خبرگزاری کار ایران

مونا شاهی در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد؛

چرا نوشتن برای کودکان سخت است؟ / داستان‌ها اغلب حوصله کودکان را سرمی‌‌برند

چرا نوشتن برای کودکان سخت است؟ / داستان‌ها اغلب حوصله کودکان را سرمی‌‌برند
کد خبر : ۹۸۱۵۳۷

شاهی می‌گوید نمی‌توان بدون کنکاش در تجربه‌ی کودکی راهی برای ساختن جهان‌ کودکانه در داستان گشود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، نسبت گرفتن با کودکی به بازخوانی گذشته‌ای بی‌سند می‌ماند. آنچه سپری شده؛ دور باشد یا در همین نزدیکی؛ به نحوی از انحا نسبتی با کار برقرار می‌کند که از رهگذر آن، گذشته قابل فهم می‌شود. اما اگر این نسبت هر روز به تاریکی بگراید چه؟ وضعیت ما در برابر کودکی و فهم جهان آن، تلاشی مستمر و‌ جانفرسا برای یاد‌آوری است. یادآوری رویدادهای ساده امروز و حیرت‌برانگیز کودکی. فهم کودکی دشوار است چون آنچه روزی‌ برای ما حیرت‌انگیز بود، اکنون پیش‌پا افتاده‌ترین امور است. پس ما چگونه باید آن وضعیت را بفهمیم و دشوارتر اینکه چگونه آن را در داستان و تصویر بازنمایانیم؟ مونا شاهی (نویسنده کودکان و کارگردان انیمیشن) درباره دشواری بازنمایی جهان کودک با ما سخن گفته است.

برای ساختن جهانی کودکانه علاوه  بر مهارت نویسندگی، نیازمند نوعی روانکاوی کودک بودن هستیم. این کاوش روان کودکانه برای ساخت اثر چقدر کاربرد دارد؟

احتمالا شما وقتی از کودک سخن می‌گویید، طیف وسیعی را درنظر دارید که همه را با عنوان کلی کودک گرد می‌آورید اما واقعیت این است که مفهوم کودک برای نویسنده تداعی‌گر خردسالان، پیش‌دبستانی‌ها و دبستانی‌ها است. البته این دسته‌بندی نسبت به این گزاره که انسان اساسا تا هجده سالگی کودک است، با اغماض رفتار می‌کند. حال با عنایت به این صورت‌بندی از کودک می‌توان این پرسش را بهتر پاسخ داد. مثلا برای دسته خردسال بخش بزرگی از کارها مختص آموزش به بچه‌ها است. در این محدوده‌ی سنی حتی تغییر یک سال در سن خردسال منجر به تفاوت‌های جدی در نوع روایت یا حتی تصاویر می‌شود. در واقع روانشناسی به ما در دو موضوع کمک می‌کند تا شناخت صحیحی از کودک پیدا کنیم یکی قدرت درک فهم و تکامل مغزی کودک گستره لغات قابل فهم او که میزان سادگی و پیچیدگی داستان را برای سنین مختلف روشن می‌کند و دیگری نیازها و مشکلات عمومی کودکان که می‌تواند سوژه یک داستان باشد مثل مثلا شب‌ادراری کودک و ترس از ارتباط با غریبه‌ها، دروغگویی و ... 

 پس روشن است که نویسنده برای نوشتن نیازمند درک صحیح از روانشناسی کودک است. این نیاز تا جایی مهم است که خصوصا در ارائه طرح به سرمایه‌گذاران، چارچوب روانشناسی یکی از مهمترین مولفه‌هایی است که مورد توجه قرار گرفته و حتی روی تصمیم آنها برای مشارکت در ساخت اثر تاثیرگذار است.

