مروری بر روابط ایران و روس/ منظر دوم/ الهه کولایی مطرح کرد؛
آیا روسها در زمینِ ایران بازی میکنند؟
عکس اخیر سفیران روسیه و انگلیس به گونهای نشان میدهد که رهبران این کشورها نسبت به ایران، موقعیت و جایگاه منطقهای آن چگونه مینگرند. رابطه میان کشورهای قدرتمند با کشورهای در حال توسعه، نشان میدهد آنها در بزنگاههایی برداشتهای خود را نسبت به این کشورها آشکار میسازند."
به گزارش خبرنگار ایلنا، با اینکه از کنفرانس موسوم به کنفرانس تهران در سال ۱۳۲۲ نزدیک به ۸۰ سال میگذرد، ولی خاطرهی آن برای روسها و انگلیسیها هنوز تازگی دارد. طی مرور آن خاطرات عکسی توسط سفیر روسیه در فضای مجازی منتشر شد که واکنشهای زیادی را در پی داشت. الهه کولایی (استاد دانشگاه تهران و کارشناس در مسائل روسیه) در واکنش به انتشار این عکس میگوید: «عکس اخیر سفیران روسیه و انگلیس به گونهای نشان میدهد که رهبران این کشورها نسبت به ایران، موقعیت و جایگاه منطقهای آن چگونه مینگرند.» او ادامه داد: «رابطه میان کشورهای قدرتمند با کشورهای در حال توسعه، نشان میدهد آنها در بزنگاههایی؛ برداشتهای واقعی خود را نسبت به این کشورها آشکار میسازند.» این کارشناس مسائل روسیه با اشاره به بازی روانی روسیه با ایران معتقد است که در زمانهای گذشته هم روسیه چنین روابطی را با ایران داشته است. متن کامل این گفتگو را بخوانید.
در دوران قاجار، از سوی کشورهای قدرتمند، بر سر استعمار ایران رقابت بزرگی وجود داشت. به نظر شما ضمن این رخدادها روسیه چگونه و از چه مسیری توانستند در ایران نفوذ کند؟
ایران و روسیه روابط پرفراز و نشیبی در تجارت و در سیاست داشتهاند. زمانیکه روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ اروپایی در نظام جهانی فعال شد، رابطهاش با ایران تابع مسائلی بود که در اروپا در جریان بود. در اینحال از قرن نوزدهم و با گسترش رقابتهای استعماری میان روسیه و انگلیس، توجه به ایران از جنبه سیاسی روند مشخصتری پیدا کرد. به ویژه که ایران در دوران قاجار، حضور رهبرانی بیکفایت را تجربه میکرد. در آن زمان در رابطه با روسیه و جنگهایی که با این کشور داشت، ایران خسارتهای زیادی را در قفقاز تجربه کرده بود و سرزمینهای وسیعی در این منطقه از دست داده بود. این روابط باید در پرتو روابط دو قدرت بزرگ جهانی، تحلیل شود. همچنین در روند انقلاب مشروطه، در دفاع از نظام پادشاهی و مقابله با آزادیخواهی در ایران، آثار حضور روسیه به خوبی در تاریخ ایران ثبت شده است. این همان نقشی بود که روسیه بعد از انقلابهای آزادیبخش در اروپا هم داشت. درواقع روسیه به دژ استوار مستبدان اروپایی تبدیل شده بود که از ترس مردم به روسیه میگریختند. در تاریخ ایران نیز، همین کارکرد روسیه را در برابر جنبشهای آزادیخواهان ایرانی شاهد هستیم.
در دوران بعد از نظام تزاری، این رقابتهای سیاسی، شیوههای جدیدی به خود گرفت. در روند تغییر نگرش در جریان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، برای نخستینبار یک قدرت استعماری با ایرانیان قرارداد دوستی بر اساس برابری امضا میکند. در واقع حقوق ملت ایران، از سوی یک قدرت استعماری به رسمیت شناخته شد. این قرارداد بازتاب بسیار مثبتی در میان ایرانیان آزدیخواه داشت. با این حال به دنبال تحولات جنگ جهانی دوم و پس از آن و شکل گرفتن ساختار قدرت جدید در نظام بینالملل، روابط دو کشور وارد مرحله جدیدی میشود. خارج نشدن نظامیان ارتش سرخ از خاک ایران، بار دیگر مشی استعمارگرایانه روسیه را برای ایرانیان گوشزد کرد. هزینههای سیاسی که این تصمیم در ایران از خود برجای گذاشت، از جمله نتایج تغییر ساختار قدرت در نظام بینالملل است.
