نگاهی به کتاب «نیمقرن خدمت»؛
کمیته امداد در خاطرات سرپرست
انتظار میرفت در خاطرات ۳۵۲ صفحهای سیدرضا نیری که آنرا حجتالله طاهری تدوین و مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال ۱۳۹۳ منتشر نموده از برنامههای اشتغالزایی کمیته و برنامههای کلان آن نسبت به فقرزدایی از جامعه همت و جدیت به خرج داده میشد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سده چهاردهم خورشیدی حد فاصل سقوط سلطنت قاجار تا پایان شاهنشاهی ۵۷ساله پهلوی جریانهای اجتماعی - سیاسی غیررسمی شکل گرفت و تکامل عموم آنها به احزابی زیرزمینی تبدیل شدند. حزب توده و انشعاباتش از یکسو، نیروهای مذهبی با انشعاباتشان از سوی دیگر، بیش از ۵۷ سال در فضای جامعه ایرانی نفوذ و فعالیت داشتند. مؤتلفه اسلامی، یکی از شاخههای برآمده از نیروهای مذهبی در میان اصناف بازار تهران و شهرستانها بوده است. برخی جریانهای مذهبی در کارنامه خود، فعالیتهای غیررسمی مسلحانه را نیز داشتند که هیچگاه به طور شفاف ارزیابی نشدهاند. از مؤلفههای مهم آن، پیوندشان با روحانیون مخالف با حاکمیت پهلوی است. آنان پس از سقوط سلطنت در حالی از فضای صنفیشان خارج شدند که مناسب دولتی و پستهای تشکیلاتی، نهادهای جدید انقلابی را برعهده گرفتند. منابع درآمدی بعد از انقلابشان، در هالهای از ابهام قرار گرفت و خود در مجموعهای به نام کمیته امداد در قالب حمایت از اقشارهای آسیبپذیر داخلی و شیعیان آسیبدیده از جنگهای سوریه، لبنان، عراق، افغانستان و آذربایجان و چند کشور آفریقای و آسیایی، خودنمایی نمود.
سیدرضا نیری از اعضای اولیه مؤتلفه و مسئول اجرائی کمیته امداد در خاطرات ۳۴۴ صفحه منتشر شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال ۹۳، باید جزئیات بیش از نیمقرن فعالیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و خدمترسانی به محرومین را در خود جای داده باشد.
متن کتاب با مقدمه کلینگر مرکز اسناد انقلاب اسلامی ناشر این اثر، آغاز و حجتالله طاهری در پیشگفتار سه صفحهای خود، هیچ اشارهای به زمان، مکان و تعداد جلسههای ضبط خاطرات نکرده و در ص ۲۰ و ۲۱ ادعای بنیانگذاری مؤتلفه اسلامی توسط امام خمینی، باید منطبق با اسناد موجود و قابل نشر ایشان توجیه میشد.
فصل اول از ص ۲۵ تا ۲۸ زیر عنوان تولد، خانواده و تحصیلات؛ متن کتاب با پیشینه خانوادگی راوی از روستای مرانک دماوند درحالی شرح میشود که هیچ توضیحی از وضعیت عمومی، اقتصادی و معیشتی ساکنان و نحوه ارتباطشان با روستاهای مجاور و شهر به مخاطب عرضه نشده است. آیا این روستا، بعدها در توسعه شهری تغییر کاربری یافت یا خیر؟ در ادامه درخصوص تحصیلات، وضعیت مدرسه، کیفیت معلمان و نحوه علاقهمندی دانشآموزان به مدرسه و اشخاص موفق فارغالتحصیل از آن، به طور شفاف و دقیق ارائه نشده است.
در ص ۲۶ از اقامت سهساله نزد یکی از اقوام، برای ادامه تحصیل در پیشوا سخن به میان آمده اما نه از موقعیت خویشاوندی و نه از کیفیت تحصیل سه سال در آن ناحیه و نه از تفاوتهای آن با زادبوم وی، مطلبی آورده نشده است. در ادامه از کوچ خانواده به محله مولوی تهران برای ادامه تحصیل راوی در دبیرستانی به نام فرخی طوری سخن به میان آمده که مخاطب هیچ اطلاعی، نه از وضعیت معیشتی و درآمد خانواده و نه از گروه همسالان راوی ندارد.
در ص ۲۷ نیز، بحثی پیرامون مباحث توحیدی میان راوی و یکی از معلمان مدرسه در اثبات وجود خدا، بیآنکه سابقه تعلیماتی و عقیدتی راوی گفته شود خیلی فشرده و نارسا ارائه گردیده است.
