در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
ده سال به عنوان "آتشکار" پای کورههای ذوب ایستادیم اما .../ تامین اجتماعی با کارگران بیکار فولاد زاگرس همکاری کند
علیرضا رستمی از دوندگیهای خود برای اصلاح عنوان شغلی خبر میدهد؛ میگوید: سختی کار، حق کارگرانی است که سالها پای کورههای ذوب میایستند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، یک کارخانه که تعطیل میشود، کارگران آن دچار مصیبتهای بسیار میشوند؛ این کارگران تا ماهها و حتی سالها بعد از تعطیلی، باید برای حقوق از دست رفته خود دوندگی کنند؛ تازه زمانی که همه معوقات مزدی خود را گرفتند و بیمه بیکاری برقرار شد، باید پیگیر مسائل جانبی باشند؛ آیا در طول سالهای اشتغال، حق بیمه مرتب واریز شده است؛ آیا عناوین شغلی، در لیستهای بیمه، درست درج شده یا حالا کارگران باید پیگیر تخلفات کارفرمایی باشند که خیلی وقت است رفته و دیگر در میانهی کار نیست؟!
کارگران فولاد قروه یا همان فولاد زاگرس در قروه کردستان نیز از این قاعده کلی مستثنا نیستند؛ آنها سالها بعد از اینکه کارخانه با یک «فرمان»، جامهی انحلال بر تن کرد و از دور خارج شد، همچنان برای حقوق شغلی خود دوندگی میکنند.
شرکت فولاد زاگرس به موجب مجمع فوقالعادهای که در اسفند ماه ۹۲ توسط سهامداران عمده این شرکت شامل صندوق بازنشستگی کشوری، صندوق بازنشستگی کارکنان فولاد و سازمان تامین اجتماعی برگزار شد، منحل اعلام شد.
این کارخانه تنها واحد صنعتی شهرستان قروه با بیش از ۴۰۰ کارگر بود که عدم حمایت مسئولان و تعطیلی آن، ضربه دردناکی به معاش مردم این شهر وارد کرد؛ خانوادههای بسیاری گرفتار بیپولی و عسرت شدند و در نهایت بسیاری از نانآوران خانوادهها، تن به مهاجرت دادند و راهی شهرهای بزرگ شدند.
دوندگی هفت سال بعد از انحلال!
با اینهمه، مرارتهای کارگران این مجموعه که عموماً کارگران فنی و متخصص بودند، سالها بعد از انحلال همچنان ادامه دارد؛ علیرضا رستمی، یکی از کارگرانِ «آتشکار» فولاد زاگرس است که هفت سال بعد از انحلال کارخانه، هنوز در حال پیگیری حقوق شغلی خود و دوندگی میان دیوان عدالت و سازمان تامین اجتماعی است.
او در ارتباط با مشکلات خود به ایلنا میگوید: در طول سالهای باز بودن کارخانه، برای چندین تن از کارگران آتشکار، بیمه ساده رد شده بود؛ در حال حاضر بیمه بسیاری از آنها اصلاح شده است به جز من و یک کارگر دیگر به نامِ احمد امینی. ما ده سال پای کورههای ذوب ایستادیم و کار کردیم اما سختی کار ما را در نظر نگرفتند و عنوان شغلی ما را در لیستهای بیمه، کارگر ساده درج کردند.
او با بیان اینکه مجبور شدیم به دیوان عدالت شکایت کنیم؛ میگوید: رای اولیه دیوان عدالت، تامین اجتماعی را مجبور کرد که عنوان شغلی ما را اصلاح کند اما تامین اجتماعی قروه، درخواست تجدیدنظر داد؛ در نهایت، دیوان عدالت به نفع ما رای نهایی خود را صادر کرد و گفت، رای قطعی است و باید عناوین شغلی ما برای آن ده سال، اصلاح شود.
اکنون این دو کارگر، هم رای قطعی دیوان عدالت را در دست دارند و هم نامهای که تامین اجتماعی استان به تامین اجتماعی قروه زده است؛ آنها میگویند: توقع داریم هرچه سریعتر تامین اجتماعی شهرستان قروه، عناوین شغلی ما را اصلاح کند؛ ما سالهاست پیگیر حقوق خود هستیم.
این کارگر فولاد قروه که مثل بسیاری از همکاران خود، بعد از انحلال کارخانه بیکار شده و فریادش به جایی نرسیده؛ میگوید: اکنون ماهی ۶۳۰ هزار تومان بیمه خویش فرما به حساب تامین اجتماعی واریز میکنم که برای ما کارگرانِ بعضاً بیکار، مبلغ بسیار سنگینی است؛ اگر عناوین شغلی ما را اصلاح کنند و برای آن ده سال، سختی کار ما را محسوب نمایند، ده سال سابقه کار سخت، معادل ۱۵ سال میشود یعنی ۵ سال سابقه به ما افزوده میشود؛ معنای اصلاح برای ما این است که پنج سال کمتر حق بیمه میپردازیم و پنج سال زودتر بازنشست میشویم.
سختی کار، حق کارگرانِ کورههای ذوب است
رستمی که ده سال به عنوان آتشکار کار کرده؛ از سختیهای کار میگوید؛ کاری که هر آن، خطر مصدومیت و مرگ، شانه به شانه آن نفس میکشد؛ کاری که کارگر را به مرور تحلیل میبرد؛ او معتقد است برخورداری کارگرِ ذوب آهن از مزایای آیین نامه مشاغل سخت و زیان آور، یک امتیاز یا یک موهبت نیست، بلکه یک «حق» است، یک حق مسلم.
او میگوید: سختی کار، حق کارگرانی است که در معادن یا پای کوره های ذوب کار میکنند؛ بعضی از مشاغل، ماهیتاً سخت و زیان آور است و نمیتوان آنها را شغل عادی حساب کرد؛ کارگری که سالها پای کوره ذوب کار میکند، شیره جانش به آهستگی مکیده میشود و این کار سخت، تبعات جسمی و روانی بسیاری برای او دارد.
او ادامه میدهد: حالا که کارخانه را علیرغم میل کارگران منحل کردند و چرخهای تولید را متوقف ساختند، لااقل با کارگران در اجرای قانون همکاری کنند؛ بعد از تعطیلی فولاد زاگرس، کارگران دردهای بسیاری تحمل کردند؛ خیلیها از خانه و دیار خود ناخواسته آواره شدند و به تهران یا تبریز برای کار رفتند؛ اما هرگز نتوانستند کار تخصصی و فنی، مطابق با مهارت و سابقه خود پیدا کنند؛ اکثراً به مشاغل غیررسمی پناه آوردند؛ خیلیها مسافرکش شدند یا در میادین میوه و ترهبار کار کردند؛ حتی داریم کارگرانی که امروز از بد روزگار، دستفروشی میکنند!
درخواست رستمی ساده است: برای من و همکارم، عنوان شغلی را اصلاح کنند تا لااقل همان ده سال، مشمول سختی کار شویم؛ امیدی به بازگشایی کارخانه و بازگشت به کار سابق نداریم؛ لااقل حق و حقوق ما را بابت همان سالها که کار کردیم، بپردازند!