با برسی جنبههای گوناگون نوگرایی در موسیقی؛
سبکی به نام موسیقی تلفیقی وجود ندارد
برای کشف صدادهی جدید در موسیقی، دستورعملی وجود ندارد / موسیقی سنتی ایران، باغچهی رُزهای قدیمی است / موسیقی غنی ایران با تجربه کردن از بین نمیرود / برای رسیدن به واژههای مشترک؛ موسیقی تلفیقی، سبک شد.
نوگرایی در موسیقی با اهداف بهروز رسانی زبان موسیقی و ارائه رنگها و ایدههای تازه صورت میگیرد. یکی از وجهههای این نوگرایی تلفیق است اما به دلایل مختلفی که در طول گزارش مطرح میشود، گذر زمان باعثشد تا عدهای کارکرد تلفیق را از قالب یک ابزار و عمل برای تولید موسیقی به یک سبک تغییر دهند.
احترام گذاشتن به سنتها نباید هنرمندان را محدود کند
رامین صدیقی(مدیر نشر هرمس) در گفت و گو با خبرنگار ایلنا؛ درباره نوگرایی در موسیقی گفت: نوآوری در موسیقی، فرایندی است که همواره طی میشود. چیزی که قدیمی است، قرار نیست به همان شکل قدیمی بماند. خیلیها تلقی غلطی دارند و فکر میکنند احترام به سنتها یعنی به سنتها دست نزدن اما همانطور که زندگی روزمره درحال تغییر است و رو به جلو حرکت میکند، موسیقی هم به همین ترتیب درحال پیشرفت و به روز رسانی است. موسیقی پدیدهایست که از زندگی اجتماعی هم تاثیر میپذیرد. همانطور که ارتباطات در دنیا در حال تغییر است، موسیقی هم تغییر میکند.
او ادامه داد: وقتی فیلمهای دهه سی یا چهل را میبینیم، متوجه تغییراتی از نظر تکنیک فیلمبرداری، کادربندیها، میزانسنها و حتی ریتم فیلم میشویم اما سینما معنا و کارکرد خودش را از دست نداده است. از طرفی ما فیلمهای جان فورد را میبینم و لذت میبرم اما از سوی دیگری هم شک ندارم اگر جان فورد در شرایط فعلی زندگی میکرد، دیگر فیلمهایش را به شیوه گذشته نمیساخت. چنین مسئلهای برای موسیقی نیز صادق است. بسیاری از هنرمندان موسیقی ما هم وامدار گنجینه موسیقی ایران هستند اما لزوما حافظ آن نیستند و سعی دارند تا ترجمههای جدیدی از آثار موسیقایی ارائه کنند.
برای کشف صدادهی جدید در موسیقی، دستورعملی وجود ندارد
پیتر سلیمانیپور(آهنگساز و نوازنده ساکسفون) درباره خلاقیت و تجربه در موسیقی اینگونه گفت: وقتی از خلاقیت در موسیقی صحبت میکنیم؛ نمیتوانیم برای آن حد و مرزی را مشخص سازیم. «علم» در وهله اول، دانشیست که حاصل طرح نظریه دانشمند و کوشش او برای اثبات آن است و از طریق جمعآوری اطلاعات حاصله از کنشها و واکنشها به دست میآید. دانش و علم موسیقی هم حاصل کارکرد بشر در حیطهی موسیقیست.
این آهنگساز ضمن تاکید بر تحصیل آکادمیک اظهار داشت: با تحصیل آکادمیک یاد میگیریم که در گذشته مردم چرا، چگونه و به چه روشهایی موسیقی میساختند و مینواختند. اما هیچیک از متون علمی موسیقی این را به ما یاد نمیدهند که چطوری موسیقی نو خلق کنیم. موسیقیدان بودن یعنی کشف کردن و خندهدار خواهد بود اگر فکر کنیم که برای کشف چیزی که تا بحال کشف نشده و ناشناختهاست دستورالعملی میتواند وجود داشته باشد.
او افزود: مسلما هر جوانی میتواند علاقه به کشف و تجربه در حیطهی موسیقی داشته باشد و به عنوان کسی که سالها به اکتشاف این دنیای بیپایان موسیقی پرداخته، درست نمیدانم با شنیدن اولین نتایج کار یک موسیقیدان جوان علاقهمند، او را با اعلام علمی نبودن اثرش دلسرد کنم یا نه. ترجیح میدهم به او پیشنهاد کنم که به اکتشافاتش ادامه بدهد و کسب تجربهی بیشتر بکند و البته انتظار نداشته باشد که با دیدن یک گل، شاهد بهار باشد. شاید برای افرادی اینگونه تداعی شده باشد که علم موسیقی، قانون است و نوآوری در آن قانونشکنی که مستوجب سرزنش هم هست ولی اینگونه نیست. تنها محدودهها برای انجام کار خلاقه در موسیقی مربوط به میزان خلاقیت و امکانات ابزاریست که برای خلق موسیقی بکار گرفته میشود.
نوآوری، دریچهای برای انتقال فکر و احساسهای تازه
گلفام خیام(آهنگساز و نوازنده گیتار) درباره اهداف نوآوری درموسیقی گفت: اساسا اینکه یک نفر تصمیم به شروع یک کار نو میکند، کاملا شخصی شروع میشود. به طور مثال من وقتی موسیقی بلوچستان را میشنوم آنقدر سحر میشوم، به طور ناخواسته در وجودم یگ دگرگونی به وجود میآید و درنتیجه این مسئله در موسیقی من هم مشهود خواهد بود.
