خبرگزاری کار ایران

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی مطرح کرد؛

سیستم معیوب آموزش پس از کرونا معیوب‌تر شد/ مراقب افسردگی‌های بعدی دانش‌آموزان باشیم

سیستم معیوب آموزش پس از کرونا معیوب‌تر شد/ مراقب افسردگی‌های بعدی دانش‌آموزان باشیم
کد خبر : ۹۹۴۵۷۸

سیامک طهماسبی معتقد است آموزش مجازی در مقاطع ابتدایی و سنین کودکی و نوجوانی، نه تنها از اهداف تربیتی و پرورشی در آموزش عقب می‌ماند، بلکه در انتقال مفاهیم آموزشی هم به پای کلاس درس نمی‌رسد.

بیماری کرونا ویروس هوشمندی‌ست که هنگام درگیر کردن بدن بیشترین آسیبش را به ضعیف‌ترین و بیمارترین عضو بدن می‌زند و این اتفاق در پاندمی نیز خود را نشان می‌دهد؛ سیستم‌هایی که قبل از کرونا فشل و کند مسیر خود را می‌پیمودند و سال‌ها نقد و نگرانی ناظران، آنان را مهیای  روز مبادایی که امروز باشد، نکرده بود، در حمله پاندمی مانند ضعیف‌ترین عضو بدن عمل می‌کنند و نفس جامعه را به شماره می‌اندازند. یکی از مهمترین سیستم‌های مریض احوال این روزها؛ سیستم آموزش کشور است که در یک شیفت ناخواسته وارد آموزش مجازی شده است. در این گفتگو با سیامک طهماسبی (عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی) به بررسی آثار تربیتی و روانشناسی این تغییرات و آسیب‌ها و فرصت‌های پیش روی آن پرداختیم.

این تغییر شیفت ناخواسته و ناگهانی آموزش از فضای فیزیکی به مدل آنلاین چه تاثیراتی در تربیت افراد دارد و امکان بروز کدام یک اختلال‌های احتمالی روانشناسی را می‌دهد؟

چون من جمعیت دانش‌آموزشی را می‌شناسم در مورد آموزش و پرورش صحبت می‌کنم. آموزش و پرورش ما آمادگی هیچ نوع تغییری را ندارد، یعنی عملا چیزی مثل سند تحول بنیادین که نه سال از تصویبش می‌گذرد اما هنوز آن را اجرا نکرده است. تازه این در مورد طرحی‌ست که مدت‌ها درموردش کار شده و از سوی حاکمیت هم برای اجرایش تاکید وجود داشته است. خوب در مورد وقایع غیرمنتظره‌ی دیگر طبیعتا اوضاع بدتر هم هست. سیستم آموزشی ما شرایط مناسب برای تطبیق با مساله‌ای چون کرونا را نداشت و حتی از فرصت تابستان امسال هم خوب استفاده نکرد و ما می‌بینیم که همچنان حدود سه میلیون نفر از دانش‌آموزانمان طبق آمار رسمی آموزش و پرورش از شبکه شاد بی‌بهره هستند و این عدد کمی نیست، تعداد زیادی از دانش‌آموزان ما در طول این یکسال افت تحصیلی کردند و عده‌ای نیز ترک تحصیل کرده‌اند و این از عدم آمادگی سیستم آموزشی کشور بود.

آموزش فقط انتقال یکسری از مفاهیم و یکسری از آموزه‌ها چون علوم و ریاضی نیست، بحث ارتباط خود معلم با دانش‌آموز و حتی ارتباطش با آن فضای مدرسه ضروری است و در تربیت فرد اثر دارد. این ارتباط متاسفانه در شرایط فعلی ضعیف شده است. در مدرسه تلویزیونی هم رابطه یکطرفه است و اصلا دوطرفه نیست و شبکه شاد هم باز همین مشکل را دارد، عملا یکسری مطالب گذاشته می‌شود و بعدا دانش‌آموز به صورت آفلاین داده را مصرف می‌کند و عملا بار خانواده‌ها خیلی زیاد شده است و قالب خانواده‌ها هم آمادگی لازم را نداشته‌اند. قبل از این آموزش آنلاین هم خانواده‌ها تکالیف بچه‌ها را به سختی انجام می‌دادند اما در طول این مدت درگیری بین بچه‌ها و خانواده‌ها خیلی زیاد شده است.