ص ۲۸ زیر عنوان تشکیل خانواده؛ اشارهای کوتاه به موضوع ازدواج شده و هیچ مطلبی از نحوه ازدواج، شیوه انتخاب همسر و موقعیت فرهنگی و خانوادگی ایشان و… ارائه نشده است. خیلی گذرا بیآنکه به سابقه توزیع اقساطی چای به خرده فروشان جزء در نواحی تهران آن روزگار اشاره رفته و از نحوه امرار معاش بهواسطه این شیوه، مطلبی آورده نشده است. از طرف دیگر در چند سطر کوتاه، به فعالیت چند سال در صنف فرشفروشان بازار و خروج از آن به علت فعالیتهای تماموقت انقلابی در دو سال پیش از پیروزی انقلاب پرداخته شده درحالی که تناقص فعالیتهای انقلابی با کسب و کار صنفی بیان نشده و از نحوه اداره اقتصادی خانواده پس از این، گزارشی مشخص ثبت نگردیده البته از تعداد فرزندان و سرنوشت آنان نیز خبری درج نشده است. این آشنایی با تجار چای تهران و موقعیت تجارتخانههایشان و شیوه معامله با آنها مشخص نشده است.
فصل دوم ۸ صفحهای، به فعالیتهای مذهبی و سیاسی اختصاص دارد و آن را با حضور در جمع نوجوانان علاقهمند به آقا شیخ حسین زاهد امام جماعت مسجد امینالدوله، آغاز و آشنایی با آراء و نظرات امام خمینی به واسطه شاگردان ایشان بهویژه آقایان مطهری و بهشتی که منجر به تشکیل هیئتی به نام مؤید شد. البته از سیر بازسازی مسجد امینالدوله و نقش جوانان گرداننده آن در آینده انقلاب و مناطق مرکزی شهر، اطلاعاتی آورده نشده. بدون رعایت تقدم و تأخر زمانی و ارائه مقدمهای، مخاطب را با فعالیتهای مبارزاتی همراه با آقایان هاشمی، خامنهای، محمد رجایی و… در مدرسه رفاه مواجه مینماید حتی از شیوه تأسیس آن و مواد درسی و فعالیتهای فوقبرنامه و مبارزاتی مطالب شفافی ارائه نشده است.
فصل سوم ازص ۴۳ تا ۵۷ زیرعنوان آغاز نهضت اسلامی؛ با حمله به مدرسه فیضیه در نوروز ۴۲ آغاز و پیرامون فعالیتهای سخنرانی و دستگیری امام خمینی در ۱۵خرداد همان سال، از شبکه برنامهریزی و تقسیم کار توسط آقایان مطهری، بهشتی، هاشمی رفسنجانی و خامنهای در میان جمع دوستان آقای نیری مطالب پراکندهای آمده و تقسیم کارها فقط به اعضا راوی در میان مردم عزادار ۱۳ محرم پیشوای ورامین بسنده شده و از مکان جلسه تقسیم کار و وظایف و مسئولیتهای اعضای دیگر، سخنی به میان نیامده و تنها اشارهای به افتتاح حساب از سوی اعضای مؤتلفه برای بازسازی فیضیه شده است. مطالب پاورقی شماره ۳ ص ۴۷ درخصوص امامزاده جعفر واقع در پیشوای ورامین باید به طور کامل همراه با نقش و جایگاه فرهنگی آن برای مردم ناحیه آورده و باید با بحث تحصیل ص ۲۶ ادغام میشد.
موضوع بازگشت امام به قم پس از حصر چند ماه ایشان در تهران پاورقی شماره ۲ ص ۵۰، تعبیر شباهت حضرت معصومه (س) به حضرت مریم (ع) عیسی الحاق امام به حضرت معصومه را نیز به الحاق عیسی به مریم تشبیه نموده که باید با منابع دیگر مطابقت داده میشد. لازم به ذکر است این تشبیه در مفاهیم با موازین اعتقادی است. ازسوی دیگر به سخنرانی ۴ آبان امام خمینی و تبعید ایشان چند روز پیش از آن در۱۳ آبان به بورسای ترکیه، مطلبی آورده نشده است.
ص ۵۱ و ۵۲ از ترور حسنعلی منصور نخستوزیر وقت در۴ بهمن همان سال، بیآنکه به خط مشی فکری ساختار ترور، نحوه شکلگیری آن حلقه و ورود اسلحه به جمعشان و برنامهریزی برای انجام این ترور سخن کوتاهی به میان آمده. البته در چند صفحه مطالب جذاب و منحصربهفردی از ملاقات با زندانیان متهم به ترور منصور مستقر در زندان قلعه برازجان فارس آمده که تشریح بیشتر آن به جذابیت متن میافزود.
فصل چهارم از ص ۶۱ تا ۷۴ زیرعنوان مؤسسات، احزاب و گروههای سیاسی و مذهبی؛ در مقایسهای نارسا، نقطه قوت مؤتلفه را شفافیت در مبارزه علیه سلطنت با آرمانی مذهبگرایان در مقابل خط مشی مماشات و کندی حضور نهضت آزادی ایران در فعالیتهای سریع انقلابی دانسته در حالی که مرامنامه نهضت آزادی و خط فکری گردانندگان آن، مبنی بر آزادیهای مدنی و رعایت قوانین، مشروط بوده است بنابراین نهضتیها به سقوط سلطنت فکر نکرده و اصلاح وضع جاری را مبنی بر تواضع حضور همه جریانهای سیاسی و مذهبی تنظیم کردند.