او ادامه داد: اینکه نتیجه ارائه کارهای جدید و نوگرایی چیست، در موفقترین حالتش میتواند ایجاد دریچهای برای یک نگاه تازه به موسیقی باشد. این مسئله میتواند امکان جدیدی را برای مخاطبان موسیقی ایجاد کند. مقصودم از این امکان جدید، یک زبان تازه است که توانایی انتقال یک فکر و احساس جدید را دارد.
تاثیر بسترهای اجتماعی بر کارکرد موسیقی
رامین صدیقی با اشاره به تاثیرات وضعیت اجتماعی بر هنرمندان، اظهار داشت: وقتی روی موجی به سمت جلو حرکت میکنیم، ناخواسته دستخوش یکسری تغییرات قرار میگیریم. ترافیک، رفت و آمد، شهر شلوغ و خیلی مسائل دیگر روی هنرمندان تاثیرگذار است و این مسئله در آثار هنری هنرمندان نیز نمود پیدا خواهد کرد و البته این اتفاق را نمیتوان ترسناک دانست؛ بلکه این یک اتفاق بدیهی است که با حرکت رو به جلو بیشتر دیده میشود.
او ادامه داد: وقتی آثار آهنگسازی مثل آروو پارت را برسی میکنیم؛ دو دنیای متفاوت را میبینم. موسیقی دوره اول زندگی آروو پارت جهانی کاملا متفاوت با موسیقی دوره دوم زندگی او دارد. این مسئله درباره پیکاسو هم وجود دارد. پیکاسو در ابتدا یک نقاش رئالیست بود و بعد تبدیل به نقاشی شد که الان میشناسیم.
مونا مطبوع ریاحی(آهنگساز و نوازنده کلارینت) درباره آنالیز و تحلیل آثاری که با نگاهی نو ساخته میشوند؛ اظهار داشت: تحلیل این آثار هم وابسته به بستر احتماعی، مخاطب و فضایی که هنر در آن شکل میگیرد است. در واقع نمیتوانیم استاندارد مشخصی را برای تمامی این آثار در نظر بگیریم و طبق یک قاعده کلی موسیقی را برسی کنیم.
تدریس موسیقی آکادمیک نباید مانع خلاقیت و تجربه باشد
مدیر نشر موسیقی هرمس، درباره تفکر بستهای که در سیستم آموزشی موسیقی جریان دارد؛ معتقد است: کسانی که دیدگاه بستهتری به موسیقی ایران دارند، به قصد حراست از موسیقی گذشته ایران این کار را انجام میدهند. ما پیش از انقلاب هم مرکزی به نام حفظ و اشاعه موسیقی داشتیم که وظیفه جمعآوری گنجینه موسیقی کشور را داشت اما حتی آن مرکز هم هدف اشاعه موسیقی را داشت. ما از طرفی نیازمند تدریس موسیقی سنتی و تاریخی خود و از سویی دیگر نیازمند نگاهی نو به موسیقی سنتی هستیم. یادگیری وجههای مختلف موسیقی سنتی ایران دراقع الفبای آموزش است اما قرار نیست در همین حد توقف کنیم و میتوانیم با آگاهی و دانش، ترجمههای جدیدی از همین موسیقی ارائه کنیم.
موسیقی گذشته، الفبایی برای ارائه ترجمههای جدید
صدیقی با اشاره به وسعت موسیقی درابعاد مختلف، بیان کرد: اگر تدریس موسیقی سنتی و کلاسیک در دانشگاه با هدف یادگیری الفبای موسیقی و چارچوبها باشد میتوان آن را کمک مفیدی دانست اما اگر قرار باشد دانشجویان را به این موسیقی محدود کنند، نتیجه مطلوبی دریافت نخواهد شد.
او ادامه داد: مثالی که دراینباره میتوانم بزنم این است که ما در دانشگاه عبارات و جملات را یاد میگیریم اما این خیلی بیانصافی است که به ما بگویند شبها موقع خواب، فرهنگ دهخدا بخوانیم. فرهنگ دهخدا رفرنس و مرجع ما است و استفاده از آن به موقعیت اجتماعی، زندگی امروزه، فرهنگ، اقلیم و بسیاری مسائل دیگر برمیگردد که همین مسئله باعثمیشود تا به طور مثال، از طرفی کتاب صادق هدایت نوشته شود و از سوی دیگر ترجمهای از بوکوفسکی ارائه شود اما باز هم ادبیات ثابت است و تنها دیدگاهها به آن تغییر میکند.
موسیقی سنتی ایران، باغچهی رُزهای قدیمی است
کریستف رضاعی(آهنگساز و سرپرست گروه نور) درباره موسیقی دستگاهی ایران گفت: برای من موسیقی سنتی ایرانی مثل باغچهی رُزهای قدیمی است. آهنگسازان و نوازندگان، باغبان این باغچه موسیقی سنتی هستند. برخی معتقدند که این باغچه را باید با همان رنگها و عطرهای قدیمی نگه داشت اما برخی معتقدند که این رنگها، گل ها و عطرها باید متنوع باشند و گل های جدیدی را ایجاد کرد که البته این هم با استفاده از همان گل های موجود است.
