و شورا کریمی، کمی پس از تولید «ز من نگارم» آن را به جشنواره جهانی و معتبر «گلوبال اواردز موزیک» فرستادند و حاصل این اتفاق کسب عنوان مدال نقره برای خوانندگی و اجرای آکاپلا و مدال نقره برای تنظیم موسیقی به شورا جان کریمی است.
او طی سالهای فعالیت بیش از هر چیز روی موسیقی ایرانی متمرکز بوده از مقطعی به بعد فراگیری موسیقی کلاسیک را هم آغاز میکند و حال میتوان گفته به طور موازی در این دو عرصه پیش میرود. در راستای این دو مسیر و عرصه ظاهرا متفاوت اسماعیل الله دادیان روی آکاپلا هم تمرکز دارد.
اللهدادیان درگفتگو با ایلنا، درباره اهمیت موسیقی ایرانی، ملاک تولید آثار نوگرا و خلاقانه و شاخصههای لازم برای تولید و ارائه، همچنین معرفی آثار ایرانی به عرصه جهانی صحبت کرد. او همچنین از ارزش و اهمیت حضور در جشنواره جهانی موسیقی «گلوبال میوزیک اواردز» گفت و درباره جزییات ساخت اثرش با زبانی تخصصی توضیح داد.
استاد حسن کسایی همیشه میگفت دو، سه نسل باید بگذرد و برنامهریزیهایی لازم است تا یک هنر و هنرمند در موسیقی به ثمر و نتیجه برسد.
شهر اصفهان خاستگاه استادان آواز و نوازندگانی است که به واسطه فعالیتهای موثر، نامشان بر تارک موسیقی کشور ثبت شده است. به عنوان یک شهروند اصفهانی علاقمند به هنر، چقدر از این امکان و انرژی بهره بردهاید؟ به هرحال اساس فعالیتهای شما موسیقی ایرانی و آواز است.
معمولا پاسخ این سوال از سوی خیلیها این است که ما در یک خانواده هنرمند و اهل هنر به دنیا آمدهایم. چنین پاسخی شاید خیلی روتین و کلیشهای شده اما در مورد من، واقعا همینطور بوده است؛ در رابطه با خودم اگر غیر از این باشد، جای تعجب دارد. استاد حسن کسایی همیشه میگفتند دو، سه نسل باید بگذرد و برنامهریزیهایی لازم است تا یک هنر و هنرمند در موسیقی به ثمر و نتیجه برسد. من نظر ایشان را قبول دارم و به نظرم این قاعده وجود دارد. پدر من از شاگردان استاد کسایی بودهاند و از محضر استاد محمدتقی سعیدی بهره برده اند. ایشان آواز میخوانند و به ردیف موسیقی ایرانی کاملا احاطه دارند. این علاقه و هنر پدر باعث شد من از کودکی آواز ایرانی بشنوم. واقعا هم یادم نمیآید این اتفاق چه زمانی رخ داده؛ بس که کم سن بودهام. میتوانم بگویم از زمانی که خودم را شناختهام آواز شنیدهام. من ساز میزنم اما هرگز کلاس نرفتهام و همین که پدرم ساز دست میگرفته و ساز مینواخته، من ناخودآگاه دیدهام و یاد گرفتهام. مادرم در پنج سالگی صدای مرا روی نوار کاست ضبط کرده که در حال خواندن آواز شور هستم. شاید در آن سالها نمیدانستهام که شور چیست؟ پدرم هیچ تلاشی نکرده که به من ساز زدن یاد بدهد یا بگوید آواز بخوان! این علاقه و اشتیاق خواست خودم بوده. اینکه پدر هیچوقت ما را مجبور به یادگیری موسیقی نکرده ، کار خوبی است که آن را میپسندم. او اصرار و تاکیدی و اجباری نداشت که موسیقی یاد بگیرم اما همیشه همراهش بودیم.
در دورانی که کلاسهای آموزشی تعطیل بود پدر شما استاد غلامرضا الله دادیان چگونه شاگردانش را آموزش میداد؟
آن دوران آموزشگاه موسیقی نداشتیم و معمولا کلاسها در خانهها برگزار میشد. استاد سعیدی از شاگردان استاد تاج اصفهانی وقتی به منزل ما میآمدند یا پدرم منزل ایشان و دوستانشان میرفت، من همراهشان بودم. طی این رفت و آمدها بود که میشنیدم و گوش میکردم. کمی که بزرگتر شدم مستقیما نزد اساتید رفتم و به فراگیری موسیقی پرداختم.