ص ۶۳ در ادامه همان انتقادات از نهضت آزادی، به موضوع برنامهریزی اعتصابات بازاریان از سوی حاج نوروز لباسی، علی شمشیری، محمود مانیان در ماههای نزدیک به انقلاب مطالبی آمده باید این مطالب با موقعیت ذهنی آنها تطبیق داده میشد چرا که آنان با اصل اعتصاب و عوارض ناشی از آن بر زندگی روزمره مردم مخالف بودند. از سوی دیگر نسبت پادو از زبان نهضتیها به اعضای مؤتلفه، امری خلاف واقع است آنان علاقهمند به همه جریانهای مذهبی با پشتوانههای مستقل اقتصادی بودهاند. در ادامه تشریح مؤسسات و جریانهای فکری نیروهای مذهبی ص ۶۴، بیهیچ توجیه منطقی، دارالتبلیغ را به مسجد ضرار تشبیه کرده در حالی که دارالتبلیغ همان مؤسسه است که ساختمانش را مقلدین مراجع تقلیدی همچون شریعتمداری، گلپایگانی، مرعشی نجفی برای جلوگیری از ایجاد یک سینما در مرکز شهر مذهبی قم خریده و برای تربیت مبلغان و پاسخ به شبهات جریانهای ضدشیعه زیر نظر آیتالله شریعتمداری قرار دادند. در همین راستا موضوع حسینه ارشاد و فعالیتهای دکترشریعتی، بحث جذابتهایهای دکتر شریعتی برای راوی مبهم آورده شده چراکه اعضای مؤتلفه چندان تمایلی به افکار دکتر شریعتی نداشتند و ایشان هم به علت وابستگی و تعلقات فکری به جریان مؤتلفه چطور علاقهمند به دکتر شریعتی و مخالف منتقدان او بودند. از سوی دیگر موضع راوی در خصوص مجاهدین خلق و نوع رابطهاش با آنان، مطالب با مشی عمومی همفکران مؤتلفهای خود نبوده و اینکه راوی چطور خارج از اهداف حزبیشان از اینها حمایت میکرده، نیاز به توضیح داشت. در خصوص افکار التقاطی این گروه باید توضیح داده میشد که التقاطی یعنی چه؟ و این التقاطی بودن چه نتایجی را به همراه داشته است. درخصوص تغییر ماهیت مجاهدین خلق و حزب رستاخیز در بازار تهران بهخصوص صنف فرشفروشها خیلی گذرا بحث شده چراکه باید توضیحاتی درخصوص اینکه آیا حامیان این حزب در این صنف، امتیازاتی از دولت دریافت کردند؟ ارائه میشد. در ادامه باید درباره ویتنام، نام گروهی که پایین بازار کفشفروشان فعالیت داشتند، توضیحات بیشتری داده میشد ضمن اینکه آیاعدم همکاریشان، موجب ایجاد محدودیتهایی شده باشد، ناگفته رها شد.
فصل پنجم از ص ۷۷ تا ۸۱ زیرعنوان فعالیتهای امدادی، راوی سابقه این فعالیتها و زمینه شکلگیری امداد را به حمایت مالی و رسیدگی به امور خانوادههای مبارزه دهه ۴۰ و۵۰ خورشیدی رسانده درحالی که جزئیات این رسیدگیها باید متناسب با زمان و مکان تنظیم میشد. همچنین پاورقی ص ۷۸ بهخصوص کتاب انقلاب ایران به روایت بیبیسی ترجمه آقای عبدالرضا هوشنگ مهدوی چندان تناسبی با متن ندارد و مطالبی که از خاطرات آقای بادامچیان استفاده شده باید درمتن توجیه میشد.
ص ۷۹ بحث دلایل کمک به مجاهدین خلق، مطلب دقیقی درباره نوع همکاری خودش در مدرسه رفاه که آیا مالی بوده یا فکری و… ارائه نشده است. در ادامه از جعفر توتونچی برادر زن راوی و از حامیان آنها ذکری به میان آمده که باید تا این صفحه از کتاب اشاره میشد که منشأ و سرنوشت این جریان در کتاب ناگفته مانده است. ص ۸۰ و۸۱ بحث نقش صندوقها در نهضت امام خمینی؛ راوی به طور مستقیم چه نقشی در اداره صندوق قرضالحسنه جاوید داشته؟ آیا حامیان و همفکران آیتالله سید احمد خوانساری در مسجد سید عزیزالله جزء گردانندگان صندوق بودند یا نه؟
فصل ششم از ص ۸۵ تا ۹۱ زیر عنوان خیزشهای مردمی؛ اشارهای کوتاه به وقایع سال ۵۶ شده درحالی که بازاریان تهران در حوادثی همچون فوت مشکوک حاج آقا مصطفی خمینی فعالیتهای جدیدی را مثل برگزاری مجلس ترحیم در مسجد ارک، نامگذاری آیتالله خمینی به امام و رویارویهای مردمی پس از انتشار مقاله سید هندی در ۱۷ دی روزنامه اطلاعات همان سال را رهبری نمودند. حتی آنان از حامیان برگزاری چهلم هر شهری تا پیروزی انقلاب بودند و بیهیچ مقدمهای مطالب را به صحن و سرای حادثه خونین ۱۷ شهریور ۵۷ رسانده. در ادامه از فردی به نام وکیلی جزء اعضای مؤتلفه ذکری به میان آمده اما هیچ گزارشی از سابقه آشنایی با ایشان ارائه نشده است.