او ادامه داد: این دو تفکر هر دو مورد احترام هستند. تدریس موسیقی گذشته و اجرای آن بسیار مهم است. ما باید با شناخت دست به کارهای جدید بزنیم. اگر شناختی از موسیقی گذشته وجود نداشته باشد، چگونه میتوان اثر جدید و با ارزشی خلق کرد؟
نوگرایی و اهمیت به تاریخ گذشته، دو دیدگاه لازم در موسیقی
ریاحی با اشاره به اینکه اساس موسیقی سنتی و کلاسیک در کیفیت موج نوی موسیقی تاثیر دارد، اظهار داشت: اتفاقی که این روزها در موسیقی دیده میشود این است که آهنگسازان و نوازندگان بدون اینکه اطلاعات درستی درباره پیشینه موسیقی داشته باشند، سعی به ارائه کارهای جدید دارند. ما برای اینکه در موسیقی اصیل ایران بخواهیم کار جدیدی ارائه دهیم، نیاز به شناخت دقیق آن موسیقی داریم. این روزها یک ایده به طور سطحی دریافت شده و بدون شناخت و پرداخت دقیق، ارائه میشود. این اتفاق مثل این است که یک نقاش بخواهد اثر پست مدرن ارائه کند اما طراحی بلد نباشد.
او ادامه داد: چرا وقتی اعتراض میکنیم که فلان موسیقی ۶۰۰ سال است تکرار می شود، به طور دقیق روی آن شناخت نداشته باشیم؟ نوآوری در صورتی امکان پذیر است که شناخت دقیقی از پیشینه و اساس موسیقی وجود داشته باشد.
پیتر سلیمانیپور نیز معتقد است: ما باید توامان با دو دیدگاه نوگرایی و اهمیت به تاریخ و گذشته موسیقی پیش برویم. اینکه آثار موسیقیدانان قرون گذشته کماکان با علاقه بسیاری از مجریان و شنوندگان اجرا میشوند، گواه ارزشهای بسیاریست که در موسیقی آن دورانها وجود دارد. امروز باید کاری کنیم که ۶۰۰ سال دیگر هم قطعات دوران ما اجرا شود.
وی افزود: ستارههای بسیاری در عرصه موسیقی تجاری امروزی ظهور میکنند که عمرشان نهایتا یک سال است و بعد طوری فراموش میشوند که انگار از اول وجود نداشتند. جای تاسف است که بسیاری از جوانان و نوجوانان ارزیابیشان از موسیقی بر مبنای همین ستارگانیست که میآیند و میروند. اگر در جریان ایجاد موسیقی، شهرت و درآمدهای بزرگ حرف اول را بزند، مسلما کیفیت غنای موسیقی جزو حرفهای آخر خواهد بود. و البته برعکسش هم صادق است. شاید برخی از اهالی هنر به این مسئله کم توجه باشند که ارائه اثر ماندگار نیازمند نگاهی عمیق به اصل بالفعل موسیقیست و نه به حواشی آن
محدودیتها در ایران، مانع ایجاد آگاهی میشود
سرپرست گروه نور افزود: موقعیت موسیقایی در ایران با اروپا متفاوت است. اینجا به دلیل مسائل فرهنگی محدودیتهای بیشتری برای دسترسی به موسیقیهای گوناگون و متنوع داریم و این باعثمیشود که آگاهی درست و دقیقی از نوآوریهایی که انجام میشود؛ نداشته باشیم یا به سختی بدست بیاوریم و گاها پیش می آید که موسیقیدانان، هنرمندان یا منتقدین به دلیل عدم آگاهی از ابعاد مختلف موسیقی، در خلق آثار تازه دچار سوءتفاهم شوند و آثاری را که در غالب بحثنوگرایی موسیقی قرار نمیگیرد را شاخصههای تفکر نوگرایانه خود بدانند.
مونا ریاحی با اشاره به اینکه بستر اجتماعی در مسیر ارائه آثار موسیقی فعلی ایران تاثیرگذار است؛ گفت: در حوزه موسیقی بسیاری از بخشها هستند که مانع ارائه موسیقی به طور جامع میشوند. صدا و سیما ساز نشان نمیدهد و موسیقی را آنطور که میخواهد منعکس میکند. بستر اجتماعی و اقتصادی جامعه، موسیقیها را ارزش گذاری میکند و تصمیم میگیرد که کدام موسیقی باید ارائه شود و کدام موسیقی ارائه نشود. این جبری که در ارائه موسیقی وجود دارد موجب شده تا بسیاری از اهالی هنر، رسالت اصلی خود را فراموش کنند و از طرفی هم موسیقی به صورت گزینشی در جامعه منتشر میشود.
موسیقی غنی ایران با تجربه کردن از بین نمیرود
صدیقی ضمن تاکید بر غنی بودن موسیقی اصیل ایرانی اظهار داشت: برخی معتقدند اگر تجربهای روی موسیقی اصیل ایرانی، موسیقی مقامی ایران و یا موسیقی نواحی ما صورت بگیرد، اصل این موسیقیها از بین میزود اما به نظر من اگر موسیقی ما آنقدر ضعیف است که با چند تجربه موسیقایی از بین میرود، باید اجازه داد تا هرچه زودتر نابود شود اما واقعیت این است که موسیقی اصیل ایرانی آنقدر قوی و غنیست که با کشف ها و تجربههای بیشتر روی این موسیقی، میتوانیم به عمق موسیقی ایرانی پی ببریم.
وی افزود: تجربه کردن کارهای جدید باعثزنده ماندن موسیقی خواهد شد. ممکن است خیلی از این کارها نتایج مورد پسندی نداشته باشد و آثار گوش نوازی ارائه نشود و یا حتی این تصور را به وجود بیاورد که پشت این تجربه فکر عمیقی وجود ندارد اما بازهم نباید اصل تجربه را زیر سوال برد. باید تجربه کنیم چراکه هر تجربه ای باعثایجاد دیدگاه عمیقتری در موسیقی میشود.
