نشریه لیبراستارت نوشت:
بیتوجهی به کارگران متوسط انگیزه آنها را از بین میبرد/ کارگران بخشی از سیستم کار هستند
بسیاری از کارگرانی که سطح مهارتی متوسطی دارند از سوی کارفرمایان نادیده گرفته میشوند و انگیزه خود را برای ادامه اشتغال از دست میدهند.
به گزارش خبرنگار ایلنا به نقل از لیبراستارت، بسیاری از کشورهای جهان در فرهنگ و روابط کار خود کارمندان نمونه شاغل در بخش دولتی را انتخاب و از آنها تقدیر میکنند؛ همچنین با القابی مثل «فوقستاره اداری» لقب میدهند. از دیدگاه مدیران، این افراد، کارمندان برجستهای هستند که از منظر مسئولیتپذیری در میان همکاران خود شهره هستند و بهترین ایدهها را برای ارتقای محیط کار ارائه میدهند. کسانی که در این گروه قرار میگیرند همواره در زمره نخستین افرادی قرار دارند که میتوانند به ارتقای شغلی دست یابند.
انتخاب کارگر نمونه برای بسیاری از کارگران ولو با داشتن مهارت کافی اجرا نمیشود و آنها از امتیازهای چنین ویژگی محروم میشوند. در این میان همواره کارگران با سطح مهارتی متوسط به دست فراموشی سپرده میشوند؛ به گفته یکی از کارشناسان حوزه کار، بسیاری از کارگرانی که سطح مهارتی چندانی ندارند به طور معمول با بدرفتاریهای متعددی در محیط کار روبرو میشوند. کارفرمایان بر این باور هستند، این افراد یعنی کارگران با سطوح مهارت متوسط و متوسط به پایین، نمیتوانند سطوح مهارتی خود را افزایش دهند. اگرچه تمامی کارگران یک کارگاه در ارتقا و افزایش میزان بهرهوری یک کارگاه نقش دارند اما به ندرت اقدامات کارگران با سطوح مهارتی متوسط ارزشگذاری میشود. بسیاری از این افراد از دیدهها پنهان هستند و از سوی کارفرما کمتر مورد توجه قرار میگیرند.
به گفته «دانیل کرو» رفتارشناس سازمانی در دانشگاه «نبراسکا در لینکلن» شهر «اوهاما»، متاسفانه تعریف کارفرمایان از کارگر ساده بسیار سطحی است و نگاه مغرضانه علیه آنها دارند. کارفرمایان تصور میکنند، کارگران با سطح مهارتی متوسط، افرادی هستند که تنها میتوانند نیازهای اولیه کارفرمایان را برآورده کنند؛ نه بیشتر و نه کمتر.
بسیاری از کارگرانی که سطح مهارتی متوسطی دارند پس از اینکه در محیط کار قرار میگیرند، میتوانند میزان مهارت خود را بیشتر کنند یا رفتهرفته عمکلرد بهتری از خود نشان دهند. به عبارت دیگر، این گروه از کارگران ترجیح میدهند تا دیگر کارگر معمولی نباشند و برای کسب درآمد بیشتر، میزان توانایی خود را افزایش دهند.
این کارشناس سازمانی باور دارد، بسیاری از کارگران میخواهند تبدیل به ستارهای در کارگاههای محل اشتغال خود تبدیل شوند تا خانوادههایشان در رفاه بیشتری به سربرند؛ این موضوع به هیچ وجه قابل کتمان نیست. نکته مهم این است، تمامی نیروهای انسانی در مدت زمان اشتغال خود میتوانند پیشرفت یا پسرفت کنند یا از زمان ورود خود به یک مجموعه تا زمان خروج از آن هیچ تغییری نکنند.
نباید تصور کرد زمانی که یک ماموریت به کارگری با سطح متوسط محول میشود، میزان کیفیت آن کار متوقف یا دچار رکود میشود. در واقع، کارگران با سطوح مهارتی متوسط را میتوان افرادی دانست که در مراحل تولید کمتری دارند اما غیبت آنها میتواند سبب بروز مشکلاتی شود.
نقش یک کارگر ساده برای زنده نگهداشتن یک مجموعه ضروری است. تجربه نشان میدهد، این کارگران در مقایسه با دیگران بیشتر به دستورالعملها احترام میگذارند و از آن تبعیت میکنند. عدم شناخت کارفرمایان از یک موقعیت شغلی میتواند مشکلات فراوانی ایجاد کند و حتی سبب شود تا یک کارگر موقعیت شغلی خود را ترک کند. نیروی کاری که سطح مهارتی چندانی ندارند به طور معمول در روابط کارگر و کارفرمایی با مشکلات متعددی روبرو میشوند. عدم شناخت صحیح میتواند منجر شود تا کارگر در یک سیستم احساس بیارزشی کند.