به جز پدر اولین استاد دیگرتان چه کسی بود؟
اولین استاد من آقای سیدرضا طباطبایی بودند که شاگرد استاد تاج اصفهانی بودهاند. بزرگتر که شدم خودم مستقیما به کلاسهای استاد سعیدی رفتم. از سال هشتاد تا الان هم شاگرد استاد علیاصغر شاهزیدی هستم و همچنان از محضر ایشان بهره میبرم.
از ویژگیهای آقای شاهزیدی که همچنان به تربیت شاگردان مشغولند، بگویید. به هرحال ایشان متعلق به نسل های قبل هستند و شاید مورد پسند جوانان امروزی نباشند.
بله استاد شاهزیدی متعلق به نسل قبل هستند. اتفاقا صحبتی که درباره ایشان دارم و خیلی از هنرمندان هم بر آن صحه میگذارند این است که استاد شاهزیدی آواز را خیلی به روز میخوانند. یعنی همراه زمان و زمانه پیش رفتهاند و هرگز پایبند سنت نشدهاند. اگر مثلا آلبوم «وشتن» ایشان را که چند سال قبل تولید و منتشر شده، گوش دهید و سپس آوازهای امروز ایشان را بشنوید، متوجه تغییر لحن ایشان خواهید شد و درمییابید که سبک و شیوه خودشان را دارند. این بهروز بودن استاد شاهزیدی تا به آنجاست که جوان امروزی هم میتواند با او و آثارش ارتباط برقرار کنند و خوشبختانه این رویه برقرار است.
قطعه «رنگهای دلکش» با آهنگسازی شورا کریمی و صدای اسماعیل اللهدادیان/ شعر مولانا؛
خودتان در میان استادانی که شاگرداشان بودهاید در آواز تحت تاثیرکدام هنرمند یا مکتب هستید؟
من در زمینه آواز خیلی خیلی زیاد تحت تاثیر استاد شاهزیدی هستم. من از ایشان بسیار بسیار آموختهام و خودم را مدیون ایشان میدانم. امیدوارم ایشان سلامت باشند و سالهای سال سایهشان بر سر موسیقی ما باشد. در آمریکا سیستمی وجود دارد و بر اساس آن فرد باید از استاد همه جانبه یاد بگیرد و بیاموزد؛ یعنی شاگرد طی این روند باید با استادش به نوعی زندگی کند. من هم بر همین اساس پیش رفتهام. از طرفی، اینطور نیست که برای پروسه آموزش زمان مشخصی در نظر گیریم و برای کلاسهای آموزشی وقت تعیین کنیم؛ بنابراین من همچنان شاگرد استاد شاه زیدی هستم و از ایشان می آموزم.
فعالیتهای شما صرفا در زمینه موسیقی ایرانی و آواز نبوده و در عرصه موسیقی کلاسیک هم فعالیتهای جدی دارید. این پیوند و تلاقی چگونه حاصل شده؟ ظاهرا موسیقی ایرانی که آواز راس آن است با موسیقی کلاسیک و اپرا سنخیتی ندارد!