تجربه کردن بعد منفی ندارد / نوگرایی میتواند در اجرای آثار دوره بارک هم دیده شود
مدیر نشر هرمس درباره تجربه کارهای جدید در موسیقی گفت: وقتی در مسیر تازه ای قدم برمیدارید؛ اگر از تجربهای که داشتید لذت ببرید، آنرا ادامه میدهید و اگر هم نتیجه کار مطلوب نبود به دنبال تجربههای جدیدتری میروید. خیلی از تجربههایی که با شگست مواجه میشوند هم، لزوما اشتباه نیستند و ممکن است که در شرایط مناسبی ارائه نشدهاند.
او افزود: ممکن است اثر موسیقایی خیلی زود یا خیلی دیر به جامعه ارائه شده که باعثشکست آن ایده شده است. مثال مشخص آن هم بتهون است. وقتی که بتهون برای اولین بار سمفونی شماره نه خود را اجرا کرد، نصف مردم سالن کنسرت را ترک کردند و پنجاه سال بعد متوجه شدند چه تفاقی در موسیقی افتاده است.
وی با اشاره به اینکه نوگرایی لزوما متعلق به قطعات ساخته شده روزگار کنونی نیست، گفت: به طور مثال وقتی ما موسیقی دوره باروک را اجرا میکنیم هم به نوعی مشغول نوآوری هستیم. بدیهی ترین مسئله این است که در دوره باروک پیانو وجود نداشته و موسیقی برای هارپسیکورد نوشته میشد یا موسیقی با کوک ۴۱۵ اجرا میشد نه ۴۴۰. اما نوآوری به شیوه دیگری هم وجود دارد. به طور مثال " کیت جرت " نوازنده ایست که از صحنه موسیقی جز آمده و سوییتهای " باخ " را اجرا کرده است. نتها را که نگاه میکنیم میبینم تفاوتی ندارد اما اجرای کیت جرت بیشتر حال و هوای موسیقی جز دارد. البته خود نوازندگان با دید نوآوری به این مسئله نگاه نمیکنند و صرفا برداشت شخصی خودشان از یک قطعه را اجرا میکنند.
پیتر سلیمانیپور نیز معتقد است: موسیقیدانان هر دوره، سازندگان قالب موسیقی آن دوره بودهاند و این قاعده تغییر نکرده است. چه ما آن موسیقی را بپسندیم، چه نپسندیم، موسیقیدان معاصر نیز شکل دهندهی موسیقی همزمان خود هستند. حال یا در کار خود موفق میشود یا خیر. اگر موفق شد، چیزی به ارزشهای موسیقی زمانهاش اضافه میکند و اگر موفق نشد، نمیتوان او را خاطی قلمداد کرد.
موسیقی کلاسیک، فراتر از زمان
رضاعی درباره اجرای آثار کلاسیکی که متعلق به دوره گذشته هستند؛ گفت: اساسا در مقابل هر تجربه نوگرایی باید نگاه و آگاهی نسبت به گذشته هم وجود داشته باشد. وقتی یک موسیقی موجب رشد و تعالی بشر شود، به عنوان اثری فراتر از زمان به آن نگاه میکنیم. به طور مثال وقتی موسیقی باخ را میشنویم، متوجه میشویم که این موسیقی از زمان خودش فراتر است و هنوز هم کارکرد خودش را دارد.
گلفام خیام با اشاره به اهمیت اجرای آثار کلاسیک موسیقی گفت: در کنار اینکه به موج جدیدی در موسیقی فکر میکنیم، اجرای موسیقی کلاسیک و سنتی هم از اهمیت بالایی برخوردارد است. شاید سادهترین و سطحی مثال برای این موضوع، این است که ما هنوز هم هوس میکنیم چلوکباب بخوریم. اگر قرار بر این باشد که هر روز اثر نوینی جای کارهای قبل را بگیرد، لذت از گذشته ازبین می رود.
ریاحی نیز درباره اهمیت اجرای آثار کلاسیک موسیقی گفت: هر سبکی از موسیقی مخاطب خودش را دارد و باید شنیده شود. ما نمیتوانیم به صرف اینکه یک موسیقی ۶۰۰ سال پیش ساخته شده، اجراهای جدید آن را نفی کنیم. البته ممکن است امروزه سبکهای دیگر موسیقی، مخاطب بیشتری را نسبت به موسیقی کلاسیک داشته باشد اما همه اینها یک گنجینه است که باید در کنار هم شنیده شود تا به مخاطبان حق انتخاب دهد.
معنای کلمهی Fusion در لغت و موسیقی
کریستف رضاعی درباره معنای کلمه فوژن در لغت بیان کرد: فوژن در لغت به این معناست که دو چیز را ذوب کنیم، باهم تلفیق کنیم و به یک محصول جدید برسیم. این معنا باعثشد تا بخشی از موسیقیها را در دسته موسیقی فوژن یا تلفیقی قرار بدهند اما درواقع این اتفاق در تمامی سبکها وجود داشت و تلفیق اصلا یک سبک نیست.
