مهدی کرمپور در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
سوداگری را از نهادهای دولتی و عمومی آموختهایم
سازنده فیلم سوفی و دیوانه معتقد است که ما بر خلاف آنچه شعار میدهیم در عمل شهر و کشور خود را دوست نداریم و رفتارهای ما در شهر، محیط زیست، رانندگی و ... نشان میدهد فقط به فکر سود خود هستیم
به نظر میرسد سوفی و دیوانه بر خلاف کارهای قبلی شماست و از لحاظ درونی فیلم آرامتریست؟
در سوفی و دیوانه هم دلمشغولیهای فیلمهای قبلیام را دنبال میکنم، مانند طهران تهران و پل چوبی. اینجا هم شهر تهران به عنوان یک شخصیت و کاراکتر حضور دارد و شاید از لحاظ تماتیک و فرم یک راهحل درونیتری را ارائه میدهد. امروز مردم خستهترند و به سختی روزگار میگذرانند و فیلم با استفاده از داستانسرایی متفاوت متکی بر کهن الگوها میتواند راهی باشد تا کمی از دردها التیام یابد. اگر شهرزاد قصه تعریف میکند تا مرگ را برای خود یک روز به تأخیر بیندازد، اینجا سوفی قصه میگوید تا مرگ را برای دیگری به تأخیر بیندازد و به نظر من ایثار مهمتر از امر فردیست. از منظر من نگارش و ساخت فیلم سوفی و دیوانه کاری سهل و ممتنع است. فیلم نشان دهد که اولین گام این است که هر فردی ابتدا با خودش به صلح برسد.
فیلم به نوعی دو نگاه به دنیا را روایت میکند یک روایتی است که شخصیت سوفی دارد که بیشتر رویاپرداز است و در ذهن خود زندگی میکند و دوم شخصیت دیوانه است که سعی دارد با عقلانیت زندگی کند و فقط برایش واقعیات مهم است و به همین دلیل به او سخت میگذرد و شاید آدم قویتری باشد اما سوفی از او بیشتر از دنیا لذت میبرد.
در بیشتر فیلمهای شما همچون طهران تهران، چه کسی امیر را کشت و فیلم آخر سوفی و دیوانه توجه ویژهای به شهر تهران شده و این سوال مطرح میشود که انگار نهادی از شهرداری پیشنهاد ساخت را به شما داده است؟
به هیچ عنوان شهرداری هیچ سفارشی به ما نداده و در موقع ساخت سوفی و دیوانه یک ریال نیز به ما کمک نکرد. حتی جشنواره فیلم شهر که توسط شهرداری برگزار میشود این فیلم را نمایش نداد! شهرداری به من اعلام کرد که اگر پایان فیلم را تغییر بدهم 500 میلیون تومان به من کمک خواهد کرد اما من این کار را نکردم. متروی تهران نیز از ما برای فیلمبرداری در خطوط مترو پول گرفت. حتی بعد از تغییرات در مدیریت شهری تهران نیز ما خواستیم که چند بیلبورد در شهر به تبلیغات این فیلم اختصاص پیدا کند ولی بازهم هیچ کمکی به این فیلم نشد.
شهرداری تهران در هیچ دورهای کمکی به ساخت و اکران فیلم سوفی و دیوانه نکرده است. متاسفانه مدیریت فرهنگی در شهرداری تهران کاملاً یک مدیریت رانتی است و امکانات و حمایتها از افراد صورت میگیرد نه آثار و هیچکدام از این حمایتها نیز هیچ زمانی شفاف اعلام نشده است. درحالیکه در همه جای دنیا اگر شما فیلمی درباره شهری مانند نیویورک یا پاریس بسازید، شهرداری آن شهرها قواعد روشنی دارند که از همه به صورت شفاف حمایت میکنند. زمانی در ایران در منطقه آزاد کیش چنین حمایتهایی صورت میگرفت و باعث شد جزیره کیش از طریق سینما در دنیا معرفی شود و حتی در جشنواره فیلم کن نیز فیلمی که در کیش ساخته شده بود، نمایش داده شد. حمایت از فیلمهایی که در حاشیهشان به شهر میپردازند باعث میشود که گردشگری در شهر رونق پیدا کند. امروز شهر تهران مکانهای بسیار دیدنی دارد که متاسفانه حتی برای ساکنان شهر در آن زندگی میکنند نیز شناخته شده نیست و اگر این مکانها معرفی شوند، باعث رونق شهر میشوند.