من در دوره دبیرستان به موسیقی کلاسیک خیلی علاقمند شدم و آنرا دنبال میکردم. یادم هست آن زمان که ویدئو کلوپها عمومیت داشتند و فیلم و دستگاه ویدئو را به مردم اجاره میدادند، فیلمی را کرایه کردم که آخر آن اجرای ارکستری بود که پاواروتی خواننده آن بود. از همین جا بود که به موسیقی کلاسیک علاقمند شدم. در ادامه آلبومهای آندره بووچلی را میشنیدم و به نحوی درگیر موسیقی کلاسیک بودم و آواز کلاسیک را هم دنبال میکردم. تا اینکه با استاد ماریو تقدسی آواز خوان اپرای کشورمان آشنا شدم. حدود سالهای هشتاد و هشت یا هشتاد و نه بود که ایشان به ایران آمدند. یادم هست از طریق بنیاد رودکی مستر کلاسی برگزار کردند و من هم با دیدن آگهی نزد ایشان رفتم و از من تست گرفتند و قرار شد باهم کار کنیم و آواز و تکستهای ایتالیایی را با ایشان کار میکردم. استاد تقدسی خیلی از علاقه من به موسیقی کلاسیک و اپرا خوشحال بودند. این دوستی و ارتباط ادامه داشت و من به طور همزمان هم آوازی ایرانی و هم موسیقی کلاسیک را دنبال میکردم و در این عرصهها فعالیت داشتم و بسیار پیگیر امور بودم. در ادامه در جشنوارهها حضور پیدا می کردم و فعال بودم و عناوین خوبی هم در جشنواره دانشجویی و جوان کسب کردم. در ادامه فعالیتهایم تا امروز ادامه داشته است.
قطعه «ز من نگارم» را با تنظیم شورا کریمی به صورت «آکاپلا» تولید کردهاید که در نوع خود جالب و بدیع است. در ابتدا بگویید همکاری شما با شورا کریمی چگونه رقم خورد؟
شورا کریمی از دوستان من است و دکتر بهروز غریبپور باعث ارتباطمان شد. ضمن اینکه من با آقای غریب پور در دو اثرشان همکاری کردهام؟
آن کارها کدام ها بودهاند؟
من در دو اپرای «خیام» و «عشق» با آقای غریبپور همکاری کردهام. در اپرای «عشق» شورا کریمی آهنگساز بود. استاد غریبپور لطف داشتند و در این اثر نقش سالک را به من سپردند که کلیدی بود و هنرمندانی چون محمد معتمدی، زندهیاد اسحاق انور، وحید تاج، رها یوسفی، مهدی امامی، مهرداد ناصحی هم دیگر خوانندگان بودند. رفاقت من و شورا کریمی در این اثر ایجاد شد.
وجود چه مشترکاتی همکاری شما و شورا کریمی را نتیجه بخش کرده؟
طی ارتباطی که میان ما شکل گرفته بود، میدیدم از لحاظ فکری و نوع تفکراتمان خیلی به هم نزدیک هستیم. از طرفی ایشان مثل خودم در زمینه موسیقی ایرانی سابقهشان طولانی است؛ علاوه بر اینکه بر موسیقی کلاسیک و غربی هم احاطه بسیار دارند و در کارشان خیلی خبرهاند.
در ادامه، همکاری شما چگونه شکل گرفت و ایده ساخت اثری مشترک باعنوان «ز من نگارم» چگونه به ذهنتان رسید.
پیش از این اتفاق با خودم می گفتم حال که در زمینه موسیقی و آواز کلاسیک هم فعالیت دارم، بهتر آن است از امکانات موجود استفاده کنم و در راستای همین مسیر ایدهای به ذهنم رسید. خیلی دوست داشتم اثری را به صورت «آکاپلا» بخوانم. این موضوع را با شورا کریمی مطرح کردم و او هم از ایده و تصمیمم استقبال کرد و در ادامه درباره آن بیشتر حرف زدیم.
قطعه آکاپلای «زمن نگارم» که نسخه سنتی آن را درویشخان با شعری از ملک الشعرای بهار خوانده با صدای اسماعیل اللهدادیان و تنظیم شورا کریمی
چگونه به سراغ قطعه زیبا و قدیمی «زمن نگارم» رفتید؟ این اثر شناسنامه دار بسیار خاطرهانگیز است.
دنبال قطعهای بودیم که زیبا باشد و این امکان را به ما بدهد تا روی آن کار کنیم و بتوانیم آن را در قالب «آکاپلا» تنظیم کنیم.
درست است که قطعه «زمن نگارم» اثری زیبا و فاخر است. اما اینکه اثری از درویش خان و ملک الشعرا را بازخوانی کنید؛ آنهم در حالی که قبلا خوانندگان دیگری مانند محمدرضا شجریان آن را اجرا کرده، ریسک محسوب نمیشد؟
باز تولید اثری چون «زمن نگارم» به دلیل اجراهای مختلفی که داشته برای ما ریسک بود و پرداختن به آن نسبت به خیلی از آثار سختیهای بیشتری داشت. اما این موضوع حسن و ویژگی هم به حساب میآید. به هرحال اغلب اهالی موسیقی حتی آنهایی که دو ماه به کلاس آموزشی رفتهاند، این اثر را که ملودی آن در دستگاه ماهور است، فرا گرفتهاند. در نهایت به اتفاق شوراجان این اثر را انتخاب کردیم و او با سلیقه خوب و سواد بسیاری که دارد آن را برای «آکاپلا» تنظیم کرد.