پیتر سلیمانیپور نیز درباره معنای کلمه فیوژن یا موسیقی تلفیقی میگوید: واژهی موسیقی تلفیقی به عنوان برگردان فارسی کلمهی فیوژن fusion(مخفف jazz fusion)، محصول نیاز به گذر از بنبست در نامگذاری و دست بندی گرایشی در موسیقی است. وقتی میگوییم موسیقی تلفیقی، همانقدر اطلاعات مخابره کردیم که بگوییم مثلا «موسیقی صدادار»! موسیقی در هر جای این کره خاکی از روز اول محصول ترکیب و تلفیق عناصر صوتی، فنی، روانی، اجتماعی، عاطفی، …بوده است. با این وصف ایدهی قرار دادن سبکی از موسیقی با نام «تلفیقی» در مقابل سایر انواع «غیر تلفیقی»، شاید نیاز به تجدید نظر داشته باشد.
سنتز ایدهها با هدف ایجاد رنگهای جدید
خیام درباره سنتز ایدهها در موسیقی نیز گفت: المانهای موسیقایی در هر منطقه متفاوت است. در ایران ما موسیقی اقوام و موسیقی سنتی داریم که از گذشته به جا مانده و البته هر منتطقهای المانهای موسیقایی خاص خودش را دارد که موجب ایجاد رنگهای مختلف در موسیقی دنیا میشود.
این نوازنده گیتار افزود: تلفیق و سنتز ایدهها در موسیقی گاها آنقدر عمیق میشود که شما دیگر نمیتوانید بهطور مشخص منشا موسیقی را پیدا کنید. به طور مثال وقتی مسیان ساختار ریتمیک موسیقی هندوستان را میگیرد و روی آن موسیقی میسازد، شما با شنیدن قطعاتش به هیچ وجه متوجه این ساختار ریتمیک نمیشوید تا زمانی که موسیقی او را آنالیز کنید و خوشبختانه خود مسیان درباره قطعاتش توضیحات کاملی داده است.
تلفیق در موسیقی یک عمل است نه یک سبک
رامین صدیقی درباره موسیقی تلفیقی اظهار داشت: در صد سال اخیر که مطبوعات وارد صنعت موسیقی شد، نیاز به طبقهبندی هم بیشتر احساس شد. کاربرد طبقه بندی این است که ما یک ادبیات مشترک پیدا کنیم اما در موسیقی، هرگاه هرچیزی به ابهاماتی برخورد، یک جعبه سیاه درست کردند و آن موسیقی که در هیچکدام از سبکها جا نمیگرفت را داخل این جعبه سیاه قرار دادند.
او ادامه داد: دورهای نام فوژن مطرح شد اما این سبک درحالی مطرح شد که برای آن چارچوب مشخصی قرار نگرفته بود. اگر بخواهیم درباره موسیقی تلفیقی صحبت کنیم باید به دوران پیدایش موسیقی برگردیم. تلفیق یک عمل است و نمیتوانیم آن را یک سبک بدانیم. تلفیق یک نوع رویکرد در آهنگسازی است که میتواند در هر سبکی اتفاق بیفتد. در یکی از آلبوم های متالیکا بیت شیش و هشت که مختص منطقه ماست دیده میشود پس تلفیق حتی در موسیقی متال هم وجود دارد. با وجود این مسائل، تلفیق نمیتواند یک گونه در سبکشناسی باشد و به عقیده من تلفیق یک عمل در آهنگسازی است.
صدیقی تصریح کرد: در کنار واژه فوژن یا موسیقی تلفیقی، جعبههایی مثل موسیقی ملل و موسیقی زیرزمینی هم قرار گرفت که آنها هم چارچوب مشخصی نداشتند. در دورهای ممالکی که صنعت اصلی موسیقی در اختیارشان بود اما موسیقی اقوام دیگر ورد چرخه صنعتشان نشده بود؛ نام موسیقی ملل را ایجاد کردند که این شامل هر موسیقی جز موسیقی آن مملکت میشد و مهم نبود که آن موسیقی اثر راوی شانکار یا محمدرضا لطفی است.
وی افزود: نتیجه موسیقی ملل یک آش شلهقلمکار شده است که منتقدان هم ترجیح میدهند از این نام استفاده نکنند. موسیقی زیرزمینی هم معنای مشخص ندارد و درواقع منسوبین این واژه هم درطول زمان تغییر کردند. موسیقی زیرزمینی در دهه ۶۰ میلادی به موسیقی گفته میشد که خلاف جریان اصلی بازار حرکت میکرد. جریان اصلی در آن زمان کمپانیهای معظمی بودند که سلیقهسازی میکردند اما به طور مثال در دهه هشتاد موسیقی رپ جریان اصلی موسیقی زیرزمینی شد.
رضاعی تصریح کرد: موسیقی تلفیقی را نمیتوان یک سبک مشخص دانست و درواقع این کلمه بسیار بیمعنی، گنگ و پرت است. تلفیق در تمامی سبکهای موسیقی اتفاق میافتد و درواقع واژه تلفیق از دل تمامی موسیقیها برآمده است. موسیقی هیچ مرزی ندارد و نسبت به مسائل ملیتی و قومیتی درهایش بسته نخواهد شد و البته ممکن است که موسیقی یک قوم یا ملیت، لهجهی خاص خودش را داشته باشد.
تلفیق؛ جریانی که از ابتدای خلق موسیقی وجود داشت
کریستف رضاعی درباره تاثیر موسیقی تلفیقی در روند نوگرایی موسیقی گفت: موسیقی تلفیقی را میتوان یک جریان دانست تا یک سبک؛ جریانی که از ابتدای خلق موسیقی وجود داشته و اتفاقی نیست که عمر چهل، پنجاه ساله داشته باشد. تلفیق در موسیقی همیشه اتفاق میافتاده و از یک زمانی تصمیم گرفته شد تا آن را نامگذاری کنند.