در ص ۸۸ به مناسبت آماری حادثه خونین ۱۷ شهریور و ۱۵ خرداد ۴۲ شده در حالی که تا این زمان هنور آمار دقیق از شهدا و آسیبدیدگان ۱۷ شهریور به دست نیامده است. بعد از واقعه ۱۷ شهریور، مسئله تحصن دانشگاه و کمیته استقبال از امام و تحصن در دانشگاه اشاره شده در حالی که حدفاصل ۱۷ شهریور تا این تاریخ، اتفاقهای زیادی در تهران افتاده که براساس روزشماره حوادث، باید نقش راوی و همفکرانش در آن روزهای آتش و خون تهران حکومت نظامی و مطالب دیگر آورده میشد، ضمن اینکه در بحث محاصره خانه امام در نجف و هجرت به پاریس، مطالب مفصلی از مؤتلفه وجود داشته که باید آورده میشد.
فصل هفتم از ص تا ۱۱۳ زیر عنوان وقایع پس از پیروزی انقلاب؛ از ص ۹۵ تا ۹۸ در بحث وقایع مدرسه رفاه، هیچ مطلبی درباره انتصاب مهندس بازرگان به نخستوزیری، مسائل حاشیهای در مدرسه رفاه و علوی، وضعیت عمومی شهر در آن مقطع تاریخی و کارهایی که راوی در مدرسه رفاه انجام داده، ارائه نشده است در ادامه از اعدام شخصیتهای حکومت پیشین در پشتبام مدرسه رفاه ذکری به میان آمده که نیاز به توضیح جدی داشت چراکه شبهات زیادی در عفا و اذهان مردم وجود داشت و راوی که شاهد و ناظر صحنهها بوده باید به طور شفاف آنچه که دیده را توضیح میداد. در ادامه، امام به آقای کروبی و دو نفر دیگر مأموریت تشکیل کمیته امداد را میدهد اما راوی با چه شناختی و کجا به این جمع میپیوندند، توضیحی آورده نشده است. درخصوص شایعه کمبود آذوقه شهر تهران و تأمین نیازها بهواسطه کمکهای مردمی، باید از منابع دیگر در متن و حاشیه استفاده میشد البته کمبود آذوقه در شهرهای دیگر نیز وجود داشت.
در بحث نامگذاری و آرم کمیته امداد؛ راوی گزارشی از جذابیتهای طرح پیشنهادی آرم کمیته امداد نموده اما ویژگیهای منحصربهفرد و چشمگیر آن مشخص نیست.
در بحث بودجه کمیته امداد؛ یکی از نیازهای جدی، ارزیابی بودجه سالانه ۳۵ سال حضور راوی در کمیته با در نظرداشتن شدت ضعف هر دوره و نتایج حاصل از آن ضرورت داشت.
بحث طرح ادغام کمیته امداد در مجلس سوم، نه در متن و نه در پاورقی به تاریخ زمان جلسات اشاره نشده ضمن اینکه در یادداشتهای روزشمار خاطرات آقای هاشمی این مطالب نیامده بنابراین باید شرح جزئیات طرح ادغام، هم در متن و هم در حاشیه پرداخته میشد. درحالی که بیوگرافی اشخاصی مثل آیتالله یزدی، مرتضی الویری، سید احمد خمینی در پاورقی آمده که نسبت به مطالب موجود در کتاب از اهمیت چندانی برخوردار نیست.
ص ۱۰۵ بحث توفیق کمیته امداد، از حسن ظن و حسن برنامهریزی شورای کمیته و هیئت معاونینش مطالبی ارائه شده اما هیچ گزارشی از فهرست عملکردها داده نشده است. در ادامه، مطالب تاریخی و خاطرات قابل تأملی طرح نشده به همان وظایفی که در تشکیلات و وضعیت کمیتهی امداد صفحات قبل هم اشاره شد.
در ص ۱۱۱ بحث فعالیتهای اقتصادی در کمیته؛ درباره آقای جواد رفیقدوست و فعالیتهای ایشان، گزارش مختصری آمده اما گزارشی از زمان اجرای طرحهای ایشان و همچنین شخصیت کاری و سرنوشت همکاری با کمیته امداد ارائه نشده است.