از جزییات ساختاری قطعه «ز من نگارم» بگویید. این اثر که در دستگاه ماهور نواخته شده و به لحاظ ارکستراسیون چه ویژگیهایی دارد؟
این اثر به لحاظ ارکستراسیون چندصدایی از نوعی سادگی نسبی بین مقام هی موسیقی ایرانی برخوردار است.
موضوع مهم دیگر تطبیق پرده بندیهای اثری ایرانی بر اساس موسیقی کلاسیک غربی و شاخهای چون آکاپلاست. این تفاوتهای ساختاری را چگونه مرتفع و به عبارتی همسان \کردید؟
اثر «ز من نگارم» (که شروع آن در دستگاه ماهور است و مانند ماژور غربی است) در اواسط قطعه یک تقطیع دارد که وسط آهنگ رخ میدهد. طی این اتفاق وسط آهنگ به گام «شور» و گوشه «دلکش» مدلاسیون میشود؛ یعنی اینکه ربع پرده پیدا میکند.
با ربع پردههایی که در موسیقی ایرانی داریم چه کردهاید؟ تطبیق آنها با موسیقی کلاسیک دشوار نیست و ملودی و لحن را به هم نمیزند؟
در خطوط همراهی کننده از بکارگیری فواصل ربع پرده پرهیز شده و هارمونی منطبق بر قوانین کلاسیک است. شورا کریمی این اثر را یک دست تنظیم کرده است. در واقع میتوان گفت، تنظیم اثر در فرم چند صدایی به دلیل وجود فواصل ربع پرده که خودتان هم به آن اشاره کردید، در خط ملودی و مدگردانی کار راحتی نیست و شورا کریمی به خوبی از پس انجامش برآمده است. این یک دستی در تنظیم تا به آنجاست که شنونده احساس نمی کند در حال شنیدن «ماهور» است.
چرا و بر اساس چه ویژگیهایی قطعه آکاپلای «زمن نگارم» در بعد جهانی مورد توجه قرار گرفته است؟
به نظرم ایده کار خیلی مورد توجه قرار گرفته و در کسب عنوان نقره «گلوبال میوزیک اوارد» موثر بوده است. همه خطوط هارمونی «آکاپلا»؛ حتی در دسته صدای خانمها را خودم خواندهام و هیچ افکتی در این اثر مورد استفاده قرار نگرفته است.
اینکه گفتید ایده این اثر بکر بوده و مورد توجه قرار گرفته به چه معناست؟
در این اثر آواز شرقی با متد موسیقی غربی اجرا میشود. شاید این پیوند برای هیئت ارزیاب و داوران فستیوال «گلوبال میوزیک اواردز» جالب بوده است.
در کل اینکه موسیقی دستگاهی ایران را با موسیقی کلاسیک غربی پیوند دهیم و تلفیق کنیم، اتفاقی است که رخ نداده و یا کمتر مورد توجه موزیسینهای ایرانی بوده است. حال اینکه آثار ایرانی در قالب «آکاپلا» اجرا شوند هم موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده!
ببینید چنین کارهایی (اجرای آثار ایرانی در قالب آکاپلا) توسط هنرمندان ایرانی انجام شده، اما با همراهی گروهی آوازی صورت گرفته. یعنی مثلا یک گروه هفت هشت نفری آثار ایرانی را اجرا کردهاند، نه یک نفر. اینکه یک خواننده تمام خطوط هارمونی «آکاپلا» را به تنهایی بخواند اتفاقی است که شاید رخ نداده است. این را هم در نظر داشته باشید که اگر خط اصلی اثر، موسیقی سنتی (با آن تحریرهای متعدد باشد)، کار سختتر میشود و اجرای چنین اثری راحت نخواهد بود. میتوانم بگویم اثر من و شورا کریمی از این منظر منحصر به فرد است. خدا را شکر میکنم که کارمان به نتیجه رسید و جواب گرفتیم و بازخوردهای خوبی دریافت کردیم.
