بازیگر نمایش «باغ شبنمای ما»:
ترکیب «هادی مرزبان» و «اکبر رادی» یعنی تجربیات جدید
بازیگر نقش دختر ناصرالدینشاه در نمایش «باغ شبنمای ما» درباره این نقش گفت: اگر بخواهیم از منظر یونگی به کاراکتر فخرالدوله نگاه کنیم، در پرده اول ما تجلی آرکتایپهای پرسفونه و آفرودیت را در فخرالدوله میبینیم، زنی افسونگر که همزمان دختر نازپرورده و معصوم پدرش است و بیش از آنکه همسری برای شوهرش باشد، دختر دوست داشتنی پدر است و ما این عشق را میان دختر و پدر و به صورت معکوس، در جریان نمایش میبینیم. در پرده دوم ما آرکتایپ آرتمیس را در فخرالدوله به صورت برجسته میبینیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اکبر رادی را طی این سالها با نمایشهای هادی مرزبان به یاد میآوریم. مرزبان طی سالهای فعالیتش در عرصه تئاتر چندین نمایشنامه از رادی را روی صحنه برده است.
«پلکان»، «آهسته با گل سرخ»، «باغ شبنمای ما»، «هاملت با سالاد فصل»، «آمیز قلمدون»، «شب روی سنگفرش خیس»، «ملودی شهر بارانی» و «پایین گذر سقاخونه» آثاری از رادی هستند که توسط هادی مرزبان اجرا شدهاند.
در میان این آثار «باغ شبنمای ما» اثری است که هادی مرزبان آن را سال ۱۳۸۱ در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برده است. او این اثر را با نگرش و بازیگران و عواملی دیگر از یکم مهرماه در سالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران روی صحنه برده است.
ایرج راد، فرزانه کابلی، عباس توفیقی، فرشید صمدیپور، آیه قبادیان، سید حسامالدین قریشی، علی بیکی، سپیده آرمان، ستاره آقایی، علی یارلو، شاهین علیپور، حمیدرضا ژاله، کسرا ریاحیوفا، محمدحسین بلوکات، لیدا معتمد و گلریز ابراهیم در این اثر پر بازیگر ایفای نقش میکنند.
از دیگر عوامل این اثر میتوان به آزیتا خرمی و شهرزاد پورفرد (دستیاران کارگردان)، علیرضا شفایی، مهرداد بهزاد اول، سارا شعبانی (خوانندگان)، وحید لاری (طراح صحنه)، نوید فرحمرزی (طراح گریم)، منیره ملکی (طراح لباس) اشاره کرد.
سپیده آرمان یکی از بازیگران نمایش «باغ شبنمای ما» که در این نمایش نقش فخرالدوله دختر ناصرالدینشاه را بازی میکند، درباره بازی در این اثر با ایلنا گفتگو کرد. او فارغالتحصیل رشته علوم اجتماعی است و در زمینه نگارش، اجرا و ساخت مستند نیز فعال است.
شما در ابتدا فعالیتهای رسانهای داشتهاید و به عنوان خبرنگار با رسانهها همکاری داشتید. چه شد که به سمت و سوی بازیگری رفتید؟
من از همان روزهایی که در رشته علوم اجتماعی در دانشگاه تهران تحصیل میکردم، دورههای آموزش بازیگری را در جهاد دانشگاهی گذراندم. پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه به عنوان روزنامه نگار و منتقد سینما و تئاتر، با نشریات مختلفی مانند مجله فیلم روزنامه جام جم، ایران و غیره همکاری داشتم. در تمام این مدت دورههای آموزشی بازیگری، کارگردانی سینما و فیلمنامهنویسی را در موسسه کارنامه زیر نظر اساتیدی مانند شهرام مکری و فرهاد توحیدی گذراندم و دانش آموخته انجمن سینمای جوان دفتر تهران نیز بودم.
اولین حضور رسمیتان در فیلم «آهو» بود؟
پیش از فیلم «آهو» هم در فیلمها و نمایشهای متعددی بازی کرده بودم که در نهایت سال ۹۹ بود که در فیلم سینمایی آهو حضور پیدا کردم.
ظاهرا در عرصه نوشتن و بازیگری و مستندسازی و اجرا هم فعالیتهایی داشتهاید. در این میان بازیگری تئاتر برایتان چه جایگاهی دارد؟ درباره این اهمیت کمی توضیح دهید.
به نظر من منشا همه این عناوینی که به آن اشاره کردید مشترک است. بازیگری، نویسندگی، مجریگری. من بازیگری در تئاتر را در محضر اساتیدی مانند رحمت امینی و رضا حامدیخواه آغاز کردم و تئاتر برایم بسیار جذاب بود. بازیگری به ذات برایم بسیار ارزشمند است و مهم قصه خوب و شخصیتپردازی درست است چه در مدیوم سینما روایت شود چه در قالب تئاتر. تئاتر هم مانند سینما جایگاه مقدسی در ذهن من دارد و تمام تلاشم را به کار گرفتهام که در راستای راهنماییهای کارگردان، تجلی درستی از نقش بر روی صحنه داشته باشم.
شما در رشته علوم اجتماعی تحصیل کردهاید. به نظرتان اگر در رشته تئاتر درس میخواندید مسیر بازیگری برایتان کوتاهتر بود؟
به نظر من تحصیل در رشتههای علوم انسانی مانند علوم اجتماعی نوعی نگرش و جهانبینی به فارغ التحصیلان میدهد که در جایگاههای بعدی شغلی حمایتگرشان است. به نظر من؛ تحصیلم در رشته علوم اجتماعی در حوزه نگارش فیلمنامه بسیار کمکم میکند. به باور من برای فعالیت هنری بیش از هر چیزی، فرد باید به تعمق در درون خود و خودشناسی بپردازد که بتواند نقش را به درستی درک کرده و بر اساس آن درک درست، مصادیق مناسبی برای جان بخشی به آن پیدا کند. البته که من آموزش بازیگری را در موسسات مختلف گذراندهام.
اصولا آنچه شما را به پذیرش نقشهای کوتاه و بلند در تئاتر ترغیب میکند چیست؟
معیار انتخاب نقش برای من قصه است و نوع شخصیت پردازی. به عنوان نمونه در نمایش «باغ شب نمای ما»؛ نمایشنامهنویس بزرگی مانند اکبر رادی در کنار کارگردان به نام و پیشکسوتی مانند هادی مرزبان قرار گرفتهاند که این ترکیب به نظر من رویای هر بازیگری است که به دنبال تجربههای جدید میگردد.
اصولا بازیگران چه در عرصه تئاتر، چه سینما و تلویزیون در ابتدای فعالیت و در چند سال اول بیش از آنکه انتخاب کنند، از سوی کارگردانها انتخاب میشوند. آیا شما این مرحله را از سر گذراندهید یا اینکه به هرحال این روال انتخاب کردن و انتخاب شدن وجود دارد؟
به نظرم روند انتخاب شدن و انتخاب کردن به صورت توأمان جاری و ساری است. اگر کارگردانی من را مناسب یکی از نقشهای فیلمنامهاش بداند، طبیعتاً اوست که انتخاب کرده است و پس از آن، من بر اساس فیلمنامهای که پیشنهاد شده و نقشی که برایم در نظر گرفته شده انتخاب میکنم که میخواهم در این پروژه حضور داشته باشم یا خیر. فیلمنامه و نمایشنامه خوب مهمترین دلیل برای انتخاب من است.
چه شد که در نمایش «باغ شب نمای ما» به کارگردانی هادی مرزبان ایفای نقش کردید؟
ابتدای تیر ماه سال جاری بود که آقای هادی مرزبان از من دعوت کردند که در پروژه جدیدشان حضور داشته باشم. قصهای از اکبر رادی با نام «باغ شب نمای ما»، از همان ابتدا قرار بود نقش ناصرالدین شاه را آقای ایرج راد بازی کنند و خانم فرزانه کابلی در نقش انیس الدوله حضور پیدا کنند. آقای هادی مرزبان من را برای نقش فخرالدوله در نظر گرفته بودند دختر دردانه ناصرالدین شاه که از همسر گرجستانی الاصلش با عنوان خازن الدوله بود. وقتی نامهایی مثل اکبر رادی، هادی مرزبان و ایرج راد در کنار هم قرار میگیرند، طبیعتاً هر بازیگری دوست دارد که در چنین پروژهای، کنار این بزرگان عرصه تئاتر قرار بگیرد. من نمایشنامه را خواندم و از فردای آن روز به تمرینهای گروه پیوستم.
از جزییات نقش فخرالدوله بگویید و اینکه در طول تمرینات چه مواردی را با تعامل مرزبان به نقش افزودید؟
فخرالدوله در کودکی مادرش را از دست میدهد و ناصرالدین شاه از آنجایی که علاقه خاصی به او داشت و از نبوغش آگاه بود، تربیتش را به معلمان فرانسوی میسپارد. فخرالدوله بسیار ادیب و هوشمند بود؛ او شعر میگفت، اشعار گوته ولا مارتین رل از فرانسه به فارسی ترجمه کرده بود، بسیار مطالعه میکرد، شکارچی قابلی هم بود. ناصرالدین شاه علاقه بسیاری به این دختر دردانه داشته و به رغم فرزندان متعددی که داشته، هر روز میخواسته که فخرالدوله کنارش باشد. علاوه بر اینها، فخرالدوله کتابت خاطرات روزمره پدر را نیز بر عهده داشته و شاه هرگاه بر سر سفره حاضر میشده، فخرالدوله را به حضور فرا میخوانده و دوست داشته همیشه هم سفره او باشد. تنها زنی هم که در شکارگاه ناصرالدین شاه را همراهی میکرد فخرالدوله بود. این رابطه از دستمایههای دراماتیک این نمایشنامه است. از آنجا که من هم از کودکی به ادبیات و شعر بسیار علاقهمند بودم، با کاراکتر فخرالدوله احساس قرابت میکردم.
شما برای رسیدن به نقش به واکاواری دیتاها پرداختید؟
زمانی که این نقش به من پیشنهاد شد، تمام متونی که در خصوص زندگی فخرالدوله در دسترس بود را مطالعه کردم و سعی کردم زوایای متفاوت شخصیت او را از این متون استخراج کنم. فخرالدوله بسیار احساساتی بوده است. او اهل کار خیر بوده و از نیازمندان دستگیری میکرده.
تمرینات و تعاملتان با هادی مرزبان چقدر زمان برد؟
ما برای این نمایش سه ماه تمرین کردیم و در طول تمرینها و هدایت آقای هادی مرزبان سعی کردیم کاراکتر را به تصویر ذهنی که ایشان داشت، نزدیک و نزدیکتر کنیم. حضور آقای ایرج راد به عنوان پارتنر اصلی من در این نمایش هم به دلیل بده بستانهای مناسب و خوبی که با ایشان داشتم، بسیار کمک کننده بود.
نقشتان تیپ است یا شخصیت؟
فخرالدوله یک شخصیت بود، شخصیتی که نمونهاش را در سایر آثار نمایشی که قصهاش در دوره ناصرالدین شاه روایت میشود، نمیبینیم. دختری که شباهتی به سایر زنان حرمسرا ندارد. اگر بخواهیم از منظر یونگی به کاراکتر فخرالدوله نگاه کنیم، در پرده اول ما تجلی آرکتایپهای پرسفونه و آفرودیت را در فخرالدوله میبینیم، زنی افسونگر که همزمان دختر ناز پرورده و معصوم پدرش است و بیش از آنکه همسری برای شوهرش باشد، دختر دوست داشتنی پدر است و ما این عشق را میان دختر و پدر و به صورت معکوس، در جریان نمایش میبینیم. در پرده دوم ما آرکتایپ آرتمیس را در فخرالدوله به صورت برجسته میبینیم؛ زنی که با لباس شکار و شلاقی در دست بر صحنه ظهور پیدا میکند و در جمع درباریانی که همه تنها به دنبال عیش و عشرت هستند، هنگام حادثه مرگ شکوه السلطنه، راهکار عاقلانه و مدبرانه را به پدرش پیشنهاد میدهد، یک زن قدرتمند و دانا که درایتش از جمیع ملازمان و وزرای پدر بیشتر است. اکبر رادی با جزئیات کاراکتر فخرالدوله را در نمایشنامه به رشته تحریر درآورده و هادی مرزبان چه هنرمندانه به هدایت در جهت تجسم درست نقش پرداخته تا در نهایت زنی متفاوت در دربار ناصری به نمایش در بیاید.
از ویژگیهای نسلی بگویید که هادی مرزبان یکی از آنهاست. به طور کلی این دسته از کارگردانها که این سالها فعالیتهای کمی دارند با کارگردانهای نسلهای جدیدتر در نوع و ارائه کار چه تفاوتهایی دارند؟
کار با پیشکسوتان و کارگردانان بزرگ همیشه برای من جذاب بوده است. هادی مرزبان از بازماندگان نسل طلایی تئاتر هستند، ایشان تئاتر را از دهه ۴۰ آغاز کردند و پس از آن در اروپا تحصیل تئاتر کردند و بازگشتند و سالها آثار متفاوتی از اکبر رادی را به صحنه بردند. خود من در دهه ۹۰ نمایشهای متعددی از ایشان را در سالنهای مختلف شهر به تماشا نشسته بودم؛ مانند «شب روی سنگ فرش خیس»، «تانگوی تخم مرغ داغ» و «خانم چو مهتابی». به نظر من نظم و تاکید بر روی تمرین هر روزه و تعصبی که بر روی اخلاق حرفهای و تقدس صحنه تئاتر دارند از مشخصههای این نسل از بزرگان تئاتر است. از طرف دیگر آقای هادی مرزبان تعصب خاصی بر اجرای نمایشنامههای آقای اکبر رادی دارند و موضوعی که خودشان همیشه میگویند: دوست دارند نمایشهایشان بوی نم کاهگل بدهد و علاقهای به اجرای نمایشنامههای غربی ندارند. در این نمایش من سعادت همبازی شدن با استاد ایرج راد را نیز داشتم. ایشان هم که یکی از بهترین بازیگران عرصه تئاتر و تصویر کشور هستند، بسیار حرفهای، خوش اخلاق منظم و کاربلد هستند و پارتنری بسیار درجه یکی محسوب میشوند. من از هم بازی شدن با ایشان بسیار آموختم.
آیا طی این مدت از استقبال و بازخورد مخاطبان رضایت داشتهاید؟
با توجه به اینکه تمرکز سالنهای تئاتر در مرکز شهر و اطراف خیابان انقلاب است، اجرای تئاتر در فضایی مانند فرهنگسرای نیاوران که فاصله بسیار زیادی نسبت به مرکز شهر دارد، برای هر گروه تئاتری ریسک محسوب میشود، اما استقبال از نمایش ما بسیار خوب بوده و مخاطبان تئاتر از سراسر تهران و گاه شهرستانها برای تماشای اثر استاد هادی مرزبان به تهران و فرهنگسرای نیاوران آمدند و نمایش ما را دیدند. به نظر من اینکه تمرکز تئاتر فقط به مرکز شهر و اطراف تئاتر شهر و ایرانشهر محدود شود اتفاق جالبی نیست در نظر بگیرید ما در محلههایی مانند شهرک غرب، سعادت آباد، پونک، نیاوران، ولنجک زعفرانیه، پاسداران و غیره هیچ سالن تئاتری نداریم، در حالی که خیلی از مخاطبان بالقوه تئاتر در چنین محلههایی زندگی میکنند، اما به دلیل دوری دسترسی به مرکز شهر شاید نتوانند به تماشای نمایشهای سالنها تئاتر بروند. اینکه سالنهای تئاتر در این محلهها ساخته شود و نمایشها در تمام محلههای شهر تهران اجرا بروند، حتماً باعث میشود تنور تئاتر داغتر شود و مخاطبان گستردهتری داشته باشد.