خبرگزاری کار ایران

واکنش علی مغازه‌ای به واگذاری انجمن موسیقی استان‌ها به هنرمندان؛

به‌جای «انجمن»، «دفتر موسیقی» را به هنرمندان بسپارید

به‌جای «انجمن»، «دفتر موسیقی» را به هنرمندان بسپارید
کد خبر : ۱۰۴۵۰۶۶

علی مغازه‌ای (موسیقی‌پژوه و دبیر هنری جشنواره آینه‌دار) پیرو واگذاری انجمن ‌موسیقی استان‌ها به بخش خصوصی و تبدیل آنها به موسسات فرهنگی یادداشتی را منتشر کرده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، پیرو تصمیم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر واگذاری انجمن‌ موسیقی به بخش خصوصی و تبدیل آنها به موسسات فرهنگی هنری، علی مغازه‌ای (مستندساز و پژوهشگر موسیقی) یادداشتی را در اختیار ایلنا گذاشته که در پی می‌آید.

علی مغازه‌ای نوشته است: 

«سعدی باب اول گلستان در عدل و تدبیر و رای می‌نویسد: یکی بر سر شاخ، بن می‌برید/ خداوند بستان نگه کرد و دید/ بگفتا گر این مرد بد می‌کند/ نه با من که با نفس خود می‌کند

امروز در مدیریت موسیقی کشور همچون گذشته تصمیمات خلق‌الساعه و مشکل‌آفرین کم نیست اما شاهکاری در جریان است که نه تنها دل منتقدان و در واقع مغضوبان نظام اداری موسیقی که روح دوستان و نزدیکان و همکاران تصمیم‌گیران و مدیران را هم آزرده خاطر و نگران می‌کند. از مدت‌ها پیش مطرح شده بود که معاوت هنری و انجمن موسیقی وزارت ارشاد بنای آن دارند که در تشکیلات خود دست به کاهش تصدی‌گری بزند و بخشی از امکانات خود را تحت عنوان زیبای کوچک‌سازی دولت به نهادهای مردمی واگذار کند. این گزاره در مقام نظر و بیان بسیار میمون است و امیدبخش. اما درست وقتی پای عمل می‌رسد می‌فهمیم که نه تنها هیچ واگذاری در کار نیست که یک بازی بیهوده و شاید خطرناک در پیش است. چگونه؟ با توضیحی کوتاه عرض می‌شود. 

بر اساس اسناد رسمی دولتی در لوایح بودجه‌ی کشوری، پوشیده نیست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همواره بخش عمده‌ای از بودجه‌ی نسبتاً محدود خود را در بخش ترویج فرهنگ و آداب سنتی مذهبی صرف می‌کند و آن بخش اندک‌تر بودجه‌ی هنری نیز در میان انبوه شاخه‌های هنری بودجه‌بندی می‌شود. در حوزه‌ی موسیقی، معاونت هنری در دو نهاد یا ساختار زیر مجموعه‌ای خود، یعنی دفتر موسیقی و انجمن موسیقی به طراحی و اجرای و هزینه‌کرد بودجه‌ی فعالیت‌های موسیقی در کل کشور اقدام می‌کند. بر اساس تقسیم کار میان این دو اداره، فعالیت‌های عمده یا اصلی دفتر موسیقی در امور اداری و صدور مجوزها و نظارت و به طور کلی نرم و بخش فعالیت‌های اجرایی و عملیاتی یا سخت نیز زیر نظر انجمن موسیقی بوده است. از نظر مالی و عملیاتی بخش عمده‌ی هزینه‌ی پرسنلی و اداری و بودجه‌ی تخصیصی وزارت ارشاد در دفتر موسیقی صرف می‌شود و در مقابل انجمن موسیقی با وجود گستردگی حجم کاری و محدودیت منابع و نیروی انسانی سازمانی، سهم اندک و ناچیزی در هزینه‌ی منابع مالی در چارت اداری و پرسنلی معاونت هنری و حوزه‌ی عملیاتی خود دارد. 

مثلاً برگزاری جشنواره‌های مختلف دولتی با مجوز و مطابق برنامه‌های دفتر موسیقی اما با مسئولیت اجرایی انجمن موسیقی صورت می‌پذیرد. 

بسیاری از اقدامات و تصمیمات درباره موسیقی و هنرمندان موسیقی در دفتر موسیقی طراحی یا برنامه‌ریزی می‌شود که همواره هرگونه نارضایتی هنرمندان موسیقی کشور دقیقاً به عملکرد و روال و ساختار بروکراتیک و فکری حاکم بر این اداره یعنی دفتر موسیقی وارد آمده است و در مقابل انجمن موسیقی عموماً به عنوان نهادی قابل اعتماد، محل مراجعه‌ی مستقیم هنرمندان موسیقی برای بیان و ابراز مشکلاتشان به مدیران دولتی در سراسر کشور بوده است. 

حال گویا با نظر داشت مشکلات هنرمندان با ساختار اداری در وزارت ارشاد اسلامی، تصمیم بر آن است تا اموری که توسط انجمن موسیقی در سرتاسر کشور انجام می‌شده، به موسساتی محول شود که توسط تعدادی از هنرمندانی در شهرهای کشور به ثبت رسیده باشند. از این رو در هر استان از چند هنرمند که گویا در بیشتر مناطق از قبل انتخاب شده‌اند، خواسته شده که به اتفاق یکی دونفر از دوستانشان موسسه‌ای به ثبت برسانند تا امور دفاتر انجمن موسیقی به آنان تفویض یا واگذار شود. 

اول باید گفته شود که با رجوع به سوابق پیداست وزارت ارشاد در حال حاضر برخلاف گذشته، بودجه‌ی چندانی هم برای دفاتر انجمن موسیقی صرف نمی‌کند و این انجمن‌ها در طول سالیان اخیر معمولاً توسط عموم هنرمندان موسیقی مناطق و شهرهای مختلف اداره می‌شده است که برخی از آن‌ها عملکرد بسیار موفقی داشته‌اند و برخی نیز ضعیف ظاهر شده‌اند؛ اما در مجموع و به طور نسبی، این انجمن‌ها عملکردی مناسب و شایان حمایت و تشویق داشته‌اند. 

حال قرار است درست در ماه‌های پایانی دولت، تمام این شعبه‌های استانی انجمن موسیقی که در شهرهای سرتاسر کشور در طول چهار دهه به زحمت گسترده شده بودند، طی یک عملیات ضربتی برچیده شوند و سپس چند هنرمند که ممکن است نه صلاحیت داشته باشند و نه از توانمندی لازم برخوردار باشند، جانشین این شبکه مویرگی گسترده با نام انجمن موسیقی شوند. شبکه‌ای که با صدها شعبه در کل کشور با صرف انرژی و بودجه‌ی عمومی و ملی تاسیس و دایر شد و در طول زمان به توانمندی نسبتاً مناسبی هم رسید. 

به نظر می‌رسد شخص یا اشخاصی که هویتشان بر ما مشخص نیست و گویا ساکن در اتاق‌های نامرئی هم هستند، بدون کار کارشناسی و صرفا برای اثبات عمل به شعار اجرای بندهایی از قوانین برنامه‌های توسعه و سایر قوانین مصوب دوایر قانون‌گذار، می‌خواهند با حذف بازوهای توانمند انجمن‌های موسیقی در کشور، کاهش تصدی‌گری دولت در وزارتخانه‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی را به اثبات برسانند، غافل و فارغ از اینکه عمل و تصمیمشان چه نتایج زبانباری برای آینده بر جای می‌گذارد. . 