فکر می کنید ملاک اصلی انتخاب آثار توسط هیئت داوران در چنین رویدادهای بینالمللی بر چه اساس است؟ و شما در کدام بخش حضور یافتید؟
جشنواره جهانی موسیقی در چند دسته بندی برگزار میشود. در واقع این رویداد 9 دستهبندی دارد که متقاضیان میتوانند بر اساس آثار تولیدی شان، خود و کارشان را ارائه دهند.خوانندگی مرد یکی از ۹ بخش مذکور است و من در این بخش شرکت کردم. چون اینکه خوانندهای همه خطوط را بخواند و آواز سنتی را مدنظر داشت باشد، پتانسیلهایی است که آنها را ویژگی اثر میدانم. اینکه موزیسین به خطوط نگاهی نو داشته باشد و پای بند اصول باشد مواردی هستند که دواران فستیوال جهانی موسیقی مورد توجه قرار میگیرند. با توجه به همه اینها و نکاتی که مورد توجه قرار گرفته، فکر میکنم تنظیم دقیق و درست هارمونی قطعه «زمن نگارم» نه بر اساس سلایق شخصی؛ بلکه طبق الگوها و استانداردهای جهانی، اتفاقی است که از سوی برگزارکنندگان فستیوال «گلوبال میوزیک اواردز» مورد توجه قرار گرفته است. یکی دیگر از عواملی که در فستیوال مذکور مورد توجه قرار می گیرد، اصطلاحا تر و تمیز بودن کار است.
قطعه «ز من نگارم» تقریبا یک سال پیش و قبل از حضور در فستیوال «گلوبال میوزیک اواردز» منتشر شد. در آن مقطع واکنش ها و بازخوردها چگونه بود؟
راستش پس از انتشار قطعه در ایران خیلی از هنرمندان ریاکشن نشان دادند و نسبت به آن نظر خوبی داشتند. من به شورا کریمی گفتم تا به حال ندیده بودم که اثری منتشر شود و هنرمندان عرصه موسیقی بیایند و نسبت به آن عکس العمل نشان دهند!
اثری در مدت زمانی کوتاه لانسه و وایرال میشود و همه آنها را میشنوند و میخوانند اما یک هنرمند شاخص هم آنرا تایید نمیکند! آن هم در حالی که مردم آن اثر را پسندیدهاند.
این جلب توجهها و واکنش مثبت گرفتن از مخاطبان برای شما چه چالشهایی داشت؟
ببیند، تولید اثری که هم نظر طیف مخاطبان عام را جلب کند و هم هنرمندان را به واکنشهای مثبت وادارد قطعا کار خیلی سختی است و در کشور ما سختتر! چون مخاطبان ما سخت پسند هستند. میبینید که اثری در مدت زمانی کوتاه لانسه و وایرال میشود و همه آنها را میشنوند و میخوانند. اما یک هنرمند شاخص هم آنرا تایید نمیکند! آن هم در حالی که مردم آن اثر را پسندیدهاند.
به هرحال تایید گرفتن از هنرمندان و استادان و موزیسینهای مطرح مسیر فعالیت شما تثبیت میکند.
درست است. این نوع واکنش ها از سوی هنرمندان به سازندگان اثر انگیزه میدهد. عدهای از هنرمندان هستند که بسیار هنری است. این دسته از افراد مخاطب عام یا همان مردم را از دست میدهند. خوشبختانه اثر من و شورا کریمی از زمان انتشار تا الان بارها از شبکههای رادیویی ودیگر رسانه ها پخش شده است. این کار برای مردم عادی هم جالب است چون کاری است که برایشان جذابیت دارد.
خوانندگی موسیقی ایرانی خیلی دارای لحن شده! آندره بوچلی میگفت شما که اپرا میخوانید چرا اینقدر صداسازی می کنید و با صدای نچرال خودتان نمیخوانید؟!