ص ۱۱۲ بحث انجمن خیریه بینالمللی؛ زمان تأسیس و برنامه اجرایی آن طرح نشده. درخصوص بازنشستگی آقای نیری در پاورقی توضیحات احساسی زیادی آمده که درمتن ارائه نشده است.
فصل هشتم از ص ۱۱۷ تا ۱۲۶ زیر عنوان مسائل کمیته امداد؛ دو بحث ابتدایی آن درخصوصعدم همسویی بنیصدر با نهادهای انقلابی بهخصوص کمیته، مطالب پراکنده آمده و از استدلالهای او در مخالفتش با تأسیس کمیته یا در واقع اهدائی بودجه به کمیته، مطلب شفافی ارائه نشده است. از فاصلهگیری آقای کروبی نسبت به حضور در جلسههای کمیته امداد اظهار بیاطلاعی شده درحالی که خط فکری بعدی آقای کروبی با همفکران راوی تغییر یافته و همین تغییر یافتگی موجود، عدم تمایل در ادامه همراهیها شده است.
در بحث مسائل فعالیتهای اقتصادی، با جزئیات گزارشی ارائه نشده و به عملکرد اقتصادی کمیته، انتقادات زیادی وارد شده ولی راوی به شرح و توضیح آن نپرداخته است. جمله معترضهای که «بارلنج یا کشتی درخورموسی غرق شده بود تمام محتویات و محموله را بیرون کشیدند و خرج مستضعفین و فقرا کردند» نیاز به توضیح دارد. درخصوص بازیافت مواد غرق شده در آن کشتی در منطقه آبی خور موسی، باید توضیحات دقیق مبتنی بر زمان و مکان ارائه میشد. در ص ۱۱۹ پیرامون موضوع دهکده رضوی مربوط به بیماران جذامی مشخص نیست چرا این مجموعه به مرور، کاربری خود را از دست داده و از بین رفته است.
ص ۱۲۰ توضیحات مفصلی درباره مجوز دریافت صندوق صدقات در سطح کشور ارائه شده است، اما از پیشبینیهای شیوه ثبت و ضبط صدقات داخل آنها ارائه نشده است.
در بحث جنگ و کمیته امداد، به عدد نصب شیشه در تهران اشاره رفته اما گزارشی از خدمات به شهرستانها بهخصوص به ۱۵ شهر جنگی که نیاز به توضیح جزء به جزء داشت، آورده نشده است. پاورقیها و بحث مربوط به حضور در جنگ بایستی با جزئیاتش همراه با تاریخ در متن آورده میشد و سرنوشت مقری که برای خدمات امداد فاو ایجاد شده که مشخص نیست بعد از جنگ احیاء شد یا خیر و میزان مشارکت سازندگی مناطق آسیب دیده از جنگ نیاز به توضیح داشت.
فصل نهم از ص ۱۲۹تا ۱۴۰ زیر عنوان کمیته امداد و شخصیتها؛ اشارهای به ایجاد ۱۴۵۰ شعبه کمیته شده اما محل تأمین هزینههای آن و شیوه مدیریت حاکم بر آن گفته نشده. از سوی دیگر باید به تفاوتهای عملکرد این نهاد با بهزیستی و هلال احمر پرداخته میشد. از اجرای تأمین مستمری روستاییان کهن سال با عنوان طرح شهید رجایی سخن به میان آمده اما نحوه شناسایی این افراد از سوی نیروهای کمیته مشخص نگردیده و از سوابق حمایتی آنان پیش از اجرای چنین طرحی گزارشی عرضه نشده است.
ص ۱۳۳ در بحث کمیته امداد و دولت مهندس میرحسین موسوی؛ اشاره به اختلاف نظر به شورای کمیته امداد با میرحسین موسوی نخستوزیر و استعفای حبیبالله عسگراولادی از حضور در جلسات مشترک با نخست وزیر شده اما جزئیات این اختلاف سلیقهها بهخصوص استیضاح آقای عسگر اولادی توسط نمایندگان اولین دوره مجلس شورا، باید به بحث گذاشته میشد.
ص ۱۳۵ بیآنکه گزارشی از روابط مثبت راوی و عموم مراجع و شخصیتهای سیاسی و دولت مردان کشور، آورده شود فقط با مطالب مختصر و غیرضروری پر شده است.
فصل دهم از ص۱۴۳تا ۱۴۵ زیرعنوان خدمات بهداشتی و عمرانی در تهران؛ مطالب خوبی از مشارکت در خدمات بیمارستانهای امام خمینی، دکتر شریعتی، مسیح دانشوری، رازی، فیروزآبادی و شهدا ارائه شده. ای کاش متن دقیقتری از خدمات درمانی کل کمیته کشور ارائه میشد و فقط به تهران قناعت نمیشد و بهتر بود راوی از پیشینه تحصیلات پزشکی دخترخودش در کشور نیز گزارشی میدادند.