این آهنگساز با اشاره به خواننده قدیمی پاپ ایران، بیان کرد: حدود دهه ۷۰ یک هنرمند ایرانی که تقریبا سبک پاپ را دنبال میکرد به نام عباس مهرپویا، از سیتار هندی وگیتار الکتریک و شعر ایرانی برای ساخت موسیقی خود استفاده میکرد. این خودش یک تلفیق است اما آن زمان به هیچ وجه از چنین نامی استفاده نمیشد و البته که خیلی قبلتر هم این مسئله وجود داشته است.
او ادامه داد: وقتی ما کانتیگاسهای اسپانیولی قرن سیزدهم میلادی را که یکی از منابع رپرتوار اجرایی گروه نور هم هست را برسی میکنیم؛ میدانیم که در آن دوران ملیت و مذهبهای مختلف باهم زندگی میکردند و حدود ۴۰۰ دستنویسی که از آن دوران مانده؛ بسیاریش ملودیهای عربیست که دارای تکستهای اسپانیولی قدیم است و متنهایش به مسیحیت و حضرت مریم گرایش دارد. این موسیقی هم تلفیق به حساب میآید اما در آن زمان با نام موسیقی تلفیقی ارائه نمیشد.
رضاعی معتقد است: از قرن بیستم که صنعت ناگهان رشد سریع و وسیعی داشت؛ موسیقی هم دستخوش تغییرات اینچنینی شد که نتیجهاش هم ارائه سازهای جدید و سبکهای جدید است اما این سازها و سبکها باعثنمیشود که ما تلفیق را به یک دوره خاص محدود کنیم.
موسیقی تلفیق؛ واژهای مناسب برای تجارت
صدیقی با برسی یکی از جنبههای ایجاد سبک گنگی به نام موسیقی تلفیقی اظهار داشت: در یک دوره تاریخی واژه تلفیق عمومیت پیدا کرد. از دهه ۶۰ میلادی بود که واژه فیوژن به عنوان یک هیجان کاذب عمومیت پیدا کرد و البته پیش از آن هم این تلفیق وجود داشته اما در این دوره پررنگ تر شد. موسیقی تلفیقی خیلی جاها جنبه تجاری پیدا کرد چراکه یک واژه جدید است و مردم نسبت به یکسری سبکها دیدگاه مشخصی دارند.
وی افزود: به طور مثال وقتی یک کنسرت موسیقی باروک برگزار میشود، عده ای این موسیقی را دوست ندارند و درنتیجه برای تهیه بلیت این کنسرت هم اقدام نمیکنند اما اگر همین کنسرت به نام موسیقی تلفیقی برگزار شود، چون واژه ناشناختهایست باعثمیشود تا بیشتر با اقبال عمومی مواجه شود.
انتخاب واژهای به نام موسیقی تلفیقی از سر استیصال و بدون بار معنایی
پیتر سلیمانیپور درباره سبک موسیقی تلفیقی میگوید: در سال ۱۳۷۳ به همراه گروه «آتین» کنسرتی را در فرهنگسرای بهمن به روی صحنه بردیم که قطعات آن از موسیقیهای جیپسی کینگز، آستور پیاتزولا، مایلز دیویس، مهرداد پاکباز، عماد بنکدار، بداههخوانیهای هندی درشن آنند و یک ساخته خودم تشکیل میشد. به ما گفتند برای برشور نیاز به درج سبک موسیقی هست.
او ادامه داد: استیصال در پیدا کردن یک نام که بتواند موسیقی اسپانیایی، آرژانتینی، آمریکایی، ایرانی و هندی را یکجا دربربگیرد ما را به سمت واژهی «تلفیقی» برد و در آن موقع منظور ما ترجمهی کلمهی Fusion نبود بلکه مفهوم این کلمه در زبان فارسی برایمان اهمیت داشت. این واژه آنقدر کلی بود که هرگز نمیتوانست کوچکترین اشارهای به هریک از گرایشهای مطرح شده در این کنسرت باشد. به این ترتیب کلمه «تلفیقی» به دردسر ما در جمع بستن این تعداد گرایش در یک واژه خاتمه داد ولی برای هیچکس هیچ فایدهی معنایی نداشت!
برای رسیدن به واژههای مشترک؛ موسیقی تلفیقی، سبک شد
مدیر نشر هرمس ضمن اشاره به اینکه موسیقی تلفیقی یکی از پدیدههای مریض موسیقی است؛ بیان کرد: در ایران میبینیم که یک گروه، نزدیک به موسیقی پاپ یا سنتی است اما به اسم موسیقی تلفیقی فعالیت میکند. این مسئله چند دلیل متفاوت میتواند داشته باشد. اولین و مهمترین دلیل این است که سبک این گروه دقیقا مشخص نیست و تنها نزدیک به سبکهای کلی موسیقی مثل سنتی یا پاپ است درنتیجه حضورش در سبکهای کلی موسیقی موجب برداشت غلط میشود.
او ادامه داد: یکی دیگر از دلایلش هم میتواند تجارت باشد. یک سبک ناشناخته قطعا مخاطبان زیادی را جذب خود میکند اما به طور کلی، واژه موسیقی تلفیقی برچسبی نبود که هنرمندان به موسیقی خودشان بزنند و بیشتر مخاطبان و مردم برای رسیدن به یک واژه مشترک این واژه را قرار دادند.
سلیمانیپور نیز درباره سبک موسیقی تلفیقی ظهار داشت: به هر صورت آنچه که با آن مواجهیم، این است که هر نوع موسیقی غیر از آنهایی که برایشان واژهای به عنوان سبک وجود دارد، موسیقی تلفیقی میشود! برخی نظریه پردازان، تعریف موسیقی تلفیقی را همنوازی دو سبک یا ساز از موسیقی میدانند که در کنار هم اجرا شده و قابل تفکیک هم باشند، که در ایران منظور همنوازی ساز ایرانی و غالبا ساز غربیست ولی تلفیقی نامیدن این نوع از برخورد با موسیقی هم اطلاع درستی از این سبک موسیقی به ما نمیدهد.
کریستف رضاعی درباره علت نام گذاری تلفیق به عنوان یک سبک موسیقایی گفت: نامگذاری موسیقی تلفیقی در ایران علت متفاتی با سایر نقاط جهان دارد و این مسئله به این دلیل است که اساسا جریان موسیقی در ایران با جریان موسیقی در مقایسه با جهان متفاوت است. موسیقی در ایران به دلیل مسائل اجتماعی و موقعیت کنونی ما بستهتر است و درنتیجه آثاری که در آن نگاه نویی جریان دارد پررنگتر میشود؛ درنهایت ضرورت نامگذاری سبکی به نام موسیقی تلفیقی هم بیشتر احساس میشود و البته این اتفاق طبیعیست. انسانها درباره مسائل مختلف صحبت میکنند و برای اینکه باهم ارتباط برقرار کنند، باید یکسری واژههای مشترک داشته باشند.
پالت موسیقی پاپ را با تجربههای جدید ارائه میکند
مهیار طهماسبی(نوازنده ویولنسل و عضو گروه پالت) درباره وضعیت موسیقی تلفیقی در ایران گفت: موسیقی تلفیقی در ایران به هیچ وجه تعریف شده و مشخص نیست. ما یکسری سبکهای کلی موسیقی اعم از پاپ، راک، کلاسیک و… داریم و ما بقی موسیقیهای ساخته شده را در دستهی موسیقی تلفیقی قرار میدهیم. روی واژه موسیقی تلفیقی به طور آکادمیک کار نشده و متاسفانه محدوده این موسیقی تعریف نشده است.
او ادامه داد: بسیاری از گروهها به ناچار مجبور شدند تا در دسته موسیقی تلفیقی قرار بگیرند اما به طور مثال اگر بخواهیم موسیقی گروه خودمان(پالت) را برسی کنیم؛ میبینم که موسیقی ما هم تلفیقی نیست و بیشتر به تجربههایی روی موسیقی پاپ یا موسیقی محلی نزدیک است.
ارائه موسیقیهای بیهویت با برچسب موسیقی تلفیقی
شهرام غلامی(آهنگساز و نوازنده عود) درباره نوگرایی در موسیقی گفت: هنرمند خلاق و کنجکاو است. خلاقیت، کنجکاوی و آزمون و خطا؛ موجب شکلگیری نگاهی نو در موسیقی میشود. اساسا خلاقیت و نوگرایی هیچ حد و مرزی ندارد و این مسئله میتواند به هرگونهای صورت بگیرد اما این نوگرایی باید همراه با آگاهی باشد. پیش میآید که دو ساز از دو منطقه متفاوت کنار هم قرار میگیرند و نام تلفیق و خلاقیت به همراه دارند اما درواقع هر ساز مشغول ارائه موسیقی خودش است و وقتی بهطور کلی موسیقی را میشنوید، به یک خروجی واحد نمیرسید.
مونا مطبوعی ریاحی نیز درباره کیفیت و استانداردهای آثار تولیدی در ایران که نگاهی نو در آن جریان دارد و به اسم موسیقی تلفیقی ارائه میشود؛ گفت: این روزها هرکس دو چیز متفاوت را کنار هم قرار میدهد، نام آن را تلفیق میگذارد. نوآوری در موسیقی حد و مرزی ندارد اما هر اثری باید در ژانر خودش قرار بگیرد تا موسیقی تلفیقی از بیهویتی بیرون بیاید.
وی افزود: وقتی هر نوع موسیقی در دستهبندی موسیقی تلفیقی قرار میگیرد، نتیجهاش حضور موسیقی پاپ و عامهپسندی که در بسیاری از آثار فعلی دیده میشود در کنار برخی کارهای آقای علیزاده است و عجیب است که ما بخواهیم دو موسیقی که هیچ ربطی به هم ندارند را در غالب موسیقی تلفیقی قرار دهیم.
خیام نیز با اشاره به سردرگمی ایجاد شده در موسیقی تلفیقی بیان کرد: فکر میکنم مشکلی که در ایران داریم، طیف وسیع کلمه موسیقی تلفیقی است. استاد علیزاده در یکی از کارهایش شعر میم آزاد را به گونهای با ساز تار ترکیب میکند و چرخش مصراعهای شعری در موسیقی نمایان میشود، که من به شخصه هربار این موسیقی را گوش میدهم حالم دگرگون میشود. این به عنوان یک موسیقی تلفیقی شناخته میشود و از سوی دیگر یک گروه راک یا پاپ هم تلفیقی شناخته میشود.
او ادامه داد: وقتی چنین موسیقیی را میشنویم، میتوانیم نام آن را نوآوری و تلفیق بگذرایم اما در مقابل این اثر، کارهایی شنیده میشود که وقتی در مقام مقایسه برمیآییم میبینم که هیچ کدام از معیارهای یک موسیقی تلفیقی به معنای واقعی را ندارد. برای اینکه هر اثر بتواند جایگاه خودش را در موسیقی داشته باشد، باید محدوده موسیقی تلفیقی را مشخص کنیم. اگر هر موسیقی در ژانر خودش قرار بگیرد و ما برای کلمه موسیقی تلفیقی مشخصههایی تعیین کنیم، مشکلات فعلی حل خواهد شد. متاسفانه این روزها بسیاری از موسیقیها در ژانر پاپ یا راک قرار می گیرد اما نام نوآوری و موسیقی تلفیقی را با خود به همراه دارد.
پیتر سلیمانیپور با اشاره به وضعیت خاص ایران در عرصه موسیقی اظهار داشت: شما اگر قبلا موسیقی شبیه موسیقی پالت، دونوازی + ۱، داماهی، آویژه شنیده بودید و آن موسیقی جایی در یک سبک بخصوص جا داشت، میشد در مورد این گروهها هم سبک شناسی کرد. آنچه در چند دههی گذشته در ایران اتفاق افتاده است، از بسیاری ابعاد در دنیا مشابهی ندارد.
او افزود: برای همین است که سبکشناسی این موسیقی به شکل آکادمیک غربی، نتیجهای به همراه ندارد و حتی آثار آهنگسازان ایرانی که برای ارکستر سازهای غربی نوشته شدهاند را نمیشود با معیارهای سبکشناسی غربی تعریف کرد چراکه غرب تقریبا هیچ اطلاعی از ماهیت موسیقی ایران ندارد که بخواهد دستهبندیهای مشخصی برای آن درنظر داشته باشد.
ساز، اِلمان موسیقی تلفیقی نیست
مونامطبوع ریاحی با اشاره به اینکه برداشتهای غلطی از تلفیق به وجود آمده؛ بیان کرد: گاها دیدم گروهی یک نوازنده یا یک ساز را از منطقهای دیگر میآورد و موسیقی معمول خودش را اجرا می کند که در نهایت اثر به عنوان یک نوآوری در موسیقی ارائه میشود. این اتفاق بسیار عجیب است.
مهیار طهماسبی نیز درباره المانهای تعیینکننده موسیقی تلفیقی گفت: اصل واژه فوژن هم از ترکیب دو فرهنگ مختلف میآید که شاید این ترکیب هم در اکثر آثار ساخته شده سبک موسیقی تلفیقی دیده نمیشود. به طور مثال وقتی آقای کیوان ساکت با تار، قطعات شاخص موسیقی کلاسیک را اجرا میکند نمیتوانیم بگوییم تلفیق اتفاق افتاده است و درواقع ساز، اِلمان تعیین کننده موسیقی تلفیقی نیست.
شهرام غلامی هم با توجه به حضورش در هفته موسیقی تلفیقی اظهار داشت: چندی پیش، هفته موسیقی تلفیقی برگزار شد که فرصت خوبی برای ارائه آثاری با نگاه نو به موسیقی بود اما واقعیت این است که بسیاری از قطعات اجرا شده؛ در دسته موسیقی تلفیقی نبود. اگر تعریف مشخصی از نام موسیقی تلفیقی داشته باشیم، میتوانیم خروجی آن را هم برسی کنیم اما اساسا موسیقی تلفیقی یک سبک نیست بلکه تلفیق ابزاری برای ساخت موسیقی است.
چند نتیجهگیری از بیهویتی سبکی به نام موسیقی تلفیقی
رامین صدیقی معتقد است: برای اینکه در موسیقی به واژه های مشترک برسیم و از کلمات گنگ هم استفاده نکنیم، میتوانیم به آثار موسیقایی کلی تر نگاه کنیم و هر موسیقی را براساس شخصیت خودش آنالیز کنیم. به طور مثال آلبوم پاساژهای فیلیپ گلس و راوی شانکار را که موسیقی دو ملت و فرهنگ متفاوت است را در دسته موسیقی مینیمال قرار بدهیم اما موسیقی را جداگانه آنالیز کنیم و تمام وجههای تلفیق آن را هم پیدا کنیم. با این روش دیگر واژه گنگ و نامفهمومی به نام موسیقی تلفیقی نخواهیم داشت.
اما پیتر سلیمانیپور میگوید: با وضع پیش آمده در نامگذاری سبکها، من بیشتر به این فکر میکنم که چرا از یک مقطعی کسانی بر خود واجب دیدند که میان گرایشهای موسیقی خط کشی کنند؟ آیا گوش دادن به موسیقی هر فرد یا گروه، اطلاعات کمتری از چند کلمه توضیح واضحات در مورد آن موسیقی میدهد که نیاز به چنین کاری باشد؟ آیا میشود ۸۰۰ کلمه مقالهی ژورنالیستی را با یک قطعهی موسیقی ۸۰۰ میزانه برای پیانو بازگو کرد؟ طبعا برعکسش نیز ممکن نیست.
او افزود: اگر میشد با زبان و کلمات یک اثر موسیقی را توضیح داد، چه نیازی بود که اصلا موسیقی زده بشود؟ مینشستیم برای یکدیگر موسیقی تعریف میکردیم و بهبه و چهچه میکردیم. مطمئنم که تا به حال کسی با خواندن مطلب دربارهی موسیقیای که آن را نشنیده است ذرهای نتوانسته بفهمد که صحبت از چه موسیقی در میان است، چه رسد به اینکه با خواندن عنوانی مانند «تلفیقی» یا «علمی» یا هر چیز دیگر بفهمد که اشاره به چه موسیقیست.
گزارش: امیرحسین ناظمزاده