در ادامه، حمایت روسیه از فرقه دموکرات در کردستان و آذربایجان و همچنین تلاش برای جداسازی این بخشها از پیکره میهن، برای ایرانیان میهنپرست و ملیگرا، خاطره منفیِ دورههای پیشین را بازسازی کرد[i]. در این شرایط روند شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی که در رویارویی شرق و غرب – مسکو با واشنگتن – گسترش یافته بود، هموارتر شد. در حقیقت یکبار دیگر در شرایط رویارویی کامل دو ابرقدرت شرق و غرب در مورد مسائل داخلی ایران، تاثیر ساختار نظام بینالملل و روابط روسیه با آمریکا در تحولات ایران، آشکارتر شد. همچنین در دوره پهلوی، باتوجه به شرایط بینالمللی و روند تنشزدایی میان امریکا و شوروی، ایران روابط بسیار سودمندی با اتحاد شوروی تجربه کرد. این روابط در میان کشورهای در حال توسعه وابسته به آمریکا و نظام سرمایهداری، شرایط بینظیری را به وجود آورده بود؛ طوری که ایران بعد از مصر، توانست سلاح و کمکهای نظامی چشمگیری از مسکو دریافت کند[ii]. این رخدادها نشان از اهمیت ایران برای شوروی و تلاش این کشور برای استفاده از موقعیت ایران در برابر آمریکا داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی این روابط وارد فاز جدیدی شد. انقلابی که نه تنها علیه آمریکا و سیطره غرب شکل گرفته بود، بلکه همزمان سلطه امپریالیستهای شرقی را نیز هدف قرار داده بود.
اشارهای به مشی استعمارگری روسیه داشتید تا از این مسیر ایران را تحت سیطره خود قرار دهد. سوال این است که روسیه بیشتر از کدامین کانالها برای حفظ مشی استعمارگری خود در مورد ایران بهره برد؟ برای رسیدن به این هدف، بیکفایتی پادشاهان قاجار چه منافعی برای روسیه داشت؟
در این زمینه موضوع مهم به رابطه قدرت و داشتن منابع قدرت در میان ایران و روسیه بازمیگردد. رابطه این دو کشور در دوران قاجار، مصداق رابطه یک کشور ضعیف، مفلوک، عقبمانده و استعمارزده با کشوری قدرتمند در نظام جهانی بود. روسیه در چنین وضعیتی میکوشید نفوذ و حضور خود را در مرزهای جنوبیاش گسترش دهد. بنابراین ابزارهای قدرت در دو کشور بسیار نابرابر بود. در واقع شاهد رابطه دو کشور ضعیف و قوی در نظام بینالملل در دوره قاجار بودیم. به طور طبیعی این رابطه در قرن نوزدهم بر اساس رویارویی نظامی شکل گرفت و در جنگهای ایران و روس ابعاد خود را به نمایش گذاشت. در نیمه قرن ۱۹ در پرتو رقابتهای استعماریِ روسیه و انگلستان هر یک تلاش میکردند تا نفوذ خود را در ایران گسترش دهند و حوزههای نفوذ خود را تعیین کنند و نخبگان وابسته به خود را ایجاد کنند تا با کمک آنان و اعمال مداخله مستقیم در امور داخلی ایران، هدفهای تجاری، اقتصادی و سیاسی خود را در چارچوب رقابتهای "بازی بزرگ" به نمایش بگذارند.