فصل یازدهم از ص ۱۴۹ تا ۱۵۶ زیرعنوان خدمات اجتماعی و معنوی کمیته امداد؛ این فصل با بحث رسیدگی به امور خانواده شهدا آغاز و ناقص رها شده. در ادامه با استناد با خاطرهای از خود، برای توجیه نوسانات و اختلاف سلیقههای اجتماعی با خانم جوانی آمده در حالی که هدف اصلی راوی از نقل چنین خاطرهای مشخص نبوده و مطالب کافی ارائه نشده است.
ص ۱۵۱ در بحث انفاق، مشخصه و مؤلفه دقیقی از انفاق ارائه نمیشود و انفاق به طور قطع، عبارت عامی است که بهواسطه جمعآوری اموال، جهت رسیدگی به امور خیریه از سوی مردم صورت پذیرد. پس نمیتوان ارتباطی میان آن با ردیف بودجه سالانه کشور برای رسیدگی به امور محرومان ایجاد نمود پس باید حریم اعتبارات مالی بودجهای با انفاق تعیین میشد و باید مشخص شود آیا کمیته جزء نهادی دولتی و یا جز مؤسسات مردم نهاد میباشد.
ص ۱۵۳ در بحث خدمات مشاوره، مشخص نیست از چه زمانی مصوب شده که مشاوره جزء برنامههای کمیته باشد و آیا این مشاورهها بر اساس برنامههای تخصصی ایجاد شده یا به صورت تجربهای اتفاق افتاده است؟ و این امر در کارنامه امداد به طور شفاف ارائه نشده است. ص ۱۵۴ بحث پزشک خانواده، پزشک خانواده که طرحی اقتباس شده از انگلستان و کانادا بوده، باید گزارشی از نحوه تهیه این طرح و تیم فعال در آن و نتایج حاصل از آن جزء به جزء آورده میشد.
ص ۱۵۵ بحث اشتغال، مسأله اشتغال با اهمیت خاصی که در ساختار هر جامعهای بهخصوص اقشار آسیبپذیر دارد، نباید به یک صفحه کلیگویی میشد. مشخص نیست آیا در واقع کمیته برنامه تعریف شدهای برای اشتغال داشته یا اشتغال هر چند وقت یکبار به صورت خود جوش اتفاق افتاده؟
فصل دوازدهم از ص ۱۵۹تا ۱۷۲ زیر عنوان خدمات کمیته امداد در سایر مناطق؛ از ص ۱۵۹ تا ۱۶۲ در بحث خدمات کمیته امداد، عموم مطالب بدون توضیح و یا شبیه آن در گفتمانهای بریده فصلهای خدمات کمیته امداد قبل موجود است که هرکدام از دلایل ملاقاتهای با رؤسای جمهور گرفته تا دعوت از کمیته امداد برای ارائه تجربیاتش به کنکرههای بینالمللی مثل بهداشت جهانی، باید به طور کامل با جزئیات و روز و نحوه ملاقاتها گزارش جامعی ارائه میشد. ص ۱۶۲ در بحث زلزله بم مشخص نیست از چه زمانی کمیته در جریان زلزله قرار گرفته و نقش کمیته در زمینه ساختمانسازی برای زلزلهزدگان چه بوده و در خصوص اختلاف رأی کارشناسی با بنیاد مسکن در حفظ بافت شهری بم سابق و ایجاد مناطق مسکونی جدید مطالبی ارائه نشده است.
ص ۱۶۳ در بحث حادثه جنوب خراسان؛ مطالب بسیار ازرشمندی آمده بهخصوص راجعبه دیدگاه امام برای مصرف لباسهای اهدائی در خود محل حادثه، ولی زمان و مکان دقیق حادثه خراسان جنوبی مشخص نیست ضمن اینکه در زمان حیات امام، خراسان شمالی و جنوبی وجود نداشت.
ص ۱۶۴ در بحث ترویج امکانات بهداشتی در جاسک، انتقال خدمات به روستاهای جاسک آمده که باید در خصوص تقسیم وظایف میان دستگاههایی همچون جهاد سازندگی، بنیاد مسکن در این زمینه توضیح داده میشد البته هیچ سابقه ذهنی از این نوع فعالیتها به خواننده داده نشد.
ص ۱۶۶ در بحث کشف منطقه ناشناخته بشاگرد، مطالب بسیار جالب و جذابی آمده که بیشتر حالت هیجانی دارد و باید راوی و تدوینگر درکنار احساساتی که راوی هنگام نقل حوادث به آنجا بروز میدهد را با جزئیات کامل ثبت میکرد. مطالب پاورقی زیاد و پراکندهاند ولی با تمام ارزشی که دارند باید با لطافت خاصی داخل متن تزریق میشد. در ادامه توضیح ناقصی از اشرار منطقه بشاگرد به سرکردگی فردی به نام منوچهر و جذب وی بهواسطه حسن رفتار گردانندگان کمیته امداد آمده اما از سرنوشت وی و همدستانش گزارشی ارائه نشده است.