با توجه به فعالیت جدی تان در عرصه موسیقی ایرانی، آوازخوانی در موسیقی ایرانی را طی سالهای اخیر، چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظرم خوانندگی موسیقی ایرانی خیلی دارای لحن شده؛ آنهم اغلب لحن های محلی. این اشکال طی چهل سال گذشته، زمانی ایجاد شد که برخی استادان لحن ها را به آواز آوردند. اغلب آوازها دارای لحن است و از آنجایی که زبان ما فارسی است هم میهنان خیلی با آنها ارتباط برقرار میکنند. اعتقادی وجود دارد که آندره بوچللی آن را در اروپا مطرح کرد. این هنرمند گفت شما که اپرا میخوانید چرا اینقدر صداازی می کنید و با صدای نچرال خودتان نمیخوانید؟! میبینیم صدای بوچللی حین خواندن همان صدایی است که با آن حرف میزند و هر دو یکی است. او صداسازی نمیکند و صدایش حین خواندن و حرف زدن باهم تفاوتی ندارد. این انقلاب را در آواز اپرا ایجاد کرد. این نظریه موافقان و مخالفانی داشت، اما با این حال خیلی مورد پذیرش قرار گرفت و روندی موفقیت آمیز را ایجاد کرد.
این اشکال و صداسازی ها را در موسیقی ایرانی چگونه ارزیابی میکنید؟
همانطور که گفتم موسیقی و آواز ایرانی هم دچار این اشکال شده و حتی اکثر خوانندگان حرفهای ما که خیلی هم زحمت کشیدهاند، ژانر صداییشان خیلی شبیه هم شده است. وقتی که این خوانندگان عزیز صحبت میکنند میبینید صدایشان همان صدای خواندنشان نیست.
جالب است که این موضوع همیشه از سوی شنوندگان عام مورد سوال و کنجکاوی قرار گرفته.
بله به هر حال این اتفاق سوالبرانگیز است. اگر بخواهم مثال بزنم از استاد شاهزیدی یاد میکنم که صدای نچرال خودشان را دارند. خواننده اگر با صدای نچرال خودش بخواند و لحن نداشته باشد، بیرون این مملکت صدا و آثارش را دوست خواهند داشت. دلیل چنین درکی این است که اثر ما لحن محلی ندارد. اگر به نوع خواندن من در قطعه «ز من نگارم» توجه کنید، متوجه میشوید که دارای تکنیک است و تحریرهایی در آن وجود دارد، اما لحن ندارد. من سعی نکردهام صدایم را تغییر دهم یا آن را در گلو بیندازم یا کارهای دیگری انجام دهم. به نظرم یکی از اتفاقات خوب جشنوارهها و رویدادهای خارجی این است که چنین مواردی مورد توجه قرار میگیرند و دیده میشوند.
حال که تجربه حضور در رویدادهای بینالمللی را دارید توصیهتان به دیگر هنرمندان عرصه موسیقی چیست؟
به نظرم هرچه به ریشههای مکتبی و ریشههای اصلی پایبند باشیم در دنیا بیشتر مورد توجه قرار میگیریم.
اما عدهای هم با تلفیقهای غلط و تولید آثار بازاری در لباس موسیقی فاخر کار را خراب کردهاند.
بله همینطور است.
موضوع دیگری که راجع به موسیقی ایرانی وجود دارد تعصب استادان نسبت به مسائل و موضوعات تخصصی در موسیقی ایرانی نیست که تا حدودی جلوی ابزار خلاقیتها را میگیرد.
من حدود پنج سال شاگرد استاد محمدرضا لطفی بودم. ایشان حرف قشنگی میزد. میگفت نوپردازی و نگاه جدید به موسیقی داشتن اینطور نیست که از راه نرسیده آن را انجام دهید! آنچه برای اینکار لازم است، اولا رعایت اصول است. زمانی که اصول را فرا گرفتیم، میتوانیم حرف جدید بزنیم. به نظرم نظر استاد لطفی کاملا درست است. ایشان میگفت این رویه مانند قرمه سبزی پختن است. میگفتند این غذایی که به ما رسیده و مادران ما آن را درست میکنند، متعلق به مادر من یا شما نیست و آشپزها و مادران مختلف سالیان سال آن را درست کردهاند و به مرور هرکس چیزی به آن افزوده تا کامل شده است.
گفتگو: وحید خانهساز