باید درنظر داشت که در آموزش مخصوصا در سنین پایین ما یک مفهوم بسیار مهم داریم به اسم «آموزش انفرادی»، یعنی ویژگی‌های فردی دانش‌آموز در آموزش دادنشان خیلی مهم است، بعضی کندتر هستند برخی تندتر در یادگیری، اما ویژگی‌های انفرادی در این مدل آموزش مجازی کاملا نادیده گرفته شده است. مگر اینکه یک معلمی خودش احساس مسئولیت کند و به این مفهوم توجه کند.

البته این مدل آموزش مزایایی هم دارد: آموزش‌های ما تا قبل از مجازی شدن از جذابیت کافی برخوردار نبود یعنی بچه‌ها خیلی سرکلاس توجه نمی‌کردند وقتی آموز‌ش‌ها به سمت بستر مجازی رفت آموزش‌ها جذاب‌تر شد، حالا دیگر رنگ هست، تصویر هست، موسیقی هست اینها باعث جذابیت بیشتر برای دانش‌آموزان شد. هرچند از محتوا یک مقداری کاسته شد چون آن تطبیق مناسب صورت نگرفته بود در این انتقال به فضای جدید. ولی جذابیت آموزش‌ها بیشتر شد که جزو نکات مثبت این آموزش است. البته چاره‌ای هم نبود، دیر یا زود به این سمت باید می‌رفتیم اما ماجرای کرونا فقط به این انتقال سرعت بخشید و باید در این فاصله سواد تکنولوژی و فناوری خودمان را افزایش می‌دادیم. اکنون برای کسب این مهارت یک اجبار روی خانواده‌ها و دانش‌آموزان به وجود آمده است و البته این ناخواسته بودن و اجبار ورود تکنولوژی یک آسیب‌هایی هم داشته است همانطور که همیشه اول یک فناوری وارد کشور ما می‌شود و بعد از آن فرهنگ استفاده از آن مورد توجه قرار می‌گیرد، در شرایط فعلی خانواده‌ها نیز همین مشکل وجود دارد. قبل از مجازی شدن آموزش طبق آمار رسمی حدود سی درصد از دانش‌آموزان دچار اعتیاد به رسانه و فضای مجازی بوده‌اند. یعنی از هر سه نوجوان یک نوجوان مشکل اعتیاد به اینترنت را داشت. افرادی با ویژگی‌های اعتیاد به رسانه که در کارکردهای دیگرشان نیز اختلال به وجود آمده بود، ناتوانی در کنترل وقت، زیاد شدن ساعت مصرف رسانه که خود عوارضی چون افسردگی، مشکلات خانوادگی، مشکلات بینایی، اسکلتی، مفصلی، چاقی و اختلالات خواب، تنهایی را نیز به دنبال داشت حالا اگر این یکسال همین‌طور بخواهد ادامه پیدا کند، این جمعیت سی درصد مطمئنا بیشتر خواهند شد و اعتیاد به فضای مجازی درمانش خیلی سخت‌تر از کرونا است. یعنی اگر درباره کرونا می‌گویند 95 درصد خوب می‌شوند و 5 درصد دچار مشکل می‌شوند، در درمان اعتیاد به فضای مجازی میزان خوب شدن دیگر خیلی کم خواهد بود مثل سایر اعتیادها. برای همین از الان باید به این پیش‌بینی و آسیب فکر شود. باید مدیریت کرد و آموزش داد. آموزش سواد رسانه‌ای ما متاسفانه در دوره متوسطه است درحالیکه این آموزش باید از پیش‌دبستانی باشد. باید مدیریت زمان کرد، باید کاربری‌ها هدفمند شود نه این که وبگردی و کانال گردی اتفاق بی‌افتد. چون دانش‌آموز از فضای آموزش به این فضا هم شیفت می‌کند. اطلاعات والدین متاسفانه خیلی کم است، حتی والدین به آن رده‌بندی که خود این شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌ها دارند هم نظارت نمی‌کنند. مثلا آن نظام رده‌بندی که می‌گوید کودک زیر سیزده سال نباید وارد اینستاگرام شود را هم والدین رعایت نمی‌کنند چون اطلاعات ندارند.

آیا امکان این وجود دارد که میزان استفاده زیاد از رسانه و فضای مجازی به علت تغییر سبک زندگی افراد باعث شود تعاریف مربوط به اختلال اعتیاد رسانه تغییر کند و به نوعی برخی از نشانه‌های اعتیاد عادی در نظر گرفته شود؟

این اتفاق در مورد سایر اختلال‌ها افتاده است مثلا افسردگی؛ که چون خیلی شایع شد آن را اعلام کردند. افسردگی یک پدیده اجتماعی است و اینترنت هم دارد به یک پدیده اجتماعی تبدیل می‌شود. اما در تعریف اختلالات قضیه شیوع یک شاخص است، ما فقط از دریچه شیوع مشخص نمی‌کنیم یک امر اختلال است یا نه. چه بسا یک موضوع خیلی هم شایع باشد اما هنوز اختلال است چون مهمترین معیار برای اختلال قلمداد کردن یک رفتار، «کارکرد» می‌باشد یعنی فرد مثلا کارکرد رابطه‌اش با خانواده مختل می‌شود یا کارکرد فرزندپروری، کارکرد اجتماعی فرد دچار مشکل شده است. در مواقعی سلامت جسمی هم دچار مساله می‌شود در نتیجه شیوع یکی از شاخص‌های ضعیف است برای نرمال کردن یک اختلال برهمین اساس اعتیاد به اینترنت می‌تواند بسیار زیاد شود و درصد زیادی هم درگیر آن شوند و هنوز هم یک اختلال باشد.

اگر برای مدرسه و امکان حضور فیزیکی نوعی نقش اجتماعی قائل باشیم این عدم حضور چه مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد؟ سیستم آموزشی کشور چه میزان امکان برای رفع نیاز دانش‌آموزان دارد؟

من نظرم این است که جامعه‌پذیری فرد در حال رخ دادن است یعنی ما در همان فضای مجازی همه آن چیزی را که در فضای حقیقی داشتیم، داریم. من این نظر آقای جوادی آملی را کاملا قبول دارم هرجایی که فکر رد و بدل می‌شود، فضای حقیقی است و این مفهوم مجازی چندان درست نیست، یعنی عملا جامعه‌پذیری و اجتماعی شدن و حتی کسب مهارت‌های اجتماعی در حال رخ دادن است، ارتباط، ارتباط است، چالش هست، بحث هست، نقطه نظر هست، یارگیری هست، مثلا باند بشوند بر علیه یکدیگر هست یعنی همه آن مسائل فضای فیزیکی که مدرسه بود در فضای مجازی هم هست فقط نکته مهم این است که فضای مدرسه را می‌شد بیشتر کنترل کرد و یک نکته‌ای را هم در نظر داشته باشید که پیش از این اتفاق هم برای جامعه‌پذیری دانش‌آموزان برنامه منسجم و منظمی نداشتیم یعنی اینطور هم نبوده است که قبل از کرونا ما یک برنامه خیلی سیتماتیک و قوی داشته باشیم و الان از آن برنامه محروم شده باشیم. اگر هم چیزی بود هم خلاقیت مدیر بود یا استثنایی و تصادفی و کشف خود دانش‌آموزان. مخصوصا در نوجوانان که تاثیری که از همسالانشان می‌گیرند به مراتب بیشتر از سیستم آموزشی و والدین است. یعنی بچه‌ها تاثیر خودشان را می‌گرفتند و سیستم آموزشی هم کار خودش را می‌کرد، در واقع عملا سیستم آموزشی‌مان از نیاز دانش‌آموزان و از ویژگی‌های آنها فاصله گرفته و خیلی عقب است. ولی همان سیستم با همه مشکلاتش یک حسن داشت بحث کنترل‌گری بر محیط مدرسه و اینکه بیشتر قابل مدیریت بود. به عنوان نمونه بحث آموزش والدین که برایش جلسه می‌گذاشتند اگرچه خیلی جاها انجام نمی‌دادند اما الان با توجه به پاندمی کرونا کلا تعطیل شده است در حالی که در این دوران برگزاری چنین جلساتی بیشتر نیاز است. در واقع سیستم آموزشی ما پاسخگوی نیازهای تربیتی دانش‌آموزان نبود اما همان کنترل کردن چیز خوبی بود. الان علم والدین و حتی علم متولیان تربیت در مورد رسانه ضعیف است و همین ضعف مانع از مدیریت مناسب می‌شود. مثلا همین نرم افزار شاد اگر از لحاظ زیبایی‌شناختی بررسی شود یا از لحاظ واسط کاربری مناسب داشتن بررسی شود، یا مناسب سن بودن، خیلی مشکل دارد. مثلا گاهی یک پیام بیست خطی برای دانش‌آموز ارسال می‌کند که نه متناسب سطح سواد دانش‌آموز است و نه والدین و مشخص نیست مخاطب کیست. اصلا نرم‌افزار فناورانه‌ای نیست. جامعه‌پذیری می‌تواند در فضای تکنولوژی رخ دهد به شرطی که سرعت تطبیق سیستم آموزشی با بالاتر برود، اکنون ما در عصر سرعت هستیم و اگر قرار باشد مثلا برای برنامه‌ریزی مناسب یکسال وقت بگذاریم، آسیب‌های اجتماعی چندین برابر می‌شود.

در مورد امکان تشخیص مشکل در دانش‌آموزان و فرصتی که اکنون در دسترس نیست، آموزش مجازی تا چه حد می‌تواند این خلاء را جبران کند؟

ما فقط در مدارس متوسطه اول مشاور داشتیم یعنی مدارس ابتدایی و متوسطه دوم مشاور ندارند؛ یعنی اگر معلم نشانه‌هایی در دانش‌آموز ببیند و بخواهد ارجاع دهد، مشاوری نیست برای این کار و البته در همان متوسطه اول هم اکثر مشاوران وقتشان برای تدریس می‌رود و یا نهایتا مشاوره تحصیلی می‌دهند. اساسا توانایی مشاوره برای افسردگی یا اعتیاد وجود ندارد. در همان سیستم آموزش هم اقدامات خود معلم موثرتر بود، در مورد غربالگری هم باز فقط در متوسطه اول انجام می‌شد و عملا سیستم غربالگری و مداخله‌ قبل از انتقال آموزش به فضای مجازی هم ضعیف بوده است. طرحی مثل نماد (نظام مراقبت‌های اجتماعی دانش‌آموزان) برای همین کمبودها ایجاد شد که آن هم عملا الان دو سال است که خوب انجام نمی‌شود. به همین دلیل نمی‌توان گفت یک چیز ارزشمندی را از دست دادیم. سیستم آموزش ما هم متاسفانه الان دچار بی‌انگیزگی و رخوت است و خیلی از معلمان و افرادی که در حوزه آموزش و پرورش فعال هستند به خاطر بی‌توجهی‌هایی که به آنها شده است انگیزه خود را از دست داده‌اند. و برای وفق پیدا کردن با شرایط موجود افراد نیاز به انگیزه دارند و همین عدم انگیزه فاصله‌ها را در آموزش و پرورش زیاد کرده است. با این وجود همان چیزهایی که می‌شد در فضای حقیقی تشخیص داد در آموزش آنلاین هم قابل تشخیص است یعنی معلم با انگیزه و آموزش دیده از رفتارهای دانش‌آموز در فضای مجازی هم توانای تشخیص دارد مثلا غیبت زیاد می‌کند، تکالیف خود را انجام نمی‌دهد یا عکس‌العمل بدی نشان می‌دهد حتی می‌شود فرم‌های طراحی کرد و از والدین در مورد دانش‌آموز نظرسنجی کرد برای تشخیص اختلال‌های احتمالی اما آن سیستمی که بخواهیم  ارجاع داده بدهیم و درمان؛ کند ضعیف است.

به نظر شما چه میراث خوب و عواقب بدی در انتظار دانش‌آموزان در دوران پساکرونا خواهد بود؟

اگر از این فرصت استفاده شود برای تقویت روابط خانوادگی بسیار مناسب است. الان خانواده‌ها به خاطر اینکه وقت بیشتری را در کنار هم می‌گذرانند می‌توانند همدیگر را بشناسند و مثلا پدر نقش بیشتری در تربیت برعهده بگیرد زیرا در جامعه ما پدر نقش ضعیفی در تربیت فرزند دارد. پس اگر از این دوران بهبود کمیت رابطه‌ها منتقل شود؛ میراث خوبی است. علاوه بر این افزایش مهارت‌های رسانه‌ای فرزندان هم نکته مثبتی است، آشنایی با نرم‌افزارهای مختلف و افزایش مهارت تولید محتوا به جای مصرف‌کننده محض بودن نکات خوب قابل انتقال به دوران پساکرونا است اما اگر بخواهد شرایط فعلی دنبال شود که افراد بیشتر مصرف‌کننده رسانه هستند و روابط درون خانواده هم درگیر همین استفاده فردی افراد از رسانه می‌شود، تنها اختلال‌ها افزایش می‌یابد و مسائلی چون اعتیاد به رسانه و افسردگی و بعدها خشونت افراد رشد می‌کند. با این عدم مدیریت جریان دوم در حال رشد است و پیامد منطقی آن هم افزایش عوارض روانی خواد بود که درمان سخت‌تری نسبت به کرونا دارد. در میان رده‌های سنی مختلف بیشترین تاثیر بر روی نوجوانان خواهد بود که عملا اکنون رها شده‌اند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز