در احوال موزه ملی ایران و مدیرانش
جامعه باستانشناسی ایران در یادداشتی از عملکرد جبرئیل نوکنده طی سالهایی که به عنوان مدیر موزه ملی ایران فعال بود، دفاع کرد و خواستار حضور افراد متخصص، کاردان، سالم و پرتلاش در جایگاههای تخصصی میراثفرهنگی شد.
به گزارش ایلنا، مجتبی مینوی شخصیت علمی و فرهنگی شناختهشدهای است. او عمر خویش را در خدمت به فرهنگ ایران گذراند و دست آخر گفت: «اگر به اندازه بال پشهای به تمدن و فرهنگ ایران خدمت کرده باشم زندگانی من بیهوده نبوده است».
بستر و فرصت خدمت به تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران آرزوی هرایرانی آگاه و فرهیختهای است که بیگمان نصیب هر کس نمیشود. در این میان بسیار کسان بودند که قدر چنین فرصتها را ندانستند و کمتر کسان چنین نیکبختیای را گرامی یافتند. طی یک سدة گذشته مدیریت میراث فرهنگی ایران هم شخصیتهای ارجمند و خدمتکاری به خود دیده و هم افراد ناکاردان و فرومایه؛ هم کسان دید و هم ناکسان.
سر سخن ما جبرئیل نوکنده است. کسی که در شش سال گذشته مدیریت موزه ملّی ایران؛ موزه مادر کشور را برعهده دارد. موزهای که به سبب ارزش ذاتیاش با موزههای بزرگ جهان همچون بریتانیا و لوور و بغداد و قاهره و اِرمیتاژ، پهلو میزند. موزهای که در این سالها مدیری پر توان، کاربلد، سالم و شایسته داشته است و همه آسوده خاطر از اداره درست امور در آنجا هستند. مدیری از جنس میراثیان که پستی و بلندی کار را میداند و در حد امکان و توان با کوشش و برنامهریزی برای بالندگی موزه کوشید و حالش را خوب کرد.
موزه گرانسنگ دوران اسلامی پس از یک دهه تعطیلی راهاندازی شد، مخازن و گنجینههایی که به انباری تبدیل شده بودند ساماندهی و تجهیز شدند، دهها نمایشگاه پربار داخلی و خارجی برگزار شد، چند ده جلد کتاب و کاتالوگ سودمند و ارزشمند و مجله تخصصی موزه فرصت انتشار یافت، امور حفاظتی موزه جدی گرفته شد، پژوهشگران فرصت کار یافتند، بر همه امور موزه نظارت دقیق شد و موزه ملّی در حد امکان، آنی شد که میباید. نوکنده با پشتکار زیاد در همه جای موزه حضور داشت. با وجود وی، کمتر کارشناس دلسوز و آگاهی دلنگران موزه ملی بود که میدانستند او کاردان است. کمتر پژوهشگری گله و شکایت کرد و صدای هیچ اعتراضی برنخاست. کارمندان نیز جدیت و تلاش وی را که دیدند تن به کار دادند و نشاط و تلاش به موزه برگشت. پژوهشگران و مدیران موزههای خارجی هم به توان و لیاقت نیرویهای داخلی گردن نهادند و دیگر شلختگیها و آشفتگیها و بهره برداریهای پیشین را ندیدند. موزه ملّی به سطحی که شایسته آن در داخل و خارج است نزدیک شد. مگر نه اینکه این موزه پیشانی میراث فرهنگی ایران و موزههایش است! میراث فرهنگی ایران به چنین مدیرانی نیازمند است تا آبروداری کنند، نه اینکه مایه سرافکندگی شوند و به فرصتها چوب حراج بزنند. میراث فرهنگی ایران در دهههای گذشته هم مدیران نابلد و ناآشنای سیاسی و غیرسیاسی بخود دید، از آن رنج برد و آسیب جدی دید و البته همچنان دارد و میبیند و هم مدیران به اصطلاح متخصصی را که از اینجا و آنجا تنها مدرکی گرفته بودند و دیگر ویژگیهای یک مدیر موفق و متعهد را نداشتند. اینان گذشته از آن که به رسالت تاریخی خود آگاه نبودند، برنامهای هم برای حیطۀکار خود نداشتند. کوششی هم به خرج ندادند. نه آمدنشان را کسی جشن گرفت و نه از رفتنشان آهی و افسوسی برآمد.
مدیریت میراث فرهنگی ایران همچنان ناخوش احوال است و یقین داریم که «بار کج به منزل نمیرسد». کمتر کسی برجای خود است. شگفت اینکه در تغییرات مدیریتی، هر که آمد دردمندانه از حال ناخوش میراث گفت و بر طبل آرمانها و اهداف کوبید، ولی عملاً در بر همان پاشنه نادرست چرخید و شعارها و شلوغ کاریها سودی نکرد.
«جامعۀ باستانشناسی ایران» در ادامه رسالت تاریخی و فرهنگی خود با یادآوری و تأکید بر ضرورت درستی امور، بایستگی نگاه کارشناسی و قدر دانستن فرصتها، بار دیگر از وزیر محترم میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و معاونت محترم میراث فرهنگی مصرّانه تقاضا دارد، برای مدیریت و اداره میراث فرهنگی کشور به افراد متخصص، کاردان، سالم، پر تلاش و با برنامه روی آورند و از این راه به نشاط و بالندگی این حوزه کمک کند. فرصتها همیشه در اختیار نیستند و با تصمیمهای اشتباه و نسنجیده بسادگی از کف میروند.