فصل سیزدهم از ص ۱۷۷ تا ۱۸۱ زیر عنوان خدمات در لبنان؛ اختصاص به نحوه فعالیت کمیته امداد در لبنان به فرمان امام خمینی میباشد که باید متن فرمان در متن گنجانده میشد. چه دستگاههایی از سوی دولت به فعالیتهای کمیته در لبنان نظارت داشتند. آیا گزارشهای عملکرد در هیئت دولت نیز مورد نقد و بررسی قرار میگرفت، فاقد هر نوع توضیحی است. از سوی دیگر هیچ مطلبی نسبت به سوابق آشنایی راوی و همفکرانش با آقای اختری سفیر ایران در سوریه ارائه نشده است و حتی زمان ابتدای ورود به سوریه و محل استقرار، مطلبی آورده نشده. نقش مثبت و منفی دستگاه دیپلماسی در این فعالیت گنجانده نشده و خصوصیات شیعیان این دو کشور هم مطرح نشد. از سوی دیگر نیز به پیشینه فعالیتهای آقایان چمران، بهشتی، فارسی هم پرداخته نشده است. بحث شورای مرکزی کمیته امداد در لبنان؛ در تشکیل هیئت امنای کمیته امداد در لبنان به کمک سید علی موسوی، سید حسن نصرالله، شیخ عفیف نابلسی، شیخ حسن بزیک، محمد برجاوی، علی ذوریق و چندنفر دیگر مطالبی آمده اما از خصوصیات فکری و روحی آنها مطلبی ارائه نشده و اینکه این افراد چقدر به زبان فارسی تسلط داشتند و تقاضای آنها چه بوده، گزارشی ارائه نشده و حتی مطلب دقیقی از وضعیت لبنان و موقعیتشان در جنگ و مدت زمانی که آقای نیری و حیدری در سوریه و لبنان ماندند، نیز مشخص نیست.
ص ۱۷۷ در بحث مقر کمیته امداد در لبنان؛ مطالب بسیار جذاب از بخش شیعهنشین لبنان، شیوه خرید این ملک با حمایت مالی امام و همفکریهای آقای اختری آمده و از ساختوسازهای درآمدزا در آنجا، گزارش دقیقی آورده نشده و درخصوص هماهنگیهای این امر و توافق و تفاهم با امام نیز مطلبی به میان نیامده است. آیا این املاک به نام اشخاص حقیقی لبنانی بوده یا به نام نمایندگی ایران. داراییهای ایران در لبنان به نام چه تشکلی باقیمانده است؟
ص ۱۷۹ در بحث تأثیر حضرت امام (ره) در لبنان و ارتباط معنوی متقابل امام با شیعیان لبنان و بالعکس نیاز به توضیح دقیق و موشکافانه داشت.
فصل چهاردهم از ص ۱۸۵ تا ۱۸۸ زیر عنوان فعالیتهای فرهنگی کمیته امداد در لبنان؛ از ساخت مدارس متعدد، مطالب پراکندهای آمده اما درباره عدد و مکانهای ساخت مدارس هیچ توضیحی ارائه نشده و آیا دانشآموختگان این مدارس، به سبک نظام آموزشی لبنان درس میخواندند یا ایرانی؟ و درباره سرنوشت این دانشآموختگان گزارشی داده نشده است.
فصل پانزدهم از ص۱۹۱ تا ۱۹۸ زیر عنوان خدمات اجتماعی- اقتصادی کمیته امداد در لبنان؛ ص۱۹۱تا ۱۹۸ در بحث خدمات اجتماعی اقتصادی و خدمات عمرانی که کمیته امداد به لبنانها داده مطلبی ارائه نشده و حامیان کمیته در دادن این خدمات چه گروههای بودند؟ آیا تأمین همه هزینهها از طرف ایران بود یا از جامعه جهانی؟ و همچنین تعداد لبنانیها که در این طرح با ایران همکاری کردند، مشخص نیست. در ادامه از اجرای طرح ضربتی رحمت برای توزیع اقلام ضروری برای مردم بیروت گزارشی آمده که تاریخ دقیق ذکر نشده و این طرح تا چه مدت ادامه داشته است؟ نیاز به توضیح داشت.
ص ۱۹۳ در بحث درگیری امل و حزب الله؛ در خصوص مأموریت هیئت امنای کمیته برای برقراری صلح بین دو گروه شیعه درگیر با یکدیگر از طرف رهبری نیاز به توضیح داشت چرا که علت اعزام این هیئت از سوی ایشان مشخص نیست. نکته بعدی وضعیت کنسول خانه ایران در بیروت و نیروهای فعال در آنجا نیاز به توضیح داشت و اینکه با چه ترفندهای توانستند مقامات عمل و حزبالله را به یکدیگر نزدیک کنند و برگزاری جلسات مشترک با آنها نیز ناگفته رها شده. در مورد اهدای نفت و لولهکشی آب از طرف کمیته امداد در مناطق شیعهنشین جنوب لبنان مطالبی آمده، اما این خدمات و نحوه صدور مجوز این امر از سوی دولت آورده نشده و آیا این روند، در سیر رسمی یا غیررسمی طی شده، مشخص نسیت.