مثلاً در فیلم پل چوبی رستوانی را معرفی کردم که امروز تبدیل به یکی از شلوغترین پاتوقهای شهر شده. اگر رمانهای فرانسوی قرن هجدهم توانست پاریس را به عنوان شهر عشاق به دنیا جا بزند، فیلمسازان ایتالیایی نیز توانستهاند شهرهای ایتالیا را به خوبی معرفی کنند، فیلمهایی همچون تعطیلات رمی و زیبای بزرگ نمونه این نوع سینماست. یکی از دلایلی که امروز بیشتر مردم دنیا بدون سفر به شهرهایی همچون پاریس، رم، نیویورک، لندن، این شهرها را میشناسند، معرفی خوب این شهرها توسط هنر است.
اینکه باید مسئولان فرهنگی از فیلمهایی که به معرفی مناطق مختلف کشور میپردازد حمایت کنند به جای خود محفوظ اما چرا در بیشتر فیلمهای سینمای ایران که به فیلمهای اجتماعی معروف است ما هیچ آدرسی از مکانی که در آن مکان فیلم ساخته شده، نمیبینیم و به نظر نمیرسد این ضعف ارتباطی به نهادهای دولتی داشته باشد.
آیا عدم توجه سینمای ایران به شهرهای مختلف در معرفی آنها ریشه در ادبیات ندارد؟ اگر شما امروز به سینمای کشورهای صاحب سینما همچون ایتالیا، انگلستان، فرانسه، روسیه، مراجعه کنید، میبینید که قبل از سینما شهر در ادبیات این کشورها کاملا حضور واقعی داشته و به عنوان یک شخصیت معرفی شده است.
درست است که ما مانند کشورهای دیگر در ادبیاتمان به شهر آنگونه که باید توجه نکردیم اما واقعیت این است که قبل از ادبیات هر کدام از ما به عنوان کسی که در یک کشور زندگی میکنیم و به عنوان یک شهروند باید شهر و کشور خود را دوست داشته باشیم و به آن عشق بورزیم تا بعد بتوانیم آن را به دیگران معرفی کنیم. متاسفانه ما آنگونه که باید شهر و کشور خود را دوست نداریم. رفتارهای ما با محیط زیست در رانندگی و باقی مسائل شهرنشینی نامهربانانه و ظالمانه است و در این رفتارها فقط به فکر خود و سود خود هستند. رفتارهای سوداگرانهمان را ببینید! از خرید بدون دلیل دلار تا اینکه هر کاری برای کشور، شهر یا مردممان میخواهیم انجام بدهیم فکر میکنید چقدر بابت آن باید پول به دست آوریم. این سوداگری از عملکرد نهادهای دولتی و عمومی حاصل شده. وقتی این نهادها شفاف عمل نمیکنند و خبر دزدیها و اختلاسهای کارمندانشان امروز در جراید پر شده، مردم هم فقط به فکر خانه و نهایت جلوی در خانه خود هستند و اصلاً فکر نمیکنند که هر کدام از ما به عنوان یک شهروند و یک صاحب خانه در کنار دیگران یک هویت مشترک میسازیم و در قبال یکدیگر مسئولیم. وقتی فردی با این نگاه نویسنده میشود و یا فیلمی میسازد نتیجهاش این میشود که دوست داریم فیلمهایمان به هر قیمتی در جشنوارههای جهانی جایزه بگیرند حتا به قیمت نشان دادن نقاط ضعف و تیره شهر و جامعهمان چون اصالت بر سود فردی ست.
شما علاوه بر فیلمسازی در فعالیتهای صنفی نیز دورهای رئیس کارگروه اکران بودید و مسائل اکران را از نزدیک لمس کردید. اینکه گفته میشود در اکران مافیا وجود دارد یا فقط فیلمهای کمدی اکران میشود، صحت دارد؟
واقعیت این است که با توجه به شرایط امروز جامعه و نیازی که مردم به شادی و خنده دارند استقبال از فیلمهای کمدی امر طبیعی است و آمار نیز همین مساله را تأیید میکند اما باید بپذیریم که در کنار فیلمهای کمدی که در اکثر آنها حتا حلقه بازیگران یکسان دارند، تماشاگرانی نیز به سینما میروند که این فیلمهای کمدی را دوست ندارند و آنها هم حق دارند. متاسفانه یک انحصار از طرف گروهی به وجود آمده که میخواهند سلیقه خود را بر همه تحمیل کنند. این گروه اهرمهای مختلف قدرت، ثروت و رابطه را در اختیار دارند. ظاهراً دولت هم یا ترجیح میدهد سکوت کند یا شاید بدش هم نمیآید. اما اگر این روند در سال آینده نیز ادامه کند، عواقب بدی در انتظار سینمای ملی ایران است.
گفتگو: علی زادمهر