 درمورد کودکان و برای آنها نوشتن از جهات متعددی دشوار است هم از جهت ناشناخته بودن سوژه و هم متعاقبا برای دشواری درک مخاطب. عناصر جهان‌ داستان‌های کودک از کجا می‌آیند؟

هیچ چیز از عدم نیست. ما اساسا هر آنچه که از جهان در ذهن خودمان داریم منظورم نوع انسان است اعم از اینکه نویسنده باشد یا نه، بر اساس یک روگرفت از اصل واقعی آن است و هر چه که خلق می‌کنیم از یک تجربه درونی برمی‌آید. یک آدم خاصی که دیده‌ایم، خانه عجیبی که در ته یک کوچه بوده، شکل عجیبی که در ترک دیوار دیدیم و ... ما همیشه دنبال شباهت می‌گردیم تا دسته‌بندی کنیم. در خلق هم این فرایند روی می‌دهد و ما ناگزیر از رجوع به آگاهی سامان یافته‌ای هستیم که بی‌امان در معرض ناخودآگاهی و اثرات غریب آن است.

نکته مهم این است که نوشتن خلق کردنی است که نمی‌تواند خارج از ضابطه باشد. در اینجا نوعی به هم بستگی مهندسی عقلانی و فوران خیال با هم همکاری می‌کنند تا درباره‌ی مخاطبی حساس که گاهی هیچ تلقی‌ای از آنان نداریم، اثری ساخته شود. نکته مهم این است که نمی‌توان صرفا طرف یکی از جوانب را گرفت. به هر حال وقتی پای آموزش یا پرورش در داستان‌ کودک در میان باشد که هست، نمی‌شود فقط به خیال متکی شد. از سوی دیگر ظرفیت حوصله‌ کودک هم تحمل مهندسی مکانیکی و عاری از خلاقیت را ندارد. خواه ایده‌ی شما محصول طرح و‌ برنامه باشد یا در لحظه به مخیله خطور کرده باشد، در هر‌ حال به معجونی از این‌ دو محتاج است. اما باز باید تاکید کنم که ناخودآگاه؛ در شکل‌گیری و تکوین این ایده‌ها از همان آغاز تا انتهای اثر بسیار دخالت دارد.

تجربه‌ی زیسته‌ی کودکی یک نویسنده چقدر در خلق داستان و شخصیت‌ها تاثیر دارد. می‌دانیم که دنیای کودک قرابت بیشتری نسبت به دیگر گروه‌های سنی دارد. ما اغلب خاطراتی محو از دوران کودکی را به خاطر داریم و همین فهم کودک را برای دشوار می‌کند. اساسا دسترسی به دنیای کودکان از رهگذر تجارب نویسنده است یا احیانا جستجو در جهان دیگر کودکان؟

من شدیدا تحت تاثیر کودکی خودم‌ هستم. کودکی‌ای که تجربه‌‌ی شیرینی از آزادی و‌ رهایی را همیشه برای من به همراه آورده است. من و برادرانم به شخصیت‌های یک کتاب داستان می‌ماندیم که ناگاه به جهان واقعی رسیده بودیم. تجربه‌‌ی بیماری و قصه‌های پدربزرگ هم در شکل دادن به فهم من از دنیای پیچیده کودک نقش اساسی دارند. به نظرم بخشی از این‌ها منوط به این بود که خانواده به من فرصت تجربه کردن و حتی اشتباه کردن را داده بود و شاید همین هم باعث شد تا من با کوله‌بار کودکی‌ام پر باشد.