حدود ۸۰ درصد از کارگرانی که موقعیت شغلی خود را ترک میکنند بر این باور هستند، کارفرمایان به آنها توجه نمیکند و کار آنها هیچ ارزشی ندارد. نتایج یک نظرسنجی در ایالاتمتحده نشان میدهد، حدود ۶۵ درصد از کارگرانی که موقعیت شغلی خود را ترک کردهاند به دلیل نادیده گرفته شدن در محیطهای کار خود عصبانی هستند.
به گفته فعالان حوزه کارگری، هنگامی که نیروی انسانی احساس بیارزشی کند، موقعیت شغلی خود را ترک میکنند. به طور قطع، کارگران ترجیح میدهند در کارگاههایی اشتغال داشتاه باشند که ارزش و کرامت انسانی آنها حفظ شود. همچنین هنگامی که فرصت ارتقای شغلی برای کارگان با سطح مهارتی و متوسط وجود نداشته باشد اما کارمندان دیگر به راحتی از فرصت ارتقای شغلی برخوردار باشند، تمایل برای اشتغال در آن کارگاه از بین میرود.
شناخت کارفرمایان و بیاعتمادی به نیروی انسانی به استناد میزان مشارکت آنها در تولید ب هیچ وجه منصفانه نیست و آثار مخربی برای روابط کار به ارمغان دارد. برخی از کارگران توانایی ارتقای سطوح مهارتی دارند و نقش موثری در تولید دارند اما چندان به منافع کارگاه توجه نمیکنند در حالی که برخی از کارگران هیچ پیشرفتی نمیکند اما منافع سازمان را بسیار ارزشمند میدانند اما کمتر مورد توجه قرار میگیرند در حالیکه گروه اول برای کارفرمایان ارزشمندتر هستند.
سطح مهارت تاثیر زیادی در سطوح درآمدی دارد
درآمد متوسط ناخالص مدیران در سطح اتحادیه اروپا بطور میانگین ساعتی ۲۸ یورو برآورد شده است. پس از مدیران کارمندان عالی رتبه و مهندسان با میانگین ساعتی ۲۱ یورو و در جایگاه سوم با میانگین ۱۷.۸ یورو در ساعت، تکنیسینها قرار میگیرند.
در میان کم درآمدترین شغلها، همانگونه که پیشبینی میشود، کارگران ساده یا مشاغل فصلی مثل نظافت، دستیاری تهیه غذا در رستورانها و فروشندگان مرتبط به سرویسهای خدماتی قرار میگیرند. این مشاغل لقب «بدترین شغلها در تمام کشورهای عضو اتحادیه اروپا» را دارند.
به استثنای کشور دانمارک که در آن سرویسهای خدماتی و کارگران درآمد بسیار بالاتری نسبت به همکاران خود در دیگر کشورهای اروپایی دارند، در سطح اتحادیه اروپا، مشاغلی چون نظافتچیها و مددکاران با کسب میانگین ۹.۴ یورو در ساعت کم درآمدترین شهروندان را تشکیل میدهند. پس از آنها کارگران بخشهای خدماتی با میانگین ۱۱.۲ یورو در ساعت و نهایتا کارگران کارخانههایی که با ماشین آلات سنگین و صنعتی سرکار دارند با ساعتی ۱۱.۵ قرار میگیرند.
در مجموع، درآمد ناخالص ساعتی بهترین شغل پردرآمد در اتحادیه اروپا ۳ برابر بیشتر از درآمد کم درآمدترین مشاغل است. به طور دقیق تر، درآمد ناخالص ساعتی یک مدیر در اتحادیه اروپا بطور میانگین ۲۸.۶ یورو است که این رقم تقریباً سه برابر حقوق ساعتی یک کارگر ساده چیزی معادل ۹.۷ یورو است. در سراسر کشورهای عضو اتحادیه اروپا این نسبت در قبرس، که در آن مدیران (۳۱.۷ یورو در ساعت) به طور متوسط پنج برابر کارگران ساده (۶.۳ یورو در ساعت) حقوق دریافت میکنند، بیشترین میزان را دارد.
بیشترین اختلاف درآمد بین حرفههای مختلف در کشور قبرس و کمترین آن در دانمارک مشاهده شده است. در مقابل، پایینترین اختلافهای درآمدی در دانمارک است. جایی که مدیران (۵۰.۹ یورو) کمی بیشتر از دو برابر کارگران خدمات و فروش (۲۲.۲ یورو) حقوق میگیرند.