اما اینان چرا در امر واگذاری بخشی از مسئولیت‌های دولتی، تنها نهاد اجرایی را که از قضا و البته به همت برخی مدیران و با همراهی کارکنان محدود آن نهاد و هنرمندان شهرهای مختلف فعالیت چشمگیری در موسیقی نواحی ایران داشته و به خصوص در چند دوره و از آن جمله در زمان حضور علی ثابت‌نیا آخرین رییس انجمن که چند روز پیش با اعتراض از سمت خود استعفا کرده است، عملکرد نسبتاً موفقی هم داشته را به بخش خصوصی واگذار می‌کنند و آن بخش نرم را که با عملکردهای ضعیف و گاه پر از خطا و قصور خود همواره محل انتقاد و دلخوری و حتا قهر هنرمندان موسیقی بوده است، برای خود نگاه می‌دارند؟ چرا با واگذاری بخش اجرایی انجمن‌های موسیقی به شرکت‌های محدود، آتش را به خرمن هنرمندان موسیقی نواحی ایران می‌افکنند، اما قدرت تصمیم‌گیری درباره سرنوشت آنان را باز در دستان خود نگاه می‌دارند؟ 

این چه نوع کاهش تصدی‌گری و حمایت از هنر و هنرمند است که کنترل و سرنوشت و آینده‌شان همچنان در دستان مدیران دفتر موسیقی باشد و اجرای منویات مدیران در هر شهر به دست چند نفر در غالب یک موسسه سپرده شود که ممکن است دست کم در برخی مناطق به دست افراد کارنابلد و احتمالاً ناتوان و حتا در مواردی اشخاص ناصالح بیفتد. 

پرسش‌های بسیار وجود دارد اما در اینجا می‌پرسم چرا برخی از مدیران تا این اندازه در تصمیمات خود متعصبند؟  چرا تا این حد خطاپذیرند؟ یا خدای ناکرده غرضی با هنرمندان دارند؟ چرا نمی‌خواهند به این بیاندیشند که عملکرد امروزشان فرداها را به خطر تباهی می‌کشاند؟ چرا به جای دادن اختیار به هنرمند، او را به میدان دشمنی یا رویارویی با هنرمندان هم صنف خود در شهر و دیار خود می‌افکنند؟ 

باید بدانند که از فردای روزی که موسسه‌های خانوادگی مسئولیت اداری در استان‌ها و شهرهای کشور به دست بیاورند، هنر و هنرنمایی جای خود را به دشمنی و کینه‌جویی خواهد سپرد، و بدانند که آینده هنر با چنین سیاستی به آینده منطقه چال‌میدان تهران در دوران قاجار شباهت خواهد یافت. دست آخر هم که مدیران آینده باید ابتدا به آتش‌نشانان متوصل شوند و نخست شراره‌های آتش را خاموش کنند تا باز آیندگان بیایند و به بازسازی خرابی‌ها بپردازند تا این بار که آیندگان هنوز در راه رسیدند، بلکه بتوانند کار کنند. 

برتراند راسل می‌گوید: کسانی که نمی‌خواهند به باورهایشان شک کنند، متعصب هستند؛ کسانی که نمی‌توانند، احمق هستند و کسانی که می‌ترسند، بردگان هستند! 

حال ما باید تکلیفمان را روشن کنیم که آیا آزاده‌ایم و دلسوز فرهنگ و هنر و دوستدار کشورمان و آینده آن یا یکی از اعضای این سه گروه از انسان‌هایی که راسل آن‌ها را دسته‌بندی و شناسایی کرده است. آیا نباید باور کنیم که گروهی در ساختار نظام اداری معاونت هنری برشاخه نشسته بن می‌برند؟ روی سخنم با مدیران است که لطفاً جلوی تصمیمات غلط را بگیرید و اگر خواستید آزادوار عمل نمایید، به جای واگذاری انجمن موسیقی به موسسات خصوصی، اختیارات دفتر موسیقی را به هنرمندان بسپارید.»

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز