سرپرست گروه «عبدالقادر مراغی» در گفتوگو با ایلنا:
«شوق نامه» اولین مواجهه ایرانیان با موسیقی سدههای گذشته است/ ترکها عبدالقادر مراغی را «نیای بزرگ» لقب دادهاند/ دولت صفویه باعث شد تعداد زیادی از موسیقیدانان مهاجرت کنند
![«شوق نامه» اولین مواجهه ایرانیان با موسیقی سدههای گذشته است/ ترکها عبدالقادر مراغی را «نیای بزرگ» لقب دادهاند/ دولت صفویه باعث شد تعداد زیادی از موسیقیدانان مهاجرت کنند](https://cdn.ilna.ir/thumbnail/yfp6mZFN29T2/YdHYY4gWkVxziNocTLLHoQVar3TrxmvO0e6SENMutiBXz7JNO2nT2KLgCR9h7O_-yMtFV2AKWHv4l_4LeI27Qq4xQIoDjB_gIQDHEiqNepRBeBVXNnV0pozbm3Yxk3hc7otfNPZWXfo,/2.jpg)
گروه موسیقی «عبدالقادر مراغی» یکی از معدود گروههایی است که به موسیقی گذشته و بازسازی و اجرای تصانیف موسیقی عجمی میپردازد. آخرین تولید این گروه آلبوم «از گلستان عجم» است. بهزاد میرزایی (موسیقیدان و سرپرست گروه) میگوید: شنوندگان موسیقی جدی ایرانی، به سرانجام رسیدن ضبط آثار مراغی را بیش از هرکس مدیون آقای درویشی هستند تا وقتی که آلبوم شوقنامه منتشر شد و بازخوردهای مثبت و منفی آن از راه رسید.
به گزارش خبرنگار ایلنا، عبدالقادر غیبی مراغی مشهور به عبدالقادر مراغهای (شاعر، نوازنده و موسیقیدان ایرانی) یکی از هنرمندانی است که در قرن نهم هجری میزیسته است. او علاوه بر اینکه نوازنده چیره دست عود بوده در خوشنویسی و نقاشی نیز تبحر داشته و بنا به روایاتی حافظ قرآن کریم بوده است.
عبدالقادر را یکی از نظریهپردازان موسیقی میدانند و او را در کنار فارابی، بوعلی سینا، صفیالدین ارموی و قطبالدین شیرازی قرار میدهند. او با وجود اهمیتی که در عرصه موسیقی داشته، یکی از شخصیتهای فراموش شده موسیقی ما محسوب میشود، زیرا نظریات و آثارش کمتر از آنکه باید، مورد توجه و بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
اتفاق خوبی که طی سالهای گذشته در زمینه شناخت و اهمیت عبدالقادر مراغی و آثارش رخ داده، پرداختن به آثار اوست که توسط گروه «عبدالقادر مراغی» به سرپرستی محمدرضا درویشی (موسیقیدان و موسیقی پژوه) انجام شده است. محمدرضا درویشی که گروه «عبدالقادر مراغی» را در سال ۱۳۸۴ تشکیل داده، در سالهای گذشته با سفر به کشور ترکیه ۲۲ اثر از عبدالقادر را جمعآوری کرده و حاصل این تلاش آلبومی به نام «شوق نامه» است که با صدای همایون شجریان منتشر شده است. آلبوم «شوق نامه» که سال ۱۳۹۰ در قالب سه سیدی منتشر شده، شامل بازخوانی ۲۲ تصنیف از عبدالقادر است. همچنین مستند «شش قرن و شش سال» ساخته مجتبی میرطهماسب نیز اثری است که با موضوع پروژه «شوق نامه» و روند تولید آن، ساخته شده است.
گروه عبدالقادر مراغهای طی چند سال گذشته فراز و نشیبهایی را پیموده و اعضای آن چند بار تغییر کردهاند، با این حال اهداف اصلی و شیرازه کلی آن حفظ شده است. این گروه طی سالهای اخیر نیز بیکار ننشسته و به پژوهش و تولید اثر پرداخته است. بهزاد میرزایی (خواننده، نوازنده و موسیقیپژوه) در چهارمین ترکیب از هنرمندان، سرپرستی گروه «عبدالقادر مراغی» را به عهده دارد و سیامک جهانگیری، سامر حبیبی، نگار بوبان و ساناز نخجوانی دیگر اعضای گروه هستند.
بهزاد میرزایی در گفتگوی پیشرو، از ویژگیهای پروژه «شوقنامه» و اهمیت عبدالقادر مراغی در موسیقی ایران گفت و درباره روند تولید آلبوم «از گلستان عجم» توضیحاتی داد. این آلبوم مجموعه هفت تصنیف و بیست پیشرو عجمی به کوشش محمدرضا درویشی با سرپرستی بهزاد میرزاییست که توسط انتشارات «ماهور» منتشر شده.
آلبوم «شوقنامه» سرآغاز پرداختن به عبدالقادر مراغی و آثار اوست. از لزوم پرداختن به شخصیتهای با اهمیت اما فراموش شده در حوزه موسیقی بگویید.
مجموعهی «شوق نامه» اولین مواجههی عملی ایرانیان با موسیقی سدههای گذشته است. البته قبلاً در اینباره تحقیقاتی صورت گرفته بود و غیر از آقای تقی بینش که آثار مراغی را تصحیح و منتشر کرده، هنرمندانی چون مرتضی حنانه و آقای فرهاد فخرالدینی هم به مراغی پرداخته بودند و جناب فخرالدینی یک قطعه از مراغی را با استفاده از رساله به نت امروزی درآورده و اجرا کردند که تبدیل شد به موسیقی تیتراژ سریال امام علی(ع) که در زمان خودش خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. اما جز این یک قطعه، چیز دیگری به اجرا درنیامد. البته این را هم باید در نظر داشت که جز همان یک قطعه، نت ابجدی هیچ اثر دیگری در رسالات مراغی وجود ندارد. در واقع مراغی مجموعهی ساختههایش را در کتابی با عنوان «کنزالالحان» ثبت کرده بوده که متأسفانه این کتاب از بین رفته و به همین دلیل آثار مراغی به خط خود او در دسترس نیست. ما هم قطعات را از طریق دیگری اجرا کردهایم که اگر لازم بود به آن خواهم پرداخت. اما به هر حال ضبط این تعداد تصنیف منسوب به مراغی، مجموعهای را در اختیار شنوندگان قرار داد که فارغ از صحت انتسابشان به مراغی، گنجینهای است از موسیقی سدههای گذشتهی جغرافیای فرهنگی این سرزمین و این شاید مهمترین ویژگی «شوق نامه» باشد.
روند پرداختن به عبدالقادر مراغی و موسیقی او چگونه طی شد؟
بگذارید اینطور بگویم که شنوندگان موسیقی جدی ایرانی، به سرانجام رسیدن ضبط آثار مراغی را بیش از هرکس مدیون آقای درویشی هستند. این پروژه با تلاش مثالزدنی ایشان پیش رفت و به بار نشست. فیلم «شش قرن و شش سال» که به همت دوستمان آقای مجتبی میرتهماسب ساخته شده، بخشی از تلاشهای آقای درویشی و بقیهی اعضای گروه را به تصویر میکشد. از صفر تا صد. یعنی از اولین روزهایی که آقای درویشی، سیروس جمالی و ساناز نخجوانی در استانبول به دنبال نتها میگردند تا آخرین جلسهی اعضای گروه، پس از ضبط قطعات در منزل آقای درویشی. دیدن این فیلم برای علاقهمندان به موسیقی و فرهنگ گذشتهی این سرزمین خالی از لطف نیست. سعی شده تمام مراحل کار اعضای گروه به تصویر کشیده شود. از گردآوری نتها، تا رسیدن به یک جدول فواصل، درک و اجرای ادوار ایقاعی، مرتب کردن و خواندن شعر تصنیفها و چگونگی تقطیع اشعار، شروع تمرینات، اضافه شدن خواننده به گروه و بالاخره ضبط آثار.
آلبوم «شوقنامه» پس از انتشار تا چه حد مورد نقد و تحلیل قرار گرفت و پس از آن چه پروژهای در دستور کار قرار گرفت؟
به هرحال این آلبوم پس از انتشار بازخوردهای مثبت و منفی داشت. مهمترین مسألهای که آن روزها در موردش صحبت میشد مسألهی صحت انتساب این تصانیف به مراغی بود. البته این بحث از اول، دستکم از زمانی که من به ترکیب گروه اضافه شدم، مطرح بود. اتفاقا در صحنهای از فیلم آقای درویشی هم به این مطلب اشاره میکنند و میگویند «تعدادی قطعه منسوب به مراغی به دست ما رسیده، ما با اینها چه کار کنیم؟ چالشان کنیم؟ یا اجرایشان کنیم؟ ما تصمیم گرفتیم که اینها را اجرا کنیم». بعد از انتشار هم این مسأله مورد توجه بود. من یادم هست یکبار رفتیم به دیدن آقای دکتر حجاریان، موسیقیشناس برجسته و ایشان اتفاقا میگفتند شما حتی حق ندارید بنویسید این قطعات «منسوب» به عبدالقادر هستند. وقتی هیأتی موسیقیشناس که این قطعات را جزو کارگان موسیقی جدیشان قرار دادهاند، متفقالقول میگویند اینها متعلق به عبدالقادر هستند، شما اگر ایدهی دیگری دارید باید ثابت کنید که اینها مال مراغی نیستند. پس از انتشار «شوقنامه» جلسه نقدی در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد و افرادی که در این زمینهها کار میکردند مانند آقایان ساسان فاطمی و هومان اسدی در آن حضور یافتند و ضمن برشمردن ایرادات، به طور کلی از اثر حمایت کردند.
اما ظاهرا گروه «عبدالقادر مراغی» در ادامه به لحاظ تولید و ارائه آثار جدید ضعیفتر از قبل عمل کرد!
ببینید باید در نظر داشت که گروه مراغی همانطور که از اسمش هم پیداست برای ضبط آثار مراغی تشکیل شد. تا جایی که میدانم قبل از ورود من به گروه، دو ترکیب دیگر هم تشکیل شده بود و هر بار تعدادی حذف و گروه کوچکتر شده بود. اما از همان ابتدا مساله ضبط آثار مراغی بود که بالاخره طی چندین سال این آرزو محقق شد و قطعات مراغی در مجموعهی شوقنامه منتشر شد. بنابراین بعد از اتمام آن پروژه، از دید تعدادی از اعضا کار تمام شدهبود. البته آقای درویشی درست در آخرین جلسهی گردهمآیی گروه، ضبط قطعات عجم را هم به بچهها پیشنهاد کردند. اما طبعاً از آن مقطع به بعد هر کسی حق داشت انتخاب کند، به خصوص بعد از سالها کار مستمر و تا حدی خستهکننده.
اما گروه «عبدالقادر مراغی» تا مقطعی در زمینه فعالیتهای جمعی موفق عمل کرد.
با حرفتان موافقم و گمان میکنم همکاری سالیان روی پروژهای که حتی کنسرت هم نداشته یک اتفاق به حساب بیاید. شخص من و احتمالا باقی اعضای گروه به این همکاری افتخار میکنیم. یادم هست بعد از اتمام ضبط قراری گذاشتیم برای عکاسی از اعضای گروه. همان عکسهایی که در دفترچهی کار شوقنامه هم چاپ شد. یک عکس دستهجمعی هم گرفتیم با لباسهای مشکی در زمینهی مشکی که به یاد ماندنی شد. فکر میکنم تکتکمان آن عکس را به صورت قاب شده در خانههایمان داریم برای اینکه همکاری ما دورهای پر افتخار از یک کار تیمی بود که سالها طول کشید، موضوع با اهمیت نیز همین است. در برخی کارها لازم است که آدمها برای مدت طولانی با هم و کنار هم کار کنند. به طور معمول اینگونه است که نوازندگان برای به نتیجه رساندن پروژهای، دور هم جمع میشوند و پس از پایان کار از هم جدا میشوند، اما همه کارها و پروژهها اینگونه نیستند. به طور مثال در موسیقی کلاسیک غربی کوارتتهای سازهای زهی سالهای سال با هم رفاقت و همکاری میکنند. در طی این همکاری سالیان است که حس و حال هم را پیدا میکنند و سازهایشان با هم کوک میشود و تار و پود موسیقیشان درهم تنیده میشود. در ایران معاصر، به خصوص در این چند دهه این اتفاق کمتر افتادهاست. به نظرم شکلگیری گروه مراغی و همکاری چندسالهی اعضای گروه از این جنبهی بخصوص نیز افتخارآمیز است.
در ادامه اعضای گروه «عبدالقادر مراغی» بر چه اساس پروژه «از گلستان عجم» را به سرانجام رسانند. زیرا به هرحال گروه تولیدکننده این آلبوم همان اعضای قبلی گروه نیستند و از تعداد آنها کاسته شده است.
زمانی که خواستیم به پروژه «از گلستان عجم» بپردازیم، ماجرا کمی تغییر کرده بود، زیرا حدودا شش سال از آخرین همکاری اعضای گروه گذشته بود، و خب زمانی هست که یک گروه به صورت مستمر پروژههایی را تعریف میکنند و به سرانجام میرسانند و در چنین شرایطی همهی اعضا پای کار هستند، اما زمانی که بین پروژهی انجام شده و پروژه بعدی فاصله میافتد، مشکلات زیاد میشود و تغییراتی به وجود میآید. درباره پروژهی «از گلستان عجم» چنین اتفاقی افتاد. بین آخرین جلسهی ضبط کار شوقنامه تا شروع پروژهی ضبط عجمها چند سال فاصله افتاد. به همین دلیل آقای درویشی پیشنهاد کردند یک بار دور هم جمع شویم تا ببینیم چه کسانی میتوانند در پروژه جدید حضور یابند. نهایتا افرادی باقی ماندند که الان نامشان را به عنوان نوازندگان آلبوم «از گلستان عجم» میبینید.
شما و دیگر اعضای پروژه «از گلستان عجم»، چهارمین ترکیب از گروه هنرمندان و موسیقیدانان گروه عبدالقادر مراغی هستید، درست است؟
همانطور که قبلاً گفتم، در ابتدا گروه «عبدالقادر مراغی» به لحاظ تعداد بسیار بزرگتر بوده و بعد کوچکتر شده است. من گمان میکنم پیش از من دو دورهی دیگر گروه وجود داشته و هر بار کوچکتر شدهاست. به هر حال تعداد این دفعات هر چه باشد، من در آخرین اصلاحات به این گروه اضافهشدهام.
و در ادامه آلبوم «از گلستان عجم» چگونه تولید شد؟ همچین روند انتخاب تصانیف به چه صورت بود؟
بعد از آن فراخوان آقای درویشی برای گردهمآیی و تصمیم در مورد ضبط این آثار، قرار شد خانم نخجوانی که در ترکیه مشغول به تحصیل بودند، قطعات را پیدا کنند و برای ما بفرستند. از آنجا که قطعات در ابتدا قابل فهم نبود، از ایشان خواستیم که خودشان هم این قطعات را با ساز قانون اجرا کنند تا یک نمونهی صوتی بر اساس فواصل موجود داشتهباشیم. با این وجود باز هم درک فضای صوتی قطعات ساده نبود. جدای از این در ابتدا تعداد زیادی قطعه پراکنده داشتیم. و خب قطعات عجم دو مرجع اصلی دارند. یکی کتاب «موسیقی عَلی وجهِ الحروفات» اثر کانتمیر اوغلو است و دیگری کتاب «ساز و سوز» اثر علی اوفکی. همانطور که گفتم قطعات پراکنده بودند و حتی اول نمیدانستیم آنهایی که در اختیار داریم کدامشان مربوط به کدام مرجع است. مدتی با این قطعات سر و کله زدیم و حاصلش هم این شد که آن تعداد از دوستان که مایل به ماندن در گروه و ضبط پروژهی جدید بودند مشخص شدند. در همین زمان هم بود که آقای درویشی به دلیل مشغلهای که داشتند سرپرستی این پروژه را به من سپردند و خودشان از دور ناظر کار ما بودند. من در اولین قدم تصمیم گرفتم کار را خلاصه و مرتب کنم و به پشتوانهی اصل کتاب کانتمیر که توسط آقای درویشی در اختیارم قرار گرفت، قطعات عجمی آن کتاب را جدا کردم، در یک بازهی زمانی این قطعات را از نظر گذراندیم و نهایتاً تعدادی از پیشروها را برای اجرا انتخاب کردیم.
به طور کلی تعداد قطعات عجمی به لحاظ کمی در چه حد است؟
تعداد قطعاتی که به شکلهای مختلف «عجم» نام دارند زیاد است و در کتاب «موسیقی عَلی وجهِ الحروفات» نیز این کثرت وجود دارد. ما میخواستیم کاری کنیم که توان انجامش را داشته باشیم. هرکدام از اعضا در خانه حدود پنج، شش قطعه را نواختند و آثار اجرا شده را شنیدیم تا ببینیم از آنها چه میفهمیم. از بین آنها بیست قطعه نهایتا انتخاب شد که در این آلبوم ضبط و منتشر شدهاست.
اساس و اولویتها در انتخاب قطعات آلبوم «از گلستان عجم» چه مواردی بوده است؟
آلبوم «از گلستان عجم» شامل دو بخش است. بخش اول حاوی هفت تصنیف عجمی است که یکی، دوتا از آنها بیش از بقیه شنیده شدهاند، مانند تصنیف «هم قمر هم زهره و هم مشتری در آسمان» که قبلا هم توسط همایون شجریان در فیلم «شهرآشوب» اجرا شده و هم توسط دیگر خوانندگان ایرانی و ترک. دیگر تصانیف هم به کوشش خانم نخجوانی به دست ما رسیدهاند. ایشان آن زمان در استانبول اتنوموزیکولوژی میخوانند و این تصانیف را در آرشیو منابع دانشگاهی پیدا کردند. قطعات مذکور منابع قابل استنادی نداشتند، یعنی در هیچیک از منابع اصلی به آنها اشاره نشده بود. بنابراین نمیتوانستیم آنها را به طور قطع عجمی بدانیم. اما مشخص بود که زبان اشعار فارسی است که ترکها آنها را نفهمیدهاند و بعضاً به شکل نادرستی ثبتشان کردهاند. از طرفی شنیدن تصنیف برای مخاطبان خوشایند است و این امکان، از خشکی بیست قطعه بیکلام ناآشنا با گوش شنوندهی ایرانی میکاست و آلبوم را تلطیف میکرد.
بخش دوم آلبوم شامل چه قطعاتی است؟
بخش دوم نیز مربوط به بیست قطعه پیشرو عجمی است. آثار پیشرو قطعات غیر آوازی و صرفاسازی هستند و همانطور که پیشتر گفتم، آنها را از کتاب «موسیقی علی وجه الحروفات» برداشت کردهایم.
آلبومی دیگری طی سالهای نود و نود و یک منتشر شده که «عجملر» نام دارد. این مجموعه با آلبوم «از گلستان عجم» چه ارتباطی دارد؟
به نظر میآید همزمان با کاری که ما انجام میدادیم، آقای آرش محافظ نیز با گروهشان تمرین و ضبط آثار عجمی را شروع کردهبودهاند. البته به گمانم ما تمریناتمان را زودتر شروع کرده بودیم و از پژوهشها و فعالیتهای آقای محافظ خبر نداشتیم، اما مدتی بعد با خبر شدیم که ایشان هم با گروه دیگری از دوستان مشغول همین کار هستند و از آنجایی که ایشان با مشکلاتی که ما داشتیم مواجه نبودند، کارشان زودتر منتشر شد.
آلبوم «از گلستان عجم» به طور دقیق چه زمانی تولید شد؟
ما قطعات مربوط به آلبوم را سال ۱۳۹۲ اجرا کردیم و الان سال ۱۳۹۹ است. یعنی آلبوم «از گلستان عجم» هفت سال پس از تولید منتشر شده که البته نمیخواهم درباره دلایل این تاخیر و حواشی مربوط به آن صحبت کنم زیرا برای خودم و اعضای گروه ناراحت کننده است. اما به هرحال پس از اتفاقات و حاشیههایی که وجود داشت زحمات بسیار سیامک جهانگیری باعث انتشار آلبوم شد و اگر تلاش او نبود احتمالا آلبوم «از گلستان عجم» منتشر نمیشد.
آیا تاخیر در تمرینات و ضبط قطعات یکی از دلایل تاخیر در انتشار آلبوم «از گلستان عجم» است؟
نه اصلا. ضبط آثار برای ما زمانبر نبود و از زمانی که من سرپرستی پروژه را به عهده گرفتم، یعنی فاز دوم تمرینات، این قطعات را تنها پس از هشت جلسه تمرین ضبط کردیم که البته این اتفاق مرهون تمرکز، دقت و وجدان کاری اعضای گروه است.
آقای محافظ علاوه بر آلبوم، کتاب «عجم لر» را نیز منتشر کردهاند. با توجه به اینکه در رابطه با موسیقی عجمی تحقیقات بسیار داشتهاید ین اثر مکتوب را چگونه ارزیابی میکنید؟
آلبوم و کتاب «عجم لر»، بخصوص کتاب آن اثر ارزشمندی است. اگر در آن مقطع از فعالیتهای آقای محافظ باخبر بودیم، از تحقیقاتشان بهره میبردیم.
متاسفانه ما هرچه بیشتر عبدالقادر و سبکش را فراموش کردهایم، ترکهای ترکیه بیشتر به او و تصانیفش توجه کردهاند.
بله دقیقاً. این البته تنها منحصر به مراغی و موسیقی نیست. در بسیاری زمینهها ما داشتههای خودمان را از دست دادهایم و همین امروز هم داریم از دست میدهیم. به نظرم هرچه از ایشان و دیگر هنرمندان قرون گذشته منبع داشته باشیم باز هم کم است. آنقدر که ما در این زمینه فقیریم. اصلاً با همین استدلال کار «از گلستان عجم» پس از سالها منتشر شده. پس از مشکلاتی که در ضبط کار پیش آمد و وقفهای که در انتشار آلبوم افتاد، این نگرانی ایجاد شدهبود که نکند ما و گروه آقای محافظ قطعات مشابهی را اجرا کردهباشیم. اما زمانی که آلبوم ارزشمند «عجملر» با همت آقای آرش محافظ منتشر شد، متوجه شدم هشت قطعه مشترک داریم و باقی قطعات با یکدیگر متفاوت هستند. اما بعد فکر کردیم حتی انتشار همان هشت قطعهی مشترک آلبوم «از گلستان عجم» و «عجم لر» نیز اتفاق خوبی است، به این دلیل که تفاوت اجراهای آن آثار میتواند برای بسیاری از افراد راه گشا باشد. واقعیت این است که ما در زمینه شناسنامهی موسیقی خودمان ضعیف هستیم و ضعیف عمل کردهایم، بنابراین هرکاری که در این رابطه انجام شود، به غنای آن بخش از شناسنامه موسیقیمان کمک خواهد کرد. حتی اگر آثار ارائه شده تکراری و مشترک باشند.
عبدالقادر در کشور ترکیه و موسیقی دارای چه جایگاهی است و چه دلایلی برای ایرانی بودنش وجود دارد؟
در ترکیه عبدالقادر مراغی را نیای بزرگ لقب دادهاند. یعنی اگر موسیقی ترکیه را هرمی در نظر بگیرد، عبدالقادر در راس آن قرار دارد. در ادامه، آن هرم گسترش یافته و به نسلهای بعد و بعدتر رسیده است. عبدالقادر چند تصنیف معروف دارد که در ترکیه نیز اجرا میشوند و بعید میدانم بیش از هفت، هشت قطعه باشند. این را هم در نظر داشته باشید که اشعار تصانیف مذکور فارسی هستند و خواندشان برای ترکها ساده نیست. این تفاوت زبان کار را برای خوانندگان ترک کمی دشوار میکند، زیرا آنها معنی اشعار را نمیدانند و احتمالا در تلفظها نیز دچار مشکل میشوند، اما با همهی اینها آثار مربوطه را اجرا میکنند. طبیعتاً ترکها اگر بخواهند موسیقی قدیمشان را اجرا کنند به سراغ آثار متعدد خودشان میروند که اشعارشان ترکی است و با فرهنگشان همخوانی دارد. به هر صورت اهمیت عبدالقادر مراغی به جای خودش باقی است. اما موضوعی که وجود دارد این است که ما در مملکت خودمان این مهره و عنصر با اهمیت را گم کردهایم. به تاریخ که نگاه میکنیم، متوجه میشویم افراد و آثاری در فرهنگ و هنر و بهخصوص موسیقی ما گم شدهاند و جایشان خالی است.
کلا قطعات عجم به چه آثاری اطلاق میشود؟
قطعات عجمی که اجرا شدهاند، آثار منسوب به آهنگسازانی هستند که احتمال زیاد ایرانی بودهاند. البته ممکن است که آن سازندگان ایرانی نباشند به این دلیل که واژه «عجم» درباره افراد غیرترک به کار میرفته است، اما به هر حال این آثار به حوزهٔ فرهنگی این سرزمین تعلق دارند.
حتی عربها نیز به افراد غیر عرب «عجم» میگویند.
بله همینطور است.
مسئلهای که وجود دارد این است که درباره افراد و آثار سدهها و هزارههای قبل اسناد و مدارک و منابعی وجود دارد، اما هرچه جلوتر میآیم بیشتر با حلقههای گم شده این زنجیر مواجه میشویم. مثلا انگار از دورههای قبل و بعد صفویه شکافهایی در نوع ثبت اتفاقات هنری و مسائل مربوط به آن ایجاد شده است. گویا اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی فضایی را ایجاد کرده که کسی به سراغ افراد و موسیقیهای مهم نرود.
موضوع این است که دولت صفویه به واسطهی سختگیریهایی که نسبت به موسیقی داشته، باعث شده تعداد زیادی از موسیقیدانان از ایران مهاجرت کنند. در مواردی هم پس از حملاتی که به ایران شده، هنرمندان توسط مهاجمان به اسارت گرفته شده و به ترکیه انتقال داده شدهاند. گم شدن رد برخی افراد و آثار در چنین فضایی طبیعی است.
البته این عدم توجهها و گم شدنها صرفا در موسیقی اتفاق نیفتاده و ادبیات و دیگر مقولات نیز از این خلا آسیب دیدهاند.
بله درست است. اما خب موسیقی همواره بیش از دیگر هنرها زیر ذرهبین بوده است. همانطور که گفتم این فشار باعث شده موسیقیدانان از ایران بروند یا به زور برده شوند و حاصل کار تفاوت چشمگیر آثار موسیقی قبل و بعد از دوران صفوی است. اگر توجه کنید قطعات عجمی که ما اجرا کردهایم، و همینطور قطعات منسوب به مراغی که در شوقنامه اجرا شده همه ادوار ایقاعی را داشتهاند. اما این ادوار ایقاعی به کل از بین رفتهاند و اگر به تصانیف دوران قاجار توجه کنید و آنها را جمعبندی کنید، متوجه موضوع خواهید شد. در مبحث فرم هم همین موضوع صادق است. البته به هرحال هر قطعهای که تصنیف میشود، فرم مربوط به خود را دارد، اما آن فرمهای مشخص (چه در تصانیف عبدالقادر و چه در قطعات پیشروی عجمی) به کلی از موسیقی ما کنار رفتهاند. اتفاقا یکی از محسنات اجرای آثار عبدالقادر و همین قطعات عجمی نگاهی دوباره به موسیقی گذشته و عناصر گمشدهی آن است. نه به این معنی که صرفا همان آثار قبلی را تکرار کنیم، من شخصا نیز با این رویه مخالفم. چه بسا دوستانی طی سالهای اخیر بر اساس فرمهای قبلی قطعاتی را ساختهاند و عملا اتفاقی جدید را رقم نزدهاند. شخصا نظرم این است که باید عناصر بنیادی موسیقیمان را مورد تجدید نظر قرار بدهیم تا اتفاقات جدیدی شکل بگیرد.
گروه «عبدالقادر مراغی» در حال حاضر چه وضعیتی دارد؟
از این گروه پنج نفره، خانم بوبان و خانم نخجوانی در ایران حضور ندارند. دیگر اعضای گروه نه نفرهی قبلی هم همه مشغول فعالیتهای شخصی هستند.
ای کاش برای چنین کارهایی جلسات نقد و بررسی برگزار شود.
کاملا موافقم. باید در نظر داشت که این موسیقی، موسیقی خاص است و برای فهم آن تلاش بیشتری لازم است. در آن چند سالی که ضبط و نشر آثار مراغی طول کشید، من و خانم بوبان و آقای درویشی جلسات مختلف سخنرانی و بحث و بررسی برگزار کردیم. امیدوارم برای این اثر هم دستکم به شکل مجازی امکان برگزاری چنین جلساتی فراهم بشود.
به عنوان سوال آخر شما در گذشته آثاری را در حوزه موسیقی کودک منتشر کردید. آیا هنوز در همان زمینه فعال هستید؟ آثار دیگری را در این زمینه در دست انتشار ندارید؟
اتفاقا چرا. من دو سال اخیر تمرکز اصلیام را روی پیریزی متدی برای آموزش مبانی موسیقی به کودکان گذاشتهام. منتها کار سنگینی بودهاست و همزمان باید این شیوه را در کلاسها آزمایش میکردهام. چند بار کل کار را تغییر دادهام و امیدوارم به زودی موفق به انتشار این متد که حاصل کار و زحمت دوسالهی جمعی از دوستان و همکارانم است، بشوم.
گفتگو: وحید خانهساز