به نظر شما از مجموعه مداخلات شوروی و روسیه تزار در ایران، کدامیک برای ایرانیان بسیار سنگینتر تمام شد؟
مهمترین و موثرترین خاطره در این روابط در دوره اتحاد شوروی، به اشغال نظامی ایران توسط متفقین بازمیگردد. شیوه خروج از ایران نیز مهمترین تجربهای است که در دوران شوروی با آن مواجه میشویم. ایرانِ آن زمان که قرارداد ۱۹۲۱ را تجربه کرده و برای نخستین بار یک قدرت بزرگ استعماری، حقوق این ملت را به رسمیت میشناسند. در آن پیمان حق تعیین سرنوشت ملت ایران پذیرفته شده و قراردادهای استعماری لغو شده بود و موضوع کشتیرانی ایران در دریای خزر به عنوان حق ایرانیان پذیرفته شده بود، ولی در موضوع اشغال ایران با همان تجربه تکراری قدرتهای امپریالیستی جهان روبه رو شد.
وقتی در شهریور ۱۳۲۰ از سوی دولت ایران بیطرفی کشور اعلام شد، این اعلامِ بیطرفی پذیرفته نمیشود و خاک ایران برای مبارزه با نیروهای متحد به اشغال نیروهای متفق درآمد. بعدها نیز بر خلاف تصور اولیه نسبت به سیاست خارجیِ شوروی در برابر کشورهای کوچکتر، نیروهای ارتش سرخ، نه تنها حاضر به خروج از ایران نشدند، بلکه در رویکردی کاملا استعماری، تقاضای استفاده از نفت شمال ایران را داشتند و به این شکل ابزار خود را نیز به عنوان احزاب کمونیستی در خدمت سیاستهای استالینی فعال کردند. در مجموع این مهمترین تجربهای است که افکار عمومی ایران را بار دیگر نسبت به سیاستهای واقعی روسیه حساس کرد. این حساسیت به ویژه برای کسانی بیشتر بود که در مناطق شمالی ایران، از آذربایجان تا زنجان زندگی میکردند. حضور سربازان ارتش سرخ در این مناطق تجربهای تلخ بود. درواقع بدبینی تاریخی نسبت به روسیه و اهداف سیاسی این کشور در چاچوب نظام کمونیستی، بازسازی شد و در ذهن و حافظه ایرانیها دوباره جان گرفت. در جریان انقلاب اسلامی موضع اتحاد شوروی در قبال آمریکا متفاوت بود، زیرا هر یک در روند شکلگیری انقلاب اسلامی هدفهای متعارض خود را دنبال میکردند. این موضع، تسهیلکننده فرایند پیشرفت انقلاب بود.
به اعتقاد شما اقدام سفیر روس در انتشار عکسی که یادآور یکی از دورههای سیاه تاریخی ایران در شرایطی که قدرتهای استعمارگر منطقه برای کشورمان تصمیمگیری میکردند، است، اتفاقی از سر فراموشی و سهلانگاری بوده؟
عکس اخیر سفیران روسیه و انگلیس به گونهای نشان میدهد که رهبران این کشورها نسبت به ایران، موقعیت و جایگاه منطقهای آن چگونه مینگرند. رابطه میان کشورهای قدرتمند با کشورهای در حال توسعه، نشان میدهد آنها در بزنگاههایی برداشتهای واقعی خود را نسبت به این کشورها آشکار میسازند. نگاه بالا به پایین این قدرتها به روابط آنان با کشورهای کوچکتر، موضوع جدیدی نیست. بزرگداشت خاطره همکاری تاریخی موفقیتآمیز این کشورها در جریان جنگ جهانی دوم از سوی سفیران روسیه و انگلیس در غیبت آمریکا، نشان میدهد که آنها در غیبت آمریکا، در یک رابطهی عمودی، همچنان میکوشند موقعیت خود را برای تامین منافعشان، با بودن همه اختلاف نظرها، ارزیابی کنند و برای تامین منافعشان اقدامهای لازم را انجام دهند. حتی اگر بپذیریم که نیت بدی وجود نداشته است، این نوع ژست گرفتن و عکس انداختن، پیامی جز در سرداشتن همان هدفها و پیگیری همان سیاستها، از سوی این کشورها ندارد چراکه این قاعده نظام بینالملل است که قدرتِ کشورها در تنظیم روابط آنها حرف نخست را میزند.
با این وصف نشانههای دیگری هم دال بر دوستی وجود دارد. به عنوان نمونه چند مدت پیش شناوری که ولادیمیر پوتین حین برگزاری یک رژه دریایی در روسیه سوار بر آن بود، تا از یگانهای دریایی سان ببیند، در اختیار فرمانده نیروی دریایی ارتش ایران قرار گرفت. در همین زمینه میتوان به مانورهای مشترک ایران، روسیه و چین هم اشاره کرد. بحث این است که چنین روابطی هم با روسیه داریم. این رفتار روسیه با ژست عکس گرفتنشان چگونه قابل توجیه است؟ کدامیک منعکس کنندهی واقعیت روابط ما با روسیه است؟
توجه داشته باشید که برخلاف کشور ما، در دیگر کشورها متخصصان و کارشناسان پرشمار و با تجربهای در مورد کشورهای مختلف جهان، دست به تجزیه و تحلیل مسایل این کشورها میزنند. جای چنین متخصصانی در ایران خالی است. در روسیه مانند کشورهای غربی، ایرانشناسان زیادی وجود دارد که خلق و خوی ایرانیها و حساسیت آنها را به خوبی میشناسند و درک میکنند. آنها رفتار خود را بر پایۀ حساسیتها و سلیقههای ما تنظیم میکنند. روسها به خوبی از نقاط مثبت و منفی ایرانیها آگاهی دارند. بر این اساس با درک دقیق از روحیه سیاستمداران ایرانی، به خوبی میدانند که چطور برای تنظیم این روابط، از این ویژگیها بهرهبرداری کنند. این نوع مانورها در روابط واقعی کشور تاثیرگذار نیست.
یعنی ما گرفتار یک نوع بازی روانی با روسها هستیم؟
تردیدی در این موضوع نکنید!
آیا نمونهی چنین وضعیتی را در روابط بین روسیه و ایران، در سالهای قبل از انقلاب سراغ داریم؟
در دوره روسیه تزاری، این سنت وجود داشت که رهبران روسیه و فرماندهان نظامی این کشور، برای ترسیم محیطِ عملیاتی و محیط پیرامونی خود، افسرهای ارتش تزار را در لباس گردشگر به کشورهای دیگر میفرستاند. آنها حاصل دیدهها و یافتههای خود را برای نظام تزاری به شکل سفرنامههایی تنظیم میکردند[iii]. در شرایطی که جی پی اس وجود نداشت، این سفرنامهها در ارائه تصویر واقعیتهای سرزمینهای پیرامونی به تصمیم گیرندگانِ حکومت تزاری کمک میکرد. پس نه فقط در زمان اتحاد شوروری و نه فقط در روسیه تزاری، بلکه بعد از آن نیز، دولت روسیه مانند همه قدرتهای بزرگ از ابزارهای گوناگون برای شناخت محیط پیرامونی خود در مورد ایران هم استفاده میکرد. در واقع تلاش میشد واقعیتهای جامعه ایرانی و نقاط ضعف حاکمان ایرانی را بشناسند تا بر اساس آن، سیاستهای خود را اجرا کنند. این روش جدید نیست. این شیوه، هم در دوران قاجار و هم پس از آن، متناسب با شرایط نظام بینالملل، در تنظیم رابطه با ایران مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. ولی در دوره پهلوی، روابط ایران با این کشور در چارچوب نظام دو قطبی شکل میگرفت. قواعد نظامِ دوقطبی، روابط ایران و اتحاد شوروی را شکل بخشید.
پس از فروپاشی شوروی، روابط روسیه با ایران بیشتر بر پایه نیازهای داخلی روسیه و سیاست خارجی این کشور، به ویژه در خاورمیانه شکل گرفته است. در این زمینه متاسفانه، در ایران توجه جدی به نظر کارشناسان و صاحبنظران برای تنظیم روابط با این کشور دیده نمیشود.
گفتگو: سیدمسعود آریادوست
پانویسها:
[i] -برای آگاهی بیشتر ن. ک. الهه کولایی، استالینگرایی و حزب توده ایران، چاپ دوم، تهران: میزان. ۱۳۸۷
[ii] -برای آگاهی بیشتر ن. ک. الهه کولایی، اتحاد شوروی و انقلاب اسلامی، چاپ دوم، تهران: نشر علم، ۱۳۹۰
[iii] - برای آگاهی بیشتر ن. ک. النا آندری یوا، ایران و روسیه در بازی بزرگ، (ترجمه الهه کولایی و محمدکاظم شجاعی) تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۸