ص ۱۹۷ در بحث زندان خیام، تاریخ خروج اسرائیل از لبنان مشخص نیست. به چه دلیل راوی در آنجا حضور داشته و یا برای خروج اسرائیل به آنجا رفته بود. در ادامه از سرنوشت زندانیان که آزاده شده و برای دوران نقاهت و بازپروری به ایران اعزام شدند مطلبی ارائه نشده و در ادامه ایران در سال ۸۵ با چه ترفندی توانست در غزه مرکزی برای ساخت دست و پای مصنوعی ایجاد نماید.
فصل شانزدهم از ص ۲۰۱ تا ۲۰۸ زیرعنوان جنگهای لبنان و مسافرتهای من؛
در بحث جنگ ۳۳ روزه حزبالله و اسرائیل، مطالب خیلی باعجله طرح شده و تا این صفحه گزارشی درباره اینکه ایران در سوریه هم پایگاههای کمیته امداد داشته، ارائه نشده و فقط از آن به عنوان مأمن آوارگان لبنانی ذکرخیری به میان آمده و اینکه کمیته امداد چه میزان در جنگهای ۳۳ روزه یعنی در بازسازی خرابیها ورود پیدا کرده، در حد یک گفتمان ساده بسنده شده است و در ادامه به حلقههای ارتباطی حزبالله با کمیته، نحوه نفوذ کمیته در بین رزمندگان و مسائل جانبی او پرداخته شده است.
ص ۲۰۳ تا ۲۰۵ در بحث جنگ هشت روزه؛ باید تاریخ جنگ همراه با نقش تأثیرگذار ایران و کمیته امداد در متن گنجانده میشد و نوع خدمات امدادی کمیته به مناطق درگیر در جنگ نظامی و لجستیک و یا عمرانی و خدماتی مشخص نیست.
ص ۲۰۵ در بحث سفر به جب شیت، نحوه بازدید از این روستا و برنامه خدماتی کمیته به آن، توضیح داده نشده است.
ص ۲۰۶ بحث سفر به جنوب لبنان در دوران جنگهای داخلی، باید با زمان دقیق آن تطبیق و تنظیم میشد و نتیجه این سفرها نیز باید تشریح میشد و از همه مسائل اتفاق افتاده تنها به بازدید از خانه یک زن مددجوی کمیته امداد اکتفا شده است.
ص ۲۰۷ در بحث اردوگاه راشدیه، شرح جذابی از هیجانهای مسیر راه ارائه شده اما از موقعیت اردوگاه و اهیمت آن برای کمیته امداد و نتایج حاصله از بازدید مطلبی ارائه نشده در حالی که مشخص نشد آیا راوی و هیئت همراهش توانستند با وجود همه این موانع از آن مکان بازدید کاملی داشته باشند یا خیر.
فصل هفدهم از ص ۲۱۱ تا ۲۱۵ زیرعنوان شخصیتهای لبنانی؛ درمورد شخصیتهای لبنانی مثل سیدحسن نصرالله، سید عباس موسوی، علامه سید فضلالله، شیخ صبحی طفیلی و قمرالشهدا ذکر خیرهایی به میان آمده با آنکه لبنان شخصیتهای علمی و سیاسی شیعه دیگری هم مانند سیدجعفر مرتضی و… داشته، چرا نامی از آنها آورده نشده و محدوده حمایتهای ایران از آنها درچه اندازهای بوه است در ادامه هیچ گزارشی از نقش نمایندگی ایران بهخصوص سفارت رایزنی فرهنگی در برقراری ارتباط با جریانهای شیعی و دیگر نیروهای فعال ارائه نشده و طبق این مطلب، گویی وزارت خارجه در فعالیتهای لبنان حضوری ندارد. در ادامه هیچ توضیحی از اینکه چرا شیخ صبحی طفیلی نتوانسته با حزبالله کار کند و در ضمن برخورد ایران و رویکرد کمیته امداد با شیخ طفیلی چه طور بوده، ارائه نشده است.
فصل هجدهم از ص ۲۱۹تا ۲۲۱ زیرعنوان کمیته امداد وحزب الله لبنان؛ هیچ مطلب خاصی وجود ندارد، پس چرا این مطالب در فصل مستقل گنجانده شده است، مشخص نیست.
به هر حال انتظار میرفت در خاطرات ۳۵۲ صفحهای سیدرضا نیری که آنرا حجتالله طاهری تدوین و مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال ۱۳۹۳ منتشر نموده از برنامههای اشتغالزایی کمیته و برنامههای کلان آن نسبت به فقرزدایی از جامعه همت و جدیت به خرج داده میشد.
یادداشت از: حسین روحانی صدر