مروری بر پنج دهه فعالیت یک هنرمند؛
سایه «اسماعیل خلج» در خانه هنرمندان +فیلم و عکس
اسماعیل خلج نمایشنامهنویسی صاحب سبک است؛ نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتری که آثارش عموما در قهوهخانهها میگذشت و قصههایش درباره مردمان جنوب شهر بود. اما خلج به جز تئاتر، شعر هم میگوید و در کنارش نقاشی هم میکند؛ این روزها نمایشگاهی از نقاشیهای او با عنوان «سایه» در خانه هنرمندان برپا شده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «هنر آرامش و طمانینه خاصی برای خودش دارد. برای اینکه باید به معناهای عمیق برسد؛ با عجله نمیشود به معنای عمیق رسید» این را اسماعیل خلج میگوید که این روزها نمایشگاه آثار نقاشی او در گالری ممیز خانه هنرمندان ایران برپا شده است. نمایشگاه «سایه» در کنار نقاشیهای خلج، مروری بر پنج دهه فعالیت هنری او در نمایشنامهنویسی، کارگردانی و بازیگری هم هست.
کسی که بسیاری از نویسندهها و کارگردانهای همعصرش، او را نمایشنامهنویسی صاحب سبک میخوانند؛ «اکبر رادی» اسماعیل خلج را مصداق زندهای از مثلث «نویسنده، کارگردان، بازیگر» خوانده که به اعتقاد او، شماری از بهترین نمایشنامههای معاصر ما را با استتیک خالص ایرانی نوشته، اجرا و بازی کرده است. رادی درباره خلج نوشته است: «آنچه در پروازهای درخشان او روی صحنه دیدهام، قطعههای نفیسی از دوران باروری تئاتر ایران و پیشتازی «کارگاه نمایش» است؛ سرپناه کوچک باشکوهی برای عاشقان بازی ناب که نگین پرتلالوی تئاتر زمان بود.»
در کارگاه نمایش سه نسل از هنرمندان کنار هم کار میکردند؛ گروه «تئاتر تجربی» را ایرج انور و شهرو خردمند، گروه «بازیگران شهر» را آربی اوانسیان، گروه «اهرمن» را آشور بانیپالبابلا و «کوچه» را اسماعیل خلج تشکیل داده بودند. خلج و گروه نمایشیاش «کوچه» تعدادی از جوانان جنوب شهر تهران بودند که تا پیش از تاسیس کارگاه نمایش جای ثابت و مکان مشخصی برای تمرین نداشتند و در کوچه و خیابان به تمرین میپرداختند.
«گلدونه خانوم»، «جمعهکشی»، «حالت چطوره، مش رحیم؟»، «صغرا دلاک» و «باجه» از جمله نمایشنامههای اوست که همراه گروه «کوچه» در حوالی سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۶ در کارگاه نمایش روی صحنه برده است.
در بروشوری که برای اجرای دو نمایش «حالت چطوره، مش رحیم؟» و «گلدونه خانوم» به نویسندگی و کارگردانی اسماعیل خلج در کارگاه نمایش و در تاریخ آبان سال ۱۳۵۰ منتشر شد، «آربی اوانسیان» برای خلج نوشته است: «در اجرای این نوشتهها نویسنده توانسته است با وسایل اندک و مستقیم؛ و با بیابانی که نتیجه حضور بازیگران است ارتباطی ناپیدا ولی واقعی و کاملا موثر در میان گفتوگوهای در ظاهر بیاهمیت روزمره پیدا کند. در این مسیر کمتر جستوجو شده و نتیجه آن به ندرت تئاتر ساده و واقعی بوده است. این اجراها نیز در این مسیر فراموش شده قرار میگیرد.»
اجراهای بداهه و اجرای متنهای ایرانی و تئاتر روحوضی از ویژگیهای گروه کوچه بود. اسماعیل خلج از کف اجتماع، از درون توده مردم کم درآمد جنوب شهر میآمد و اغلب صحنه نمایشهایش در قهوهخانه بود و اکثرا از اخلاق مردمان پایین شهر تصویر میساخت.
«عباس نعلبندیان» نیز به همین شناخت خلج، از محیطی که در آن بزرگ شده بود اشاره کرده و میگوید این شناخت به خوبی در نمایشنامههایش آشکار بوده است؛ و در کنار و همراه این شناخت، برداشت و نگر او بر زندگی، هم کاملا روشن است.
نعلبندیان در توصیف زبان، قصهها و نگاه نمایشنامههای اسماعیل خلج در بروشوری که برای دو نمایش «گلدونه خانوم» و «حالت چطوره، مش رحیم؟» منتشر شده بود، نوشته است: «خلج، بیاینکه تصنعی در گفتن حرف ساده اما سنجیده و بسیار حساب شده خود داشته باشد سخن خویش را با مردمان ساده جنوب شهری و با کلام بسیار روان و بسیار طبیعی ایشان، قالب میدهد. و همین مردماناند که بی هیچ فلسفهبافی و بی هیچ اندیشه و گفتار جدا از خود، گویای اندیشههای او در سیر زندگیاش هستند. گفتار و رفتار آدمهای نمایشنامههای او (این آدمهای معمولا ساده خوب حراف که در عین حال آگاهی پوشانده در خود خاصی دارند) همه، بازگوی نکتهبینی و حساسیت بسیار او، بر آنچه که در اطرافش و در دنیای کنارش میگذرد، هستند. نمایشنامههای خلج بازگوی نگاه دقیق او به آن چیزی است که «زندگی» میخوانیمش؛ به آن چیزی، به آن خطی است که در زندگی مییابد و ساده، به تفکر میاندازدش؛ به روابط معمولیِ آدمهایِ معمولی؛ به چهرههای مختلف زندگی خودمان و نیز به این امر عظیمی که «مرگ» مینامیمش.»
خلج در سال ۱۳۴۲ به واسطه حضور در نمایش تلویزیونی «عشقبازان» به کارگردانی فیروز وکیلی در شبکه دو، اولین حضور حرفهای خود را نشان داد و از آن سال تاکنون، نیم قرن از فعالیتهای هنری او در تئاتر، سینما و تلویزیون میگذرد؛ کسی که «منصور خلج» در کتاب «نمایشنامهنویسان ایرانی؛ از آخوندزاده تا بیضایی» او را چنین توصیف میکند: «آثارش عموما در قهوهخانهها و مکانهای پست تهِ شهر، میان ولگردان، روسپیان، قاب بازان و مطرودان میگذرد. او به پلشتی زندگی مردمان تیرهروز طبقه فرودست میپردازد، تا حدی که میتوان گفت خلج نمایشنامهنویسی ناتورالیست است.»
خیلیها به زبان نمایشنامههای او اشاره میکنند و محیطی که برای روایت فرهنگ ساکنان و قصههایش انتخاب کرده را از جمله مهمترین نکتهها در آثارش میدانند؛ «اکبر رادی» زبان آثار خلج را جنس نویی میخواند که ساخته در پاتوقهای ماتحت تهران و پرداخته در فرمالیسم «کارگاه نمایش» است؛ این نمایشنامهنویس درباره کاری که خلج در ادبیات نمایشی کرده مینویسد: «یعنی هموست که جاماندگان لایههای عفونی شهر را با عقدههای زنگ زده در شبکه رفتارها به صحنه کشانده و در میزانسنهای فرم خود، ادبیات نمایشی ما را یک پله بر کشیده، از این حیث رتبهای هم طراز {صادق} چوبک در ادبیات داستانی ایران احراز کرده است. ابایی ندارم از اینکه بگویم جذب ریختهای برهنه زبان، ریتم، رنگ، موزیک، همآمیزی احساس و حرکت و کلام و معجون پخته این سه در دیالوگنویسی قهوهخانهای، حاصل تاثرات من از دنیای جنوبی (جنوب شهری) او بوده است؛ بافه موزون غمزههای سیاهی که در «گلدونه خانوم» او به قله تبلور و زیبایی رسیده و تا همالساعه در تئاتر ما بیردیف مانده است.»
اما فعالیتهای هنری اسماعیل خلج تنها به نمایشنامهنویسی، کارگردانی و بازیگری ختم نمیشود؛ سال ۱۳۹۲ خلج مجموعه اشعارش را در کتابی به نام «کودکی و تماشای زمین» منتشر کرد و این روزها نیز نمایشگاهی از نقاشیهای رنگ و روغن خود را با نام «سایه» برپا کرده است؛ نمایشگاهی که مروری بر پنج دهه فعالیت هنری این هنرمند است و تا ۲۹ مرداد از ساعت ۱۴ تا ۲۲ در گالری ممیز خانه هنرمندان ایران میزبان بازدیدکنندگان است.