آیا تمایز بین انیمیشن‌های ایرانی و خارجی علاوه بر تکنیک تصویری و گرافیکی به ساختار داستانی و فیلمنامه‌ها هم مربوط است؟

 اتفاقا انیمیشن‌های ایرانی می‌توانند در تکنیک و تصویر با آثار خارجی رقابت کنند و نمونه‌های خوبی در ایران داریم که گاهی با آثار خارجی مشتبه می‌شوند. اما در بعد داستان و فیلمنامه بله! در بخشی؛ منظورم انیمیشن نوجوان هست که تقریبا هیچ تجربه قابل توجهی نداریم و در حوزه کودک هم به دلیل حضور افراد غیرمتخصص سطح کیفی کارهای ما فاصله زیادی با نمونه‌های خارجی دارد. داستان‌های ما عموما به‌روز نیستند و بر اساس ذائقه مخاطب هم پیشنهاد نمی‌شوند. نکته مهم دیگر عدم شناخت کافی از ادبیات و روانشناسی کودک است. اما نکته‌ی مهمی که باید به آن اشاره کرد، اینکه دلیل اینکه ما هنوز صنعت انیمیشن نداریم، بودجه ساخت آثار دولتی است. لذا رقابتی بین تولیدکننده‌ها به شکلی که در جهان شاهدش هستیم، وجود ندارد. البته در سالهای اخیر این وضع تغییر کرده است. در نوشتار هم رقابتی در بین نویسنده‌ها شکل نگرفته گرچه به دلیل محدودیت فرصت شغلی، نویسنده‌ها شکلی از رقابت را تجربه می‌کند اما چون نتیجه کار و‌ محصولات به سوددهی واقعی ختم نمی‌شود، این رقابت هم شکل واقعی به خود نمی‌گیرد.

 عموما گفته می‌شود عقبه‌ی ادبیاتی مشخص می‌کند که یک فیلم‌نامه‌نویس تا چه اندازه در ساخت و پرداخت قصه‌ها و جهان‌ها کامیاب می‌تواند شود. اساسا وضعیت فیلم‌نامه‌های انیمیشن در ارتباط با ادبیات کودک در ایران چگونه است؟

در فیلمنامه‌نویسی انیمیشن در ایران دو مشکل اساسی داریم یکی اینکه فیلمنامه‌نویسی کاری حرفه‌ای است که در آن باید اشراف بر ادبیات، روانشناسی و تصویر و تکنیک داشت. اینها تازه بیشتر در مورد آثار کودکان است و اگر انیمیشن‌های کوتاه مختص مخاطب بزرگسال را هم لحاظ کنیم، باید به این دانسته‌ها چند قلم کلیدواژه جدی اضافه کرد اما متاسفانه همیشه فیلمنامه‌نویسی انیمیشن را کاری راحت متصور هستند که هر کسی با هر دانشی توان انجامش را دارد و به شخصه شاهد حضور افراد غیرمتخصص در این حوزه زیاد بوده‌ام! برخی تیم‌ها و استودیوها کار انیمیشن را با کارهای خانوادگی اشتباه می‌گیرند و برای هر بخش از کار انیمیشن  یکی از افراد فامیل خود را سر کار می‌گذارند و بعضی هم اصلا از میزان اهمیت این بخش آگاه نیستند و به همین دلیل اگر در بخش‌های دیگر انیمیشن موفق نباشند و اصرار بر حضور در این حوزه داشته باشند، سر از فیلمنامه‌نویسی درمی‌آورند.

دیگری هم دستمزد است! رقم دستمزد ما هنوز با استاندارد جهانی فاصله دارد البته وقتی من این را می‌گویم معمولا با این حرف مواجه می‌شوم که این در مورد همه حوزه‌های انیمیشن مصداق دارد اما نسبتی که این بین وجود دارد بین فیلمنامه‌نویسی و سایر مشاغل انیمیشن به نسبت جهانی همچنان فاصله زیادی است. روشن است که پایین بودن دستمزد باعث می‌شود همزمان چند سفارش بگیریم و گاهی یک تنه یک پروژه بزرگ را پیش ببریم که برای ما مقرون به‌صرفه باشد اما در واقع خستگی و بزرگی کار باعث افت کیفیت محصول می‌شود. در هر دو مورد بالا در واقع با این طرفیم که قدر و منزلت و اهمیت یک فیلمنامه خوب انیمیشن هنوز توسط برخی دانسته نمی‌شود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز