از طزره تا زندگی؛
سنگ بزرگ پیش پای بازنشستگانِ مستاصل/ مجبوریم کار کنیم!
سازمان تامین اجتماعی باید بداند بازنشستگان چارهای ندارند که مشغول به کار شوند وگرنه زندگیشان نمیچرخد، مسلم است که خود بازنشسته دوست ندارد در زمان بازنشستگی کار کند اما مجبور است؛ آیا مقامات سازمان راهی سراغ دارند که برای امرار معاش پیش پای این عزیزان بگذارند؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، «چند کیلو گوشت مرغ و گوشت چرخکرده و یک گونی برنج و چند کیلو روغن، نصف مستمری ماهانهی من است؛ چطور با ۹ میلیون تومان یک خانواده را بچرخانم؛ یک پسر دانشجو هم دارم که هم شهریه دانشگاه میدهد و هم خرجی میخواهد....» بازنشستهی معدن طزره (البرز شرقی) در استان سمنان است؛ هنوز شش ماه نشده که بازنشست شده اما خرجهای سنگین زندگی دست از سرش برنمیدارد.
بعد از سالها کار کردن در یک معدن ذغالسنگ که سختترین و پرآسیبترین کار دنیاست، فقط ۹ میلیون تومان حقوق بازنشستگی میگیرد؛ این حقوق ماهانه به گفتهی حمید، بازنشستهای که نمیداند چطور زندگی را تمشیت کند، برای نصف ماه هم کافی نیست:
«شهریه چند میلیون تومانی دانشگاه آزاد، خرجهای زندگی من و همسر و دختر دیگرم، خرجهای سنگین سفره و هزینههای دارو و درمان که روز به روز بیشتر میشود، حلاوت بازنشستگی را از ما گرفته است؛ آن سالها که در تونلهای زیرزمینی، ذغال سنگ استخراج میکردیم اما هزینههای زندگی اینقدر سنگین نبود، روزگار بهتری داشتیم؛ حالا قاعدتاً باید از بازنشستگی و دوران استراحت لذت ببرم، اما کدام آرامش، کدام استراحت؟!»
چارهای جز «اشتغال مجدد» نیست
وقتی زندگیِ سختِ این روزها با مستمری بازنشستگی نمیچرخد، چارهای جز کار کردن در این دوران نیست؛ تنها چارهای که شاید ۹۰ درصد بازنشستگان کارگری برای گذران امور دارند، اشتغال مجدد در زمان بازنشستگی و مستمریبگیریست. حمید میگوید: «وقتی خود وزارت کار اعلام میکند خط فقر حدود ۱۵ میلیون تومان است، وقتی حداقل سبد معیشت ۱۸ میلیون تومان است، چطور من با ۹ میلیون تومان مستمری، یک خانوادهی چند نفره را اداره کنم؛ از یک طرف، مستمریها را به اندازهی خط فقر زیاد نمیکنند تا زندگی بازنشستگان بچرخد و از سوی دیگر، قانون و بخشنامه میدهند که اشتغال بازنشستگان ممنوع است؛ خب یک سوال ساده، ما چه کنیم؟!»
منع اشتغال بازنشستگان توسط تامین اجتماعی
معدن طزره مدتهاست که به صورت پیمانکاری و توسط شرکتهای پیمانکاری مختلف اداره میشود؛ حمید مثل چندین بازنشستهی دیگرِ این معدن که در نیمهی اول و دوم سال قبل بازنشسته شدهاند، هم توان ادامه کار دارد و هم تخصص مورد نیاز را؛ و نکته اینجاست که پیمانکار مربوطه نیز موافق بازگشت به کار اینهاست؛ اما یک سنگ بزرگ پیش پای این بازنشستگان افتاده است:
«پیمانکار موافق بازگشت به کار ماست اما تامین اجتماعی مخالفت میکند؛ میگوید اگر به کار بازگردید، مستمریتان قطع میشود. تامین اجتماعی اعلام کرده اگر حجمی کار کنید و با پیمانکار قرارداد ببندید، مستمری ماهانهتان کامل قطع میشود؛ فقط میتوانید قرارداد مشاوره ببندید! آخر قرارداد مشاوره به چه درد ما کارگران معدن میخورد؛ این قرارداد مختص مدیران است که به اسم مشاوره پولهای آنچنانی میگیرند؛ ما کارگریم و به ازای کارمان حقوق میگیریم؛ کارفرما ما را میخواهد اما اینها نمیگذارند کار کنیم؛ آخر این چه قانونی است که زندگی و معیشت ما برایش مهم نیست.»
قانون چه میگوید؟
چرا منع اشتغال بازنشستگان باید موجب شود که یک کارگر بازنشسته که واقعاً نمیتواند با مستمری ناچیز بازنشستگی زندگی کند، راهی برای امرار معاش نداشته باشد. آرمین خوشوقتی (کارشناس ارشد حقوق و روابط کار) در این رابطه به ایلنا میگوید: در بند ۱۵ ماده ۲ قانون تامین اجتماعی به موضوع بازنشستگی اشاره شده و بازنشستگی، «عدم اشتغال به کار بیمه شده به سبب رسیدن به سن بازنشستگی» تعریف شده. در گذشته اینطور بود که اگر سازمان متوجه میشد که بازنشستهها مشغول به کار شدهاند، مستمری بازنشستگی آنها را قطع و وجوه مستمری را مطالبه میکرد؛ سال ۱۳۷۱ یک شکایت در دیوان عدالت مطرح شد و هیات عمومی دیوان اینطور رای داد که منظور قانونگزار از بند ۱۵ ماده ۲ قانون تامین اجتماعی در خصوص عدم اشتغال به کار بیمه شده، تعریف حالت بازنشستگی بوده و ضمناً منظور، اشتغال به کار ثابت و مستمر در قبال دریافت حقوق ماهانه مستمر طبق ضوابط حداقل و حداکثر ساعت کار بوده است.
او ادامه میدهد: بنابراین منظور قانونگزار از «عدم اشتغال»، عدم اشتغال ثابت در کارگاه مشمول قانون کار در قبال دریافت حقوق مستمر است؛ اگر یک کارگر بازنشسته برای امرار معاش و گذران زندگی به صورت خدمات خاص غیرمستمر به صورت محدود و با حقالزحمه (نه حقوق ثابت و مستمر) کار میکند، این نباید موجب شود که سازمان تامین اجتماعی حقوق بازنشستگی را قطع کند؛ بنابراین براساس رای دیوان عدالت، قطع مستمری بازنشستهها که به صورت نیمهوقت مشغول به کار هستند، مبنای قانونی ندارد.
خوشوقتی به رای دیگر دیوان در سال ۱۳۷۸ اشاره میکند که برمبنای آن، اگر بازنشسته به شغلی که قبل از بازنشستگی اشتغال داشته بازگردد، مشمول حق بیمه میشود و درسایر موارد، غیرمشمول است؛ او میگوید: این رای بازهم به بند ۱۵ ماده ۲ قانون تامین اجتماعی اشاره کرده و گفته، دریافت مستمری یک حق مسلم است و اشتغال مجدد به کار با هدف گذران زندگی و بهرهگیری از تجربیات و تخصص فرد است و منافاتی با دریافت مستمری ندارد؛ پس اگر بازنشسته به یک ردیف شغلی دیگر و به صورت پارهوقت بازگردد، هیچ منع قانونی ندارد.
واقعیتها را بپذیرند
اما صرفنظر از این بندهای قانونی، واقعیتهای دیگری هم در عرصه زندگی بازنشستگان کم درآمد کارگری وجود دارد که سازمانهای مسئول مجبور به پذیرش آنها هستند؛ واقعیتهایی که نمیتوان آنها را به همین سادگی انکار کرد.
خوشوقتی میگوید: آیا سازمان تامین اجتماعی همین امروز در پایان فروردین که حقوق کارگران براساس مصوبه شورایعالی کار افزایش یافته، مستمری فروردین بازنشستگان را بر این اساس زیاد کرده؛ سازمان پول این بازنشستگان را سی سال قبل بلکه بیشتر گرفته، حداقل کار این است که از ماه ابتدای سال حقوقشان براساس مصوبه شورایعالی کار زیاد شود؛ سازمان تامین اجتماعی باید بداند این بازنشستگان چارهای ندارند که مشغول به کار شوند وگرنه زندگیشان نمیچرخد، مسلم است که خود بازنشسته دوست ندارد در زمان بازنشستگی کار کند اما مجبور است؛ آیا مقامات سازمان راهی سراغ دارند که برای امرار معاش پیش پای این عزیزان بگذارند؟
اینکه قانون چه میگوید یا آرای دیوان عدالت چه چیز را مجاز میدانند و چه چیز را غیرمجاز، یک بحث است و واقعیتهای تلخ زندگی بازنشستگان یک بحث علیحدهی دیگر؛ حمید و چند بازنشستهی دیگر مثل او، امروز هیچ چارهای ندارند جز اینکه از همان تخصص اندوختهی سالیان در تونلهای تنگ و نفسگیر استخراج ذغالسنگ برای گذران امور زندگی استفاده کنند تا بتوانند شهریههای سنگین دانشگاه فرزندانشان را بپردازند، تا سفرههایشان خالی نماند و شرمنده خانواده نشوند؛ آیا پذیرش این «واقعیات» خیلی دشوار است؟
گزارش: نسرین هزاره مقدم